سعدی در این بیت به همگان اعتراف می کند و می گوید : سعدی در اثر بی مهری و آزار معشوق زیبا روی، دست از یار نمی کِشَد یار و معشوق همانند آن مرواریدی هستند که در کف دریاست و به علّت خطر ناک بودن دریا نمی توان از مروارید چشم پوشی کرد. بین «لوء لوء و دریا» مراعات نظیر وجود دارد. «نگسلد از دامن دوست» به معنای دست از دامن یار نکشیدن است، و کنایه از کنار نگذاشتن معشوقو رها نکردن معشوق است.
وزن غزل:
وزن غزل فاعلاتن فعلاتن فَعِلُن در بحر مثمن مجنون محذوف است که از وزنهای روان و بسیار پرکاربرد در غزلهای سعدی است که انجام ابیات را پدید آورده و صورت موسیقیایی غزل را برجسته ساخته است.
قافیه :
کلمات قافیه در این غزل عبارتند از : «نظر » ، «دگر » ، «بصر » ، «پر» ، خبر، جانور، تشنه تر، شکر، سپر، سَر که در کنار ردیف” است “، قرار گرفته اند.
ویژگی سبکی :
در این غزل که یک غزل با مضمون پند واندرز محسوب می شود، سعدی از کلماتی مانند: بصر، نظر، پروانه، دوست، نفس، جفا و … و عبارتی همچون : عشق بازی، نفس پرستی، نفس صادق، شهوتنفس، و … استفاده کرده است که از ویژگی های سبکی برجسته در اشعاری است که در آنها شاعر به پند واندرز گفتن پرداخته است.

۴-۱-۹٫

فریاد من از فراق یار است و افغان من از غم نگار است
بی روی چو ماه آن نگارین رُخسارۀ من به خون نگار است
خون جگرم ز فرقت تو از دیده روانه در کنار است
درد دل من ز حد گذشته است جانم ز فراق بی قرار است
کس را ز غم من آگهی نیست آوخ که جهان نه پایدار است
از دست زمانه در عذابم زان جان و دلم همی نگار است
سعدی چه کنی شکایت از دوست چون شادی و غم نه برقرار است
درون مایه ی اصلی غزل :
در این غزل شاعر بحرانهایی را که از فراق یار برایش پیش آمده به تصویر می کشد. سراسر غزل دارای وحدت موضوع است و حال خراب عاشق را بازگو می کند و در پایان شاعر به خود دلداری می دهد که شادی و غم در این جهان پایدار نیست و هیچ حالتی پیوسته بر جا نمی ماند و بدین ترتیب خود را به بازگشت معشوق و در پی آن رجعت شادی امید می دهد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
بافت معنایی و آرایه های ادبی:
بیت اول:
شاعر دلیل فریاد و فغان خود را فراق یار و غم او عنوان می کند. در این بیت واژه های فریاد و افغان دارای تشابه معنایی هستند و درابتدای هر مصرع تکرار شده اند.
بیت دوم:
شاعر سرخی روی گلگون خود را که مثل خون سرخ گشته است به دلیل ندیدن روی معشوق می داند. در این بیت حسن تعلیل دیده می شود و واژه های «نگارین» و «نگار» دارای جناس زاید افزایشی هستند. د عبارت «روی چو ماه» تشبیه دیده می شود و «نگار» در پایان مصرع دوم در جایگاه قافیه قرار دارد و ایهام است.
بیت سوم:
سعدی نهایت غصّه دل را با اشک روان کرده چنین به تصویر ادبی می کشد : ای معشوقاز غم و سوز آتش عشق تو اشک خونین از چشمان من مانند رود روانه و جاری می گردد. خون جگر از چشم ریختن: کنایه از چشمان اشکبار و سُرخی که به خاطر داغ غم معشوق از نهایت جگر و اعماق دل عاشق بیرون از چشم همچون رودی سُرخ سرازیر و جاری می گردد. بین «خون و جگر» تناسب معنایی و مراعات نظیر وجود دارد.
بیت چهارم:
سعدی خسته از گفتن بسیار در مورد معشوق، می گوید : من بیش از اندازه دربارۀ معشوق سخن گفتم و روح و روانم خسته و بی قرار و بدون آرامش است از دوری و هجران معشوقم. «جان» در این بیت کنایه از روح و روان است.
بیت پنجم :
در نهایت تعجب، سعدی در این بیت می گوید که کسی از سرّ درون و راز قلبم خبر ندارد، (در توضیح باید گفت طبق سخنان سعدی، همگان از راز عاشق که همان عشق است خبر دار می شوند و عشق خاصیت پرده دَری و آشکار شدن در صورت و ضمیر عاشق را دارد، امّا علّت این ادعای سعدی مو شکافانه تر و ریزتر از این مسئله است، یعنی سعدی می داند که همگان از عاشقی وی خبر دارند، لیک نمی دانند که چه نوع حال و هوا و سوز و پریشان حالی در جان سعدی بپاست و از درک و شناخت و لمس آن بی خبر و غافلند)؛ و در مصرع دوم می گوید که دریغ و افسوس که این جهان جاودانه و پایدار نیست. آوخ در اینجا به معنای دریغ و آه و افسوس است.
بیت ششم:
سعدی در این بیت شکایت از روزگار دارد و می گوید از جهت روزگار و زمانه در رنج و زحمت هستم و روح و روان و دلم از بابت روزگار آزرده و خاطرم زخمی و مجروح و رنج دیده است. بین «دست، جان، دل» مراعات نظیر وجود دارد. «دست زمانه» اضافۀ تشبیهی است و به معنای «بخاطر زمانه، از بابت یا جهت زمانه، به علت زمانه» می باشد. «زان» به معنای از آن است که به صورت مخفف آمده است و در این بیت اشاره به روزگار دارد.
بیت هفتم:
در این بیت به خود دلداری می دهد و خود را به نوعی تسکین می دهد که غم و شادی در این جهان پایدار نیست پس چرا شکایت از معشوق می کنی «زیرا با تمام شدن هر غم و شادی ، انسان تازه متوجه می شود که دنیا ارزش غم وشادی را ندارد و بی ثبات است» «چون» در معنای «وقتیکه، بطوریکه، زیرا» می باشد.
بین «شادی و غم» آرایه تضاد وجود دارد. «نه برقرار است» به معنای برقرار نیست می باشد. واژه «جهان یا دنیا» در مصرع دوم حذف است ولی اشاره غم وشادی در واقع در جهان می باشد.
وزن غزل :
وزن غزل مفعولُ مفاعلن فعولُن از بحر هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف است و یک وزن ساده و روان و کوتاه محسوب می شود. سعدی با بهره گیری از این وزن که پیش از این نظامی در لیلی و مجنون از آن بهره گرفته است، غزلهای عاشقانه ی شیرینی سروده است. این وزن علاوه بر روانی دارای صلابت و کوبندگی موسیقیایی خاصی هم هست.
قافیه :
کلمات قافیه در این غزل : «یار» «نگار» «کنار» و قرار، پایدار فکار، قرار هستند، استفاده از مصوت بلند «ا» در قافیه باعث توازن موسیقیایی و ضرباهنگ زیبایی شده است. ردیف «است» هم در کنار این قوافی قرار گرفته است.
ویژگی سبکی:
استفاده از کلمات: «فریاد»، «فراق»، «غم»، «خون»، «جگر»، «بی قرار»، «آوخ»، «عذاب»، و . . . در طول غزل که همگی حال زار عاشق را بیان می کنند .

۴-۱-۱۰٫

-چشمت خوش است و بر اثر خواب خوش تر است طعم دهانت از شکر ناب خوش تر است
-زنهار از آن تبسّم شیرین که می کنی کز خنده شکوفه سیراب خوش تر است
-شمعی به پیش روی تو گفتم که بر کنم حاجت به شمع نیست که مهتاب خوش تر است
-دوش آرزوی خواب خوشم بود یک زمان امشب نظر به روی تو از خواب خوش تر است
-در خوابگاه عاشق سر بر کنار دوست کیمٌخت خار پشت ز سنجاب خوش تر است
-زان سوی بحر آتش آگر خوانیم به رفتن به روی آتشم از آب خوش تر است
ز آب روان و سبزه و صحرا و لاله زار با من مگو که چشم در احباب خوش تر است
زهرم مده به رقیبان تند خوی از دست خود بده که ز جٌلاّب خوش تر است
سعدی دیگر به گوشۀ وحدت نمی رود خلوت خوش است و صحبت اصحاب خوش تر است
هر باب ازین کتاب نگارین که بر کٌنی همچون بهشت گویی از آن باب خوش تر است
درون مایه اصلی غزل :
در این غزل عاشقانه، سعدی درخلوت حال و هوای عاشق به روی ما و معشوق خود می گشاید تا بی‎خبری عاشق از خویش را درک کنیم وپیرامون این هدف، احساس و عملکرد خود را در مقابل زیبایی ها و تلخ و شیرین ها و سختی های راه عشق به راحتی به تصویر می کشد و ریتم موزون وملایم با قافیه مثبت و یکسان را بکار برده است و وحدت موضوع به غزل خود بخشیده است .
بافت معنایی و آرایه های ادبی :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...