کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



کودکانی را می‌توان به عنوان فرزند خوانده انتخاب کرد که کلیه تلاش‌ها و کوشش‌های حرفه‌ای جهت شناسایی والدین و بازگشت کودک به خانواده مؤثر واقع نگردیده باشد.
متقاضیان فرزند خواندگی باید تقاضای رسمی خود مبنی برفرزند پذیری را به سازمان بهزیستی اعلام نمایند. گاهی متقاضیان شروع کار را از دادگاه آغاز می‌کنند و سپس به بهزیستی معرفی می‌شوند .
چنانچه تصمیم کمیته مبنی برپذیرش متقاضیان باشد درلیست نوبت قرارمی گیرند و درصورت فرارسیدن نوبت جهت انتخاب فرزند به شیرخوارگاه معرفی می‌شوند.درصورت انتخاب فرزند والدین متقاضی توسط بهزیستی استان به دادگاه صالحه جهت صدور قرار دوره آزمایشی.(حکم سرپرستی موقت)معرفی خواهند شد.
پس از صدور حکم سرپرستی، کودک انتخابی طی صورتجلسه ای به والدین تحویل خواهد شد و مراتب به دادگاه مربوطه اعلام می‌شود درطی دوره آزمایشی ۶ ماهه، باید حداقل سه بازدید از طرف مددکاران اجتماعی از خانواده فرزند پذیر به عمل آید. درصورت تایید وضعیت مراقبت از فرزند و توانایی خانواده و حفظ منافع فرزند، گزارش نهایی تهیه و برای صدور حکم قطعی سرپرستی به دادگاه ذیربط منعکس می‌شود.[۴۰]
مقاله - پروژه
در مورد اخذ شناسنامه کودک با مشخصات والدین قانونی بعد از طی دوره شش ماهه آزمایشی وصدور حکم قطعی اقدام خواهد شد.
حکم سرپرستی در صورت تشخیص سازمان بهزیستی مبنی برآسیب پذیری کودک و عدم شایستگی والدین قانونی یا مراجعه والدین حقیقی کودک با هماهنگی دادگاه قابل فسخ است .در نتیجه می توان گفت صدور حکم فرزند خواندگی توسط دادگاه از جمله احکامی می باشد که جهت اجرای آن نیازی به صدور اجراییه از سوی واحد اجرای احکام مراجع قضایی نمی باشدبلکه در واقع می توان گفت صدور حکم قطعی دادگاه در رابطه با فرزند خواندگی در حکم یک مجوز است برای والدین متقاضی فرزند تابدین وسیله از طرق قانونی جهت اخذ شناسنامه فرزند به نام خود در مراجع اداری اقدام نمایند.
گفتار هشتم:حکم الزام به انجام وظایف زناشویی
در ماده ۱۱۰۸ قانون مدنی آمده است(هر گاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود.)حال سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا تمکین (اعم از خاص و عام) فقط شامل زوجه می گردد و یا زوج نیز باید در مقابل زوجه تمکین نماید. باید گفت این ماده در خصوص تمکین دارای ابهام بوده و تمکین را فقط از سوی زوجه می داند در حالی که تمکین امری است دو سویه و می بایست از سوی دو طرف یعنی زوج و زوجه صورت گیرد. قانون مدنی ما برای زوج این حق را قائل شده است که در صورت عدم تمکین زوجه ،به دادگاه مراجعه و با درخواست الزام به تمکین همسرخود را ملزم به تمکین نماید و یادر صورت اثبات عدم تمکین او ناشزه بودن همسر خود را ثابت و از پرداخت نفقه خودداری نماید و همچنین با اجازه دادگاه همسر دیگری اختیار نماید که در مباحث آینده راجع به آن بیشر بحث می گردد.حال باید دید در صورت عدم تمکین مرد از جمله عدم انجام وظیفه زناشویی زن چه حق و حقوقی دارد؟به نظر می رسد در این مورد نیز زوجه می تواند با مراجعه به دادگاه در خصوص الزام زوج به انجام وظیفه زناشویی اقدام نماید و الزام زوج را در این خصوص بخواهد.این رای نیز از جمله آراء اعلامی بوده که پس از صدور حکم قطعی مبنی بر الزام زوج به انجام وظایف زناشویی نیازی به صدور اجراییه نمی باشد.اداره حقوقی دادگستری در این رابطه بیان می دارد؛پس از صدور حکم قطعی مبنی بر انجام اعمال زناشویی از سوی زوج در این مورد حکم دادگاه مدنی خاص دایر بر محکومیت زوج به انجام وظیفه خاص زناشویی موضوعا قابلیت اجرا از طریق دایره اجرا را ندارد و در صورتی که باوجود صدور حکم دادگاه و ابلاغ آن باز هم شوهر تبعیت ننماید محکوم لها می تواند به استناد ماده ۱۱۳۰ اصلاحی قانون مدنی[۴۱] از دادگاه تقاضای طلاق نماید.[۴۲]
گفتار نهم:حکم ازدواج مجدد برای زوج
تعدد زوجات در کشورهای غربی ممنوع و برخلاف نظم و مقررات عمومی است ولی در ایران و اکثر کشورهای اسلامی، به پیروی از فقه اسلامی در صورتی که از حد مقرر و متعارف تجاوز نکند، پذیرفته شده است. البته لازم به ذکر است گرچه برابر قانون و شرع مرد اجازه اختیار همسر دوم را دارد اما این مجوز بی حد و حصر نبوده و متضمن
شرایطی است و هر یک از زوجین دارای حقوق و وظایفی هستنداولا: مرد نمی تواند با داشتن زن، همسر دوم اختیار کند مگر با اجازه دادگاه ثانیا:عواملی چون رضایت همسر اول، عدم قدرت همسر اول به ایفای وظایف زناشویی، اعتیاد، ترک زندگی خانوادگی(عدم تمکین) و … موجب می شوند تا دادگاه به مرد اجازه تجدید فراش و ازدواج مجدد دهد. متقاضی ازدواج مجدد باید دادخواستی به طرفیت همسر اول خود تنظیم کند و در آن خطاب به دادگاه دلایل و علل تقاضای خود را بیاورد. دادگاه نیز با تعیین وقت رسیدگی یک نسخه از دادخواست را برای همسر اول ارسال می کند تا به آن پاسخ دهد و یا برای جلسه دادگاه خود را آماده کند.
دادگاه نیز با انجام اقدامات ضروری و تحقیق از زن اول و پس از احراز توانایی مالی مرد و اجرای عدالت بین همسران به شوهر اجازه ازدواج مجدد می دهد والا با درخواست او مخالفت خواهد کرد.در صورت اجازه دادگاه به ازدواج مجدد زوج ،زوج می تواند اقدام به اتخاذ همسر نماید و این حکم از احکامی است که جنبه اجرایی نداشته و همچنین لازم به ذکر است که اعتبار اجازه نامه صادره از سوی دادگاه تنها برای اتخاذ یک همسر است و در صورت هر گونه جدایی یا فوت زوجه دوم فرد برای ازدواج احتیاج به کسب اجازه مجدد از دادگاه ذی صلاح را دارد.
گفتار دهم:صدور حکم مجوز ازدواج دختر باکره به لحاظ امتناع پدر از اجازه
مطابق ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی[۴۳] ما برای ازدواج دختر باکره اگر چه به سن بلوغ رسیده باشد اجازه ولی یا جد پدری لازم است، حال اگر دختری بخواهد با این شرایط اقدام به ازدواج نمایدمی بایست با ارائه دادخواست به دادگاه مدنی خاص و اثبات بدون دلیل بودن امتناع پدر یا جد پدری خود و همچنین معرفی شخصی که قصد ازدواج با اورا دارد و اعلام تمام شرایط نکاح و مهر مشخص شده به دادگاه اجازه ازدواج اخذ نماید. در واقع باید گفت این حکم نیز جنبه اجرایی نداشته و دختر می تواندبا اخذ این حکم و اجازه از دادگاه به دفترخانه ازدواج مراجعه و نسبت به انجام مراحل ثبت ازدواج خود اقدام نماید.
این حکم در مواردی که امکان اذن از پدر یا جد پدری غیر ممکن باشد مثلا مواردی که پدر دختر به خارج از کشور مسافرت نموده و در آن کشور پناهنده شده و دسترسی و کسب اجازه از پدر غیر ممکن باشد نیز مصداق دارد.
گفتار یازدهم:حکم منع اشتغال زوجه
با توجه به ماده ۱۱۱۷ قانون مدنی[۴۴] و ماده ۱۸ قانون حمایت از خانواده [۴۵]که به قوت خود باقی است زوج می تواند با تاکید دادگاه زن خود را از اشتغال به هر شغلی که منافی با مصالح خانوادگی یا حیثیت خود یا زوجه باشد منع کند.در رابطه با این مواد نیز باید گفت در صورت عدم نتیجه منع زوجه از اشتغال به کار ی که منافی با مصلحت خانواده است ،زوج می تواند با مراجعه به دادگاه مدنی خاص منع اشتغال همسر خود را از دادگاه بخواهد،در این صورت در صورت اثبات ادعای زوج مبنی بر غیر موجه بودن حرفه زوج حکم به منع اشتغال زوجه به آن حرفه یا صنعت خاص می دهد،عکس این قضیه نیز مصداق دارد ،زمانی که شغل زوجه از مشاغل آبرومند و کاربردی در جامعه می باشد و یا زوجه مشغول به تحصیل بوده و زوج با طرح دادخواست منع او را از اشتغال به کار و تحصیل از دادگاه می خواهدزوجه می تواندبا اثبات بی اعتباری ادعای خواهان (زوج) دعوی همسر خود رارد نماید. درصورت صدور حکم منع زوجه از اشتغال باید گفت این حکم جنبه اعلامی دارد و دادگاه می بایست به وسیله موسسه یا اداره محل اشتغال زوجه عمل نماید ،این عمل با توجه به ماده ۱۵ قانون تشکیل دادگاه مدنی خاص و قسمت اخیر ماده ۴ قانون اجرای احکام مدنی از طریق ارسال رونوشت دادنامه صادره بوسیله دفتر دادگاه مدنی خاص به دفتر سازمان متبوع زوجه امکان پذیر است.
گفتار دوازدهم:اجرای حکم نفقه و هزینه حضانت
غرض از وضع حمایت خانواده تعیین تکلیف سریع اختلافات خانوادگی و تامین نفقه و حضانت اطفال بوده و به همین مناسبت ماده ۱ قانون مزبور[۴۶] دادگاه های رسیدگی کننده به اختلافات فوق را از رعایت تشریفات قانون آیین دادرسی مدنی معاف داشته و رای دادگاه در مورد نفقه و حضانت حکم به معنای اخص کلمه محسوب نیست بلکه برابر قانون مذکور مخصوصا مواد ۱۳،۱۶ و ۱۸ آن تصمیمی قطعی است،که باید فورا به موقع اجرا گذارده شود بنابراین اجرای تصمیمات دادگاه برای تامین نفقه در صورت امتناع طرف محتاج به صدور اجراییه نیست بلکه به هر ترتیب معقولی که با توجه به وضع طرفین سریع تر به نتیجه برسد نفقه وصول و ایصال خواهد شد در غیر این صورت انجام کلیه تشریفات مقرر در قانون اجرای احکام ضرورت یافته و باعث اطاله جریان و بلاتکلیفی زوجه و اطفال مورد انفاق و حضانت خواهد گردید و ماده ۲۱ قانون حمایت از خانواده که بیان می دارد«در اجرای حکم دادگاه
تابع مقررات عمومی است»،ناظر به احکامی است که هنگام صدور رای محکوم به معین و قابل وصولی باشد مانند نفقه گذشته زوجه یا اموالی که به وسیله یکی از زوجین به دیگری صلح شود.[۴۷]
گفتار سیزدهم:دستور فروش ملک غیر قابل افراز
زمانی که یک ملک قابل افراز نباشد و اداره ثبت و دادگاه عدم قابلیت افراز آن را تشخیص دهند، مطابق ماده ۴ قانون افراز و فروش املاک مشاع که بیان می‌دارد: (ملکی که به موجب تصمیم قطعی غیر قابل افراز تشخیص داده شود، با تقاضای هر یک از شرکا و به دستور دادگاه شهرستان فروخته می‌شود)،در پی ارائه درخواست فروش از سوی یک یا چند نفر از مالکان مشاع، دادگاه با صدور یک دستور صرف و اعلام آن به اجرای احکام نسبت به فروش این ملک اقدام خواهد نمود.وجهت اجرای آن نیاز به صدور اجراییه نمی باشد.
‌ماده ۹ آیین‌نامه قانون افراز و فروش املاک مشاع مصوب ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۳۵۸ وزارت دادگستری نیز در این زمینه بیان داشته (در صورت صدور حکم قطعی بر غیر قابل افراز بودن ملک، دادگاه شهرستان حسب درخواست یک یا چند نفر از شرکا، دستور فروش آن را به دایره اجرای احکام خواهد داد.مدیر اجرا نسبت به فروش ملک مطابق مقررات قانون اجرای احکام مدنی مربوط به فروش اموال غیر منقول اقدام می کند)
‌۱- باتوجه به ماده ۴ قانون افراز و فروش املاک مشاع و ماده ۹ آیین‌نامه اجرایی این قانون، برای صدور دسـتـور فـروش ملک غیر قابل افراز نیازی به تقدیم دادخـواسـت، پـرداخـت هـزیـنـه دادرسـی، تـعیین وقت رسیدگی و درنهایت، صدور حکم نیست؛ زیرا مانند درخواست اجرای حکم می‌باشد.
۲- تصمیمی که دادگاه در برابر این‌گونه درخواست‌ها اتخاذ می‌کند، در قالب حکم یا قرار نیست؛ بلکه دستور تلقی می‌شود و نظر به این که تابع تشریفات رسیدگی آیین دادرسی مدنی نمی‌باشد، قابل تجدید نـظـرخـواهـی و فرجـام‌خـواهـی نـیـسـت. اداره حقوقی دادگستری چنین اظهارنظر نموده است:
(با توجه به مقررات ماده ۴ قانون افراز مصوب ۲۲ آبان ۱۳۵۸، ملک مشاعی که در مرجع ثبتی غیر قابل افراز تشخیص داده شده، به دستور دادگاه فروخته می‌شود و ازاین‌رو نیازی به صدور حکم نیست. بنابراین در مرحله اجرا، واحد اجرای احکام می‌تواند برای تعیین حدود اربعه و قیمت پایه و تنظیم کروکی و … رأساً اقدام نماید.)[۴۸]
۳- دستور فروش ملک غیر قابل افراز فاقد اعتبار قضیه محکوم‌بها است. اداره حقوقی دادگستری در این زمینه در نظریه شماره ۱۳۲۲/۷ - ۴ مرداد ماه ۱۳۶۲ بیان داشته است:(۳) ‌(مطابق ماده ۴ قانون افراز و فروش املاک مشاع مصوب ۱۳۵۷ و ماده ۹ آیین‌نامه اجرایی آن، ملکی که به موجب تصمیم قطعی دادگاه غیر قابل افراز تشخیص داده شود، به تقاضای هریک از شرکا و به دستور دادگاه فروخته می‌شود. بنابراین در مورد فروش، دادگاه حکم صادر نمی‌کند؛ بلکه دستور فروش می‌دهد و این دستور فاقد اعتبار قضیه محکوم‌بها است)
۴- در رسیدگی به تقاضای فروش ملک غیر قابل افراز، چنانچه تشریفات آیین دادرسی مدنی رعایت گردد، تخلف انتظامی محسوب می‌شود.
گفتار چهاردهم:اجرای حکم به تجویز انتقال منافع مورد اجاره به غیر
مطابق ماده ۱۹ قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۵۶مقرر گردیده است حکم صادره به دفتر خانه فرستاده می شود تا بر مبنای ان سند اجاره جدید صادر شود متن این قسمت از ماده ۱۹ چنین است(….هر گاه در اجاره نامه حق انتقال به غیر سلب شده یااجاره نامهای در بین نبوده و مالک راضی به انتقال به غیر نباشد باید در مقابل تخلیه مورد اجاره حق کسب یا پیشه یا تجارت مستاجر را بپردازد والا مستاجر می تواند برای تنظیم سند انتقال به دادگاه مراجعه کند.در این صورت دادگاه حکم به تجویز انتقال منافع مورد اجاره به غیر و تنظیم سند انتقال در دفتر خانه تنظیم کننده سند اجاره نامه سابق یا دفتر خانه نزدیک محل (اگر اجاره نامه رسمی در بین نباشد)صادر و رونوشت ان را به دفتر خانه مربوط ارسال می نماید و مراتب را به موجر نیز اعلام خواهد نمود .مستاجر جدید از هر حیث نسبت به تمام شرایط اجاره قائم مقام مستاجر سابق خواهد بود. هر گاه ظرف شش ماه از تاریخ ابلاغ حکم قطعی منافع مورد اجاره با سند رسمی به مستاجر جدید انتقال داده نشود حکم مزبور ملغی الاثر است…) شایان ذکر است با توجه به مواد ۴ و۵ قانون اجرای احکام مدنی و این که حکم به فروش و انتقال منافع از مصادیق احکام تاسیسی است نه اعلامی،بنابراین صدور اجراییه در مورد آن لازم است ،در خصوص حکم به تجویز انتقال منافع به غیر چون در قانون طریقه خاصی برای آن در نظر گرفته نشده نیاز به صدور اجراییه ندارد.[۴۹]
گفتار پانزدهم:حکم تنفیذ طلاق یا ازدواج واقع شده در خارج از کشور
در مواردی که حکم طلاقی بین دو نفر ایرانی از دادگاه کشور دیگر صادر می گردد خواهان می تواند پس از بازگشت به کشور جهت تنفیذ حکم طلاق خارجی تقاضای تنفیذ طلاق خود را نماید که در این صورت دادگاه با بررسی شرایط اساسی برای طلاق و اینکه تمام آن شرایط اعمال گردیده است حکم به رد یا تنفیذ طلاق واقع شده در خارج کشور را می نماید.در صورت بررسی و عدم شرعی بودن طلاق حکم به رد آن و در صورت رعایت اصول شرعی و قانونی بودن شرایط طلاق حکم به تنفیذ می نماید که در صورت صدور حکم خواهان می تواند پس از حضور در یکی از محاضر رسمی طلاق با شرایط مقرر ،طلاق خود را ثبت نماید.این حکم نیز از مصادیق آرایی می باشد که برای اجرای آن وثبت طلاق در محضر خانه نیازی به صدور اجراییه ندارد و می توان تنها با ارائه حکم قطعی تنفیذ طلاق واقع شده در خارج اقدام به ثبت آن نمود.
گفتار شانزدهم:ابطال وکالت بلاعزل
ماده ۶۷۹ قانون مدنی بیان می دارد: موکل هروقت بخواهد می تواند وکیل را عزل کند مگر اینکه وکالت وکیل یا عدم عزل در ضمن عقد لازمی شرط شده باشدطبق ماده فوق برعقد جایز وکالت بدو نحو آثار عقد لازم مترتب میشود:
الف- وکالت وکیل بصورت شرط ضمن عقد لازم قرار داده شود در این صورت عقد وکالت جزء عقد لازم شده واز آن کسب لزوم میکند ومادام که عقد اصلی باقی است شرط ضمن آنرا نمی توان برهم زد مانند وکالت مندرج در قراردادهای رهنی بانکها .
ب- عقد وکالت مستقلاً واقع شده ولی عدم عزل وکیل در ضمن عقد لازم دیگری مانند بیع یا اجاره شرط شود در اینصورت نیز شرط عدم عزل جزء عقد لازم قرار میگیرد ولازم الاتباع خواهد بود .اما طرق انحلال اینگونه وکالتها به
استثناء (فوت یا جنون طرفین ،اقاله واستعفای وکیل ) بشرح زیراست :
۱-فسخ یا انحلال عقد لازم که ضمن آن وکالت بلاعزل داده شده است.
۲- اثبات باطل بودن یا فساد شرط ضمن عقد، که دراین حالت نیز وکالت جایز شده وقابل فسخ از سوی موکل است.
۳- ازبین رفتن متعلق وکالت یا انجامعمل موردوکالت توسط خود موکل طبق ماده ۶۸۳ قانون مدنی.[۵۰]
الف)طرق انحلال عقد لازم یا شرط ضمن عقد:
۱- اگر عقد لازم بین دونفر واقع شده و وکیل شخص ثالث باشد در صورت توافق طرفین می توان عقد لازم را اقاله ویا شرط ضمن آن رااسقاط کرد در این حالت ،وکیل که شخص ثالث باشد قدرت ممانعت این امر را نخواهد داشت.
۲- اگر وکیل طرف عقد لازم باشد ،موکل بناچار مجبور به اقامه دعوی از طریق مراجع قضائی خواهد بود که این رای در صورت صدور بنفع وی اعلامی بوده وطبق ماده ۴ قانون اجرای احکام مدنی نیازی به صدور اجرائیه ندارد و وظیفه دفترخانه دراین حالت فقط قید مراتب در ملاحظات سند طبق اعلام دادگاه خواهد بود.  طبق بند یک
۳-عدم تحقق فسخ در وکالت بلاعزل وقتی است که شرط بصورت نتیجه قرارداده شود واگر شرط ضمن عقد بصورت شرط فعل باشد مانند اینکه شرط شود که موکل وکیل را عزل نکند ،دراینصورت بعزل از طرف موکل ،وکیل عزل شده ولی مشرط له(وکیل یا شخص ثالث ) می تواند از نظر تخلف شرط عقد لازم را فسخ کند.
در اینجا نیز اجرای حکم باید توسط مراجعی انجام گیرد که محکوم علیه پرونده نمی باشند. در این مورد نیز اجراییه صادر نمی گردد بلکه دادگاه طی مکاتبه ای با اداره یا سازمان مربوطه که حکم باید توسط آن اجرا شودمی خواهد
مفاد حکم را اجرا نماید. مثل اداره ثبت اسناد و املاک در رابطه با صدور سند معارض.در این گونه موارد مسئولان سازمانها و ادارات مذکور مامور اجرای حکم بوده که باید اطلاعات لازم برای اجرای حکم از طرف محاکم در اختیار آنها گذارده شود.
گفتار هفدهم:حکم تعدیل اجاره بها
دعوای تعدیل اجاره بها زمانی مطرح می شود که مدت اجاره موضوع محل کسب، پیشه یا تجارت منقضی شده و از تاریخ استفاده‌ مستأجر از عین مستأجره نیز سه سال تمام گذشته باشد. دراین صورت چنانچه بین موجر و مستأجردر مورد میزان اجاره بهای جدید توافق نشود، هر یک می توانند به استناد ترقی یا تنزل هزینه زندگی درخواست تجدیدنظر نسبت به میزان اجاره بها را بنماید. در این حالت دادگاه با تعیین کارشناس و جلب نظر او میزان اجاره بهای عادلانه را تعیین خواهد کرد. (ماده ۴ قانون روابط موجر و مستأجراصلاحی ۲/۹/۱۳۵۸: «موجر یا مستأجرمی تواند به استناد ترقی یا تنزل هزینه‌ زندگی درخواست تجدیدنظر نسبت به میزان اجاره بها را بنماید، مشروط به اینکه مدت اجاره منقضی شده و از تاریخ استفاده‌ مستأجراز عین مستأجره یا از تاریخ مقرر در حکم قطعی که تعیین و تعدیل اجاره بها صادر شده سه سال تمام گذشته باشد. دادگاه با جلب نظر کارشناس اجاره بها را به نرخ عادله روز تعدیل خواهد کرد … .» از آنجایی که در این دعوا فقط میزان اجاره بها تعیین می شود و اگر مورد مطالبه قرار نگیرد، دادگاه حکم به پرداخت مابه التفاوت اجاره بهای فعلی و قبلی نمی دهد، لذا غیرمالی بودن این دعوا که رویه قضایی نیز آن را برگزیده است، موجه تر بنظر می رسد، این دعوا معمولاً در دادگاهی اقامه می شود که عین مستأجره محل کسب یا پیشه یا تجارت در حوزه‌ قضایی آن دادگاه واقع شده است.
احکام تعدیل صادره به استناد مقررات ماده ۴ قانون روابط موجر و مستاجر چنان چه فقط تعدیل باشد حکم اعلامی بوده و نیاز به صدور اجراییه ندارد ولی اگر مابه التفاوت نیز مورد صدور حکم باشد اجرای این قسمت از آرا احتیاج به صدور اجراییه دارد.[۵۱]
گفتار هجدهم:حکم تخلیه اماکن تجاری و مسکونی مشمول قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۷۶
اجاره قراردادی است که به موجب آن مستاجر در مقابل مالی که به موجر پرداخت می کند ، برای مدت مشخص و معینی (مثلا یک هفته ،یک ماه ،یک سال و ….)از منافع مورد اجاره بهره مند می شود.
اماکنی که برای کسب و کار و تجارت اجاره داده شده اند حسب مورد ، تابع یکی از قوانین زیر خواهند بود:
۱- محل هایی که تا تاریخ ۲۷/۹/۱۳۶۵ به موجب سند رسمی یا عادی یا توافق شفاهی اجاره داده شده باشند،مشمول قانون روابط موجر و مستاجر مصوب ۱۳۵۶ هستند.
۲- محل هایی که از تاریخ ۲۷/۹/۱۳۶۵ تا تاریخ ۱/۷/۱۳۷۶ برای کسب و تجارت و به موجب سند رسمی اجاره داده شده یاشند و موجر از مستاجر هیچ وجهی به عنوان سرقفلی نگرفته باشد مشمول ماده واحده قانون الحاق یک ماده به قانون روابط موجرو مستاجر مصوب ۸/۹/۱۳۶۵ هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-16] [ 06:13:00 ق.ظ ]




. البته یهودیان اصیل و اسرائیلی منحصر به اینان نیستند ولی دیگران به این اندازه شهرت نداشته اند. اصفهانی،ابوالفرج علی بن الحسین؛الاغانی،۲۲/۳۴۳٫ ↑
. ابن سلام،ابوعبید قاسم؛کتاب الاموال،۲۹۷؛ ابن کثیر الدمشقی،اسماعیل؛البدایه و النهایه،۳/۲۷۲٫ ↑
. واقدی، محمد بن عمر؛ المغازی،۱/۴۵۴؛عامری،یحیی بن ابی بکر؛ بهجهالمحافل،۱/۲۱۳؛دیار بکری،حسین بن محمد؛ تاریخ الخمیس،۱/۲۱۳٫ ↑
. ان بینهم النصر علی من حارب اهل هذه الصحیفه،و ان الیهود مع المؤمنین ماداموا محاربین. ابوعبید هم گوید:[یهودیان در جنگها همراه پیامبر بودند و سهم خود را می گرفتند.]ابن سلام،ابوعبید قاسم؛کتاب الاموال،۲۹۶٫ ↑
. ابن هشام،عبدالملک،السیره النبویه،۱/۲۳۵- ۲۳۶٫ ↑
. رضوان، فتحی/صبیح،محمد؛محمد رسول اکرم۶،۳۹۹٫ ↑
القرآن الکریم:البقره/۸۴-۸۶٫ ↑
. واقدی، محمد بن عمر؛ المغازی،۲/۳۴۰؛ ابن خلدون،عبدالرحمن؛ العبر،۱/۴۰۶٫ ↑
. الطبرسی، الفضل بن الحسن،إعلام الوری بأعلام الهدی،۱/۱۵۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الأئمه الأطهار۷،۱۹/۱۱۰؛ احمدی میانجی،علی؛ مکاتیب الرسول،۱/۲۶۰٫ ↑
. واقدی، محمد بن عمر؛ المغازی،۱/۴۵۴؛ طبری،ابوجعفرمحمد بن جریر؛ تاریخ الامم والملوک،۲/۱۷۲٫ ↑
. کان رسول الله حین قدم صالح قریظه و النضیر و من بالمدینه من الیهود ألّا یکونوا معه ولا علیه:. واقدی، محمد بن عمر؛ المغازی،۱/۴۵۴؛ بغوی، ابو محمد حسین بن مسعود؛معالم التنزیل فی تفسیر القرآن(معروف به تفسیر قرآن بغوی)،۴/۳۱۳؛ نسفی،عبدالله بن احمد؛ مدارک التنزیل،۳/۴۵۴؛ عسقلانی، احمد بن علی؛فتح الباری فی شرح صحیح البخاری،۸/۱۶۸؛ عامری،یحیی بن ابی بکر؛ بهجهالمحافل،۱/۲۱۳٫ ↑
. ابن هشام،عبدالملک،السیره النبویه،۲/۲۲۰؛ طبری،ابوجعفرمحمد بن جریر؛ تاریخ الامم والملوک،۱/۲۵۵،۲۳۷؛ بلاذری،احمد بن یحیی؛ فتوح البلدان،۳۵٫ ↑
. ابن هشام،عبدالملک،السیره النبویه،۱/۱۹۱؛ واقدی، محمد بن عمر؛ المغازی،۱/۱۷۷؛ بلاذری،احمد بن یحیی؛انساب الاشراف،۱/۳۷۳؛ طبری،ابوجعفرمحمد بن جریر؛ تاریخ الامم والملوک،۱/۱۷۳٫ ↑
. ابن هشام،عبدالملک،السیره النبویه،۲/۲۴۰؛ بخاری،ابوعبدالله محمد بن اسماعیل؛ صحیح البخاری،۵/۵۱؛ یعقوبی،احمد بن ابی یعقوب؛ تاریخ الیعقوبی،۱/۳۷۱؛ بلاذری،احمد بن یحیی؛انساب الاشراف،۱/۴۳۳٫ ↑
. واقدی، محمد بن عمر؛ المغازی،۱/۳۷۳؛،ابوجعفرمحمد بن جریر؛ تاریخ الامم والملوک،۱/۲۲۵٫ ↑
. واقدی، محمد بن عمر؛ المغازی،۱/۳۶۳٫ ↑
. الطبرسی، الفضل بن الحسن،إعلام الوری بأعلام الهدی،۱/۱۵۸٫ ↑
. بنابر اسناد، احمدی میانجی پنجمین ماه هجرت، زمان انعقاد قرارداد دانسته شده است. احمدی میانجی،علی؛ مکاتیب الرسول،۱/۲۶۰؛ تنها دیار بکری از مورخین متأخر،موادعه یهود را در ماه پنجم هجرت دانسته است. دیار بکری،حسین بن محمد؛ تاریخ الخمیس،۱/۳۵۳٫ ↑
. واقدی، محمد بن عمر؛ المغازی،۱/۳۶۸٫ ↑
همان ،۱/۴۵۶٫ ↑
. برکات،احمد؛ محمد و الیهود نظره جدیده،۸۳؛ وات، مونتگمری؛محمد فی المدینه،۳۴۵؛زریق،برهان،الصحیفه میثاق الرسول،۵۳۱٫ ↑
. مکی العاملی،ابی عبدالله شمس الدین محمّد بن جمال الدین(شهید اول)؛لمعه دمشقیّه،۱۶۴٫ ↑
. الحسینی الشیرازی،محمّد؛الفقه،۷۴٫ ↑
همان ،۱۸۵-۱۸۶٫ ↑
. برای توضیح کملتر رجوع کنید به عمیدزنجانی،عباسعلی، اسلام و حقوق ملل،۷۰-۸۶٫ ↑
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
. طبری،ابوجعفر محمد بن جریر؛جامع البیان فی تفسیر القرآن،۱۰/۵۵٫ طباطبایى، محمد حسین؛المیزان فى تفسیر القرآن،‏۹/۱۵۶-۱۵۷٫ ↑
. خامنه‏اى، على ؛ قرارداد ترک مخاصمه و آتش‏بس‏، ۵٫ ↑
. طوسى، ابو جعفر محمد بن حسن‏، المبسوط فی فقه الإمامیه، ۲/۵۰٫ ↑
. الحلی، ابومنصور بن الحسن بن یوسف بن المطهر الاسدی؛ تذکره الفقهاء،۹/۳۵۲٫ ↑
القرآن الکریم:التوبه/۴٫ ↑
القرآن الکریم:التوبه/۷٫ ↑
. طبرسی،فضل بن حسن،مجمع البیان فی تفسیر القرآن،۵/۹-۱۰٫ ↑
القرآن الکریم:الانفال/۵۶٫ ↑
. النجفی،محمد حسن؛جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام،۲۱/۳۱۳؛ خامنه‏اى، على؛ قرارداد ترک مخاصمه و آتش‏بس‏، ۵٫ ↑
القرآن الکریم:النساء/۷۴٫ ↑
همان:الانفال/۶۱٫ ↑
همان:محمد/۳۵٫ ↑
القرآن الکریم:الممتحنه/۹٫ ↑
همان: الممتحنه/۱٫ ↑
. خامنه‏اى، على؛ قرارداد ترک مخاصمه و آتش‏بس‏،تلخیص ۶-۱۲٫ ↑
. مکی العاملی،ابی عبدالله شمس الدین محمّد بن جمال الدین(شهید اول)؛لمعه دمشقیّه،۱۶۴٫ ↑
. الحسینی الشیرازی،محمّد؛الفقه،۷۴٫ ↑
. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الأئمه الأطهار:، ۷،۱۹/۱۱۰-۱۱۱٫ ↑
. ابن هشام،عبدالملک،السیره النبویه،۱/۳۳۴٫ ↑
همان ،۱/۳۲۵٫ ↑
. «سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّلُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَاءُوکَ فَاحْکُم بَیْنهَُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنهُْمْ وَ إِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن یَضرُُّوکَ شَیًْا وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُم بَیْنهَُم بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُقْسِطِین‏»«آنها بسیار به سخنان تو گوش مى‏دهند تا آن را تکذیب کنند مال حرام فراوان مى خورند پس اگر نزد تو آمدند، در میان آنان داورى کن، یا(اگر صلاح دانستى)آنها را به حال خود واگذار! و اگر از آنان صرف نظر کنى، به تو هیچ زیانى نمى‏رسانند و اگر میان آنها داورى کنى، با عدالت داورى کن، که خدا عادلان را دوست دارد!»القرآن الکریم: المائده/۴۲٫ ↑
. «وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ بَنىِ إِسرَْ ءِیلَ وَ بَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنىَ‏ْ عَشرََ نَقِیبًا وَ قَالَ اللَّهُ إِنىّ‏ِ مَعَکُمْ لَئنِ‏ْ أَقَمْتُمُ الصَّلَوه وَ ءَاتَیْتُمُ الزَّکَوه وَ ءَامَنتُم بِرُسُلىِ وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُکَفِّرَنَّ عَنکُمْ سَیَِّاتِکُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتِهَا الْأَنْهَرُ فَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیل‏ فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَه یحَُرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَ نَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ وَ لَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلىَ‏ خَائنَه مِّنهُْمْ إِلَّا قَلِیلًا مِّنهُمْ فَاعْفُ عَنهُْمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُحْسِنِین‏»«خدا از بنى اسرائیل پیمان گرفت. و از آن ها، دوازده نقیب[سرپرست‏]برانگیختیم. و خداوند(به آن ها)گفت: «من با شما هستم! اگر نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و به رسولان من ایمان بیاورید و آن ها را یارى کنید، و به خدا قرض الحسن بدهید[در راه او، به نیازمندان کمک کنید]، گناهان شما را مى‏پوشانم[مى بخشم‏]و شما را در باغهایى از بهشت، که نهرها از زیر درختانش جارى است، وارد مى‏کنم. اما هر کس از شما بعد از این کافر شود، از راه راست منحرف گردیده است. ولى به خاطر پیمان‏شکنى، آن ها را از رحمت خویش دور ساختیم و دلهاى آنان را سخت و سنگین نمودیم سخنان(خدا)را از موردش تحریف مى‏کنند و بخشى از آنچه را به آن ها گوشزد شده بود، فراموش کردند و هر زمان، از خیانتى(تازه)از آن ها آگاه مى‏شوى، مگر عده کمى از آنان ولى از آن ها درگذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست مى‏دارد» همان:المائده/۱۲-۱۳٫ ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:12:00 ق.ظ ]




الف) معوقات بانکی ب) درآمد ناکافی به نسبت هزینه ها و منابع مورد استفاده

 

    1. سپرده ناکافی د) هزینه های جاری اضافی ه) مازاد نیروی انسانی در قیاس با درآمدها و ستانده های ایجاد شده

 

    1. با بهره گرفتن از مدل رتبه ای، رتبه عملکردی هر یک از شعب بانکی تعیین شده و مشخص شد که شعبه ۵۰۲۶ برترین عملکرد و شعبه ۵۰۵۰ با احراز کارآیی کمتر از ۳۱ درصد ضعیف ترین عملکرد را به خود اختصاص داده است.

 

در ادامه از رگرسیون خطی مرکب مبتنی بر تحلیل داده های مقطعی و با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS به منظور برآورد تابع تولید سپرده مورد انتظار به ازای هر شعبه از بانک کشاورزی استان اصفهان به ازای نهاده های هر شعبه مشتمل بر تعداد کارکنان، هزینه های جاری، سود پرداختی به سپرده ها و معوقات بانکی برآورد گردید. نتایج این برآورد نشان داد که:

 

    1. بین معوقات بانکی و سپرده های هر شعبه رابطه معکوس و بین سایر نهاده ها با سپرده های هر شعبه رابطه مستقیم وجود داشته است.

 

    1. با جای گزینی پارامترها در رابطه پارامتریک تابع تولید، رابطه سپرده هر شعبه به ازای نهاده های آن به صورت زیر تعریف گردید:

 

Y2 = 2338 + 4350x1 + 2.127 x2 +7.9x3 – ۲٫۴۹۳x4
و با حذف عرض از مبدا و در حالت استاندارد رابطه برآوردی به صورت زیر تعریف شد:
Y2= 0.0000 + 0.143x1 + 0.076x2 +0.826x3 – ۰٫۰۵۲x4

 

    1. آماره دوربین واتسون ۱٫۶۷۳ و در فاصله بین ۱٫۵ تا ۲٫۵ قرار گرفته و لذا خطاهای رابطه برآوردی از یک دیگر استقلال خطی داشته اند.

 

      1. ضریب تعیین رابطه برآوردی ۰٫۹۷۱ و در حالت استاندارد ۰٫۹۷ بوده و نشان می دهد ۹۷ درصد تغییرات در میزان جذب سپرده ها بر مبنای رابطه برآوردی بین جذب سپرده ها و نهاده های هر شعبه مشتمل بر تعداد کارکنان، هزینه جاری، سود پرداختی به سپرده ها و نهایتا معوقات بانکی هر شعبه بیان شده است. با عنایت به اینکه ضریب تعیین یاد شده به سمت ۱+ میل نموده است می توان حکم کرد رابطه قوی خطی بین متغیرهای مستقل و تابعی وجود داشته است. بنابراین رابطه برآوردی توانسته ۹۷ درصد از واقعیت ها را بیان نماید.

    مقاله - پروژه

 

    1. با عنایت به عدم استفاده از نمونه تصادفی و مطالعه همه شعبه های بانک کشاورزی استان اصفهان به روش سرشماری، نیازی به تعمیم ننایج نبوده و لذا از استقرای آماری مشتمل بر آزمون تی استیودنت به ازای تک تک پارامترهای رابطه برآوردی یا آزمون فیشر به منظور تعمیم کل رابطه برآوردی، استفاده ای به عمل نیامده است.

 

سپس با بهره گرفتن از رابطه برآوردی سپرده های مورد انتظار هر شعبه با جای گزینی مقادیر نهادهای واقعی هر شعبه در تابع تولید برآوردی، محاسبه و در مقایسه سپرده های واقعی و مورد انتظار خطا یا انحراف از سپرده مورد انتظار بر حسب درصد محاسبه گردید.
در نهایت تاثیر کارآیی مالی بر سپرده های مورد انتظار با بهره گرفتن از تحلیل همبستگی با معیارهای اسپیرمن و پیرسون انجام گرفته و نتایج حاصله نشان داد که:

 

    1. علامت ضرایب همبستگی به دست آمده مثبت بوده و در نتیجه رابطه مستقیمی بین کارآیی مالی و جذب سپرده های مورد انتظار وجود داشته است. به این معنی که به موازات افزایش کارآیی شعب بانک کشاورزی در استان اصفهان، جذب سپرده های مورد انتظار نیز افزایش یافته است. به این معنا که با بهره وری مطلوب نیروی انسانی، مدیریت هزینه های جاری، کاهش معوقات بانکی، مدیریت سپرده ها و تسهیلات به نحو مطلوب، امکان دست یابی به سپرده های مورد انتظار افزایش می یابد.

 

    1. مقدار ضرایب همبستگی به دست آمده بین ۰٫۷۵۱۲ تا ۰٫۷۹۵۲ بوده است، بنابراین ۷۵ تا ۷۹ درصد از کارآیی مالی شعب بانک کشاورزی در سایه تامین سپرده های مورد انتظار تحقق یافته است.

 

۳-۵) نتیجه گیری:
در این قسمت بر مبنای محاسبات آماری در برآورد تابع تولید سپرده مورد انتظار و تحلیل همبستگی انجام شده، به جهت استفاده از روش سرشماری و عدم به کارگیری نمونه تصادفی در گردآوری داده ها از یک طرف و به کارگیری مدل سازی ریاضی مبتنی بر الگوی BCC، به اتکای روش استنتاج توصیفی به استنتاج در قالب پاسخ به پرسش های تحقیق مبادرت شده است:
پرسش فرعی اول:
این پرسش در فصل اول یا کلیات تحقیق به صورت زیر عنوان شده بود:
 اندازه کارایی مالی هریک از شعب بانک کشاورزی در صورت استفاده از روش تحلیل پوششی داده ها چقدر است ؟”
با بهره گرفتن از روش تحلیل پوششی داده ها بر مبنای مدل BCC به صورت زیر مدل اندازه گیری کارآیی شعب بانک کشاورزی استان اصفهان به عنوان تابعی از نهاده ها و ستانده ها به صورت زیر مدل سازی شد:
Ej = max (z) = z0 j=0
s.t:
y1oz0 - ≤۰ ستانده‌اول
y2oz0 - ≤۰ ستانده‌دوم
≤x1o نهاده‌اول
≤x2o نها‌ده‌دوم
≤x3o نهاده‌سوم
≤x4o نهاده‌چهارم
= ۱
≥۰ j= 1… ۱۴۲
با مدل سازی و حل مدل به ازای هر یک از شعبه ها اندازه کارایی هر شعبه به صورت جدول ۵-۴ خلاصه گردیده است. در این جدول به ترتیب به ازای هر شعبه کد شعبه، اندازه کارایی به عنوان کمیتی درصدی و عددی بین صفر تا ۱۰۰ و وضعیت آن از جهت کارایی مشخص شد. بر مبنای نتایج ارزیابی کارآیی به روش تحلیل پوششی داده ها ازبین شعب بانک کشاورزی استان اصفهان، ۲۴ شعبه یا کمتر از ۱۷ درصد از کل شعب بانک کشاورزی استان اصفهان با اختیار اندازه یک یا ۱۰۰ درصد، کارآ تلقی و سایر شعب با اختیار اندازه کمتر از ۱۰۰ درصد ناکارآمد شناخته شده اند. وفق نتایج به دست آمده شعب کارآ در این استان عبارت از ۵۰۰۱، ۵۰۰۳، ۵۰۰۸، ۵۰۰۹، ۵۰۱۰، ۵۰۱۱، ۵۰۱۳، ۵۰۱۶، ۵۰۲۶، ۵۰۲۷، ۵۰۳۹، ۵۰۴۳، ۵۰۴۶، ۵۰۵۱، ۵۰۵۲، ۵۰۵۵، ۵۰۵۹، ۵۰۶۶، ۵۰۶۷، ۵۰۶۹، ۵۰۸۱، ۵۰۸۹، ۵۰۹۴، ۵۱۰۰ و ۵۱۴۲کارآ و سایر شعب ناکارآمد ارزیابی شده اند.
پرسش فرعی دوم:
این پرسش در فصل اول یا کلیات تحقیق به صورت زیر عنوان شده بود:
 میزان جذب سپرده های مورد انتظار هر یک از شعب مورد بررسی در صورت استفاده از روش اقتصاد سنجی یا رگرسیونی چقدر است؟”
در پاسخ به این پرسش، تابع تولید سپرده ها به عنوان رابطه بین میزان جذب سپرده ها و نهاده های مورد استفاده هر شعبه مشتمل بر تعداد کارکنان، هزینه جاری، معوقات بانکی و نهایتا سود پرداختی به سپرده ها تعریف گردیده است. به منظور تعیین این رابطه از رگرسیون خطی مرکب به روش تحلیل داده های مقطعی(Cross Sectional Analysis) استفاده شده است. به جهت استفاده از داده های مقطعی و تعلق داده ها به یک سال مالی با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS برآورد پارامترها صورت گرفته با جای گذاری پارامترها در رابطه پارامتریک خطی، تابع تولید میزان جذب سپرده های به صورت زیر در آمده است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:12:00 ق.ظ ]




این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست…
این فطرت می تواند صیقل بخورد و توسعه پذیرد و می تواند به فراموشی سپرده شود. فطرت در جنبه ی معرفتی آن، معرفت حضوری انسان به خداست و در بُعد گرایش، میل به پرستش، حقیقت جویی، فضیلت خواهی و زیبایی دوستی از اهم گرایش های فطری انسان است.
فطرت مفهومی است که معمولاً در برابر جنبه ی طبیعی بشر به کار گرفته می شود. در حالی که طبیعت انسان ناظر به نیازها و تمایلات مربوط به ویژگی ها و تطورات جسمانی او است، فطرت، که در هر حال شامل شناخت ها و گرایش های متعالی ( و غیراکتسابی ) است. همواره در انتظار تحقق خارجی و ظهور و توسعه ( شکوفایی ) می ماند. آزادی، که از ویژگی های خداداد نفس ناطقه ی انسان است، سبب می شود پس از الهام از فجور و تقو ا، این بنیاد مشترک هویت آدمی، فعلیت یابد. پس، انسان فطرت الهی را یا تثبیت می کند و توسعه می بخشد یا به فراموشی می سپرد؛ اما هیچ گاه از بین رفتنی نیست. وجود فطرت در انسان زمینه ی بسیار مساعدی است که می تواند سمت و سوی همه ی شناخت ها، گرایش ها و اعمال وی را الهی سازد و در صیرورتِ اختیاریِ آدمی ( به موجودی والا، ممتاز، هدف دار و جهت دار ) نقش اصلی را بازی کند.
۳- عقل
عقل انسان از وجوه امتیاز انسان است که از جانب خداوند به او ارزانی شده است. تعقّل وجه تمایز نفس انسانی از نفس حیوانی و نباتی است. در واقع، نفس انسانی علاوه بر انجام اعمال و وظایف طبیعی مربوط به نفس نباتی و نفس حیوانی ( در حوزه تدبیر بدن )، امتیاز ویژه ای چون عقل دارد. عقل، قابلیتی در نوع بشر است که به وسیله آن می تواند در مقام شناخت واقعیت های هستی ( با ادراک مفاهیم کلی و استنتاح گزاره های توصیفی از بدیهیات و یقینیات ) با روش استدلال و برهان، برخی از آنها را به صورت یقینی درک کند. هم چنین، عقل قضایای صادق را از کاذب تشخیص می دهد ( عقل نظری و استکشافی )، و در مقام تبیین علّی یا پیش بینی وقایع مشاهده پذیر، با ابداع مفاهیم و سازه ها و فرضیه پردازی و آزمون تجربی آنها، نظریه های ظنّی معتبر ارائه می کند، یا در مقام مداخله و مهار واقعیت های طبیعی و اجتماعی و رسیدن به اهدافی مشخص، ابزارها، برنامه ها و روش های مناسب را به اتکای قدرت تخیل، خلاقیت و ابتکار خویش ابداع می نماید و به کار میگیرد ( عقلانیت تجربی، مولّد و ابزاری ). لذا تعقّل و اندیشه ورزی مهم ترین فعالیت آدمی است.
بنابراین بشر می تواند، به کمک عقل، به برخی حقایق فراتاریخی و یقینی در مورد واقیعت هستی و موقعیت آدمی دست یابد( عقل نظری ) و در مقام درک حقایق و ارزشها ( بایدها و نبایدهای مربوط به عمل اختیاری انسان )، صلاح و فساد، حق و باطل، درست و نادرست. خوب وبد را از هم تمیز دهد و در مقام عمل اختیاری نیز به لوازم فهم و درک خویش التزام داشته باشد ( عقل عملی ). به بیان دیگر عقل قادر است، هم در دو حوزه ادراکات نظری ( شناخت واقعیت ها و هست ها ) و ادراکات عملی ( شناخت خوب و بد و باید ونباید ) ورودکند و عم در مقام التزام عمل ( اراده و عمل ) به لوازم ادراکات نظری و عملی خود پایبند باشد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۴- کرامت ذاتی
انسان هم « کرامت ذاتی » یا هستی شناختی دارد و هم « کرامت اکتسابی » یا ارزش شناختی. مقصود از کرامت ذاتی آن است که خداوند انسان را به گونه ای آفریده است که در مقایسه با بسیاری از موجودات دیگر، از لحاظ وجودی، از امکانات و مزایای بیشتری برخوردار است. این نوع کرامت، حاکی از عنایت ویژه ی خداوند به نوع انسان است. قرآن کریم در سوره اسرا می فرماید:
وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً (۷۰)
ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم؛ و آنها را در خشکی و دریا، (بر مرکبهای راهوار) حمل کردیم؛ و از انواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم؛ و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده‌ایم، برتری بخشیدیم.
به همین دلیل، هم خود آدمی و هم دیگران باید پاسدار این سرمایه ی الهی و ارزشمند باشند. اما کرامت اکتسابی در پر تو ایمان و عمل صالح و تقوا (و در حقیقت با صیانت از همان کرامت ذاتی و خداداد ) به دست می آید و از آن جا که محصول سعی و تلاش آدمی است، معیار نهایی ارزش انسان و ملاک تقرب او در پیشگاه خداوند است. قرآن کریم در سوره حجرات در این باره فرموده است:
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ (۱۳)
گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!
۵-اختیار و آزادی
ذات نامتعین انسان، به او امکان صیرورت در جهات مختلف هدایت و ضلالت را می دهد. این امر نشانگر آزادی آدمی و حرکت اختیاری اوست. حضرت علی (ع) در نامه ی ۳۱ نهج البلاغه در این باره می فرمایند:
« لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حراً »
بنده ی غیر خود مباش، چه این که خداوند تو را آزاد قرار داد.
لذا، در گستره ی زندگی با فراهم آمدن تجربه های عملی مختلف و افزایش قدرت ارزیابی، می توان انسان را موجودی آزاد (دارای قدرت انتخاب و اختیار) دانست، به گونه ای که علم و عقل نیز از مبادی آزادی و اختیار وی محسوب می شوند. قرآن بر آزادی انسان تصریح دارد و بر انتخابگری او تأکید می نماید. قرآن کریم در سوره مبارکه رعد در آزاد بودن انسان و اختیار او در پذیرفتن و یا نپذیرفتن راه حق می فرماید:
وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَاراً… (۲۹)
بگو: «این حقّ است از سوی پروردگارتان! هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!» ما برای ستمگران آتشی آماده کردیم…
و در سوره مبارکه انسان اشاره می فرماید:
إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً (۳)
ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!
آزادی مقتضای ناتمامی و تعین نیافتن هویت آدمی است. مقام نامعلوم انسان در سلسله مراتب وجود، عرض عریضی برای حرکت او فراهم آورده و سبب شده است که تطورات آدمی در همه ی مراتب وجودی موجودات، امکان تحقق یابد.
البته، انسان در عین حالی که محکوم جبر مطلق نیست، در نظام هستی، آزاد مطلق (رها از هرگونه قانون و قاعده و تکلیف ) نیز نمی تواند باشد، زیرا آزادی به معنای نفی کامل تأثیر علل و عوامل بیرونی و درونی و نفی قانون علیت بر اعمال آدمی و آثار آن نیست، بلکه آزادی، مبنای اختیار و اساس هرگونه تکلیف و مسئولیت پذیری انسان است؛ چرا که بدون فرض این عنصر، سخن از پاداش و عقاب بی معنا است و اصولاً هرگونه تکاملی که برای انسان حاصل می شود، اثر اعمال اختیاری و آزادانه ی اوست.
۶- هدفمندی خلقت انسان
چون انسان آفریده ی خداست پس غایت زیست انسانی نمی تواند فارغ از غایت آفرینش باشد و غایت آفرینش انسان، باید با غایت آفرینش جهان هماهنگ باشد. زیرا زیست آدمی در جهان و وابسته ی به آن است. او در خلأ به سر نمی برد. لذا، هرگونه داعیه ی استقلال و انفکاک بشر، ادعایی سبک سرانه تلقی می شود و محکوم به شکست است. بودن در جهان، به معنی همراهی و توافق با هستی و با قانون سراسری و حرکت عمومی آن است و هم چنین بازنماندن از راه و پیمودن مسیر، انتهایی است. از این رو، قرآن کریم درباره ی جهان را به کار می برد. دست یابی به غایت هستی هدف اساسی آدمی است، « الی الله المصیر » و انسان، هر دو، تعبیر اما رسیدن به این هدف، با توجه به نیروی اراده و اختیار در آدمی، مستلزم حرکت تعالی جویانه و اختیاری انسان از مراتب فرودین زندگانی به سوی خداوند متعال است. این حرکت، به تلاش و کوشش مستمر و پای بندی به ارزش های متعالی نیاز دارد و لازمه ی تداوم آن ایمان و عمل است. قرآن کریم در هدفمندی کوشش انسان در سوره مبارکه انشقاق می فرمایند:
یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ‌ (۶)
ای انسان! تو با تلاش و رنج بسوی پروردگارت می‌روی و او را ملاقات خواهی کرد!
و در سوره مبارکه کهف، لازمه تحقق این غایت را چنین بیان فرموده است:
فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَ لاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَداً (۱۱۰)
پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند!
به عبارت دیگر، کسب معارف، حقایق و اعمال فاضله ی انسانی، موجب اشتداد وجود آدمی می شوند و او را در نیل به غایت هستی یاری می رسانند.
۷- نیازمندی به هدایت
فرایند درک موقعیت و عمل برای بهبود مداوم آن، به منظور تکوین مداوم هویت آدمی (چنان چه گذشت) با توجه به حضور اختیار و آزادی در همه ی عناصر اصلی این فرایند، حرکتی یک سویه و خودکار نیست، بلکه این روند می تواند (به شرط تکیه بر فطرت و شکوفاسازی آن و رشد همه جانبه و متعادل استعدادهای طبیعی در راستای غایت زندگی و در پرتو تعقل ) به شکل گیری هویتی یک پارچه و پویا در وجود انسان و تعالی پیوسته ی آن، متناسب با غایت مطلوب زندگی، بینجامد. اما برای تحقق این امکان، آدمی، باید با توجه به نقش آزادی و اختیار در عناصر اصلی (معرفت، گرایش، اراده و عمل مداوم )، مؤثر بر این روند، برای جهت دهی به این حرکت پیچیده از راهنمایی و هدایتی خاص بهره مند شود. انتخاب پیامبران الهی و جانشینان ایشان که از سوی خداوند مسئولیت راهنمایی همه مردم به صراط مستقیم را برعهده دارند، پاسخی الهی است به این نیاز ضروری که زمینه ی شکوفایی فطرت و بهره مندی از نیروی عقل آدمی را به خوبی فراهم آورده است. چنانچه کمک فرشتگان الهی ازطریق الهام نیز زمینه ای برای راه یابی به مسیرحق وسعادت است. در باره لزوم هدایت انبیاء برای خروج از ضلالت و ورود به مسیر هدایت در سوره جمعه آمده است:
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ‌ (۲)
اوست که در میان مردم بی سواد، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را [از آلودگی های فکری و روحی] پاکشان کند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد، و آنان به یقین پیش از این در گمراهی آشکاری بودند.
آدمی با توجه به آزادی و قدرت انتخابی که برای حرکت در مسیرهای مختلف زندگی یافته است، تکلیف دارد تا پیوسته و به طور آزادانه و آگاهانه در جهت حق و کمال بکوشد. لذ ا نسبت به انجا م درست تکالیف فردی و اجتماعی خویش مسئولیت دارد و باید پاسخ گو باشد. الزام به این تکالیف و وظایف فردی یا جمعی نسبت به خداوند، خویشتن، خلق (انسان های دیگر ) و خلقت (سایر موجودات زنده، محیط زیست طبیعت و حتی موجودات ماوراءطبیعی ) متناسب با توانایی و وسع مکلفین و با رعایت شرایط عمومی تکلیف (عقل، بلوغ، علم، قدرت، اختیار و آزادی ) از سوی خداوند (که رب و صاحب اختیار مطلق امور انسان است ) و صرفاً در جهت خیر و کمال بندگان صورت می پذیرد. عقل نیز، امتثال این تکالیف و اطاعت از مولای حقیقی را برعهده خود لازم می شمارد و نافرمانی از این الزام را ظلم و مستوجب عقاب و مجازات عادلانه می داند. لذا مسئولیت آدمی در بینش توحیدی فقط در مقابل خداوند متعال اصالت دارد. اما در بسیاری از موارد در نظام معیار دینی، ادای برخی وظایف نسبت به افرادی مشخص، ملازم یا مساوق با رعایت حقوق آن ها قرار گرفته و یاد شده است. حتی به سبب تأکید بیش تر به رعایت این گونه تکالیف، رعایت « حقوق الناس » از آن ها با تعبیر مقدم دانسته شده است. بدیهی است در این موارد، انسان باید در خصوص «حقوق خداوند» این حقوق بر ادای انجام تکلیف خود نسبت به صاحبان این حقوق نیز پاسخ گو باشد. اما با توجه به این توضیح مشخص می شود که این گونه پاسخ گویی و مسئولیت انسان نسبت به دیگران، صرفاً در پرتو مسئولیت در برابر خداوند متعال شکل می گیرد.
۸- هویت و شاکله درونی
انسان با داشتن فطرت الهی، که زمینه و سرمایه ی اولیه ی اوست با برخورداری از استعدادهای طبیعی و با تأثیرپذیری نسبی از عوامل محیطی و اجتماعی، در اثر تجربه (یعنی مواجهه ی اختیاری با موقعیت های مختلف ) به تدریج واقعیتی شخصی و سیال می یابد، که از آن با عنوان هویت یاد می شود و در تعبیر قرآن از این هویت، به شاکله تعبیر شده است. در سوره مبارکه اسراء آمده است:
قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِیلاً (۸۴)
بگو: هر کس بر پایه خلق و خوی و عادت های اکتسابی خود عمل می کند، پس پروردگارتان به کسی که راه یافته تر است، داناتر است.
هویت، واقعیتی تدریجی، انعطاف پذیر و ناتمام است که با صیرورت اشتدادی انسان و حضور فعال او در صحنه های گوناگون شخصی و اجتماعی و در طول حیات دنیوی تکوین و تحول می یابد و در حیات اخروی نیز ادامه دار د. بنابراین، تحقق و تحول هویت، بیش از هر چیز، به جریان منحصر به فرد زندگی هر شخص و اراده و اعمال اختیاری خود او بستگی دارد. یعنی هر شخص در صورت بندی یا تعیین و تغییر هویت خویش، به طور نسبی و نه مطلق، از آزادی (تکوینی) برخوردار است. لذا، می تواند هویت خویش را چنان که می خواهد (در جهت غایت حقیقی زندگی انسان یا برخلاف آن ) شکل دهد و متحول سازد. عمق یافتن آثار اعمال در هویت انسان به میزان اراده و اختیار انسان در ترک یا فعل او وابسته است و اعمالی او را به تعالی می رساند که از در جه اختیار بیشتری برخوردار باشد. اگر کسی اعمال نیکی انجام دهد ولی دایره اراده و اختیارش در آن کم باشد، به همان اندازه تعالی کمتری میابد(آیت اللهی،۱۳۸۶). قرآن کریم در سوره مبارکه جاثیه در این باره می فرماید:
مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ‌ (۱۵)
هرکس کار شایسته ای انجام دهد، به سود خود اوست و هرکس مرتکب بدی شود به زیان خود اوست، سپس به سوی پروردگارتان باز گردانده می شوید.
البته، تکوین و تحول هویت تأثیرات پیش رونده ای بر اعمال و کوشش های فرد در آینده دارد. قرآن کریم در مورد اشتداد حیات نفس و ارتقاء آن به مرتبه حیات طیبه در سایه عمل صالح در سوره نحل می فرماید:
مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ‌ (۹۷)
از مرد و زن، هر کس کار شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن است، مسلماً او را به زندگی پاک و پاکیزه ای زنده می داریم و پاداششان را بر پایه بهترین عملی که همواره انجام می داده اند، می دهیم.
بر مبنای نگاهی دقیق تر، هویت آدمی، دو وجه فردی و جمعی دارد. وجه فردی ناظر بر بعد اختصاصی وجود انسان (شخصیت منحصر به فرد او ) و وجه جمعی ناظر بر بعد مشترک زندگی انسان با دیگر انسان هاست. وجه فردی، او را، به دلیل برخورداری انسان از عقل و فطرت و اراده و اختیار، از مقهور و مستحیل شدن در جمع دور می کند و وجه جمعی، او را در جریان پیوند و داد و ستد با دیگران و احساس هم هویتی با آنان قرار می دهد. ولی این داد و ستد، به نحوی است که اراده ی آدمی از او سلب نمی گردد. بر این اساس، تبیین صرفاً فردگرایانه از هویت یا تحلیل جامعه شناختی محض از روند تکوین و تحول هویت مورد تأیید نیست. هم چنین، هویت، دارای انواع و لایه های مختلف است. این انواع در شخص واحد، در عین تمایز نسبی، هم پوشانی نیز دارند و مهم ترین شان در وجه جمعی آن، عبارت اند از: هویت انسانی (جهانی )، هویت دینی/ مذهبی، هویت ملی، هویت قومی، هویت خانوادگی، هویت جنسی/جنسیتی و هویت حرفه ای.
تحقق هویت از دیگر سو، امری است که با توجه به شئون گوناگون حیات انسان دارای ابعاد و جنبه های مختلف است. گرچه این جنبه ها استقلال ذاتی از هم دیگر ندارند و در جریان تکوین و تعالی، در تعامل با یک دیگر می توانند موجودیتی یک پارچه و وحدت یافته را تشکیل دهند. به سخن دیگر، هویت حقیقت واحدی در عین کثرت است. البته، در میان این جنبه ها، هویت دینی / مذهبی (ناظر به معرفت و باور به حق تعالی و برقراری ارتباط با او در همه ی شئون زندگی ) می تواند، ضمن داشتن نقش محوری، وحدت بخش تمامی جنبه های هویت نیز باشد.
هویت به طور کلی برآیند مجموعه ای از بینش ها، باورها، گرایش ها، اعمال و صفات آدمی است و از این رو، نه تنها امری ثابت و از پیش تعیین شده نیست، بلکه حاصل تلاش و توفیق شخص و البته تا حدودی متأثر از شرایط اجتماعی است. انسان، در واقع موجودی تلقی می شود که می تواند با تکیه بر فطرت و استعدادهای طبیعی خود و با بهره گرفتن از عقل و نیروی اختیار و اراده ی خویش، به معرفت دست یابد. معرفت ایجاد شده می تواند زمینه ی میل و گرایش را در او فراهم سازد. بینش و گرایش درونی، زمینه ی باور (ایمان) و تکوین اراده (تصمیم معطوف به عمل ) را در وی فراهم می آورد و با عمل و تکرار آن، به تدریج هویتش شکل می گیرد. همین امور نیز، در هرگونه تحویل هویت پس از تکوین اولیه ی آن نقش آفرین است.
انسان، به دلیل نیازمندی یا کمال جویی و به لحاظ ساختاری، موجودی اجتماعی است و هویت و ساختار شخصیت او تا حد قابل توجهی (به خصوص در آغاز زندگی ) در عرصه ی زندگی اجتماعی ساخته و پرداخته می شود. یعنی بینش و منش انسان از نظام فرهنگی، اقتصادی و سیاسی اجتماع تأثیر می پذیرد. هرچند این تأثیر هرگز بدان پایه نیست که او را به صورت تابعی مطلق از وضع محیط اجتماعی درآورد؛ بلکه آدمی می تواند با شناخت جامعه و قوانین حاکم بر تحولات اجتماعی و عمل مناسب، بر محیط و نظام جامعه تأثیر بگذارد. در این باره، قرآن کریم در آیات متعدد ضمن اشاره به واقعیت تأثیرپذیری بسیاری از انسان ها از محیط اجتماعی، با توجه به وجود اختیار و اراده در انسان، برمسؤولیت آدمی در برابر اجتماع تأکید کرده و در برخی آیات به تغییر شرایط حاکم بر هر جامعه در صورت تحول افراد آن، به مثابه سنتی الهی تصریح کرده است. در سوره مبارکه رعد آمده است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:12:00 ق.ظ ]




« وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَهَ وَالْخَنَازِیرَ» (المائده، آیه۶۰)
و نیز می‌فرماید:
«کُونُواْ قِرَدَهً خَاسِئِینَ» (البقره، آیه۶۵)
همانطور که خدای متعال می‌فرمایند:
«وَنَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَلَى وُجُوهِهِمْ» (الاسراء، آیه ۹۷)
ما در روز قیامت آنها را بر گونه‌هایشان محشور می‌کنیم، یعنی به صور حیواناتی که در هنگام ایستادن و یا راه رفتن سر را به زیر می‌افکنند.
و نیز می‌فرماید:
« وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (التکویر، آیه۵)
زمانی که حیوانات محشور می‌شوند.
معلوم است که مقصود، حشر انسان‌هاست به صورت حیوانات.
و نیز می‌فرماید:
«تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» (النور، آیه۲۴)
زبانها و دست‌ها و پاهایشان شهادت می‌دهند به کارهایی که در دنیا می‌کرده‌اند.
البته مقصود این است که به صورت حیوانی محشور می‌شوند که زبان و دست و پا و سایر اعضاء و جوارح آن شاهد و گواه بر رسوخ ملکاتی در نفوس آنان بوده است که مناسب با صورت آن حیوان و موجب ظهور آنان بدین صورت گردیده است.
و نیز در حدّیث از قول پیامبر بزرگوار اسلام نقل شده است که می‌گوید:
«یحشر الناس علی وجوه مختلفه»
مردم به صورت‌های گوناگون محشور می‌شوند. یعنی بعضی به صورت انسان و بعضی به صورت حیوان محشور می‌شوند.
و نیز می‌گوید:
«یحشر الناس علی نیاتهم» مردم بر طبق نیات و سیرت خویش محشور می‌شوند.
پس اگر نیت و سیرت او، نیت و سیرت انسان نیکوکار باشد به صورت انسان، وگرنه به صورت حیوانی که مناسب با آن نیت و سیرت است، محشور می‌گردد.
و نیز می‌فرماید:
«کما تعیشون تموتون، کما تنامون تبعثون»
معنای جمله اول، این است که:
بدان حالت و کیفیت و بدان نیت و سریرت که در دنیا زندگی می‌کردید، می‌میرید. پس صورت اخروی شما بر طبق اعمال و افعال و سیرت‌ها و نیّات دنیای شما است.
و معنای جمله دوم این است که:
بدان گونه و کیفیت که به خواب می‌روید و به عالم دیگری به نام عالم خواب قدم می‌نهید و در عین خواب و بی‌خبری از این جهان با حواس پنجگانه خود همه چیز را احساس و ادراک می‌کنید، همین طور و به همین کیفیت هم در سرای آخرت محشور می‌شوید و با حواسی نظیر همین حواس پنجگانه ظاهری همه چیز را لمس و احساس می‌کنید.
و همانطور که گفته‌اند: «کلام الملوک ملوک الکلام»
سخنان پیامبر اکرم (ص) در این مقام عالی‌ترین و حکیمانه‌ترین سخنی است که ممکن است بیان کرد و هیچ فیلسوف و یا عالم ربّانی نمی‌تواند مسأله مرگ و حیات و مسأله حشر و تشبیه آن را به خواب، بدین دقّت و رقّت بیان کند. (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۶، صص۳۴۵-۳۴۱)
حکیم بزرگ اسلامی، مرحوم حاجی ملاهادی سبزواری درباره مراحل چهارگانه تناسخ این طور سروده است:
نسـخ و مسـخ و رسـخ و فسخ قسماً انساً و حیواناً جماداً و نما
لکــل انـــس باب الابواب وذا نـزول الصعود عکس ذا خــذا
علامه حلی در توضیح گفتار خواجه نصیرالدین طوسی می‌گوید:
تناسخ این است روحی که مبدأ شخصیت و موجودیت کسی است به بدن دیگری برود و اساس موجودیت او را تشکیل می‌دهد.

۴-۴-ملاصدرا و عقائد حکماء یونان

من یقین دارم آنچه از بزرگان حکمت، مانند افلاطون و آنان که پیش از او، از بزرگان فلاسفه بودند مانند سقراط و فیثاغورث و آغاثاذیمون و انباذقلس ـ از اصرار و پافشاریشان بر مذهب تناسخ نقل شده است، معنایش جز آنچه که در شریعت ـ به حسب نشأه آخرت وارد شده نمی‌باشد. (صدرالدین شیرازی، ۱۳۷۸، ص۸)
و همین طور آنچه از معلم اول (ارسطو) از بازگشتن از انکار تناسخ به رأی و نظریه استادش افلاطون نقل شده در این معنی است.
زیرا مسأله انتقال، از مسائلی است که اشتباهاتش بسیار و گذر به آن باریک و دقیق است، از این روی بین مردمان مشهور شده که فلاسفه پیشین با آن مقام بزرگی که در حکمت دارند قائل به تناسخ‌اند، و نسبت چنین سخنی به ایشان نزد ما، دروغ محض است و مبنایش اشتباهِ بین حشر نفوس انسانی و تناسخ آن است. (همان، ص۲۷)
لأن مسأله النقل کثیره الاشتباه دقیقه المسلک و لذلک اشتهر بین الناس أنّ قدماء الفلاسفه مع رتبتهم فی الحکمه قائلون بالتناسخ، و نسبه القئل به ألیهم افتراء محض عندنا مبناه الاشتباه بین حشر النفوس الانسانیه و تناسخها. (صدرالدین شیرازی، ۱۳۳۵، ص۲۶)
وی در شواهد الربوبیه می‌گوید: «کانوا مقتبسین انوار الحکمه من الانبیاء سلام الله علیهم اجمعین»
ملاصدرا به صراحت بیان می‌کند که ایشان (حکماء یونان باستان) انوار حکمت را از انبیاء و یا واسطه‌های آنها دریافت کرده‌اند و از لفظ «قبس» استفاده می‌کند، و اینکه احتمالاً آنها دارای مقام کشف و شهود باطن بوده‌اند و دیده‌اند که اعمال و نیّات افراد، چگونه در باطن ایشان مجسّم می‌شود و صور باطنی و حقیقی افراد اطراف خود را بوضوح مشاهده کرده‌اند.
(قبس، اقتباس یعنی برگرفتن شعله کوچکی از منبع آتش)
ادب و عادت (شاید هم یقین) ملاصدرا، درباره بزرگان علم و معرفت این است که به آنها احترام می‌گذارد و تا حدّ امکان عبارات و ظاهر کلمات آنان را به محملی صحیح حمل می کند.
معتقد است آنچه از این بزرگان نقل شده، به تناسخ ملکوتی و تجسم اعمال اشاره دارد.
وی سخنان بزرگان را سرّ و رمزی می‌داند که سطحی‌نگران آن را به تناسخ باطل حمل کرده‌اند اما اگر به عمق و باطن سخنان آنان توجه شود، درمی‌یابد آنها هرگز درصدد اثبات تناسخ نبوده‌اند بلکه حشر اُخروی و تجسّم اعمال را بیان می‌کرده‌اند.
وی می‌گوید:
منظور ایشان در حشر نفوس در ابدان مختلف، نه در نشأه دنیایی، بلکه در عالم حدّ وسط عالم عقل و عالم دنیاست که نفوس پس از مرگ در آن عالم محشور می‌شوند آن هم بر اساس ملکات و صفات خود،که به شکلی درخواهند آمد.
«با مراجعه به سخنان بزرگان و حکما مثل افلاطون و قبل از وی و احادیث نبوی و معصومین ممکن است برای عدّه‌ای شبهه‌ای پیدا شود. ولی آنچه زمینه افکار و احادیث ایشان بوده است مواعید الهیه بوده، که در دار دیگری متحقق می‌گردد و اشاره به معاد جسمانی و تناسخ ملکوتی داشته‌اند».
پایان نامه - مقاله - پروژه

۴-۵-درجات نفوس

آنچه کاملاً مورد اتفاق شرایع است، این است که نفوس کاملین؛ انسان‌هایی کامل در علم و عمل پس از مرگ و مفارقت از بدن دنیوی، حتی از بدن مثالی هم خلاصی پیدا کرده و به عالم عقل و عقول که کلاً از اجرام دنیایی و مثالی، مجرد هستند، می‌پیوندند.
نفوس متوسطه در علم و عمل و ناقصه در علم به تنهایی، به صور حسنه که با اخلاقیات مکتسبه‌شان در دار دنیا مناسبت داشته باشد، مبعوث می‌گردند و نفوس ناقصه در علم و عمل هر دو در نشأه آخرت به صور حیوانات مختلف که مناسبت خلقی با وی دارند، مبعوث می‌گردند.
پس تقسیم‌بندی نفوس و چگونگی تعلّق صور به نفوس در سرای آخرت این گونه خواهد بود:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:11:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم