گیرانده نشئهی شقایق / در حس ّ و هوش روشن من
گویی ز بازی ی نسیمی/ پُر عطر خوشه های نورس
لغزیده دست کامجویی / بر گِرد گوش و گردن من
گویی تنفسی به نرمی / مرطوب کرده گیسویم را
پیچیده در مِهِ لطیفی / آویزه های سوسن من
باغی پُر از نوازشم من / سر تا به پای خواهشم من
یک دشت بوسه غنچه غنچه / سر می زند ز گلشن من
انگار باغ مهرگانی / آغوش پُر بهار دارد
هنگام را نمی شناسد / هنگامهی شکفتن من
گویی نهفته در سرشتم / مست از طلب، زنی پری رو
می رانمش ز در به تندی / سر می کشد ز روزن من
زن با جسارتی زنانه / من با حیای کودکانه
این اوی اوی اوست عریان / در پوشش من من من
من هر زمان به پارسایی / خواهم به راه بازش آرم
او هر نفس به شوخ چشمی / ننگی نهد به دامن من
ای دوست! مانده ای به حیرت / از این دو گانه بازی ی ما
بس شرم روست این من او / بس بی حیاست آن زن من
( مجموعهی اشعار، یک دریچه آزادی، « اوی » من، ، صفحه ۸۵۹ )
مجید نفیسی در بررسی « یک دریچه آزادی » در خصوص این شعر و اثر دیگر سیمین این گونه اظهار نظر می کند « دو شعر بر جسته این دفتر( یک دریچه آزادی ) « انگار گربهی ملوسی » و « در زیر چادری از ابر » هستند که نیاز آدمی را به تماس بدنی و گرمای عشق نشان می دهند حتی اگر این فرد زنی سالمند و تنها باشد. شاعری که در سابق، حتی پیش از این که به مرز شصت سالگی برسد چنین از پیری شکایت می کرد و قادر نبود زیبایی های این دورهی طبیعی از زندگی را ببیند:
بس که در این دیر کهنه، دیر بماندم / سیر بمانم ز عمر، سیر بماندم
گر چه هنوزم به شصت سال بسی هست / باز بر این باورم که دیر بماندم
( مجموعهی اشعار، یک دریچه آزادی، بس که در این دیر کهنه، صفحه ۵۶۱ )
« سالها پس از نگارش شعر بالا، اکنون در شعر « گربه » خواص جنسی را چون گربه ای نشسته بر دامن می بیند:
انگار گربه ملوسی / خوابیده روی دامن من
خودکام و راضی و تن آسان / گرمی دوانده در تن من
هنگام را نمی شناسد / هنگامهی شکفتن من
گویی نهفته در سرشتم / مست از طلب، زنی پری رو
می رانمش ز در به تندی / سر می کشد ز روزن من
( مجموعهی اشعار، یک دریچه آزادی، « اوی » من، ، صفحه ۸۵۹ )
تنها کمبودی که دراین شعر به چشم می خورد این است که چرا ” انگار"؟ و چرا واقعا نه خود گربه ؟ آرمیدن گربه در دامان راوی زنده کنندهی همه آن احساس ها و آن نیاز همیشگی آدمی است، پس چرا دیگر ” مانند کردن ” و شعر را به استعاره و کنایه کشاندن؟
سیمین همین حس را در شعر دوم با چنین خلوص و زیبایی بیان می کند:
در زیر چادری از ابر/ با آفتاب خوابیدم
خندید و گفت: می سوزی / گفتم: چه باک و خندیدم
دستش چه شعلهیی می زد / چشمش چه آتشی می ریخت
حیران وخیره رویش را / می دیدم و نمی دیدم
( مجموعهی اشعار، یکی مثلا این که، ، صفحه ۱۰۱۷ )
اینجا دیگر هیچ گونه استعاره و مابه ازایی درکار نیست و راوی خود را چون ” عروس خورشید ” می بیند. بی پروایی در بیان حس و سادگی زبان به شعر فوق درخششی خاص می بخشد.»۱۱
این دو دلی و مانند کردن در ابتدای ابیات به شکل آوردن واژه هایی چون ” انگار و گویی ” تقریبا تا آخر غزل همراه شاعر است و باید گفت شرم و حیاست که شاعر را به مسامحه گویی و تلویح در سخن گفتن سوق می دهد. اگر چه به تصویر کشیدن چنین تصاویری تبلور روح جسور زنانهی شاعراست ولی تشبیه و استعاره و کنایه باعث می شود تا حریم شکنی نکند و الفاظ را در قالب عناصر بیانی ارائه دهد. تشبیه ” دست ” به ” نسیم ” که بر گرد گوش و گردن شاعر می لغزد، ” آویز های سوسن ” استعاره از گیسوی پر پیچ و خم، تشبیه ” وجود خود” به ” باغ ” و نیز تشبیه خود به ” گلشن ” و سرزدن غنچه ها در میان گلشن وجود او، تشبیه ” بوسه ” به ” غنچه ” و اشاره به بی هنگام بودن معاشقه در پیری در بیت:
انگار باغ مهرگانی آغوش پر بهار دارد / هنگام را نمی شناسد هنگامهی شکفتن من
که ” باغ مهرگانی ” اشاره به خزان و پیری دارد. سپس رفتن به عالم خیال و رویا و سرزدن ” زنی پری رو ” که در نهان شاعر نهفته بوده است و راندن او از در و سر بر آوردنش از روزن حکایت از جسارت زنانهی زن درون و ” حیای کودکانهی ” شاعر در بیت هفتم، نشان بی حیایی را در عریانی زن درون متبلور کردن و نشان حیا را در پوشش وجود خویش تجسم بخشیدن ،کشاکش حیا و بی حیایی در این تصاویر است.
سخن از پارسایی بر زبان راندن برای به راه آوردن زن درون، شوخ چشمی زن نهانی در برابر من وجود شاعر نمای دیگر این تقابل نفسانی است که در بیت پایانی شاعر خود بدان اذعان کرده است:
پایان نامه - مقاله - پروژه
ای دوست! مانده ای به حیرت / از این دوگانه بازی ِ ما
بس شرم روست این من او/ بس بی حیاست آن زن من
پی نوشت
دیوان حافظ، خلیل خطیب رهبر، غزل ۳۷۹، صفحه ۵۱۶
بررسی شعر بانوان در ادبیات معاصر، شهربانو امین زاده بولاقی، صفحه۱۸۹
زن و شعر، زینب یزدانی، صفحه ۳۱۹
همان کتاب، صفحه ۳۰۲
مجلهی نگاه نو۴۴، صفحه ۱۳۰
مجموعهی اشعار، یک دریچه آزادی، سیمین بهبهانی، صفحه۷۹۲

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...