« و از فرایض ایمان یکی حج است بر بنده اندر مال صحت عقل و بلوغ و اسلام و حصول استطاعت، و آن حرم بود به میقات و وقوف اندر عرفات و طواف زیارت به اجماع و به اختلاف سعی میان صفا و مروه و بی حرم اندر نشاید شد و حرم را بدان حرم خوانند که اندر او مقام ابراهیم است و محل امن، پس ابراهیم (ع) را دو مقام بوده است: یکی مقام تن، و دیگر از آن دل، مقام تن مکه، و مقام دل خلت، هر که قصد مقام تن وی کند، از همه شهوات و لذات اعراض باید کرد تا محرم بود، و کفن اندر پوشیده و دست از صید حلال بداشت، و جمله حواس را اندر بند کرد، به عرفات حاضر شد.» (هجویری، ۱۳۸۷ : ۴۷۹)
غزالی در کیمیای سعادت ذیل حج آورده است :
« بدان که صفت اعمال حج، از اول تا آخر به ترتیب بباید دانست فرایض و سنن و آداب به هم آمیخته،‌ چنانکه سنت است؛ که هر که عبادت نه به عادت کند، سنت و آداب و فریضه همه نزدیک وی برابر بود که به مقام محبت که رسد، به نوافل و سنن رسد. چنانکه رسول (ص) گفت که – حق تعالی – می‌گوید : بندگان من به هیچ تقرب نکنند بزرگتر از گزاردن فریضه‌های من و آنکه بنده بود نیاساید هیچ از تقرب کردن به نوافل و سنن، تابدان درجه رسد که سمع و بصر و دست و زبان وی من باشم، به من شنود و به من بیند، و به من گیرد، و به من گوید.» (غزالی، ۱۳۸۷ : ۲۲۴)
از آن‌جا که در هر کدام از اعمال و کارهای حج رمز و رازی نهفته است، لذا تلنگری است به انسان تا به یاد آخرت باشد، به عنوان مثال در روز عرفه، و ایستادن به محضر پروردگار و دعا کردن طواف کنندگان و جمع شدن آن‌ها در یک مکان مقدس درست شبیه جهان آخرت می‌ماند، زیرا در آن روز برای حساب رسی به اعمالشان، صدا و ناله و ضجه سر داده و می‌گویند کاش کفه ترازوی خوبی‌هایمان سنگین‌تر باشد. لهذا حجاج در عرفات، به نهایت شناخت و معرفت می‌رسند و تمامی خودخواهیها، و خواسته‌های نفسانی را از خود دور کرده تا به شناخت و معرفت پروردگار نائل شوند. غزالی در کیمیای سعادت آورد است که : « اما انداختن سنگ : مقصود اظهار بندگی است، بر سبیل تعبد محض و نیز تشبه به ابراهیم خلیل (ع) که آن جایگاه ابلیس پیش وی آمده است تا وی را در شبهتی افکند، سنگ در وی انداخته است، پس اگر در خاطر تو آید که « شیطان وی را پیدا آمد و مرا نیامد بیهوده سنگ چرا اندازم؟ بدان که این خاطر تو را از شیطان پیدا آمده است، سنگ بینداز تا پشت وی را بشکنی، که پشت وی بدان شکسته شود که تو بنده فرمانبردار باشی و هرچه تو را گویند چنان کنی و تصرف خویش در باقی کنی و به حقیقت بدان که بدین انداختن سنگ شیطان را مقهور می‌کنی.» (غزالی، ۱۳۸۷ : ۲۴۱-۲۴۰)
مقاله - پروژه
نگارنده بر این عقیده است که : حجاج بعد از مناسک حج با غلبه بر هوای نفس به درک حقایق بلندی از دین می‌رسند، وادی توحید، برای آن‌ها مشحون از اسرار بی‌پایان معرفتی است، زیرا حجاج به مدد تهذیب، و تزکیه نفس و نیل به مدارج اعلای شهود باطنی، به درک حقایق و اسرار عمیقی در باب معرفت خدا می‌رسند. آیات قرآنی مورد استناد هجویری درباره حج به شرحی است که در اینجا آورده می‌شود.
« فیهِ آیَاتٌ بَیناتٌ مَقامُ ابراهیم وَ مَن دَخلَهُ کانَ آمِناً وللهِ عَلی النّاسِ حَجُ البیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إلَیهِ سبیلاً وَ مَن کَفَرَ فأنَّ اللهَ غَنیٌ عَنِ العالمینَ، در آن نشانه‌های روشن است از جمله مقام ابراهیم است و هر که در آن در ‌آید در امان است و برای خدا، حج آن خانه بر عهده مردم است؛ البته برای کسی که بتواند به سوی آن راه یابد و هرکه کفر ورزد، یقیناً خداوند از جهانیان بی‌نیاز است. » (قرآن کریم، ترجمه بحرانی، آل عمران/۹۷)
طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه آورده است :
« کلمه آیات هرچند به صفت بینات متصف شده و این اتصاف تخصصی در موصوف «آیات» را می‌رساند الا ا ینکه این مقدار تخصص و تعیین ابهام را برطرف نمی‌سازد و چون مقام، مقام بیان مزایای بیت است و می‌خواهد مفاخری از بیت بشمارد که به خاطر آیه شرافت بیشتری از سایر بناها دارد مناسب آن است که بیانی بیاورد که هیچ ابهامی باقی نگذارد، پس آیات عبارت است از اینکه: اولاً مقام ابراهیم است، ثانیاً هر کس داخل شود امنیت دارد، ثالثاً، حج و زیارتش بر مردم مستطیع و واجب است.» (طباطبایی، ۱۳۸۷ : ۵۴۵)
رضایی اصفهانی در تفسیر قرآن مهر آورده است :
آموزه‌های آیه : ۱- به آثار باستانی که نشانه‌های الهی و یادگار پیامبران الهی است اهمیت دهید ۲- حرمت مکه را پاس دارید و امنیت آن جا را حفظ کنید. ۳- سود حج به شما می‌رسد نه خدای توانگر بی نیاز.» (رضایی اصفهانی، ۱۳۸۹ : ۱۵۰)
کلمات ابتدایی آیه عالی‌ترین، و والاترین نشانه‌های ارجمندی کعبه را به تصویر کشیده است، چون کعبه عامل و اساس اصلی هدایت مردم جهان می‌باشد، و سرشار از خیر و برکت بوده واژه حج که در این آیه به کار رفته است به معنای زیارت خانه خدا و انجام دادن امور مربوط به آن است.
إذْقَالَ لَهَ رَبُّه أَسْلِمْ قَالَ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لَرَّبَّ الْعَالَمینَ، هنگامی که پروردگارش به او فرمود : تسلیم شو! گفت به پروردگار جهانیان تسلیم شدم.» (قرآن کریم، ترجمه بحرانی، البقره/۱۳۱)
طبرسی در مجمع‌البیان ذیل آیه آورده است : « ابن عباس می‌گوید فرمان تسلیم پس از بیرون آمدن ابراهیم از غار بر او صادر شد. ۲- بعضی معتقدند فرمان تسلیم این است که در راه اسلام، پایداری پیشه ساز ۳- برخی نیز بر این اعتقاد کردند که معنای پیام این است که دین خود را با توحید گرایی و یکتا پرستی خالص گردان و این فرمان در آغاز رسالت ابراهیم (ع) تحقق یافت ». (طبرسی، ۱۳۷۹: ۴۸۵)
نکته قابل فهم از آیه فوق این است : آن زمان که حضرت ابراهیم به مقام تسلیم رسید، و الطاف الهی شامل حال وی شد، او برگزیده، و نمونه بود از همان ابتدا می‌دانست، خمیر مایه، و اساس دین تسلیم شدن در برابر امر پروردگار می‌باشد، و تا زمانی که از این دنیا رخت بربندد مطیع خدای خود است، زیرا مقامات و الطاف الهی به کسی واگذار می‌شود که تسلیم امر خدا و پیامبرش بوده و ابراهیم (ع) الگوی نمونه افراد بشر در این زمینه بوده است.
هجویری با اشاره به این که فرد طواف کننده در ایام حج تمامی وجودش حدیث دوست می‌گردد و جز او را نمی‌بیند به این آیه استناد کرده است.
« انَّ الذینَ قالو رَبُّنا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّل عَلَیْهِم المَلائِکهُ ألاتَخَافُوا ولا تَحْزنواو أبْشِرُوا بالجَنَّهِ التی کُنتُم توعَدُونَ، در حقیقت کسانی که گفتند پروردگار ما خداست، پس ایستادگی کردند فرشتگان بر آنان فرود می‌آید و می‌گوید : هان ! بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتی که وعده یافته بودید شاد شوید.» (قرآن کریم، ترجمه بحرانی، فصلت/۳۰)
رضایی اصفهانی در تفسیر قرآن مهر آورده است :
آموزه‌ها و پیام‌های آیه براین اساس است که : « ایمان و استقامت شرط نزول فرشتگان و سعادت دنیا و آخرت انسان است. ۲- مؤمنان نستوه، ترس و اندوهی به دل راه ندهند. ۳- خدا به وسیله فرشتگانش از مؤمنان نستوه در دنیا و آخرت حمایت می‌کند. ۴- در بهشت همه نعمتها و لذتها فراهم است و در خواست‌های اضافی نیز اجابت می‌شود و بهشت با همه نعمتهایش پذیرای نخستین شماست.» (رضایی اصفهانی، ۱۳۸۹ : ۳۵۷)
آری انسان‌های خوب، و مؤمنان راستین کسانی هستند که به خدا ایمان دارند و مزد عمل آن‌ها وارد شدن در بهشت است که از طرف خداوند به آن‌ها عطا می‌شود و کسانی هستند که هنگام هجوم آوردن سختیها و مصائب هیچ‌گاه اراده آن‌ها سست نشده و شکیبایی ورزیده و از برگزیدگان الهی در دنیا هستند.
«قُل لِّلمُؤمِنینَ یغُضُّومِن أَبصارِهِم و یحفَظُوا فُروجَهُم ذَالِکَ أزکَی لَهُم إنَّ الله خبیرٌ بِمَا یصْنَعُون، به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند که این برای آنان پاکیزه تر است؛ زیرا خدا به آن‌چه می‌کنند آگاه است» (قرآن کریم، ترجمه بحرانی، نور/۳۰)
هجویری با اشاره به این که هر که به مجاهده، چشم سر را از شهوات بخواباند، لامحاله حق را با چشم سر بیند، به این آیه استناد کرده است زیرا مشاهده و دیدار حق در ایام حج صورت می‌گیرد.
« پس زنان را که بایستی شخصیت خود را حفظ کنند و هم طراز مردان در عفت و پاکدامنی قرار گیرند مخاطب ساخته و می‌گوید : به زنان بگو آن‌ها نیز دیده از غیر محرم خویش بپوشند و خود را از حرام نگه دارند، روپوشها بر گریبان و گردن و موی خویش قرار دهند و زینت برای غیر ننمایند تا رستگار شوند.
تهمت زدن به زنان پاک را به سختی نکوهش کرده و تهمت زنندگان را متوجب عذابی بزرگ می‌داند به ویژه کسانی که خوش دارند فحشا را در جامعه گسترش و پراکنده سازند» (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲: ۶۰۷)
نکات قابل توجه در آیه فوق به این شرح می‌باشد : ممنوعیت چشم چرانی، و لزوم حجاب مردان و تأثیر آن در پاکی و رشد آنان و کم کردن، و کوتاه کردن نگاه در برابر نامحرمان، و همچنین به عفت و پاکی مؤمنان تأکید کرده، و تلاش در این است که با تکیه برآموزه‌های حج، جامعه را از اعمال منافی عفت پاک نگه دارد. خطاب به مردان و زنان فرموده است که :
عفت داشته باشید زیرا پاک دامنی، یکی از مهمترین عواملی است که بنیاد یک خانواده سعادتمند بر اساس آن شکل گرفته، و جامعه را از آلودگی‌ها پاک کرده تا موجبات رشد مردان و زنان فراهم شود. از آن‌جا که یکی از پیام های بدحجابی افزایش فحشا و عوامل منافی عفت است به همین دلیل حجاب به عنوان یکی از موانع این فسادهاست، حجاب و وقار سبب می‌شود زمینه های فساد و انحراف برچیده شود.
مجلسی در لوامع صاحب قرآنی ذیل آیه حول شرح نزول آن آورده است که :
« روایت کرده کلینی از امام محمد باقر (ع) که جوانی از انصار به زنی برخورد و نظر به آن داشت تا می‌آمد و چون گذشت نظر به آن داشت و از عقب او می‌رفت که ناگاه استخوانی یا شیشه در دیواری بود که روی او بر آن خورد و روی او را شکافت و او خبر از خود نداشت تا وقتی که آن زن ناپدید شد دید که جامه و سینه اش همه خونین شده و با خود گفت والله که من به خدمت حضرت سیدالمرسلین می‌روم و عرض حال خود را به آن حضرت می‌کنم تا مرا آن‌چه باید از حد یا تعزیز بکند پس چون به خدمت حضرت آمد حضرت فرمودند : که این زخم‌ها از چه سبب در روی تو به هم رسید حال خود را عرض نمود پس جبرئیل این آیه را آورد که قُل للمُؤمنینَ» ( مجلسی، ۱۴۱۴: ۲۲)
احادیث مورد استناد هجویری به شرح زیر بیان می‌شود که :
پیامبر اکرم (ص) : الحاجُ و فدُ یُعْطِیهُمْ ماسَألُووَیَسْتَجیبُ لهم مادَعوا، حاج و فد خداوند باشد، آن‌چه خواهند به آن‌ها بدهد و اجابت کند آن‌چه را که بخوانند و دعا کنند.
توضیح آنکه حج، مشاهدتی است که در پرتو مجاهدت انسان حاصل می‌شود، و انسان در حالت مُحرِم شدن به میقات از تمامی صفات و خصوصیات انسانی جدا می‌شود و قلبش تنزیه می‌یابد، و جمال حق را مشاهده می‌کند. همگی نشان دهنده این بوده که انسان به ولایت خداوند و اولیائش ایمان دارد «حضرت صادق (ع) فرمود : چون خواستی که حج به جای آوری قلب خود را پیش از شروع کردن در عمل متوجه پروردگار خود نموده و آن را از هرگونه مشغول کننده و مانع و حاجب برکنار کن و جریان امور خود را به خداوند متعال واگذار و در جمیع حرکات و سکنات خود و در تمام کارها خدای مهربان را وکیل خود قرار بده و در مقابل فرمان و حکم و تقدیر او مطیع و تسلیم باش و زندگی مادی و خوشی و راحتی دنیوی و توجه مردم را ترک کرده و آماده عیش معنوی و برنامه روحانی باش»(منسوب به جعفر بن محمد امام هشتم، ۱۳۶۰: ۸۶)
۳-۳۲- صحبت و آداب آن :
« آداب صحبت بر سه قسمت است : یکی اندر توحید باحق- عزوجل- و آن چنان بود که اندر خلأ و ملأ، خود را از بی حرمتی نگاه دارد، در خلأ معاملت چنان کند که اندر مشاهده ملوک کنند و عالمیان را باید که حفظ آداب اندر مشاهدات معبود خود را از زلیخا آموزند که چون با یوسف خلوت کرد و از یوسف حاجت خواست، نخست روی بت خود به تیزی بپوشید، یوسف (ع) گفت از چه می‌کنی؟ گفت روی معبود بپوشیدم تا وی مرا بر بی حرمتی نبیند؛ که آن شرط ادب نباشد » (هجویری، ۱۳۸۷: ۴۹۳)
« مرد آن دین دارد و آن طریق رود که دوست وی، نگاه کن که دوستی و صحبت با که می‌دارد، اگر صحبت با نیکان می‌دارد، وی اگرچه بد است- نیک است؛ از آن‌چه آن صحبت او را نیک گرداند و اگر صحبت با بدان دارد، وی اگرچه نیک است بد است؛ مردی گرد کعبه طواف می‌کرد، می‌گفت : یا رب تو برادران مرا نیک گردان، وی را گفتند: بدین مقام شریف رسیده ای چرا خود را دعا نمی‌کنی، برادران را دعا کنی؟ گفت : مرا برادرانی است، چون بدیشان بازگردم اگر ایشان را در صلاح یابم، من به صلاح ایشان صالح شوم و اگر به فسادشان یابم، من به فساد ایشان مفسد شوم، چون قاعده صلاح من صحبت مصلحان بود، من برادران خود را دعا کنم تا مقصود من و آن‌ها برآید» (همان، ۴۹۷-۴۹۶)
بنابراین هرکس دوستی خداوند بروی غالب شود ایمان او قوی تر می‌شود و آن‌ها مصداق این شعر سعدی هستند که :

 

به سودای جانان زجان مشتغل
به یاد حق از خلق بگریخته
  به ذکر حبیب از جهان مشتغل
چنان مست ساقی که می‌ریخته
(سعدی، ۱۳۸۴: ۱۰۱)

نگارنده بر این عقیده است که : به هر روی، هرگز نباید با این تصور که من تحت تأثیر بدی دیگران قرار نمی‌گیرم، با انسان‌های بد معاشرت داشت، بسیاری از کسانی که به آن‌ها گفته می‌شود چرا با دوستان بد معاشرت می‌کنید در پاسخ می‌گویند: ما هرگز تحت تأثیر اخلاق بد آن‌ها قرار نخواهیم گرفت، آن‌ها در واقع کسانی هستند که از تأثیر معاشرت دوستانه، در اخلاق، رفتار، نگرش انسان غافلند، و نمی‌دانند وقتی میان دو نفر رابطه دوستی برقرار می‌شود، حتماً سنخیتی میان آن دو نفر بوده وگرنه این دوستی صورت نمی‌گرفت، زیرا دوستان انسان بهترین محک برای شناخت شخصیت او هستند.
به دلیل اهمیت دوست، لذا نقش انکارناپذیر دوستی، در زندگی انسان بر کسی پوشیده نیست.
آیات مورد استناد هجویری درباره موضوع مورد بحث به شرح زیر بیان شده است.
« یا اَیهَا اَلّذینَ آمَنُوا قُواَنفُسَکُم و أَهلِیکُم نَاراً وَ قُودُهَا النّاسُ وَ اَلحِجَارَهَُ عَلَیها مَلائِکَهٌ غِلاظٌ شِدادُ لایعْصونَ اللهَ ما أَمَرَهُم وَ یفعَلونَ مَایُؤمِرونَ، ای کسانی که ایمان آورده اید! خودتان و کسانتان را از آتشی که سوخت آن مردم و سنگهاست حفظ کنید، بر آن آتش فرشتگان خشن و سخت گیر گمارده شده اند، از آن‌چه خدا به آنان دستور داده سرپیچی نمی‌کنند و آن چه را که مأمورند انجام می‌دهند»(قرآن کریم، ترجمه بحرانی، تحریم/۶)
طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه آورده است که:
« آیه شریفه مورد بحث بعد از آیات قبلی جنبه بعد از تخصیص را دارد، چون خدای تعالی نخست با بیانی خصوصی همسران رسول خدا (ص) را ادب می‌آموزد، و در آخر خطاب را متوجه عموم مؤمنین می‌کند که خود و اهل بیت خود را ادب کنید و از آتشی که آتش گیرانه اش خود دوزخیانند حفظ نمایید، و می‌فهماند که همین اعمال بد خود شماست و در آن جهان بر می‌گردد، و آتشی شده به جان خودتان می‌افتد آتشی که به هیچ وجه خلاص و مفری از آن نیست» (طباطبایی، ۱۳۸۷: ۵۶۲)
هجویری با اشاره به این که زینت و زیب امور دنیایی به صحبت و آداب آن وابسته است و آداب صحبت با مردم حفظ مروت، و در دین حفظ سنت، و در محبت حفظ حرمت بوده و هر سه به یکدیگر وابسته هستند به این آیه استناد کرده است.
« آیه شریفه تنها می‌خواهد بفرماید : ملائکه محض اطاعتند، و در آن‌ها معصیت نیست، و به اطاعتش شامل دنیا و آخرت هر دو می‌شود، پس ملائکه نه در دنیا عصیان دارند و نه در آخرت» (طباطبایی، ۱۳۸۷، ۵۶۱)
آیه فوق خطاب به افراد بشر با توجه به تعظیم حق و شعائر وی که از آداب صحبت است بیان شده، و لازم دانسته افراد در خلأ و ملأ خود را از بی حرمتی نگاه دارند، زیرا بی حرمتی سبب رعایت نشدن ادب صحبت می‌شود از این رو اگر خود و خانواده خودتان را از آتش دوزخ حفظ کنید، به سمت گناه نروید با عمل به فرامین و تعالیم الهی راه های وارد شدن به دوزخ را به روی خود سد کنید، و بدانید فرشتگانی که خداوند در دوزخ گماشته، بسیار سخت گیرند و لذا هر چه را که مأمور به اجرای آن باشند مو به مو اجرا کرده، در این صورت هیچ عملی از اعمال انسان از چشم خداوند مخفی نمی‌ماند، و مهم‌تر اینکه تغذیه معنوی، و روحی در شکل گیری شخصیت افراد خانواده تأثیر مضاعف داشته و باعث می‌شود انسان اعمال و کارهای خود را مطابق میل و دستورهای الهی انجام داده و در پرتوایمان و کارهای نیک در مسیر مستقیم هدایت شوند. مفاهیم آیه‌ی فوق درس عبرتی است برای انسان‌ها تا در باطل فرو نروند و مشغول بازی دنیا نشوند، چرا که گرفتار عذاب رستاخیز می‌شوند.
« انَّ اَلَّذینَ آمَنوا و عَمِلوا اَلصالِحاتِ سَیجعَلُ لَهُم اَلرَحمنُ وُ داً، کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند به زودی خدای رحمان برای آنان محبتی در دلها قرار می‌دهد»(قرآن کریم، ترجمه بحرانی، مریم /۹۶)
مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیه آورده است که :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...