۳- سازمان های اداری و اجتماعی

بدیهی است که اداره سرزمین پهناور اسلامی به ویژه پس از عصر فتوحات، نیازمند دستگاه‌های اداری دقیق و گسترده ایی بود . لذا مسلمین با درک این مطلب برای اداره حکومت و مملکت اسلامی نهاد های گوناگونی برپا کردند من جمله:
پایان نامه - مقاله - پروژه

۱) دیوان

حفظ و حراست و سامان امور سرزمین‏های فتح شده، دانش و درک ویژه‏ای طلب می‏کرد که مسلمانان در آغاز حرکت فتوح از آن بی‏بهره بودند، اما در پی تداوم پیوستن سرزمین‏های تازه فتح شده و لزوم درک این فنون در آیین ملک‏داری و تدبیر سیاسی، بسیاری از مسلمانان به سوی کسب این مهارت‏ها گام برداشتند. از همین دوران است که اندک اندک سازمان‏های دیوانی برای انتظام ارکان سیاسی ظهور کرد؛ سازمان‏هایی که شاید با بیت‏المال مدینه آغاز شد و در دوران اموی و عباسی به ایجاد دیوان‏های متعدد انجامید.[۱۵۳]
این دستگاه اداری باید با دقت بر درآمد سرزمین نظارت می کرد، میان آن را به دست می آورد و با اعزام نیرو به اطراف سرزمنیهای اسلامی نظارت میکرد.و بر دستگاه های نظارتی درون حکومت نظارت داشت[۱۵۴]
در سرزمین اسلامی وظیفه سرپرستی بخش بزرگی از اموال عمومی به دست «دیوان خراج» قرار داده شد. در این دیوان فهرستی وجود داشت که اموال و داراییهای سرزمین های اسلامی در آن نوشته می شد [۱۵۵]
« دیوان برید» را مسلمین برای خبر رسانی ، انتقال فرمان‌ها و اخبار از اطراف و اکناف سرزمین به مرکز خلافت و اعمالی از این دست بود و به مروز زمان وظایف این دیوان شکل امنیتی هم پیدا کرد[۱۵۶]
دیوان دیگری که ر حیطه سرزمین اسلامی به فعالیت مشغول بود، دیوان جیش، در زمان خلیفه دوم به وجود آمد و ناظر به احتیاجات جیش قرار داده شد؛ دیوان بیت المال که محلی بود برای نگه دارای اموال منقول که از راه خراج، جزیه یا در آمد های یگر به دست می آمد

۲) نهاد حسبه

حسبه یکى از تشکیلات ادارى, مذهبى مسلمانان در دوره خلافت اسلامى بوده که وظیفه آن نظارت بر اداره امور شهرى و رفتار شهروندان و بازاریان بر پایه احکام دینى و عرفى جامعه اسلامى بوده است.
وظیفه حسبه را نیز می‌توان به طور خلاصه در موار ذیل دسته بندی کرد: ۱- نظارت بر بازار و حرفه ها ۲- نظارت بر اخلاق عمومی جامعه ۲- نظارت بر راه ها و ساختمان ها ۳- مبارزه با گران فروشی و موارد متفرقه[۱۵۷]

۳) تشکل های بین المللی جهان اسلام

امروزه تشکل‌هایی که در جهان اسلام مشفول کارند عبارتند از کنفرانس عدم تعهد؛ که نمادی است از جستجوی بشر برای صلح و امنیت ملتها و تلاش برای یک نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جدید در جهان. این سازمان نیرویی حیاتی است برای نبرد علیه استعمار در همه صور و مظاهر آن.
سازمان کنفرانس اسلامی،: سازمانی است بین منطقه‌ای که از ۶۰ کشور مسلمان تشکیل شده است. این سازمان با شعارهایی همچون ایجاد همکاری، تفاهم اسلامی و کوشش در راه همبستگی است و برای اهداف مشترکی مانند تکیه بر حفظ ارزشهای معنوی، اخلاقی، اجتماعی، و استحکام پیوندهای برادری ودولتی میان کشورهای مسلمن تشکیل گردیده است.
اتحادیه عرب، نیز سازمانی است متشکل از اعراب‌که برای رسیدگی به امور عربی- اسلامی، تشکیل شده است.
سازمان بعدی، مجمع دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه که برای اصلاح ساختار اجتماعی بین مسلمین و ایجاد وفاق بین ملت های مسلمانان به وجود آمده[۱۵۸]

ج- اقتصادی

درقرون متوالی در اثر امنیت موجود و اهتمام مسلمین، کار و کسب و تجارت در سرزمین‌های اسلامی رو به گسترش گذاشت و جهان شاهد اقتصاد پر رونق اسلامی، نه تنها در میان مسلمان بلکه در سرزمین‌هایی که به نوعی با مسلمین مراوده داشتند؛ گشت. وسعت امپراتوری اسلامی و ضمیمه شدن کشورهای حاصلخیز و ثروتمند همچون ایران، روم و هندوستان سبب شد تا اقتصاد در کشورهای اسلامی رونق بگیرد.
اقتدار موجود در مملکت اسلامی باعث از بین رفتن محدودیتهای تجاری و امنیتی گردید و لذا مسلمین با بهره گرفتن از این مواهب که قلمرو متعدد آسیای غربی، همگی قلمرو یک دولت شده بودند وضع امتیازات مهم اقتصادی داشت که در نتیجۀ آن در داخل این حوزه مقررات گمرکی و موانع تجارتی از میان رفته بود، وحتی دین و زبان نیز حمل کالا را آسان کرده بود. به علاوه،اعراب چون اشراف اروپا تاجران را تحقیر و تمسخر نمی‌کردند. و‌آن ها نیز در کار انتقال کالا با سود ناچیز از تولید کننده به مصرف کننده، با مسیحیان و یهودیان و ایرانیان همدست شدند، و حول و نقل و معامله در شهرها فراوان شد. تا دوران جنگ‌های صلیبی، بازرگانی اسلام بر مدیترانه تسلط داشت. از یک سوی دریا ، یعنی از شام و مصر، به یک سوی دیگر، یعنی تونس و سیسیل و مراکش و اسپانیا، می‌رسید و در راه از یونان و ایتالیا و سرزمین گل می‌گذشت. اعراب ار اتیوپی دریای سرخ را تحت سلطه خود گرفتند؛ واز دریای خزر تا مغولستان تجارت خود را گسترش دادند. همچنین فعالیت بازرگانی مسلمین تا رود ولگا، حاجی طرخان و فلان و اسکاندیناوی و آلمان را زیر تسلط خود در آوردند.[۱۵۹]
در واقع زیر سایۀ همین رونق اقتصادی بود که حاکمیت و اقتدار در کشورهای اسلامی، ثبات پیدا کردو هزینه‌های لازم برای فعالیت‌های علمی و ساخت‌وساز کتابخانه‌ها، رصدخانه‌هاو…فراهم گشت و امنیت سیاسی و فراوانی برای دانشمندان به وجود آمد؛ با وجود راه های امن، سرمایه‌گذاری رونق گرفت وامکان سفرهای علمی به وجود ‌آمد. در نتیجه رونق اقتصادی شهرهای اسلامی، شهرنشینی گسترش یافت و نهادهای شهری نیز توسعه پیدا کردندبه حدی که، بغداد در قرن دهم میلادی بزرگترین شهر جهان به شمار می‌رفت.[۱۶۰]

۱- تجارت

جدیت اعراب و مسلمین در پیشرفت امور اقتصادی و تجارتی کمتر از جدیتی نبود که در علوم و فنون از خود بروز دادند. زماانی که اروپا از نقاط دور دست مشرق بکلی بیخبر و نیز آفریقا غیر از سواحل چندی باقی قطعات آن از نطرها مخفی بودده است؛ روابط تجارتی آنان در آن زمان با چین و هند و آفریقای مریکزی و نیز با ممالک غیرر معروف اروپا مثل روسیه و سوئد و دانمارک نیز برقرار بوده است.[۱۶۱]
تجارت اعراب با چین گرچه پیش از پیامبر نیز بوده است ولی تجارت مستقیم با آنان بعد از تشکیلل حکومت اسلامی برقرار شد. و در آفریقا نیز سیاحان و تجر فراوانی از مسلمین مشاهده می شود و در رابطه با اروپا ارتباط مسلمیین تا مددت های طولانی دوام داشته است، اول از راه پیرنه، دوم از طریق دریای مدیترانه، سوم ز راه روسیه که از راه رودخانه ولگا داخل شمال اروپا می‌شدند.[۱۶۲]
از همان ابتدای شکل‌گیری جهان اسلام، تجارت، افزون بر گسترش دادن اسلام، در رفاه و بهروزی مسلمین سهم بسزایی داشت. در کشورهای فتح شده، طبقه جدیدی از زمین‌داران عرب سر برآورده؛ همین که این زمین داران پول اندوختند، آن را درروش های جدید کشاورزی سرمایه‌گذاری کردند وشهرهای رو به رشد امپراتوری، بازار جدید وسیعی برای اقلام تجملی و با کالاهای تجاری غیربومی که با کشتی های اقیانوس پیما حمل می شد فراهم آوردند. تاریخ دان( آلبرت حورانی) به شرح تجارت پر رونقی می‌پردازد که در امپراتوری شکل گرفت:
«فلفل و اویه جات، سنگ های گران بها، پارچه ای ظریف و گران بها از هند و چین، پوست و خزاز کشورهای شمالی می آمد و در عوض عاج و منسسوجات فرستاده می شد. شهرهای خاورمیانه نه تنا مصرف کننده بلکه همچنین تولید کننده کالاهای تولیدی برای صادرات و نیز مصرف خودشان بودند. برخی از محصولات- تسلیحات جنگی منسوجات فاخر برای کاخ نشینان، شکر و کاغذ- در مقیاس وسیع اما اکثرا در کارگاه های کوچک تولید می شد.عباسیان به مقادیر زیادی طلا دسترسی داشتند …و ضرب سکه برایشان امکان پذیر شد….به همراه نظام پولی ، تظام مالی نیز به وجود آمد».[۱۶۳]

۲- منابع طبیعی

سرزمین‌های اسلامی در منطقه‌ای قراردارند که عموما در ناحیۀ گرم و خشک هستند و از منابع سرشار معدنی برخوردارند، اما امروزه به لحاظ جغرافیای اقتصادی، اهمیت جهان اسلام ازآنجا ناشی می شود که کشورهای مزبور حدود ۳۵ درصد منابع اقتصادی و بخش عمده نفت و گاز جهان را در اختیار دارند. گول سرشار نفت و جمیعت دایم التزاید این کشورها، بازار وسیعی را به وجود آورده است که در کنار تولیدات مواد خام کشاورزی و معدنی، زمینه‌های لازم برای رشد و توسعه اقتصادی وحضور فعال دربازارهای جهانی را فراهم آورد.[۱۶۴]

۳- کشاورزی

با پدید آمدن حکومت اسلامی تغییرات و نوآوری‌های گوناگون در عرصه کشاورزی مسلمانان صورت گرفت. در ایام خلفا، اراضی را تقسیم کردند، و دولت در دفاتر منظم آن را نگاه داشت، راه های بسیاری پدید آورد، به مراقبت آن پرداخت ، و در اطراف رودها برای جلوگیری از طغیان آب، بندها پدید آورد. پیش از فتح اسلام نیمی از خاک عراق صحرای بایری بود و پس از آن بهشتی سرسبز شد. بسیاری از زمین‌های فلسطین که پیش از پیروزی مسلمین سنگ‌وشن بود حاصلخیز، ثروتمند و پرجمعیت شد. خلفا مردم را از زندگی حصل کارشان به نسبت زیاد ایمن ساختند و به مردم صاحب استعداد فرصت کوشش دادند و مدت شش قرن مناطق را از چنان رفاهی بهره ور ساختند که هرگز پس از ایشان نظیرش را ندیدند[۱۶۵]
دانش مسلمین نه تنها در متن سرزمین‌های اسلامی باعث رونق کشاورزی شد، بلکه بی‌شک فتح اسپانیا توسط مسلمانان و سرازیر شدن علم و دانش به این سرزمین پس از سده دهم میلادی (سوم هجرت) از اهمیت ویژه‏ای در تاریخ این سرزمین برخوردار است؛ زیرا زندگی مردم این کشور با پذیرش فرهنگ و تمدن اسلامی بسرعت با تحولی عظیم روبرو گردید، و شهرهای قرطبه، طلیطله و غرناطه به مراکز شکوفایی اقتصادی مبدل گردید و شهرها رو به رشد و توسعه نهاد؛ زیرا مسلمانان با به کارگیری شیوه‏های نوین کشاورزی، در بخش آبیاری در اسپانیا حتی زندگی روستایی را با بردن انواع بذرها و نباتات از قبیل هلو، زردالو، انار، پرتقال، برنج، زعفران، پنبه و نیشکر رونق و دگرگونی خاصی بخشیدند، به گونه‏ای که با تحول در بخش کشاورزی، بازرگانی نیز توسعه و رونق پیدا کرد، و بندرهای مالقه، والمریه به مراکز پررونق تجاری تبدیل شد.[۱۶۶]
گفتار دوم: حیطه های انحطاط
گرچه پس از دوران پرشکوه تمدن اسلام، یادآوری ناکامیهای گذشته ذهن هر مسلمانی را مشوش می کند، ولی چنانچه هدف از شناخت ناکامی‌ها، جلوگیری از افتادن مجدد در چاه انحطاط و شناخت راه های برون رفت از مهلکه باشد، مطمئنا از تلخی یاداوری انحطاط‌های صورت گرفته در تمدن اسلامی خواهد کاست؛ بخصوص در عصر فعلی، که مسلمین بیداری تازه‌ای را در شناخت راه های پیشرفت، تجربه می کنند.

الف- فرهنگی- علمی

از قرن‌ ۶ هجری‌ (دوازدهم‌ میلادی‌)، نوعی‌ زوال‌ علمی‌ در جهان‌ اسلامی‌ آن‌ روز پدیدار گشت‌. مشخصه‌ این‌ افول‌ کاهش‌ تعداد دانشمندان‌ و اندیشمندان‌، کاهش‌ تعداد کتب‌ و رساله‌های‌ جدید حاوی‌ نوآوری‌ و نیز ابداع‌ و یکسان‌شدن‌ اندیشه‌ها است‌. وبه تدریج با خشک مغزی ها و حملات صورت گرفته از بیرون تمدن اسلامی به مراکز علم و فرهنگی، علم در میان مسلمین به انحطاط گراییدو به تبع آن در باقی امور به سوی انحطاط یا رکود رفتند.

۱- از بین رفتن مراکز علمی و کتابخانه‌ها

در دوره دویست سالۀ حاکمیت مغولان ( سده هفتم و هشتم هجری) بر اثر اعمال وحشیانۀ مغولان زیان های جبران ناپذیری بر پیکرفرهنگ و تمدن اسلامی وارد آمد. یکی از جبران ناپذیرترین خرابی‌های مغولان در سقوط بغداد، نابودی کتابخانه و از دست رفتن چند هزار جلد کتاب بود. در طی کشتار عمومی هزاران دانشور، عالم، و شاعر تلف شدند، کتابخانه ها و گنجینه هایی که طی این قرنها فراهم شده بود ددر یک هفته ویران شد، صدها هزار جلد کتاب به سوختن رفت. و به گفته دورانت: هیچ یک از تمدن های تتاریخ چون تاریخ اسلام دچار چنین ویرانی ناگهانی نگشت.[۱۶۷]
در سال ۱۰۵۹م، ترکمانان، ۱۰۴۰۰ جلد کتاب خطى یکى از کتاب خانه هاى معتزله و شیعه را در شهر «شاپور» فارس به آتش کشیدند. سرانجام، در سال ۱۲۵۴م پس از تسخیر بغداد، به گفته ابن بطوطه، قوم خونخوار مغول ۲۴ هزار تن از روشن فکران را از دم تیغ گذرانیدند و از کتاب خانه ها، توده هاى عظیم کتاب هاى خطى را بیرون کشیدند و به دجله افکندند و آن قدر این کار را تکرار کردند که از کثرت کتاب، در رودخانه سدّى ایجاد شد. سرانجام، مغولان از بیم طغیان آب، بقیه کتاب ها را آتش زدند.[۱۶۸]
پس از سال ۱۱۵۰م، همین که ثروت و فراغ بال افزایش یافت و به تدریج، جریان ترجمه کتاب ها از جهان اسلامى آغاز شد، ذهن اروپاى باخترى از آن خواب دیرینه بیدار شد[۱۶۹] و در مقابل، مسلمانان به تدریج، در آستانه خواب تاریخى قرار گرفتند. کتاب خانه ها توسط دشمنان خارجى متجاوز سوخته شدند، دانشمندان هلاک گردیدند، مدارس ویران گشتند، ثروت ها به غارت رفت و آنچه باقى ماند ویرانى بود و فقر و جنگ هاى داخلى و بى کفایتى حاکمان. از سوى دیگر، به تعبیر حنا الفاخورى، علماى غرب دانش را از اسلاف خود، که شاگردان مکتب مسلمانان بودند، فرا گرفتند; ولى شاگردان را بلند نام ساختند و استادان را از یاد بردند.[۱۷۰]

۲- تحجر

بروز تحجر در میان مسلمین یکی از عوامل انحطاط مسلمین بوده است. تحجر» سنگ‌شدن، سخت‌ شدن‌ و به‌ صورت‌ سنگ‌ درآمدن‌ است،[۱۷۱] ولی‌ در اصطلاح‌ به‌ معنی‌ ایستائی، جمود، سختی‌نشان‌ دادن‌ و مقاومت‌ در برابر هر نوع‌ تحول‌ و هر امر تازه‌ای‌ است[۱۷۲]تحجر در حوزه اندیشه و تفکر رخ می دهد واگر در زمینه گرایش و رفتار ظاهر شود جمود نام دارد[۱۷۳]
استاد مطهری سه جریان کلی را در تاریخ اسلام شناسایی می کند که به شدت دچار جمود اندیشی بوده اند و در ترویج تحجر نقش داشتند.
۱- جریانی که نظریه« حسبنا کتاب‌الله» را در رسیدن به مقاصد حکومتی و سیاسی‌اش مطرح کرده است. اقدامات این گروه در ایجاد انحراف فکری و مهجور ماندن عترت و انزوی سنت و سیره نبوی موثر بود.
۲-جریانی که « حسبنا احادیثنا و اخبارنا» راطرح کردندو به مهجور ساختن قرآن اهتمام ورزیدند.
۳- جریانی که در قالب تقدس، مساله معرفت ناپذیری و دست نایافتنی بودن آموزه های قرآنی را مطرح کردند و شعار« این التراب و رب الارباب» آنان به تعطیلی فکری انجامید[۱۷۴]
اگر در تاریخ اندیشه اسلامی و جریان های فکری و فرهنگی دوره‌های مختلف جوامع اسلامی به تحقیق بپردازیم، میی بینیم که بر این اساس سه دسته جریان هایی مانند، اخباری گری و ظاهرگرایی، در برابر جریان باطنی گرایی و تاویل گرایی، یعنی دو تظام فکر معیوب و آسیب دیده حنبلیان و اسماعیلیان از یک طرف و جریان اخباریگری در حوزه اندیشه شیعی از طرف دیگر، ضربات سخت و سهمگینی را بر پیکر فرهنگ و تمدن اسلامی وارد کرد که به تعبیر استاد مطهری، ضربه ای که اسلام از دست اخباری گری شیعی خورد، از هیچ گروه و جریانی نخورد[۱۷۵]
جمود گرایی در عصر حاضر هم وجود دارد. و به اعتقاد برخی پژوهشگران، این تجمد، در اصرار بر شکل ساختار علوم اسلامی در عصر حاضر صورت گرفته است که با جود پدید آمدن سوالهای فراوان در حوزه فقه و کلام، پایبندی بیش از حد شخصیت های آشنا به این فنون ، باعث شده سوالهای بی جواب زیادی در عصر حاضر باقی بماند.[۱۷۶]

۳- جریان های عقل گریز

بی شک یکی از مهلک‌ترین حوادث برای تمدن اسلامی، شیوع عقل ستیزی و ظاهرگرایی بود که نه تنها بر پیکره افکار آزاداندیش مسلمین، تابوت یأس را زد؛ بلکه با ایجاد فرقه‌های گوناگون اسباب تفرقه را در میان امت فراهم کرد. برخی اندیشمندان دلایل و ریشه‌های افول فرهنگ و تفکر اسلامی را به دوره خلافت متوکل عباسی( ۲۴۷- ۲۳۲) نسبت داده اند.خلیفه‌ نهم‌ عباسی‌، متوکل‌، نخستین‌ حامی‌ متعصبین‌ حدیث‌، سنت‌ و فقه‌ بود. «او جهل‌ و مناظره‌ در آراء را ممنوع‌ ساخت‌ و هر که‌ را بدین‌ کار دست‌ زد مجازات‌ نمود و امر به‌ تقلید داد و روایت‌ و حدیث‌ را آشکار کرد»[۱۷۷] از آنجا که متوکل عباسی بعد از تسلط خود بر حکومت، معتزله و کلیت عقلانیت را تعطیل کرد، و به ظاهرگرائی و حدیث گرائی، (و به زعم خود سنت) را احیاء نمود . تحول انحطاط دهنده‌ای در تمدن اسلامی ایجاد شد؛ در این زمینه ، مسعودی در مروج الذهب می نویسد: «وقتی که خلافت به متوکل عباسی رسید، دستور داد که هرگونه اندیشه و نظر و بحث و بررسی در مجادلات، تعطیل شود و آنچه از عقلانیت در دوره معتصم، واثق، مامون عباسی رواج داشت، ترک شود و مردم باید روش تقلید و تسلیم را پیشه گیرند و هرگونه اندیشیدن و عقلانیت را ترک گویند و دستور داد که شیوخ محدثان، حدیث گویند و سنت را اظهار کرده و «جماعه » را احیاء نمایند»[۱۷۸]
تحت سیطرۀ این طرز تفکر گروهی در اسلام متولد شد که به حنابله معروفند. این عده عقل گرایان را متهم به کفر می کردند. البته این طرز تفکر دامن عده ای از شیعه اثنی عشری و اسماعیلی را هم گرفت.
علاوه بر این رشد گروه تصوف در قرن ۶و ۷ هجری نیز افت بسیار بزرگی برای ترویج علم و به خصوص علوم عقلی، به حساب می آید. که این عده عقل را برای وصول به حقیقت کافی ندانسته و اشراق و شهود را وسیله درک حقایق می دانند[۱۷۹]
جریان‌ مبارزه‌ با خردگرایی‌ با روی‌ کار آمدن‌ غزنویان‌ و سپس‌ سلجوقیان‌ که‌ از خوی‌ بیابانگردی‌ سادگی‌ ذهن‌ و تعصب‌ نسبت‌ به‌ اهل‌ سنت‌ و حدیث‌ برخوردار بودند از قرن‌ پنجم‌ هجری‌ قمری‌ به‌ بعد شکل‌ رسمی‌ و حکومتی‌ گرفت‌ به‌ طوری‌ که‌ هرگونه‌ بحث‌ راجع‌ به‌ علوم‌ طبیعی‌ ممنوع‌ شد؛ و باچیرگی ترکان و توجه صرف آنان به دیانت قشری ،منزلت دانشوران عقلی کاهش یافت و شریعتمداران اهل سنت و جماعت به سلاطین ترک تقرب جستند تاحدی که برخی ازخلفا قبلی که به علوم عقلی توجه کرده بودند مورد لعن ونفرین وطعن واقع شدند وحتی به مأمون که قبل از این دوره توجه‌ای خاص به اندیشه عقلی داشت نسبت زندقه داده شد و متوکل پس از او پرداختن به جدل را نفی کرد وهزل گویی جانشین بحث علمی شد.تعطیلی مناظره علمی در دارالخلافه متوکل درایران پیامدهای مهمی برای تعطیلی علوم عقلی دربرداشت.[۱۸۰]

۱) تکفیر

متاسفانه بروز تحجر باعث شد در برهه ای از تاریخ اسلامی با پدیده های علمی به مبارزه پرداخته شود واساساً متعصبین‌ دینی هر کس‌ را که‌ به‌ علوم‌ اوایل‌ (طبیعی‌) توجهی‌ داشت‌ زندیق‌ و ملحد می‌دانستند چنان‌ که‌ مأمون‌ را زندیق‌ و حتی‌ امیرالکافرین‌ می‌خواندند. به طوری که «ایشان‌ لفظ‌ علم‌ را جز بر علم‌ موروث‌ از نبی‌ اطلاق‌ نمی‌کردند و یا جز آن‌ را علم‌ نافع‌ نمی‌شمردند و علمی‌ را که‌ نفع‌ آن‌ برای‌ اعمال‌ دینی‌ ظاهر و آشکار نبود عدیم‌ الفایده‌ می‌پنداشتند و می‌گفتند که‌ به‌ تجربه‌ دریافته‌ شده‌ که‌ چنین‌ علمی‌ به‌ خروج‌ از صراط‌ مستقیم‌ منتهی‌ خواهد شد. علوم‌ اوایل‌ را «علوم‌ مهجوره‌» یا «حکمه‌ مشوبه‌ به کفر» می‌شمردند.»[۱۸۱]

۲) بی فایده خواندن علوم طبیعی
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...