دانلود فایل های پایان نامه درباره : شناسایی و تحلیل عوامل کلیدی دستیابی به اهداف استراتژیک ... |
پژوهش یا تولید دانش مهمترین کارکرد در مجموعه آموزش عالی است و مراکز این تولید دانشگاهها هستند. پژوهش، “کنشی عقلانی و فرآیندی خردمندانه و منظم است که با بازنگری، نقد و پالایش و یا تولید و خلق اندیشه منجر میشود". این فرایند با پرسش و یا پرسشهایی آغاز و با پاسخ یا پاسخهایی نسبتاً قانع کننده به آن پرسش یا پرسشها به فرجام میرسد. البته این فرجام نسبی است و خود نیز آغاز دیگری است و معمولاً به طرح پرسش یا پرسشهایی جدیدتر و ارائه پاسخ یا پاسخهایی پیچیدهتر و حرکت از سطح به عمق و از دانی به عالی منجر میشود. در فرایند چنین حرکتی است که تولید، تبادل و ذخیره اطلاعات یعنی توسعه و تکامل فرهنگی و به طبع آن، توسعه جامعه و همه وجوه و ابعاد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن تحقق میپذیرد. به طوری که میتوان گفت پژوهش یکی از اصلیترین و مستمرترین عوامل و شاخصهای توسعه هر جامعه و سطح توسعه و شرایط عینی و ذهنی حاکم بر آن جامعه پیوستگی وجود دارد [۱۵].
-
- آموزش
دومین کارکرد اصلی آموزش عالی، انتقال دانش تولید شده به نسلهای جوان به منظور تربیت دانش آموختگان فرهیخته و نیروی انسانی متخصص برای جامعه است. دانشگاه در جوامع صنعتی نوین، با تربیت دانش آموختگان فرهیخته، عامل اصلی پیدایش و شکل گیری اندیشهها و جهانبینیهای نو و نهضتهای فلسفی و اجتماعی و نیز مکانی مناسب برای تضارب افکار هستند. همین دانشگاهها، از سوی دیگر و به طور هم زمان، تأمین کننده نیروی انسانی متخصص برای بخشهای مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هم به شمار میآیند [۱۵].
-
- اطلاع رسانی (نشر دانش)
سومین کارکرد اصلی آموزش عالی، اشاعه و نشر دانش تولید شده است. تفکیک امر پژوهش از اطلاع رسانی ناممکن به نظر میرسد. اصولاً اطلاعرسانی در بستر فعالیتهای علمی متکی به پژوهش زاده می شود، میبالد و ثمر میدهد. به بیان دیگر از آنجا که تحقیق مبنای اساسی همه تصمیمهای مهم تلقی میشود، بر اطلاعرسانی نیز تاکید بسیار میورزند. پژوهشهای جدید مکمل دانسته های علمیاند به شرط این که اطلاعرسانی محتوایی پژوهشهای تازه را به گونه ای زودیاب سازماندهی و در گستره مناسب اشاعه دهد [۱۵].
۲-۳- عوامل حیاتی موفقیت و عوامل کلیدی موفقیت
بخش مهمی از برنامه ریزی مستلزم آگاهی از عوامل و اسباب کلیدی است که می تواند چگونگی رسیدن به اهداف را مشخص کند. «عوامل کلیدی موفقیت[۵]» در یک سازمان، عواملی هستند که بیشترین تأثیر را بر موفقیت بازیگران آن سازمان میگذارند. عواملی که آگاهی از آنها برای سازمانها بسیار حیاتی بوده و عدم توجه به آن موجب شکست می شود. از این رو شناخت این عوامل یکی از ملاحظات اصلی در تدوین راهبردهای سازمانی محسوب می شود و برنامه های راهبردی باید در جهتی تدوین شوند که موجب تقویت برخی از این عوامل در سازمان گردد. در دهههای گذشته بسیاری از صاحبنظران مدیریت سعی بر آن داشته اند تا با شناسایی عوامل کلیدی موفقیت، مدیران را در موفقیت بنگاههای خود یاری رسانند [۲۱].
همچنین بنا به نظر کارشناسان، امروزه آنچه سبب نیرومندی سازمانهای خصوصی خواهد شد تشخیص «عوامل حیاتی موفقیت»، یا «عوامل بحرانی موفقیت» اطلاعات و میزان استفاده بهینه از آنها است [۳]. تعاریف متعددی درباره عوامل حیاتی موفقیت و عوامل کلیدی موفقیت ارائه شده است، که در زیر به برخی از این تعاریف اشاره می شود:
-
- عوامل حیاتی موفقیت تعداد محدود و معینی از حوزه های فعالیت هستند که باید نتایج رضایتبخش را که برای تحقق اهداف سازمانی ضروری هستند، حاصل نماید تا مدیریت بتواند به هدفهای خود برسد. در حقیقت این عوامل دقیقاً خاطرنشان میسازند چه فاکتورهایی برای یک مدیر حیاتی و کلیدی هستند تا وی بتواند به موفقیت دست یابد [۳].
-
- عوامل کلیدی موفقیت، شاخص ها و مراحل برجستهای هستند که موفقیتها را ارزیابی کرده و نقش تعیین کننده ای را در چگونگی پیشرفت صحیح به سمت اهداف و مقاصد ایفا می کنند [۲۲].
-
- عوامل کلیدی موفقیت، فاکتورهای حیاتی یا کاربردی معدودی میباشند که معنای اختلاف بین موفقیت و شکستند. این عوامل از صنعتی به صنعت دیگر بسیار متغیرند، اما در داخل یک صنعت فاکتورها مشابه بوده و هر فاکتور تمام شرکتهای رقیب را برای بازاری یکسان به چالش میطلبد [۲۲].
-
- عوامل کلیدی موفقیت عبارتند از مشخصهها، شرایط یا متغیرهایی که اگر درست مدیریت شوند میتوانند اثر قابل ملاحظهای بر موفقیت موضع رقابتی سازمان داشته باشند [۴].
-
- تعیین عوامل حیاتی موفقیت، روشی است که مدیر به وسیله آن می تواند نیازهای خود را تعریف کند و اطلاعات مورد نیاز و ضروری خود را دریافت کند [۳].
پیشینه تحقیقات در زمینه عوامل حیاتی موفقیت به سال ۱۹۶۱ باز میگردد. آنجا که دانیل[۶] برای بار اول بحث “عوامل موفقیت” را در ادبیات مدیریت مطرح نمود. وی در رویکردی کلان، توجه خود را بر عوامل موفقیت مرتبط با صنایع معطوف کرد و بیان نمود که عوامل موفقیت در صنعتی خاص، برای تمام سازمانها و شرکتهای آن صنعت خاص یکسان است. آنتونی[۷] در سال ۱۹۷۲ پا را فراتر گذاشت و بیان نمود که عوامل موفقیت برای سازمانها بسته به اهداف راهبردی و نوع خاص مدیریت آن متفاوت است [۲۱]. راکارت در دیدگاهی بینابین دو رویکرد بالا اینگونه موضوع را مطرح می کند که عوامل حیاتی موفقیت بسته به اهداف راهبردی و منطقه جغرافیایی در یک صنعت خاص می تواند متفاوت باشد. به گفتهی وی عوامل حیاتی موفقیت عبارتند از “تعداد محدودی از حوزه های فعالیت که عملکرد رقابتی موفقیتآمیزی در پی خواهند داشت” [۲۳]. در اوایل سال ۱۹۸۰ پیترز و واترمن نتایج تحقیقات خود را درباره شرکتهای موفق و بزرگ آمریکایی منتشر کردند. نتایج مذکور نشان میداد که همه شرکتهای موفق بر هشت عامل حیاتی یکسان تاکید نموده بودند و این ادعا مطرح گردید که اگر شرکتهای دیگر نیز دارای این ویژگیها باشند به موفقیت دست خواهند یافت. به دنبال آن انستیتو تکنولوژی ماساچوست[۸] در سال ۱۹۸۱ میلادی مقالهای را تحت عنوان “درآمدی بر عوامل حیاتی موفقیت” به چاپ رسانید [۲۴].
از جمله صاحبنظرانی که به محیط خارجی سازمان در تدوین راهبرد اهمیت و تاکید زیادی نموده است، میتوان به انسف اشاره کرد. وی نقش مهمی به تناسب بخشیدن بین توانمندیهای درون سازمانی و عوامل محیطی برای موفقیت سازمانها قائل است و معتقد است که شرایط محیطی، الزاماتی را در جهت شکل دادن به توانمندیهای سازمانی ایجاد مینماید. وی از این عوامل و توانمندیها تحت عنوان “عوامل کلیدی موفقیت” یاد کرده است. درباره عوامل کلیدی موفقیت سه دیدگاه عمده وجود دارد که در زیر به آن اشاره می شود [۲۵]:
الف: عوامل کلیدی موفقیت به عنوان فاکتورهای مورد نیاز برای موفقیت سازمان یاد می شود ولی این عوامل را عاملی برای مزیت رقابتی در سازمان برنمیشمارند.
ب: چیزی به نام عوامل کلیدی موفقیت در یک سازمان وجود نداشته و اعتقاد داشتن به یافتن و شناسایی آنها اعتقاد باطل و بیهودهای است.
ج: به اعتقاد اکثر صاحبنظران، سازمانها میتوانند با شناخت و کسب نتایج خوب در عوامل کلیدی موفقیت، برای خود مزیت رقابتی ایجاد کنند. لذا دارا بودن موقعیت ممتاز در یک یا چند مورد از عوامل کلیدی موفقیت برای سازمان یک فرصت طلایی و استثنایی را جهت بدست آوردن مزیت رقابتی ایجاد مینماید.
هر چند مفهوم عوامل حیاتی موفقیت برای اولین بار در حوزه مدیریت مطرح شد، در سالهای اخیر این مفهوم به طور فزایندهای توسط مشاوران و مدیران سیستمهای اطلاعاتی، برای تدوین راهبرد بکار گرفته شده است [۲۱]. عوامل حیاتی موفقیت از ارکان جداییناپذیر نظامهای مدرن مدیریت و برنامه ریزی راهبردی به شمار میروند و بسیاری از استراتژیستها با درک کلیات و مفاهیم عوامل حیاتی موفقیت بر پایه قضاوتهای ذهنی و تجربی، به شناسایی و استخراج آنها میپردازند [۲۶].
عوامل حیاتی موفقیت از آن جهت اهمیت مییابند که هر چه سازمانها در تدوین راهبردهای خود، توجه بیشتری به آنها مبذول دارند، از شانس بیشتری برای موفقیت برخوردار خواهند شد. شناسایی عوامل حیاتی موفقیت موجب میگردد که سازمان تصمیمات راهبردی خود را در درجه اول بر اساس برخورداری حداقلی از همه عوامل و در درجه دوم بر اساس برتری در چند عامل پایهگذاری نماید [۲۱]. به بیان دیگر در صورتی که یک سازمان، بتواند به واسطه راهبردهای صحیح، در همه عوامل حیاتی موفقیت موقعیت مطلوبی داشته باشد و در عین حال در یکی از آن عوامل نسبت به سایر رقبا پیشتر باشد موفقیت خود را تضمین نموده است. همچنین آنالیز عوامل حیاتی موفقیت در نهایت ما را به چند مجموعه حیاتی از قبیل: مجموعه تصمیمات، مجموعه مفروضات و مجموعه اطلاعات حیاتی که مبنای طراحی مدل راهبردی داده ها است، هدایت می کند. لذا تدوین و مستندسازی و بررسی عوامل حیاتی موفقیت در هر سازمان به عنوان گام مهم و کمک کننده ای از فرایند تدوین راهبردهای سازمان است و در بالاترین اولویتها قرار دارد [۲۱و۲].
در بررسی ادبیات موضوع بین عوامل حیاتی موفقیت و عوامل کلیدی موفقیت تفاوتی مشاهده نمی شود و صاحبنظران حوزه، این دو مفهوم را به جای یکدیگر به کار میگیرند. بنا بر این در این پژوهش از عبارت “عوامل حیاتی موفقیت” استفاده می شود.
۲-۳-۱- منابع و ریشه های عوامل حیاتی موفقیت
در یک سازمان، سطوح و لایه های مختلف مدیران وجود دارد که هر یک ممکن است محیط عملیاتی متفاوتی داشته باشند. به این خاطر لایه های مختلف عوامل حیاتی موفقیت سازمان، از منابع متعددی ناشی می شود. این عوامل به طور عمده با توجه به لایه مدیریتی تعریف میشوند. راکارت ۵ منبع کلیدی عوامل حیاتی موفقیت را برای سازمان بدین صورت تعریف می کند: “صنعتی که سازمان در آن رقابت می کند و حیات دارد"، “محیط کلی کسب و کار یا محیط سازمان"، “شناخت همتایان (رقبا)"، ” عوامل حیاتی موفقیت مرتبط با لایه مدیریت” و ” عوامل حیاتی موفقیت موقتی"[۲۶]. الکس میلر[۹] چهار منبع مهم ایجاد کننده عوامل حیاتی موفقیت سازمان را معرفی می کند که عبارتند از: “ویژگیهای صنعت"، “موقعیت و جایگاه رقابتی شرکت"، “محیط عمومی” و “توسعه سازمانی". روکارت و همکارانش و رضاییان نیز چهار منبع اصلی برای عوامل حیاتی موفقیت معرفی نموده اند: “فاکتورهای صنعتی"، “استراتژی رقبا، موقعیت صنعتی و محل جغرافیایی"، “عوامل محیطی” و “فاکتورهای زمانی". انسف نیز “محیط سازمان” را منشأ اصلی این عوامل یاد می کند. تامسون و استریکلند[۱۰] مدلی را معرفی مینمایند که در آن به دستهبندی عوامل حیاتی موفقیت میپردازند. مدل آنها شامل هفت گروه “تولیدی"، تکنولوژی"، “توزیع"، “بازاریابی"، “مهارت” و “توانایی سازمان” میباشد [۲۵].
۲-۳-۲- روشهای شناسایی و استخراج عوامل حیاتی موفقیت
به طور کلی برای شناسایی عوامل حیاتی موفقیت، میتوان از روشهای مختلفی استفاده نمود، ولی بررسی مستندات و مصاحبه دو ابزار اصلی استخراج و شناسایی عوامل حیاتی موفقیت سازمان هستند [۲۶]. بر این اساس، روشهای مهم شناسایی عوامل حیاتی موفقیت در جدول(۲-۱) خلاصه شده است[۲۷].
جدول(۲-۱): انواع روشهای شناسایی عوامل حیاتی موفقیت [۲۷]
شماره | روشهای شناسایی عوامل حیاتی موفقیت |
۱ | مطالعه عملیات |
۲ | مطالعه موردی |
۳ | روش دلفی |
۴ | مصاحبه گروهی و جمعی |
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-16] [ 04:29:00 ق.ظ ]
|