گوشه‌ای از زندگی:

 

وی در زادگاهش به تحصیل علم پرداخت. در آغاز جوانی زبان به سرودن شعر گشود. در سال ۱۰۱۰ به اصفهان رفت و مدتی دران جا اقامت نمود و سپس به کاشان رفت. در سال ۱۰۱۷ به هند مسافرت کرد و چند سالی در شهرهای مختلف هند سرگردان بود تا اینکه سرانجام به دربار جهانگیر شاه رفت و در سال ۱۰۲۸ به عنوان ملک‌الشعرای دربار برگزیده شد.

 

 

 

ممدوحان

 

در دیوان وی قصایدی در مدح ائمه‌ی اطهار دیده می‌شود علاوه بر این اشعاری در مدح حاکمان مازندران و برخی حاکمان هند به ویژه جهانگیر پادشاه سروده است.

 

 

 

آثار:

 

دیوانی از او در دست است شامل قصیده، غزل، مثنوی، قطعه، ترکیب بند و … و یک مثنوی نیز به نام جهانگیر نامه دارد.

 

 

 

منبع: (حسین زاده، محمد حسین، انتشارات پیام یزد، ۱۳۷۹: ۷۲-۷۱)
۳-۲-۱ زندگی نامه طالب آملی
«سرگذشت طالب آملی بسیار جالب است، شرح حال جوانی است که در اثر شکست در عشق از وطن خود آواره گردیده و در کشور دیگری به عالی‌ترین مقامات سیاسی و ادبی می‌رسد و در اوج شهرت و معروفیت و شکوه و جلال، در جوانی درمی گذرد». (گودرزی، مجله هنر و مردم، شماره ۱۵۷).
«ملک‌الشعرای طالب آملی از شاعران رده نخست عصر صفوی و از بزرگان سبک هندی است. زادگاه او را مرحوم طاهری شهاب مصحح دیوانش، روستایی کوچک در ۹ کیلومتری شمال باختری آمل مازندران، نوشته است. تاریخ تقریبی تولد او، قصیده‌ای که در پیرامون بیست سالگی خود، در ستایش از (میرابوالقاسم) پسر (میر عزیز خان) و برادرزاده‌ی (خیرالنسأ بیگم)، مادر شاه عباس یکم، سروده است بدست می‌آید». (دلیری مالونی، ۱۳۸۱: ۱۶۰).
وی در این قصیده که با این بیت آغاز می‌شود:

 

 

«آنم که ضمیرم به صفا صبح نژاد است

 

چون باد مسیحم نفسی پاکنهاد است»

 

 

 

بدین گونه به بیست سالگی خود اشاره دارد:

 

 

«پا بر دومین پایه‌ی اوج عشراتم

 

و اینک عدد فنم ازآلاف زیاد است»

 

 

 

«چون (میر ابوالقاسم) به سال ۱۰۰۷ به حکومت آمل منصوب شده بود، اگر بیست سالگی طالب را در این تاریخ بپذیریم، سال به دنیا آمدن او را باید ۹۸۷ بدانیم. بهر روی اقامت طالب در آمل چندان به طول نینجامید، و در ۲۳ سالگی به اصفهان و از آنجا به کاشان نزد شوهر خاله خود (حکیم نظام الدین علی کاشی) پدر شاعر معروف (حکیم رکنا) رفت». (تذکره‌ی میخانه، ۵۴۵). «لیکن دارالمؤمنین کاشان نیز نتوانست، او را به بند کشد، لذا به مرو شاه جهان رفت و چند سالی را در دستگاه (بکتش خان استاجلو)، حکمران مرو، در ستایشگری از او گذراند». (دلیری مالوانی، ۱۳۸۱: ۱۶۰).
روزگار جوانی طالب در زادگاه او به فراگیری دانش‌های رایج زمان گذشته، چه پیش از بیست سالگی در علوم گوناگون مانند: منطق، هندسه، هیأت، حکومت و عرفان دستی قوی داشته و سرآمد اقران گذشته است. حضور او با لقب ملک‌الشعرایی در دربار نورالدین محمد جهانگیر (حکومت ۱۰۱۴- ۱۰۳۶ ه. ق یا ۱۰۳۷) که خود فرمانروایی شاعر دوست و نکته دان بوده دلیلی است آشکار بر وسعت دانش او.
«از اشعارش استنباط می‌شود که دهلی، لاهور، ملتان، پیشاور، گجرات، اجمیر و دیگر نقاط شبه قاره را سیاحت کرده است. در این مسافرت‌ها و دربدری ها با سختی و بدبختی دست به گریبان بوده است». (کی‌منش، ۱۳۷۵).
«اگر چه در تواریخ و تذکره‌ها نام و نام پدرش را صریحاً ذکر نکرده اند ولی در پایان نسخه که چهار سال پس از درگذشت او نوشته شده نام او را محمد و نام پدرش را عبداللّه ثبت نموده‌اند. صاحب تذکره حسینی نیز درباره او نوشته است «شاعر والا مناقب محمد طالب» و در فهرست بانکی پور نیز نام و تخلص او را «محمد طالب آملی» ذکر کرده‌اند و در منظومه «طالب طالبا» که در شرح حال طالب و دربدری های او به زبان محلی سروده شده نیز «طالب» را تخلص شاعر می‌یابیم ».(گودرزی، ۱۳۵۴: ۴۴-۳۵).
طالب در حدود سال ۱۰۱۶ هجری قمری از مرو رهسپار هند گردید. در حقیقت طالب از سال ۱۰۱۶ تا ۱۰۲۰ هجری قمری یعنی در حدود چهار سال در شهرهای هند سرگردان بود و در جستجوی کسی که بتواند با برخورداری از حمایت او به زندگی خویش بپردازد به این شهر و آن شهر می‌رفت.
طالب در حدود یک سال یعنی از سال ۱۰۲۰ هجری قمری تا سال ۱۰۲۱ هجری قمری که سال مرگ میرزا غازی است در دربار وی اقامت داشت و مورد توجه خاص او بود.
طالب پس از مرگ میرزاغازی به آگره بازگشت و درین سفر بود که در اگره با مؤلف میخانه آشنا شد.
طالب در آگره چون تلاش خود را برای راه یافتن به دربار بیهوده دید، دست به دامان بزرگان و معاریف آن شهر زد و توصیه‌ای برای چین قلیچ خان حاکم پیشاور گرفت و به مرکز حکومت او عزیمت کرد.
پایان نامه - مقاله
از بخت بد طالب، چین قلی چخان دچار اختلاف خانوادگی و دسیسه نزدیکانش شد و از کار برکنار گردید و با پریشان روزگاری درگذشت و بار دیگر آوارگی طالب آغاز شد و به ناچار به آگره بازگشت و با شرکت در مجامع ادبی آن شهر مورد توجه یکی از بزرگان ایرانی دربار جهانگیر یعنی دیانت خان قرار گرفت.
«دیانت خان پس از آشنایی با طالب و پی بردن به قدرت او در سخن آفرینی علاقه زایدالوصفی به وی پیدا کرد و او را همراه خویش به مجالس بزرگان پایتخت برد. بزودی اشعار طالب مورد قبول عامه قرار گرفت و شهرت طالب بجائی رسید که شاه جهانگیر مایل به دیدار او شد و به
دستور شاه دیانت خان طالب را بهمرا ه خویش به دربار شاهی برد ».(گودرزی، ۱۳۵۴: ۵۷-۴۶).
پس از این همه دربدریها، متأسفانه دوران کامیابی‌های طالب، چندان نپایید؛ و شاعری با ذوق که به سبب استفاده‌ی زیاد از مفرحی افیونی، دچار اختلال گونهیی در حواس شده بود، به سال ۱۰۳۶ ه در پیرامون ۴۹ سالگی، زندگی را بدرود گفت، در حالیکه ورد زبان او، این سروده‌اش بود:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...