فروید کسی بود که توانست افکار متقدمان خود را که به صورت پراکند‏های اظهار داشته بودند در نظمی هماهنگ و جامع ارائه دهد و از آن استفاده‏‏های نظری و عملی ببرد. ریشه افکار فروید را می‏توان در برخی از عقاید کلی که درطی چندین هزار سال مبنای همه افکار غربی بوده است یافت و هم می‏توان آن را در برخی از اکتشافات خاص قرن نوزدهم جستجو کرد (شفیع‏آبادی، ۱۳۸۸).
این نظریه به منظور شناخت انگیزه‏‏های درونی و عمیق رفتار و اختلال‏‏های روانی است که پس از تجزیه و تحلیل، انسان را برای غلبه بر این اختلال‏ها یاری می‏دهد و یا ‏این که رفتار انسان را به نحو شایسته‏ای تبیین می‏‏کند (شفیلد[۳]، ۱۹۶۴، به نقل از شفیع‏آبادی، ۱۳۸۸).
دانلود پایان نامه
نظریه ساختاری[۴] فروید شخصیت را به سه قسمت نهاد[۵]، من[۶] و فرامن[۷] تقسیم بندی می‏کند. او معتقد بود اگر سه بخش شخصیت به گونه‏ای هماهنگ با یکدیگر عمل ننمایند و در صورتی که میان آنها تعارض و کشمکش پدید آید، نتیجه‏ای جز اختلال شخصیت و ناراحتی روانی نخواهد داشت (برنر[۸]، ۲۰۰۶).
پس از فروید برخی از روان‏شناسان بر روی اصطلاحات فروید کار کرده و آنها را شرح و بسط دادند. اولین حاصل این شرح و بسط پدیدآیی نظریه‏ای به نام “روان‏شناسی من” شد.
روان‏شناسی خود از دل قسمتی از روان‏تحلیل‏گری که علاقه به جمع‏آوری سخت‏گیرانه اختلال‏‏های شخصیت و دیگر اشکال مقاومت‏‏های درمانی در آسیب‏شناسی روانی بود، بیرون آمد (گلدبرگ[۹]، ۱۹۹۰؛ کو‏هات[۱۰]، ۱۹۷۱ به نقل از میلون[۱۱]، لرنر[۱۲] و وینر[۱۳]، ۲۰۰۳). اولین فردی که وسیع‏ترین چارچوب شناخته شده از روان‏شناسی خود را توصیف کرد هینز کو‏هات (۱۹۷۱، ۱۹۷۷) بود (میلون، لرنر و وینر، ۲۰۰۳).
پس از فروید (۱۹۳۳)، کو‏هات به افراد با عنوان موضوع‏های مجزا اشاره می‏‏کرد، اگر چه او تا حد زیادی نظریه فروید را تغییر داد از جمله عدم تاکید بر تمایز‏های جنسیتی و سلطه‏جویانه (بانای[۱۴] و همکاران و ۲۰۰۵).
براساس گفته کو‏هات (۱۹۷۱، ۱۹۷۷، ۱۹۸۴)، “خود[۱۵] (که با عنوان یک فرایند[۱۶] یا مجموعه[۱۷] ‏‏در نظر گرفته می‏‏شود که تجربه ذهنی را سازماندهی می‏‏کند) ماهیت اصلی وجود روان‏شناسی خود را تشکیل می‏دهد و شامل حس‏‏ها[۱۸]، احساسات[۱۹]، افکار[۲۰] و نگرش‏‏های[۲۱] فرد نسبت به خودش و دنیای پیرامونش می‏‏شود”. در حالیکه فروید ضمیر فرد را به عنوان قسمتی از وجود افراد در نظر می‏‏گیرد (تا حدی همانند دیدگاه ویلیام جونز در مورد “من”) اما کو‏هات مفهوم فرد را به عنوان محور اصلی شخصیت (ایگل[۲۲]، ۱۹۸۴) مانند نظریه جیمز[۲۳]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...