تألیفات او عبارتند از:
۱- دیوان اشعار شامل سه بخش زیر است:
الف) مثنوی آتشکده: در مراثی است و تعداد ابیات آن ۲۰۸۶ بیت است، این مثنوی را به سال ۱۳۰۹ ه. ق سروده و در پایان آن گفته است:
بس که دلـسوز آمد این نظم رده آمد از هاتف بـه نام آتشکده
شکر کاین منظومـۀ مشکین ختام در هزار و سیصد و نـه شد تمام
ب) لآلی منظومه: متضمن قصاید و قطعات و مراثی و مدایح و رباعیات و مفردات در اوزان و بحور مختلف، حاوی ۹۵۹ بیت است که در حدود ۱۳۱۴ – ۱۳۱۵ ه.ق سروده است.
ج) دیوان غزلیات: شامل غزلیات و رباعیات، مفردات، ساقی نامه و قصیده عربی اوست.
۲ – مثنوی دُرّ خوشاب که در تاریخ ۱۳۰۷ ه.ق سروده و در آن مثنوی « قاردوشاب » را جواب گفته است که آقا میرزا محمود خویی متخلص به «اصولی» سروده است.
۳ – الفیه، در طرایف است به زبان عربی ممزوج با بعض کلمات ترکی و لغات فارسی.
۴ – کشف السبحات فی التحقیق الصفات، به عربی در کشف معضلات مسائل توحیدیه به دلایل عقلی و نقلی است. این کتاب به نام شاهزاده موید الدوله طهماسب میرزا که والی آذربایجان بود تألیف یافته است.
۵ – شرح حدیث انا النقطه ۶ – رساله تفسییر و ما خلقت الانس و الجن ۷ – صحیفه الابرار ۸ – علم الساعه ۹– رساله لمح البصر ۱۰ – مفاتیح الغیب ۱۱ – رساله نصره الحق(ثروتیان، ۱۳۸۶: ۳-۵).
زبان گزارش نیّر، زبان شعر است و ریشه در عاطفه دارد. بنابراین نه تنها ذکر روز و ساعت و تاریخ حوادث در آن نیامده است، نام ها نیز اغلب بالکنایه یاد شده است چنانکه در باره سرور شهیدان، حضرت امام حسین، علیه السلام با نهایت احترام، کنایاتی به صورت های مختلف زیر به کار می برد: شاه دین، شهسوار بادیه ابتلاء، شاه تشنه، زاده شیر خدا، ثارالله، عنقای قاف عشق، عزیز فاطمه، شه گلگون سوار وادی خون خوار کربلا، خدیو مستطاب، سلطان عشق، خورشید امامت، امیر کاروان کربلا … و ده­ها از این گونه گوهرهای سفته که به رشته نظم شایسته می­نماید و صورت و معنی شعر را می آراید … بنابراین شرح تاریخی وقایع کربلا در این منظومه زیبا و مراثی و غزلیات عاشورایی آن ذکر نشده است بلکه مثنوی آتشکده و مخصوصا ترجیع بند بسیار متین و هنرمندانه لآلی منظوم و غزلیات عاشورایی نیّر، همه در یک کلام: گزارش شاعرانه وعارفانه یک شهادت عاشقانه است که هنرمند شاعر این واقعه دردناک تاریخ از دیدگاه « عشق الهی » به رشته شعر می کشد و حرکتی جاودانه را به هنرمندانه ترین شکل ممکن با ریزه کاری و نگارگری هنر مکتوب می آراید و ماندگار می سازد … هنرمند در شرح این وقایع اغلب به دنبال دلیل و حجت می گردد و تا ثابت بکند که تنها عشق و مسئولیت الهی عامل این حادثه بوده است و شهدای کربلا عاشقانه در این راه سرباخته اند و از همین جهت است که اکنون پس از گذشت چهارده قرن، هنوز این حادثه غم انگیز ورد زبان هاست و در هر مبارزه و قیامی علیه ظلم و ستم خودکامه های تاریخ، این شهادت عاشقانه و عارفانه به عنوان مظهر و نمونه حرکت شناخته می شود و شاید بار غم جان باختگان راه حق را اندکی سبک تر و سیر و سلوک در این راه پرخطر را آسان تر و حتی برای رزمندگانش شیرین تر و رهایی بخش تر نشان می دهد(نک ثروتیان، ۱۳۸۶: ۷- ۹).
پایان نامه - مقاله - پروژه
فصل سوم
عرفان در شعر عمّان سامانی و نیّر تبریزی
درآمد
در این فصل برای اینکه دریافت درستی از مفاهیم عرفانی طرح شده در آثار دو شاعر داشته باشیم مباحث مختلف عرفان با عناوین مختلف و مبتنی بر بسامد هر موضوع و یا مراتب عرفانی طبقه بندی شده است. در زیر هر عنوان، ابتدا موضوع مورد نظر با توجه به کتب اصیل عرفانی و پژوهشهای معاصرین به طور کلی توضیح داده شده و سپس جنبه ها و شاخه های هر موضوع با توجه به شعر دو شاعر جدا جدا بررسی گردید . برای مثال پس از آنکه مفاهیم عشق و مبانی آن طرح شد به جنبه های مختلف آن پرداخته شده و هریک از مباحث با بهره گرفتن از شعر دو شاعر شرح و توضیح داده شده ­اند.
۳-۱٫ عشق
از ارکان اساسی ادبیات عرفانی،مسأله عشق است. عشق با عرفان، پیوندی دیرینه و ناگسستنی دارد و در سرشت آن نهادینه شده است. در وصف آن گفته اند: «شوق مفرط و میل شدید به چیزی. عشق آتشی است که در قلب واقع شود و محبوب را بسوزد. عشق دریای بلا و جنون الهی و قیام قلب است با معشوق بلاواسطه … عشق مهمترین رکن طریقت است و این مقام را تنها انسان کامل که مراتب ترقی و تکامل را پیموده است درک می کند. به عاشق را در مرحله کمال عشق، حالتی دست دهد که از خود بیگانه و نا آگاه می­ شود و از زمان و مکان فارغ؛ و از فراق محبوب می سوزد و می سازد» ( سجادی،۱۳۷۹: ۵۸۰ و۵۸۲ ).
در نزد عرفا، ظهور نظام هستی به واسطۀ عشق است و همین عشق است که سالک را در رسیدن به کمال پله‌پله تا ملاقات حق می‌رساند. وادی عشق سخت آتش‌زا و مشتعل است و ره سپردن در این وادی فقط کار عاشقان است و بس. «عشق حقیقی: الفت رحمانی و الهام شوقی است و ذات حق که واجد تمام کمالات است و عاقل و معقول بالذات است. عشق حقیقی، عشق به لقاء محبوب حقیقی است که ذات احدیت باشد و باقی، عشق­های مجازی است»(کریمی، ۱۳۸۶: ۱۴۰).
«آفرینش چیزی جزء تجلی حضرت حق با اسماء و صفت خویش در آینه ممکنات نیست و سبب آفرینش، حب خداوند به جمال و کمال خویش بوده است. خمیره تمامی مخلوقات، با محبت و عشق به خدا سرشته و عجین است. همه انسان ها فطرتاً عاشق و دوستدار حسن و جمال اند و خداوند حسن و جمال مطلق بی انتهاست» ( طیب، ۱۳۸۷: ۵۳ ).
عرفا بر اساس آیۀ ۵۴ سوره مائده «یَأتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُمْ و یُحِبُّونَهُ» این موضوع را به اثبات رسانیده‌اند که رابطۀ خدا با بنده یک رابطۀ دو طرفه است و مطابق «یُحِبُّهُمْ» عشق و محبت، اول با خداوند آغاز می‌شود و مطابق «یحبّونه» انسان متقابلاً پاسخگوی محبت خدا است؛ بنابراین عشق خدا بر عشق بنده سابق است. بر اساس همین آیه سلوک و حرکت در وادی عشق از نظر اهل معنا بر دو قسم است: «سلوک محبّیه و سلوک محبوبیّه. سلوک محبوبیّه آن است که وصال قبل از سلوک و بدون ریاضت و مجاهده و تنها بر اساس جذبه الهی نصیب انسان می‌شود که این را در اصطلاح، مجذوب سالک گویند، چون سلوک بعد از جذبه آغاز می‌شود. اما سلوک محبیّه آن است که وصال پس از ریاضت و تلاش و پیمودن منازل صعب‌العبور، حاصل می‌شود.»(آملی ،ج۲، ۲۶۴ – ۲۶۶ به نقل از صادقی ازرگانی، ۱۳۸۴: ۱۵۰). «به نظر می‌رسد هر کدام از این دو نوع سلوک در میان اصحاب امام حسین علیه السّلام به نحوی وجود داشته است، زیرا بعضی از آنها از همان آغاز و در همه عمر اهل ولایت و محبت و شب‌زنده‌داری بوده‌اند، عده‌یی دیگر بعد از یک جذبه و بر اثر نَفَس رحمانی سالار شهیدان وارد صحرای عشق شده و بر مدار ولایت قرار گرفته‌اند»(صادقی ازرگانی، ۱۳۸۴: ۱۵۰).
بنابر آنچه علما و صاحب نظران گفته اند از عشق به خدا، به عنوان یکی از مظاهر عرفانی عاشورا می­توان نام برد. امیر المومنین علی علیه السلام نزدیک به ربع قرن قبل از حادثه عاشورا، هنگام عبور از کربلا، خطاب به همراهانشان فرمود: «اینجا قتلگاه شهیدان عاشق است؛” و مصارع عشّاق شهدا ء” طبق این گفتار امیر المومنین علیه السلام همۀ کسانی که در صحنۀ کارزار کربلا در جبهۀ توحید پیکار می­کردند و شمشیر ایمان و عرفان بر فرق عصیان و طغیان می کوبیدند، عاشق خداوند بودند و امام حسین (علیه السلام) سردار سچاه عشق بود که درس عشق و عاشقی به پروردگار را به لشکر خود می­آموخت» (جوادی آملی، ۱۳۸۸: ۲۳۹ ).
چیزی که امام حسین علیه السلام را وادار کرد در روز عاشورا از همه چیز بگذرد، «اسیر الکربات (اسیر گرفتاریها) گردد و هر مصیبت و اندوهی را تحمل کند؛ فقط عشق به خدای متعال بود. و این عشق چیزی نبود که ناگهان و در حادثۀ سفر کربلا پیدا شده باشد. بلکه در تمام دوران حیات آن حضرت این عشق وجود داشت و حادثۀ عاشورا در حقیقت ثمره و محصول این عشق و ارادت بود. مناجاتهایی که از آن حضرت در دسترس ما وجود دارد مخصوصاً دعای عرفه، گویای این عشق و ارادت و نفوذ آن در اعماق وجود آن حضرت است»( جوادی آملی، ۱۳۸۸: ۲۳۹ ).
امام حسین علیه السلام عاشق حقیقی خدا بود و لذت محبت پروردگار در کامش چون شهدی گوارا بود؛ شهدی که هر کس ذره ای از آن چشید به او دل سپرد و چشم از دیگران پوشید. دعای عرفه ایشان هم که توام با عرفان و سراسر شناخت و معرفت است گویای عشق و ارادت آن حضرت به خدای متعال است. در این دعا که مضامین بلند و معارفی عمیق را در خصوص عشق و محبت درقسمت زیادتی که ابن طاوس آن راذکرکرده است می‌خوانیم:
«أَنْتَ‏ الَّذِی‏ أَشْرَقْتَ‏ الْأَنْوَارَ فِی قُلُوبِ أَوْلِیَآئِکَ حَتَّى عَرَفُوکَ وَ وَحَّدُوکَ وَ أَنْتَ الَّذِی أَزَلْتَ الْأَغْیَارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّآئِکَ حَتَّى لَمْ یُحِبُّوا سِوَاکَ وَ لَمْ یَلْجَئُوآ إِلَى غَیْرِکَ أَنْتَ الْمُونِسُ لَهُمْ حَیْثُ أَوْحَشَتْهُمُ الْعَوَالِمُ وَ أَنْتَ الَّذِی هَدَیْتَهُمْ حَیْثُ اسْتَبَانَتْ لَهُمُ الْمَعَالِمُ مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ لَقَدْ خَابَ مَنْ رَضِیَ دُونَکَ بَدَلًا وَ لَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغَى… یَا مَنْ أَذَاقَ أَحِبَّاءَهُ حَلَآوَهَ الْمُؤَانَسَهِ فَقَامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُتَمَلِّقِینَ… إِلَهِی اُطْلُبْنِی بِرَحْمَتِکَ حَتَّى أَصِلَ إِلَیْکَ وَ اجْذِبْنِی بِمَنِّکَ حَتَّى أُقْبِلَ عَلَیْکَ‏» (تویی آنکه تاباندی روشنایی­ها را در دل‌های دوستدارانت، تا شناختند ترا و یگانه داشتند ترا، وتویی آنکه که زایل کردی دیگران را از دلهای دوستدارانت، تا دوست ندارند جز ترا، وپناه نبرند به غیر تو، تویی همدم برایشان هرجا که بوحشت انازد ایشان را حالات مخصوص، و تویی آنکه راهنمایی کردی ایشانرا هرجا که آشکار گردید برایشان نشانه ­های راه ها، چه چیز یافته کسی که گم کرده باشد ترا، و چه چیز گم کرده کسی که یافته باشد ترا، همانا محروم شد کسی که خشنود گردید جز تو دیگری را، وهمانا زیانکار است کسی که تجاوز کند… ای آنکه چشانده به دوستدارانش شیرینی همدمی را، پس بپا خواستند در برابرش خوش آمد گویان…معبود من بخواه مرا با مهربانیت تا اینکه وصل شوم بتو و جذب کن مرا با منّت گذاریت تااینکه روی آورم بتو)
عمان سامانی توانسته وقایع عاشورا را به کمک عشق عرفانی جذاب‌تر، زیباتر و پرشورتر تصویر کند. مسألۀ عشق عرفانی و پیوند آن با ماجرای کربلا از چند جهت طرح شده است. او در این باب به مباحثی از جمله عقل و عشق، عشق و صفات آن، بحث معشوق حقیقی و جذبه‌های آن و نیز وصال و پاکبازی عاشق و بلاجویی او و … می‌پردازد. عمان جهاد امام حسین و یارانش را نوعی سلوک عارفانه و عاشقانه می‌داند که اصلی‌ترین جنبۀ آن، پاکبازی در راه معشوق ازلی است، البته باید توجه داشت که در مورد امام، دیگر سلوک مطرح نیست زیرا امام به مراتب عالی عرفانی رسیده ودر عاشورا جلوه ها و حالات و مقامات عرفانی آشکار می­ شود اما در مورد یاران امام می­توان از مراحل سلوک نیز سخن گفت. در نگاه وی گاهی معشوق خداست و گاهی امام حسین؛ اما در واقع معشوق حقیقی را خدا می‌داند. به رابطۀ عاشقانۀ بین خداوند و امام و یاران، و نیز خود امام و فرزندان و همراهانش اشاره می‌کند و با بهره گرفتن از ترکیب‌ها و واژگان و کلمات عاشقانه و استفاده از اسطوره‌های عشق مجازی، مفاهیم و لطایف عارفانه را در زبانی عاطفی بیان می‌کند. عمان به این مقام بالای عرفانی که نهایت غایات وآرزوی اصلی عارفان فی الله، شهادت و لقاءالله است همواره اشاره داشته است. او روز عاشورا را روز وصال با یار تصّور می­ کند و رزمگاه کربلا را ضیافت عشق معنا کرده است و شهادت و خونریزی امام حسین و اصحابش را با عنوان عشق و محبت به خداوند، به زیبایی تصویر می­ کند و بر همین اساس است که حضرت زینب (س) فرمودند:«ما رأیت الا جمیلا».
در اشعار نیّر تبریزی نیز به مقوله عشق بیشتر از همه مقوله های عرفانی دیگر توجه شده است و عرفان مورد بحث او یک عرفان عاشقانه است، او به موضوع هایی از قبیل نشانه های عشق، عاشق و معشوق، فراق و وصال، ماهیت و ویژگی عشق، عقل و عشق و … می پردازد و مطالب دشوار و نکات دقیق را در قالب تعابیر زیبا و بدیع شاعرانه و با تشبیهاتی لطیف و طبیعی در زبانی ساده و روشن به تصویر می کشد. به عقیده او، امام حسین ( ع ) نمونه­یی است از محبِ فانی در عشق. وادی عشق مقرون به عنا و رنج است و آن حضرت و یارانش از شراب عشق الهی مست شدند و با اقبال در این وادی قدم نهاده اند و کربلا عرصه عمیق ترین و خالصانه ترین عشق ها در راه محبوب است.
۳-۱-۱٫ عشق و طلب
در بیت زیر اشاره­یی که عمان بیان می­ کند، عشق دنبال جایگاهی وسیع و روحی بلند است که در قالب آن جای بگیرد و وجود امام حسین را می­یابد با آنچه احمد غزالی در کتاب سوانح فی العشق در رابطۀ بین عشق و روح ذکر می­ کند و می­گوید: روح از عدم به وجود آمد بر سرحدّ وجود عشق منتظر، عشق مرکب روح بود، در بدو وجود ندانم تا چه مزاح افتاد. خانه خالی یافت جای بگرفت اما حقیقت او از جهات منزّه است که او را در جهتی نمی­باید داشت، تا عشق بود(غزالی، ۱۳۸۶: ۱۸). مطابق است. از دید عرفا برای آنکه روح، عشق را با آن عظمت و بزرگی، بیشتر در خود نمودار سازد باید بسیار گسترده باشد:

 

عشــق، ملک قابلیت دید صــاف
از بســـاط آن، فضـایش بیشــتر
  نزهت از قافـش گـرفته تا به قـاف
جای دارد هــر چــه آید، پیشـــتر
(عمان،۲۷۳)

در کتاب انسان کامل آمده است: «ای درویش! عشق بُراق سالکان و مرکب روندگان است» ( نسفی، ۱۳۸۴: ۱۶۱ ). نیّر نیز در این زمینه با سنفی هم عقیده است و می گوید عشق چون جنیبت کسی به نزد خود آمد و اسب او را آماده کرد تا هر چه سریع تر به سوی محبوب راهی شود:

باره پیش آورد بگرفتش رکاب
گفت: هین یک سر بران تا کوی یار
ترسمت از کاروان واپس فِتی
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...