معاصر به جنبه های معنوی محیط زیست میباشد. علاوه بر آن نقش دین در سیاستهای محیطی و لزوم شناخت هرچه بیشتر آن در کنترل و حل بحرانهای زیست محیطی را از طریق تبیین رابطه انسان - محیط مورد توجه قرار داده است. تفاوت ماهوی انسانمحوریِ ادیان الهی با انسانمحوریِ منبعث از فلسفه مدرن، با تمرکز بر جهانبینی اسلام مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش یاد شده با بررسی تأثیر جهانبینیِ انسانمدار معاصر بر روند تخریب طبیعت نشان میدهد که علمگرایی محض و سلطهگرایی بر طبیعت بدون توجه به پیامدهای آن، بحران فعلی را به وجود آورده است. یافتههای پژوهش مزبور نشان میدهد ارائه راهحل بدون توجه به اخلاق و معنویت، برای تغییر و ترمیم رابطه انسان و طبیعت، امکان پذیر نمی باشد. بر این اساس میتوان با مبنا قرار دادن ارزشهای دینیِ مشترک بهعنوان زیربنای سیاستهای محیطی و ارزیابی جامعی از رابطه انسان- محیط، به اصول مشخصی در ارتباط با نحوهی برخورد با طبیعت دست یافت.
محقق داماد[۱۷]، در پژوهشی با عنوان «الاهیات محیط زیست» راز ناموفق بودن تلاش های گسترده در خصوص حفظ محیط زیست را در رها کردن علت و دنبال کردن معلول میداند. وی ریشه اصلی بحران محیط زیستِ معاصر را در نگاه و تفسیر انسان از محیط زیست طبیعی میداند. نگرش انسان مدرن بر پایه علمباوریِ افراطی، عامل عمده تباهی محیط زیست است. پژوهش یاد شده، این باور که تعالیم ادیان توحیدی در ایجاد بحران زیستمحیطی مؤثر بوده اند را اتهامی بیش نمیداند، از این رو سعی دارد نشان دهد که راه برون رفت از بحران مزبور درتعالیم آسمانی است. بر این اساس، نقش تعالیم دینی و بطور گستردهتر نقش تعالیم ادیان توحیدی را در حفظ محیط زیست تبیین می کند. یافتههای پژوهش یاد شده نشان میدهد علوم جدید با فاصله گرفتن از نگاه معنوی (فرامادی)، رابطه انسان با طبیعت را به بحران کشاندهاند. علاوه بر این، متکلمان، فلاسفه و عالمان دینی، به دلیل ارائه ندادن ایدههایی در زمینه الاهیات زیستمحیطی، عرصه را برای دنیوی شدنِ کامل طبیعت خالی گذاشتند. بنابراین ارائه دیدگاه های غیرمادی و تقویت نگرشهای روحانی و معنوی به طبیعت است که می تواند ویرانیهای حاصله از نگرش مادی را برطرف نماید. افزون بر این، نه تنها ارزشهای دینی بلکه مطالعه و اصلاح باورهای فرهنگیِ مردم هر منطقه می تواند بهعنوان راهکارهای عملی حفظ محیط زیست در سطح جهانی مطرح شوند.
رحمتی[۱۸]، در پژوهش خویش به بررسی نسبت دین و محیط زیست پرداخته است. به باور وی رابطه دین و محیط زیست یک رابطه روانشناسانه میباشد و نمی توان یک رابطه علّی میان آنها یافت. یافتههای پژوهش یاد شده نشان می دهند باورهای دینی بر رفتارهای زیستمحیطی در سطح فردی و اجتماعی مؤثر است. از این رو برای برقراری ارتباط میان دین و محیط زیست در دنیای معاصر، به حلقه واسطی چون اخلاق زیستمحیطی نیاز است. مراد از چنین رابطهای این است که دیدگاه دینیِ شخص لزوماً در نوع رفتار و رویکرد او نسبت به محیط زیست تأثیر بگذارد و رفتار و رویکرد افراد یا جوامع نسبت به محیط زیست، بازتاب موضع دینی آنان باشد. در نهایت برای تعیین علت یا عللی برای بحران محیط زیست، باید در جایی غیر از دین و اعتقادات دینی به جستوجو پرداخت. در واقع ریشه بحرانهای زیست محیطی در مسائلِ برآمده از تغییرات اجتماعی دوران معاصر است.
بهرامپور[۱۹] در پژوهش خویش، به بررسیِ رابطه دین و محیط زیست پرداخته است. با وجود ارائه اطلاعات کلی در باب بحران محیط زیست و اشاره به ریشه های این بحران، عمدهی تمرکز پژوهش، بر موضوعِ «اخلاق محیط زیست» و نیز «طبیعت در ادیان» است بدین معنا که به هماهنگیِ آموزههای ادیان با طبیعت پرداخته است یعنی با ذکر ادیان رایجِ جهان، به رهنمونها و تعالیمِ این ادیان درباب طبیعت و حفظ محیط زیست اشاره شده است. براساس نتایج این پژوهش، بحران محیط زیست ریشه در تفکر و عملکرد مدرن داشته است و این بحران، بحرانی معنوی و اخلاقی است و راه مقابله با بحران، تغییر رفتار انسان (تغییر مبنایی) نسبت به طبیعت و محیط است. از همین رو وجود اخلاق زیست محیطی که این هدف بر اساس هنجارهای آن تأمین می شود ضروری است.
ایزدی[۲۰]، در پژوهش خویش با بهره گرفتن از روش اسنادی، به بررسی رابطه فلسفه و اخلاق با محیط زیست پرداخته است. برای این منظور بنیادهای شکل دهنده مسائل زیستمحیطی و بحران رو به رشد آن را با اشاره به چیستیِ بحران محیط زیست که امروزه ادعای بحرانی بودن آن مطرح میباشد، تبیین نموده است. یافتههای پژوهش یاد شده نشان میدهد، پیریزی اخلاق براساس همان بنیادهایی که سبب بروز بحران شده است، نه تنها مفید و مؤثر نمی باشد بلکه منجر به بروز معضلات بیشتری خواهد شد. به باور وی، قبل از هر برنامه ریزیِ اخلاقی باید آموزش انسان متحول شود.
عزیزی[۲۱]، در پژوهشی میانرشتهای با بررسی علوم قرآن، حدیث، فلسفه، محیط زیست و با تمرکز بر اخلاق زیستمحیطی و نیز دین اسلام – از آنجا که دینی همه جانبه است و به مسائل زیست محیطی توجه ویژه دارد- درصدد کشف ارتباط دین و اخلاق، اخلاق، فلسفه و محیط زیست برآمده است. هدف از این پژوهش، معرفیِ نظرات اسلام و شریعت پیامبر خاتم، برای پاسخ به بحران محیط زیست بوده است. براساس یافتههای این پژوهش، اخلاق، بهترین راه حل برون رفت از بحران زیستمحیطی کنونی معرفی شده است. همچنین پژوهش یاد شده تعالیم اسلامی را بهعنوان یک الگوی جامع پیشگیری از مسائل زیست محیطی و نیز حفظ و آبادانی محیط زیست معرفی نموده است.
بیدهندی و همکاران[۲۲]، در پژوهش خویش با تحلیل آموزههای موجود در ادیان توحیدی، نقش آموزههای دینی در حل بحران زیستمحیطی را بررسی نموده اند. هدف از پژوهش یاد شده پاسخ به این سؤال میباشد که نقش انسان در ایجاد فساد و شر، اعم از طبیعی یا مابعدالطبیعی، چگونه بوده است. یافتههای پژوهش مزبور نشان میدهد که دین با گسترش اخلاق زیستمحیطی و ارائه الگوهای ارتباط با محیط زیست، طبیعت را برای همیشه از نابودی نجات خواهد داد. زیرا براساس آموزههای دینی، طبیعت موجودی زنده و مقدس است. درعین حال، با نگاهی کلنگر و سیستمی نه تنها طبیعت در تقابل با بخش دیگر از هستی یعنی انسان قرار نمیگیرد بلکه جزئی از وجود انسان تلقی میگردد. همچنین، استفاده و بهرهمندی از طبیعت نباید به استثمار و بهرهکشیِ ددمنشانه تبدیل گردد، بلکه ورود انسان به این بخش از هستی باید با نگاهی تعاملی صورت گیرد.
گرگیزاده[۲۳]، در پژوهشی توصیفی- تحلیلی، با طرح ضرورت اخلاق زیستمحیطی، ابعاد این ضرورت را از دیدگاه اسلام و اندیشمندان پس از رنسانس بررسی نموده است تا بتواند به رهیافت مناسبی برای پاسخ به مسائل زیست محیطی دست یابد. این پژوهش با بررسیِ آموزههای اسلامی و اندیشمندانِ پس از رنسانس و با فرض همهجانبه بودن تعالیم قرآن، نگاه اسلام را نگاهی نجاتبخش برای پاسخ به بحران زیستمحیطی میداند، در حالیکه دیدگاه اندیشمندانِ پس از رنسانس جامعیت و کفایت لازم را برای پاسخ به همه مسائل زیست محیطی ندارند. یافتههای پژوهش مزبور نشان میدهد که اخلاق دینی و پایبندی به دستورات الهی، انسان و سایر موجودات را از بحران یاد شده نجات می دهند.
قاسمی[۲۴]، در پژوهش خویش مسأله محیط زیست و پاسخ به آن را در دیدگاه سیدحسین نصر بررسی نموده است. براساس دیدگاه نصر، راهحلهایی که از علوم مختلف برآمده است در پاسخ به بحران محیط زیست مؤثر نمیباشند، زیرا خودِ این علوم زمینه ساز بحران محیط زیست بوده اند. نصر برخلاف دیگر دانشمندان بهجای رویکردی علمی، رویکرد مابعدالطبیعی را برگزیده است. یعنی بررسی بحران زیست محیطی را در چارچوب یک سنت وحیانی دنبال نموده است. ارزیابی پژوهش یاد شده گویای آن است که نصر در رابطه با بحران محیط زیست و نقش دین در حل آن، استدلال و بیان روشنی نداشته است و در عین حال برای حل بحران ایدهای ارائه نکرده است. با این حال، با فرض پذیرش دیدگاه نصر، راهحل وی نیاز به زمان دارد درحالیکه بحران محیط زیست نیاز به راهحل فوری دارد. همچنین علیرغم پذیرش ضرورت الاهیات محیط زیست، باید توجه داشت که دیدگاه مزبور به تنهایی نمیتواند مشکلات دنیای مدرن را برطرف نماید.
۲-۲-۲- پیشینه خارجی
سانتمایر[۲۵]، در کتاب خود با فراهم نمودن نوعی الاهیاتِ برگرفته از مسیحیت، برای پاسخ به دیدگاههای لین وایت تلاش نموده است. تأکید وی بر این است که ملکوت خدا که انسان، عدالت اجتماعی و طبیعت را در بر میگیرد، باید عالم بشری و عالم طبیعی را نیز شامل شود. به باور سانتمایر، طبیعت حقوق خاص خودش را دارد و تکلیف دینی انسانها حفظ و حمایت از طبیعت است.
شئیفر[۲۶] در کتاب آلودگی و مرگ انسان، به ردِ تفسیر وایت از سـلطه پرداخته است و علیه شکل بتپرستانه و همهخدا انگاریِ مسیحیت هشدار میدهد. به باور وی طبیعت به غلط خدا انگاشته شده است. این که گاهی در الاهیات زیستمحیطی، خدا هممرتبه با طبیعت دیده شود بحثبرانگیز میباشد. عدهای درباره خدایی با تعالیِ کمتر بحث می کنند، خدایی رؤیایی که به نسبت خدای سنتیِ مسیحیت، تعامل و ارتباط زیادی با حوزه طبیعی و فرآیندهای طبیعی دارد. درواقع به باور مسیحی، اینکه خدا به شکل عیسی تجسد یافت، نشان از تقابل عمیقِ ماده و جسم در مسیحیت دارد. برخی الاهیدانان بر این رویداد محوری تأکید ورزیده تا بر عنصر غیردوگانه انگاریِ مسیحیت تأکیده کرده و ارزش سنت اعطای مادی را نشان دهند ( ۲۹۲: .(Siders, 2009
دِر[۲۷]، در پژوهش خود به بررسی مقاله وایت در خصوص ریشه های تاریخی بحران زیستمحیطی می پردازد. او این مقاله را در فضای آثار وایت و نیز استدلالهای مشابه در این مورد، پیش از انتشار مقاله وایت، مورد بررسی قرار میدهد. وی با مرور ادله وایت، به ویژه مسیحی بودن وایت، نشان داده است که مقاله او به غلط تفسیر شده است.
داتی[۲۸]، در پژوهش خویش به بررسی طیفی از تفاسیر الاهیاتی از جهان طبیعی در بازه زمانی اواسط دهه ۱۹۶۰ تا اواخر دهه ۱۹۷۰ در پرتو ادعای وایت مبنی بر اینکه دینِ غربی دشمن طبیعت میباشد، پرداخته است. داتی، تجدید و بازبینی در تفکر سنتی مسیحی را ناکافی میداند.
اتفیلد[۲۹]، در پژوهش خویش با اشاره به اینکه امروزه ریشه های تاریخی بحران محیط زیست را اغلب به نگرشهای یهودی - مسیحی از طبیعت نسبت می دهند و شواهدی هم دالّ بر این باور ارائه شده است، بر این باور است که شواهد زیادی نیز مبنی بر رویکردهای نیکِ مسیحیت به محیط زیست و طبیعت غیرانسانی یافت می شود. پژوهش یاد شده انتقاداتِ لین وایت، ویلیام کولمن[۳۰] و جان پاسمور[۳۱] از نگرشهای تاریخی زیستمحیطیِ مسیحیت را بازبینی کرده و تلاش نموده به آنها پاسخ دهد. اتفیلد، استدلال آنان مبنی بر رویکردهای مستبدانه و انسانمحورانه از محیط زیست که نوعی از مسیحیت تاریخی داشته است را مورد مداقّه قرار داد. او با تصدیق پیچیدگی و تنوع دیدگاه های مسیحیت گذشته، شواهدی از کتاب مقدس از طریق اولیا و بزرگان دین، قرون وسطا و اوایل دوران مدرن ارائه نمود که دالّ بر دیدگاه مشفقانه به طبیعت و اعتقاد به مسئولیتهای جانشینی انسان است.
کِی[۳۲]، درپژوهش خویش، از طریق خوانش ادبیِ کتاب مقدس برای گذشتن از بن بستِ بحث لین وایت تلاش نموده است. براساس یافتههای پژوهش یاد شده، در متون مقدس هیچ نشانهای برای تجویز تخریب محیط زیست نمی توان یافت. پژوهش مزبور با بررسی تصاویر انسانوارِ کتاب مقدس از گیاهان و حیوانات و رابطه آنها با انسانها، معتقد است که آموزهی محوری کتاب مقدس درباره طبیعت، مراقبت از آن از طریق مجازات انسانها از سوی خداست. او اگرچه پرستش خود طبیعت را رد می کند اما دین یهودی را در بسیاری جهات طبیعتگرا میداند.
اکبرگ و بلاکر[۳۳] در پژوهشی، به بررسی تفاوتهای فردیِ تجربه دینی با بهره گرفتن از تز لین وایت مبنی بر اینکه سرخوردگی طبیعت در بخش اول از سفر پیدایش، منجر به تقلیل دغدغه و نگرانیِ غرب در قبال محیط زیست شده است پرداختهاند. درواقع تزی که لین وایت در مقاله خویش مطرح کرده بود را مورد آزمایش قرار دادند. پژوهش یاد شده به صورت پیمایشی انجام گرفته است، جمعیت تحقیق، ۳۰۰ نفر از بزرگسالان یک منطقه شهری بودند. براساس یافتههای این پژوهش، شمار قابل توجهی از نتایجِ بهدست آمده موافق با تز وایت بود.
راکفلر و اِلدر[۳۴]، کتابی منتشر نموده اند که گردآورندهی مجموعه مقالات ارائه شده از سوی طیف وسیعی از دانشمندان درکنفرانس بین المللیِ (۱۹۹۰) دانشکدهی میدلبری (ورمونت)[۳۵] است. این مجموعه مقالات به ارزیابی ابعاد معنویِ بحرانِ فزایندهی محیط زیست پرداخته است. در مقدمهی این کتاب آمده است که، بحران محیط زیست، بحرانی اخلاقی و مسألهای دینی است. همچنین، به طور مختصر اشاره به نگرانیهای زیستمحیطی در آمریکا به ویژه در ارتباط با دین و ظهور اخلاق زیستمحیطی بین المللی شده است. بخشهای کتاب دربردارنده طیف گوناگونی از سنتهای اعتقادی از قبیل: یهودیت، مسیحیت، لیبرال دموکرات، اسلام (به قلمِ سیدحسین نصر) و بودیسم تبتی است. دیگر بخشها عبارتند از: استراتژی جهانی حفاظت از محیط زیست، خطوط تاریخی و معاصرِ رابطه دین و محیط زیست و گفتگوی شرکت کنندگان در ارتباط با موضوعات یاد شده میباشد. در خاتمه نیز تصاویری از نمایشگاه هنر کنفرانس به ضمیمهی متن جهانی منشور سازمان ملل متحد برای طبیعت، ارائه شده است.
رولستون[۳۶]، در مقاله خویش با اشاره به تأثیر دین در مسأله محیط زیست، معتقد است مسیحیت که به لحاظ اخلاقی و دینی بر انسان تمرکز یافته است، در بردارندهی تعالیمی است که اشاره به مسئولیت انسان در قبال سایر خلقت دارد. وی جهات کلی یک اخلاق زیستمحیطیِ مسیحی برمبنای کتاب مقدس را نشان میدهد.
اِلسپث[۳۷] در پژوهش خویش، تز وایت را مبنی بر این که مسیحیت قرون وسطا، مسئول ایجاد بحران فعلی محیط زیست است، به لحاظ ساختاری به چالش کشانده است. او برای این کار ابتدا پیشفرضهای بحثبرانگیزِ استدلال وایت را شناسایی و سپس ادعای وی را که دین غربی با رویکرد استثمارگرانهاش موجب پویایی فنآوریهای قرون وسطا شده است، مورد تردید قرار داد. بر اساس پژوهش او ارزشهای دینیِ قرون وسطا بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که وایت نشان داده است. وایت و منتقدانش به دلیل تأکید بیش از حد بر نقش ارزشهای دینی در بحران محیط زیست از توجه به ارزشهای غیر دینی – نظامهای اقتصادی و سیاسی– در ایجاد، اجرا یا کاربست این باورها و رفتارها غافل شدند.
وِست[۳۸] با توجه به نقدهای دانشمندانِ حوزه اخلاق زیست محیطی به الاهیات یهودی – مسیحی و نیز دیدگاه لین وایت، به بررسی فقراتی از سفر پیدایش پرداخته است. نتیجهای که از بررسیِ تک تک آیات به دست آورد آن است که فهم الاهیات یهودی – مسیحی از طبیعت کاملاً مثبت و در تأیید اخلاق زیست محیطیِ حافظ کل خلقت، میباشد. البته به نظر او مشکلی که در این میان وجود دارد، انتقال این ویژگیهای زیستمحیطی ِ مندرج در الاهیات یهودی- مسیحی به فرهنگ جدید و وارثانش است.
کیلبورن[۳۹]، در پژوهش خویش به بررسی ریشه های تاریخی بحران زیستمحیطی پرداخته است. به باور وی، ریشه های تاریخیِ بحران زیستمحیطی را میتوان در علم و آزادیِ دوره روشنگری از طریق دریچهی نگرش آنها به طبیعت و مصرفگرایی ردیابی نمود.
طالبی دارابی[۴۰]، در پژوهش خویش به دیدگاه های دینی و بحران محیط زیست از چشمانداز اسلامی پرداخته است. مقاله با نقل قولی زیبا از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آغاز میگردد: «شاخه های درخت، بالهای فرشتگان هستند، بالهای فرشتگان را نشکنید.» این مقاله با اشاره به دیدگاه های متفکران دینی و سکولار، نقش دین بهخصوص دین اسلام را در مسأله بحران گسترده محیط زیست بررسی نموده است. به همین منظور به مرور تاریخیِ مسأله – جایگاه دین در خصوص بحران محیط زیست – و اشاره به دیدگاه وایت پرداخته است. این مقاله در حکم درآمدی بر مطالعاتِ بیشتر در خصوص منابع مفهومی، دغدغه های روششناختی و جهات کاربردی در مواجهه با بحران محیط زیست از چشمانداز اسلامی است. قرآن، منبعی غنی از مفاهیمی است که میتوان از آن در بازنگری درباره محیط زیست بهره جست. مفاهیمی مانند خلیفۀاللهی، اینکه انسان جانشین خداوند بر زمین است اشاره به امتیاز ویژهی انسان، مسئولیت ها و وظایف انسان دارد.
ادواردز در کتاب اکولوژی در قلب دین[۴۱]، بحران محیط زیست را در پرتو دین بررسی می کند. مدعای اصلی وی این است که فقدان تنوع زیستی، یک مسأله دینی است چرا که وقتی انسانها موجب انقراض سایر انواع میشوند، درواقع مخلوقاتی را که خدا آفریده است از بین میبرند. استدلال کتاب بر این است که مسیحیان با فهم عمیق از اکولوژی میتوانند نقش مهمی در حل بحران ایفا کنند. ادواردز پاسخ دینی به بحران زیستمحیطی را که با آن مواجهایم رهگشا میداند ولی نه از رهگذر سنت دینی، بلکه با تعمق بیشتر در آن [سنت] و نیز تفسیر مجددِ آن در پرتو مسائل زیستمحیطی میتوان زمینه تجدید نظر در رفتارهای زیستمحیطی را فراهم آورد.
مک فاگ در کتاب خویش آب و هوای جدید: خدا، جهان و گرم شدن زمین[۴۲] مسئولیت تک تک انسانها- بهخصوص کسانی که در کشورهای صنعتی و بزرگ مانند آمریکا میزیند- را در پدیده گرم شدن زمین خاطرنشان می کند. اینکه این انسانها هستند که با عادات و سبک زندگی خویش، زمین را به تباهی میکشند. مک فاگ نشان میدهد که چطور تصور خدا به عنوان موجودی کنترلگر و یا صرفاً متعالی، گمراهکننده است. در عوض، خدایی را معرفی مینماید که وجودش در سرتاسر خلقت - که ما بخش کوچکی از آن هستیم - تجلی یافته است. همچنین، این تصور که انسان مصون از مجازات است اشتباه است. انسان قرنهاست که زمین را به زمین بازی و سطل زباله مبدل کرده است. هدف این بوده که در رابطه درست با خدا باشیم، اما به اندازه کافی به رابطهمان با محیط زیست فکر نکردهایم و ایمانمان فردگرا بوده است. این کتاب، باورهای دینیِ انسان را به لرزه می اندازد. هدف کتاب یاد شده این است که فهم جدیدی از کیستیامان در رابطه با خدا و جهان بدست آوریم. تنها با داشتن مبنایی بسیار دقیق برای باورهایمان است که خودمان را کوچکتر میکنیم تا فضا برای دیگران هم به وجود آید. درواقع این کتاب نشاندهنده آن است که نوع نگرش و باورهای انسان می تواند شکلدهنده باور و عملکرد درست در رابطه با محیط زیست باشد.
گریم[۴۳] در پژوهش خویش، به نقش ادیان در ارتقای آگاهی زیستمحیطی می پردازد. یافتههای پژوهش یاد شده نشان میدهد ادیان میتوانند نقش مهمی در پاسخ به بحرانهای زیستمحیطی داشته باشند. آگاهیای که بر مبنای آن انسان می تواند مجدداً ارتباط با طبیعت را آنگونه که در ادیان آمده است، بازسازی نماید. بنابراین با آوردن نمونههایی از ارتباط میان ادیان و طبیعت، سعی دارد نشان دهد چگونه ادیان می توانند به مسأله محیط زیست پاسخ دهند.
۲-۲-۳- جمعبندی و نقد مطالعات پیشین
پیشینهی داخلی بیانگر آن است که در زمینه ارتباط دین و محیط زیست، پژوهشهای مختلفی انجام گرفته است. این پژوهشها امکان تأثیرگذاری دین بر محیط زیست را در دین اسلام و نیز روایات و سنت دینی بررسی کرده اند. پژوهشهای داخلی با آوردن نمونههایی از متون دینی تلاش کرده اند نشان دهند دین – اسلام – توانایی پاسخ دادن به مسأله محیط زیست را دارد. در عین حال این پژوهشها این باور را که بحران محیط زیست تحت تأثیر باورهای دینی به وجود آمده است، رد می کنند. بررسی پیشینه داخلی نشان میدهد غالب پژوهشها به روش اسنادی (کتابخانهای) انجام گرفتهاند. در میان پژوهشها، پژوهش میدانی و تجربی برای سنجش و بررسی تأثیر دین بر رفتارهای زیست محیطی یا ارزیابی چگونگی تأثیر دین در ایجاد یا پاسخ به مسأله محیط زیست در داخل کشور و بر اساس آموزههای دین اسلام، به ندرت صورت نگرفته است.
پیشینه خارجی نیز بیانگر آن است که پژوهشهای متعددی در خارج از کشور، رابطه دین و محیط زیست را ارزیابی نموده اند. در این پژوهشها دو رویکرد اساسی از هم متمایز میشوند. رویکرد اول با این فرض که باورهای برآمده از آموزههای دین، به انسان سلطه بر طبیعت را وعده می دهند و نیز دیگر موجودات و محیط زیست را وسیلهای برای لذت بردن انسان برشمردهاند، سبب شده اند رفتارهای سلطهگرانه و لذتطلبانه انسان، بحران محیط زیست را به وجود آورند. رویکرد دوم با این فرض که بحران محیط زیست نتیجه باورهای غیر دینی و دنیاطلبانه میباشد، راهِحل بحران یادشده را راهحلی معنوی میداند. براساس دیدگاه های برآمده از رویکرد مزبور در صورتی که نگرش انسانها نسبت به جهان اطرافشان و محیط زیست، نگرشی معنوی باشد، انسان با بحرانهای زیست محیطی روبرو نخواهد شد. این دیدگاه با برشمردن مواردی از آموزههای دینی، در ادیان مختلف، نشان میدهد تعالیم دینی با مقدس شمردن حیات و نیز با توصیه به تعادل در رفتار و توجه به محیط زیست، از طریق اصلاح الگوهای رفتار زیست محیطی، می تواند از بروز بحران پیشگیری نموده یا پاسخی برای بحران محیط زیست فراهم آورند.
نکته حائز اهمیت در پژوهشهای خارجی این است که، این پژوهشها به تناوب دیدگاه وایت را مورد نقد و ارزیابی قرار دادهاند. بررسی این پژوهشها نشان میدهد اتفاق نظر در ارتباط با دیدگاه وایت وجود ندارد. همچنین، تاکنون دیدگاه وایت به طور تطبیقی با سایر دیدگاه ها مقایسه و تعدیل نگردیده است. از بررسی پژوهشهای خارجی میتوان نتیجه گرفت ضرورت توجه به دیدگاه وایت و بررسی آن، اجتناب ناپذیر است، زیرا این دیدگاه تأثیر قابل توجهای بر اندیشه های متأخرتر در ارتباط با رابطه دین و محیط زیست داشته است. در عین حال، یافتههای منتسب به دیدگاه وایت که نقش دین در ایجاد بحران محیط زیست را تصریح مینمایند، توجه به دیدگاه مزبور را به عنوان یک دیدگاه رقیب، پر اهمیت میسازد.
بسیاری از پژوهشهای بررسی شده در پیشینه تجربی، نشان می دهند مطالعه رابطه دین و محیط زیست، در سطح توصیفی باقی ماندهاند.
به طور کل، بر اساس یافتههای برآمده از نتایج پژوهشهای بررسی شده میتوان اظهار داشت تعالیم و آموزههای دینی با تغییر نگرش انسان نسبت به جهان پیرامون و بخصوص محیط زیست و طبیعت میتوانند رفتارهای زیست محیطی انسانها را تغییر داده و امکان اصلاح و بهبود مسائل مربوط به محیط زیست را فراهم نمایند. جهان معاصر دارای ساختهای پراکنده و متمرکزی میباشد که محصول آن، بحرانهای متفاوت در جهان پیرامون انسانها میباشد. پژوهشهای یاد شده به این سؤال که دین چگونه می تواند در وضعیت کنونی انسان را از بحران محیط زیست بیرون ببرد، پاسخ روشنی ندادهاند.
۲-۳- مبانی نظری
۲-۳-۱- مقدمه
پژوهشهای متعددی به بررسی نقش جهانبینی و ادیان در بحران محیط زیست پرداختهاند. بر این اساس دیدگاه های متعدد و متنوعی در ارتباط با چگونگی رابطه دین و محیط زیست ارائه شده است. لیکن به طور کل، در بررسی رابطه دین و محیط زیست دو رویکرد مهم و قابل تمایز مطرح میباشند. رویکرد اول مربوط به دیدگاه هایی است که با تأکید بر نقش منفی دین و ارزشهای دینی در بحران محیط زیست به تحلیل شرایط و عوامل بحران میپردازند. رویکرد دوم مربوط به دیدگاه هایی است که نقطه اشتراک آنها تأکید بر نقش مثبت دین و ارزشهای دینی در حفظ محیط زیست و پیشگیری و حل بحران زیست محیطی میباشد. در بخش مبانی نظری، تعریف مفاهیم و نیز معرفی بخشی از دیدگاه های مرتبط با دو رویکرد مزبور ارائه می شود. از آنجا که پژوهش پیش رو به طور خاص دیدگاه های نصر و وایت را بررسی مینماید تا مبتنی بر ایدههای نظری این دو پژوهشگر به تبیین مسأله محیط زیست و رابطه آن با دین بپردازد، معرفی دیدگاه های دو پژوهشگر یاد شده و گسترش مبانی نظری و مفهومی پژوهش در فصل سوم صورت میگیرد.
۲-۳-۲- تعریف مفاهیم
۲-۳-۲-۱- محیط زیست[۴۴]
خاستگاه لغوی «environment» به اصطلاح فرانسویِ باستانی environner برمیگردد، که به معنای حصار (احاطه کننده) میباشد. واژهی «nature» ریشه عمیقتری دارد، از واژهی لاتینیِ natura آمده است. بحث از «environment» غالباً در قرن بیستم و پس از آن رخ داده است در حالیکه بحث در باب معنا و اهمیت «nature»، قدمتی باستانی دارد (Jamieson, 2008: 2).
در پژوهش پیش رو «محیط زیست»، اشاره به محیط زیستِ طبیعی دارد و محیط زیست مصنوع را شامل نمی شود. چرا که مفهومِ «محیط زیست»، افزون بر محیط زیست طبیعی و محیط زیست انسانی، محیط زیست اجتماعی و مانند آن را دربرمیگیرد. واژگان «طبیعت» و «محیطزیست»، خاستگاه و تاریخ مختلفی دارند و یکی نیستند. بر این اساس، «محیط زیست» عبارت است از کلیه عوامل بیرونی که بر بقا، رشد، گسترش و تکثیر ارگانیسم تأثیر میگذارند. این عوامل را میتوان به عوامل فیزیکی، بیجان و عوامل زیستشناختی یا جاندار تقسیم کرد. اجزای فیزیکی محیط زیست شامل همه عوامل غیربیولوژیکی مانند دما، باد، مواد شیمیایی معدنی و تابش است. ارگانیسمها نیز اجزای زیستشناختی محیط زیست محسوب میشوند (پارکر، ۱۳۸۲: ۱۸۵). همچنین، «محیط زیست» را به آنچیزی که فرایند زیستن را احاطه کرده و با آن در کنش و واکنش است، تعریف می کنند. محیط زیست واجد معانی گستردهای است و مسائل مربوط به آن گوناگون و تا اندازهای پیچیدهاند. واژه «محیط زیست» به معنای پیرامون است، لذا میتوان چنین تعریف کرد که محیط زیست نشاندهنده فضائی است که با کلیه شرایط فیزیکی، بیولوژیکی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و غیره که تمام موجوداتی را که در آن زندگی می کنند دربرمیگیرد و نیز مجموعه ای از روابط بین آنها را شامل می شود (همان: ۱۶۸).
«محیط زیست» از دیدگاه نصر(۲۰۰۶)، به معنای طبیعت یا طبیعت بکر است که بنابر تعریف وی یعنی همه آنچه که ساخته انسانی نباشد یا تحتتأثیر مناسبتهای انسانی قرار نگرفته باشد. براساس دیدگاه وی، محیط زیست، شامل محیط زیستِ بدن انسان نیز می شود. بنابراین آلودگیِ زنجیره غذایی، محیط زیست بدن را تهدید می کند. این تهدید چنان برای نصر نگرانکننده است که معتقد است بشر، حرکتی انتحاری در پیش گرفته است. بدین معنا که اگر«طبیعت» را نابود کنیم-«همان شالودهی وجودمان»- خودمان را نابود خواهیم کرد. به بیان نصر«قتل طبیعت، خودکشی است.» (Schwencke, 2009: 21-22).
۲-۳-۲-۲- طبیعت[۴۵]
واژهی طبیعت دربردارنده معانیِ متفاوتی است، سه معنای ابتدایی دارد: نخست، هرچیزی غیر از محیطِ دستساز و مصنوعی انسان، هرچیزِ جدا از مصنوعات انسانی که نزدیک به معنای حیات وحش است. معنای دوم، دلالت بر هر چیزی از جهان که جدای ماورای طبیعی (خدا، الهه، ارواح) باشد. به این معنا، طبیعت شامل فرآورده های مصنوعی انسان (هنر، معماری، فرهنگ و تمدن) میباشد. سوم، معنای ارسطویی از طبیعت است. طبیعتِ یک چیز، جوهر ذاتیای است که اگر مانعِ رشد و بروز نداشته باشد، آشکار میگردد. موجودات زنده طبیعتی دارند که از طریق فرایندهای زیستی (طبیعت) ظهور و بروز مییابند (Ferre, 1988: 28-29) شایان ذکر است که مراد از طبیعت از نظر فلاسفه زیستمحیطی همین محیطی است که انسان با آن سروکار دارد و از آن تأثیر و تأثر دارد نه کهکشانهای دور (Keller, 2010: 2).
بنابر دیدگاه نصر، «طبیعت» عبارت است از همه آنچه که نه به دست بشر ساخته شده و نه فعالیتهای بشری در ساخت آن تاثیری داشته است. از ستیغ کوهها گرفته تا قعر اقیانوسها، از جلبکها تا فیلها، طبیعت میباشند. به عبارت دیگر، انسان نیز جزئی از این طبیعت است و بدنش تابع همان قوانین فیزیکی و طبیعیای است که باقی جهان طبیعت از آن پیروی میکنند. اما از آنجا که انسان برای مخالفت و یا شورش در مقابل خدا و همچنین بیحرمتی به طبیعت آزاد است، به لحاظ تکنیکی میتوان گفت با سایر موجودات طبیعی یکسان نیست. بنابراین مقصود نصر از طبیعت، هرچیزِ غیر انسانی و خارج از فعالیت انسانی است. البته در جوامع سنتی معمولاً این فعالیتها با طبیعت سازگاری دارند اما در جوامع صنعتی هرگز چنین سازگاری با طبیعت دیده نمیشود. لازم به گفتن نیست که حتی در جهان امروز، طبیعت و محیطهای ساخته بشری به گونههای مختلفی تفسیر میشوند (دینپرست، ۱۳۸۷: ۸).
۲-۳-۲-۳- اکوسیستم[۴۶]
به لحاظ علمی اصطلاح «محیط زیست»، متفاوت از اصطلاحِ «اکوسیستم» است. «محیط زیست» اشاره به محیطی که ما در آن زندگی میکنیم دارد. به عبارتی هرآنچه ما را دربرگرفته است. درحالیکه «اکوسیستم» به ارگانیسمها و عوامل فیزیکی موجود در یک مکان مشخص اطلاق می شود که از طریق جریان انرژی و مواد شیمیایی، ارتباط درونی مییابند تا ساختار مشخصهی تغذیهای تشکیل دهند (پارکر، ۱۳۸۲: ۱۸۶). یک اکوسیستم می تواند دارای هر اندازهای، از یک سر سوزن گرفته تا تمام بیوسفر[۴۷] باشد. این واژه در ابتدا در سالهای ۱۹۳۰ برای توصیف وابستگیِ متقابل ارگانیسمها به هم و با محیط زیست زنده و غیرفعال استفاده میشد (نوری، ۱۳۷۲: ۱۵۲).
برای مطالعه بیوسفر که گسترهی وسیعی دارد آن را به قطعات کوچک، همگن و یکنواخت تقسیم میکنند که قابل تعریف نیز باشند که به این قطعات کوچکتر اصطلاحاً اکوسیستم گفته می شود. واژهی اکوسیستم برای نخستین بار در سال ۱۹۳۵ توسط «تنسلی»[۴۸] اکولوژیست انگلیسی پیشنهاد شد که خلاصهشده دو کلمهی «سیستم اکولوژیکی»[۴۹] میباشد که به معنای مجموعه موجودات زنده و محیط زندگی آنها است (اردکانی، ۱۳۹۱: ۱۶).
۲-۳-۲-۴- بحران[۵۰]
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت