عادی نژاد :قوم عاد در عظمت جثه و تنومندی ضرب المثل بوده اند .
مرا مادر من که طر طوس خواند به روسی زبان رستم روس خواند
بیت ۱۸، صفحه ۱۱۳۵
۴-۳-۱۱-رخش :
((نام اسب مشهور رستم است که اصلاً در فرهنگ ها ، به معنی سرخ و سپید به یکدیگر آمیخته و نیز قوس و قزح یا کمان رستم (شاید به دلیل رنگ های مختلف ) و نیز مطلق اسب آمده است .((بور ابرش))را هم به اعتبار این که رنگ سرخ و سپید درهم است رخش خوانده اند اما رخش ، اسب شگفت آور رستم است که با یک آزمون دشوار از میان گله های فراوان اسب برگزیده شد و عمری به درازی عمر خود رستم داشت و سرانجام همراه با خود او به چاه غدر نابرادرش شغاد افتاد و با سوار خویش جان داد .رخش در آخرین لحظه مرگ را حس می کند ، تمام تلاش خود را برای نجات رستم به کار می گیرد که کار گر نمی افتدد و هر دو به کام مرگ می روند .جز رخش ، هیچ اسبی قادر نبود تن رستم را بکشد ،همان گونه که هنگام انتخاب ، هیچ اسبی نتوانست زیر فشار پنجه ی او پشت خم نکند .هوش او نزدیک به آدمیان است .در خان سوم ،صاحبش را از نزدیک شدن اژدها آگاه می کند و در خان اول با شیر می جنگد .رستم با او حرف می زند و هم چون انسان مخاطبش قرار می دهد )) . (یا حقی ، ۱۳۸۶، ۳۸۸-۳۸۷)
پایان نامه - مقاله - پروژه
به رستم رکابی روان کرده رخش هم او رنگ پیرای و هم تاج بخش
بیت ۱۴، صفحه ی ۹۵۹
روان کرد رخش عنان تاب را بر انگیخت چون آتش آن آب را
بیت ۲۴۰،صفحه ی ۹۸۴
به چالش گری سوی او راند رخش برابر سیه خنده زد چون درخش
بیت ۳۴۲،صفحه ی ۹۸۷
چو شد ملک درملک آن ملک بخش به میدان فراخی روان کرد رخش
بیت ۴۶، صفحه ی ۱۰۳۵
به رزم الانی روان کرد رخش بر افروخت از تیغ رخشان درخش
بیت ۱۹، صفحه ی ۱۱۳۳
۴-۳-۱۲-اسفندیار:
((جهان پهلوان ایران در روایات ملی ، نوه ی لهراسپ و پسر گشتاسب پادشاه کیانی است . این نام در اوستا ((سپنتوداته )) (Spanto –data)است و مطابق قاعده ی تحول زبان های ایرانی در فارسی چنان که پاره ای مآخذ ضبط کرده اند هم ((اسفندیاد)) درست است و هم ((اسفندیار)) به صورت اخیر به نظر بعضی ، که از تبدیل ((ر)) به ((د)) غفلت داشته اند ، غلط تصور شده است این نام از دو جزء سپنتو ((مقدس))و داته (داده به معنی آفریده )تشکیل شده و مجموعاً ((آفریده مقدس )) معنی می شود . بنا بر روایات متأخرتر و به خصوص شاهنامه گشتاسپ به سعایت ((گرزم ))یکی از نزدیکان خود که اسفندیار را به بر انداختن گشتاسپ متهم کرده بود ، بر فرزند بد گمان شد و او را به زندان انداخت و پس از آن در برابر حمله ی جاماسپ تورانی به هزیمت رفت اسفندیار را از بند رهانید .شاهزاده ی ایرانی پس از کشته شدن زریر ، عموی خویش داد مردانگی بداد و بر ارجاسپ غلبه کرد و آیین زردشت را به اطراف به پاس خدمات بزرگ او را به کیفیتی که چندان روشن نیست رویین تن کرد ، به طوری که از تمام بدن او فقط چشم هایش آسیب پذیر بود .گشتاسپ بر فرزند حسد برد و ضمن دادن وعده ی تاج و تخت ، وی را به جنگ با رستم روانه کرد رستم چنان که اسفندیار می خواست نپذیرفت که دست بسته نزد گشتاسپ رود و سرانجام با راهنمایی و چاره جویی سیمرغ رستم توانست عمر اسفندیار را با تیر گز مخصوصی سر آورد در این نبرد ، دو پسر اسفندیار نیز کشته شدند .اسفندیار هم شاهزاده است و هم جهان پهلوان ؛ دو صفتی که در شاهنامه جز او در هیچ کس جمع نشده است .عمر کوتاه او مانند آخیلوس یا آشیل ، قهرمان حماسی یونان ، سرشار از پیروزی و درخشندگی است . اسفندیار با ((بالدر)) و(( زیگفرید )) و((آخیلوس)) ،رویین تنان مشهور غربی مشترکاتی دارد .برازندگی ، جوان مرگی ، برخورداری از فره ی ایزدی و گزند پذیری از گیاهی خاص، او را به پهلوانان مذکور همانند می کند )).((یا حقی ، ۱۳۸۶،صفحه ی ۱۲۳-۱۲۲
هر آنچ او نموده گه کارزار نه رستم نموده نه اسفندیار
بیت ۲۴،صفحه ی ۹۵۹
زرویین دژ و درع اسفندیار بر او رنگ زرین منم یادگار
بیت ۹۵، صفحه ی ۱۰۰۷
گر اسفندیار از جهان رفت برد نسبت نامه ی من به بهمن سپرد
بیت ۵۲، صفحه ی ۱۰۱۱
به جز من که دارد که گه کارزار دل بهمن و زور اسفندیار
به من می رسد بازوی بهمنی که اسفندیارم به رویین تنی
ابیات ۵۵-۵۴،صفحه ی ۱۰۱۱
به بازوی بهمن برآموده مار زرویین دژ افتاده اسفندیار
بیت ۱۰۸، صفحه ی ۱۰۲۳
دریغا که از نسل اسفندیار همین بود و بس ملک را یادگار
بیت ۱۴۲، صفحه ی ۱۰۲۴
نه ز اسفندیار آن جهان گیر کرد که از چشم ز خم جهان جان نبرد
بیت ۱۶۶،صفحه ۱۰۲۴
درخت کیان را فرو ریخت بار کفن دوخت بر درع اسفندیار
بیت ۱۸۰، صفحه ی ۱۰۲۵
۴-۳-۱۳-گنج قارون ، گنج روان :
((ثروتمند معروف معاصر موسی (ع) است که با آن حضرت معارضه داشت .نام قارون چهار بار در قرآن (قصص۷۶و۷۹،عنکبوت :۳۹،مؤمن:۲۴)ذکر شده است به نظر بسیاری از مفسرین ، او اصلاً از بنی اسراییل و پسر عم موسی (ع) است که عامل و گماشته ی فرعون بود بر بنی اسراییل و از نیکویی روی، او را ((منور))می خواندن اهل سیر (زندگی نامه نویسان) او را از علمای بنی اسراییل دانسته اند که تورات از همه بهتر می خواند و سبب بد کاری او توانگری اش بود . وقتی موسی(ع) ازمناجات باز آمد و قومش در غیاب او گوساله پرست شده بودند بنی اسراییل را به مصر آورد و قارون ثروت بسیار فراهم آورده و مرتد گشته بود .چون موسی (ع) ریاست مذبح و قربان به هارون بن عمران داد ، قارون از وی معجزه خواست و چون موسی (ع) عصای هارون که از چوب بادام بود برگری آورد همگی پذیرفتند مگر قارون که موسی (ع) را به سحر منسوب کرد قارون که علم کیمیا از موسی (ع) آموخته بود گوساله ی سامری را بسوخت و با آن دارو و کیمیا ، زرها انباشت و توانگر شد و درهای باغ و تمام خانه ها از زر ساخت و کس از او توانگر نبود در انجیل هست که کلید گنج های قارون را بر شصت شتر بار می نمادند و مال خزاین او را چهار صد هزار کلید بود ، در چهل انبان ، و به روایت قرآن (قصص: ۷۶) چندین تن زورمند زیر بار کلیدهای مخازن او زانو می زدند .موسی (ع) از قارون زکات خواست و چون مقدار آن زیاد می شد ، قارون از دادن زکات سر باز زد و سران بنی اسراییل را بر آن داشت که زنی فاجره را بخواندند و بر موسی (ع) تهمت فسق نهادند .اما زن در برابر انبوه مردمان راز توطئه را فاش کرد و قارون را دروغ زن نامید و چون قارون سخن حق را نشنید ، زمین به فرمان موسی (ع) در آمد و به اشارات موسی (ع) ، او و تمامی ثروتش را فرو خورد در انطباق هویت قارون بر رجال تاریخی میان محققان اختلاف است .
قارون در فرهنگ اسلامی ، و به تبع آن در ادبیات فارسی ، کنایه از کسی است که در اندوختن مال افراط ورزد و با داشتن ثروت بسیار که هیچ گاه به دردش نخواهد خورد ،نابود می شود .
قارون مظهر مجسم زراندوزی و مثال بارز بعد اقتصادی نظامی است که با دو بعد دیگر (فرعون و بلعام )، به تعبیر علی شریعتی ، در عرصه ی تاریخ ،نظام قابیلی را تشکیل می دهند و رسالت پر شکوه موسی (ع) در مبارزه با این سه چهره شکل می گیرد )). ( یاحقی ،۱۳۸۶، ۶۴۱-۶۴۰)
بران بقعه کاوبارگی تاخته زمین گنج قارون برانداخته
بیت ۲۸،صفحه ی ۹۵۹
از آن گنج کآورد قارون به دست سرانجام در خاک بین چون نشست
بیت ۹، صفحه ی ۹۹۷
در دم دادنش بود گنج روان شتر دادنش کاروان کاروان
بیت ۵۷، صفحه ی ۱۰۵۱
فروزنده روزی چو فردوس پاک بر آورده سرگنج قارون ز خاک
بیت ۴، صفحه ی ۱۰۷۵
نباید نهادن بر این خاک،دل کز و گنج قارون فروشد به گل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...