۳-۲-۶- کاهش عقل
امیرالمؤمنین (ع) در این رابطه می‌فرمایند:
فَإنَّ الفَقرَ مُدهِشَهٌ للِعَقلِ (صبحی صالح، ۱۴۱۴ ق، ص ۱۶)
«به درستی که فقر موجب دوری و نقصان عقل است.»
و در حدیثی خطاب به فرزندشان می‌فرمایند:
یَا بُنَیَّ! مَنِ ابْتُلِی بِالْفَقْرِ فَقَدِ ابْتُلِی بِأَرْبَعِ خِصَالٍ:… النُّقْصَانِ فِی عَقْلِهِ (مجلسی، ۱۴۰۳ ق، ج ۷۲، ص ۴۷)
«پسرم! هر کس به فقر مبتلا شود، به چهار خصلت مبتلا شده است: … نقصان در عقل.»
با نگاهی به آثار سوئی که فقر به دنبال دارد و در بالا به آن‌ها اشاره شد، مجموع این اثرات، سختی‌ها و فشارهای زیادی را برای فقیر به دنبال دارد که اجازه استفاده مطلوب از ابزار عقل و فکر را به انسان نمی‌دهد. وقتی یک پدیده باعث پیامدهایی چون سرگشتگی و پریشانی حواس، ذلت و خواری، غم و اندوه، ناباوری و بی‌دینی و … به صورت همزمان می‌شود، تعادل روحی و روانی فرد را به می‌زند و از قدرت تصمیم‌گیری او می‌کاهد؛ لذا فقر نقصان عقل را به همراه دارد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
جمع‌بندی
در این فصل روایاتی از مولای متقیان علی (ع) پیرامون علل و پیامدهای فقر جمع‌ آوری شد و مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت.
در بخش اول علت‌های به وجود آمدن فقر را با توجه شخص و شخصیت به وجود آورنده آن به چهار دسته تقسیم کردیم: علت عموم مردم جامعه، اغنیا، مسئولین و فقرا.
عدم شکرگزاری و استفاده بهینه از منابع، حرص مال و ترک قناعت، و اسراف و ترک میانه‌روی علل مربوط به عموم مردم جامعه در ایجاد و گسترش است. عدم پرداخت حقوق واجب الهی و ستم‌کاری علل مربوط به اغنیا، مالکیت کلان اراضی و تیول‌داری حاکمان، بی‌عدالتی و بی‌تقوایی مسئولین، فقدان تخصص و عدم استفاده بهینه از منابع، سوء تدبیر و بی‌دقتی، و بی‌اعتنایی به حال فقرا و شرکت ‌ندادن مستضعفان در تصمیم‌گیری‌ها علل مربوط به مسئولین جامعه می‌باشد. در مواقعی هم که فقرا سبب اصلی ایجاد یا گسترش فقر هستند، عواملی چون تنبلی و سستی در کارها، سوء تدبیر و بی‌دقتی در نحوه مصرف و درخواست از غیر خدا در این امر دخیل هستند.
در بخش دوم هم بر اساس روایات امیرالمؤمنین (ع) شش مورد از آثار و پیامدهای فقر را بیان کردیم که عبارت‌اند از: ایجاد نقصان در دین و تمایل به کفر، اندوه و نگرانی، ذلت و خواری، بلا و گرفتاری، ایجاد دشمنی و پرخاشگری در جامعه، و کاهش عقل.
در فصل بعد با مطالعه روایات و سیره عملی حضرت (ع) راه‌کارهای مقابله با فقر را از نگاه و رفتار ایشان استخراج می‌کنیم.
منبع: یافته‌های تحقیق
نمودار ۳-۱ - خلاصه فصل ۳
فصل چهارم: شیوه‌های مبارزه با فقر در کلام و سیره عملی حضرت (ع)
مقدمه
اکثر اقتصاددانان بر این باورند که یکی از مهم‌ترین اهداف علم اقتصاد ایجاد رفاه برای اقشار مختلف مردم و رفع فقر در جامعه است و از جمله راه‌های رسیدن به این هدف، توزیع عادلانه درآمد و ثروت می‌باشد؛ لذا تأمین حداقل نیازهای اساسی و حیاتی اقشار آسیب پذیر در جامعه و به تبع آن مسأله فقرزدایی از اهداف مهم نظام‌های اقتصادی را تشکیل می‌دهد. وجود فقر شدید و وسیع در یک جامعه نشانه ناسالم بودن عملکرد نظام اقتصادی و شکست آن از نقطه نظر تأمین عدالت اقتصادی و اجتماعی است.
پیدا شدن فقیر و زیستن افراد در زیر خط فقر، مبین این حقیقت است که جامعه نتوانسته به میزان کافی کار و فرصت شغلی با درآمد کافی برای نیروی کار خود ایجاد نماید. بنابراین، امروزه یکی از اهداف عمده دولت‌ها، مبارزه با فقر و کاهش جمعیت زیر خط فقر در جامعه است. برنامه‌هایی از قبیل ایجاد فرصت‌ها و امکانات مساوی برای افراد، آموزش افراد برای بالا بردن قدرت کارایی، کمک‌های بلاعوض به افراد آسیب پذیر برای بالا بردن قدرت کارایی، کمک‌های بلاعوض به افراد آسیب پذیر برای بالا بردن قدرت خرید آن‌ها، اعمال مالیات بر درآمد و ثروت افراد متمکن برای تعدیل ثروت در جامعه از جمله اقداماتی است که دولت می‌تواند برای توزیع عادلانه درآمد انجام دهد.
در فصل‌های پیشین فقر را تعریف کردیم و انواع، علل و پیامدهای فقر را از دیدگاه امیرالمؤمنین (ع) مورد بررسی قرار دادیم. در این فصل نخست راه‌کارهای مبارزه با فقر از دیدگاه مکاتب اقتصادی را به طور مختصر بیان می‌کنیم و سپس راه‌کارهای مبارزه با فقر را بنا بر اقوال و سیره عملی حضرت علی (ع) به تفصیل بیان می‌کنیم.
۴-۱- راه‌کارهای مبارزه با فقر در نظر اقتصاددانان و اندیشمندان غیر مسلمان
مزلو[۳۹] (۱۹۶۸ م) با ارائه هرم نیازمندی‌های انسان، اولین سطح نیازها را نیازهای فیزیولوژیک می‌داند که شامل تأمین غذا، پوشاک، مسکن و غیره است. وی معتقد است تا امنیت غذایی افراد تأمین نشود، امکان تقاضا برای نیازهای دیگر وجود ندارد. به عبارت دیگر، مزلو معتقد است که فقر و دام محرومیت، انسان را اسیر اولین سطح نیازهای فیزیولوژیکی می‌کند. در این حالت سطوح بالاتر نیازها، رخ نمی‌دهد و فرد عاری از هر گونه حس «شخص شدن و منیّت» است. فرد فقیر چنان درگیر برآوردن نیازهای روزمره جهت بقا است که از خود و از توانایی‌هایش در گیر است. (ماهر، ۱۳۷۵)
مزلو معتقد است افراد سالم روی به نیازهای عالی‌تر دارند؛ یعنی خواستار متحقق شدن استعدادهای بالقوه خود و شناختن دنیای پیرامونشان هستند. هدف، غنی ساختن و گسترش تجربه زیستی و افزایش شادمانی و شور زنده بودن است… صفات اخلاقی نیکو که وی تعبیر به «ارزش‌های هستی» می‌کند، در این موقعیت رخ می‌نمایانند. برخی ارزش‌های هستی در نظر او عبارت‌اند از: حقیقت (در مقابل بی‌اعتمادی، بدگمانی و شک‌گرایی)، نیکی (در مقابل نفرت)، کمال (در مقابل نومیدی و بی‌معنایی)، یکتایی (در مقابل بی‌هویّتی و بی‌ثباتی)، نظم (در مقابل احساس عدم امنیت و احتیاط)، خودکفایی (در مقابل مسئولیت را به دیگران دادن). این نظریه ـ که انسان‌ها بدون توجه به نیازهای پایین‌تر یا ارضای نسبی آن‌ها به‌سوی فضایل انسانی گام برنمی‌دارند ـ در مورد غالب افراد جامعه صدق می‌کند و از همین رو آفرینش‌های علمی، هنری و اخلاقی در اجتماعات فقیر، شکوفایی کم‌تری دارد. بنابراین رفع نیازهای اساسی همه مردم و توزیع عادلانه درآمد، بهترین راه برای کاهش فقر در جامعه است. (اثولتز[۴۰]، ۱۹۸۳ م)
اقتصاددانان بدبین کلاسیک مهم‌ترین دلیل بدبینی خود را نسبت به آینده نظام سرمایه‌داری گسترش فقر و تضاد طبقاتی در جامعه می‌دانستند خواهان اصلاحاتی در توزیع عادلانه درآمد برای مقابله با فقر بودند:
الف) ریکاردو[۴۱] (۱۸۱۷ م) عامل فقر و بیکاری در بین کارگران را بهره (رانت) مالکانه می‌داند که به مالکان زمین‌های حاصل خیز تعلق می‌گیرد. وی مالیات بر اراضی و توزیع مجدد آن را در بین کارگران برای رفع فقر و رکود اقتصادی مطرح می کند (تفضلی، ۱۳۸۵)
ب) استوارت میل[۴۲] (۱۸۴۸ م) برای اهداف رفاه اجتماعی[۴۳] و توزیع عادلانه درآمد، دخالت در اقتصاد را پیشنهاد می‌کند و معتقد است که دولت با مالیات بر ارث، ضبط بهره مالکانه و توزیع مجدد آن‌ها بین اقشار مختلف مردم قادر است اقدام به توزیع عادلانه درآمد و افزایش رفاه در بین اقشار آسیب‌پذیر جامعه بنماید (تفضلی، ۱۳۸۵).
مارکس[۴۴] (۱۸۶۸ م) تراکم سرمایه، پیشرفت فنی و ظهور انحصارها را از عوامل افزایش فقر در بین کارگران می‌داند. وی معتقد است که توزیع غیر عادلانه ثروت (و شیوه تولید انبوه) و استثمار کارگران می‌شود. برای رفع چنین معضلی، مارکس نظام سوسیالیستی که در آن توزیع درآمد مبنای کار است را پیشنهاد می کند (تفضلی، ۱۳۸۵).
کامونز[۴۵] (۱۹۵۰ م) معتقد است که در دنیای امروز مهم‌ترین تضاد منافع میان طبقه اغنیا و فقرا یعنی یک طبقه ثروتمند که از ثروت زیادی در جامعه برخوردارند و طبقه دیگر که دارای حداقل دستمزد معیشتی هستند، است. از نظر کامونز تضاد اقتصادی منجر به تضادهای سیاسی و نظامی می‌گردد و در نهایت منجر به فروپاشی مکتب اقتصادی می‌گردد. کامونز معتقد است که دولت باید قدرت خود را برای جلوگیری از استفاده نامناسب از قدرت اقتصادی حاصل از تراکم ثروت اغنیا و انحصارگران به کار گیرد (تفضلی، ۱۳۸۵).
گالبرایت[۴۶] (۱۹۸۵ م) در کتاب «جامعه ثروتمند» معتقد است که اشخاص، هنگامی تهیدست به حساب می‌آیند که درآمدشان آشکارا از درآمد افراد دیگر جامعه کمتر باشد. در آن صورت، آن‌ها دیگر نمی‌توانند دارای چنین زندگی باشند که به طور حداقل برای یک زندگی آبرومندانه لازم است. تحت چنین شرایطی، افراد فقیر به علت آن که دارای یک زندگی آبرومندی نیستند، تحقیر می‌شوند. گالبرایت توزیع عادلانه درآمد و گسترش تأمین اجتماعی را شرط لازم برای رشد تولیدات در جامعه می‌داند.
تری[۴۷] معتقد است که برای رفع فقر مطلق در انگلستان باید نیازهای ضروری همه انسان‌ها (صرف نظر از شئونات اجتماعی آن‌ها) را تأمین کرد و برای این منظور باید کالاهای اساسی با کمترین قیمت به آن‌ها داده شود و نیازهای ضروری افراد با توجه به نظر کارشناسان تغذیه و پزشکان متخصص مورد توجه قرار گیرد (سهرابی، ۱۳۵۴).
دنیسون[۴۸] (۱۹۸۹ م) در کتاب «سیاست فقر» در ارتباط با معیار فقر چنین می‌گوید: «من معتقدم فقر سطح پایین از استاندارد زندگی است که فرد را از جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، خارج می‌سازد و برای این که افراد فقیر نباشند، بایستی درآمدی داشته باشند که آن‌ها را قادر سازد در حیات جامعه مشارکت کنند (به عنوان مثال، خوب بخورند، در حد کافی بنوشند و خانه‌شان گرم باشد)، فرزندانشان به خاطر کیفیت لباسشان خجالت نکشند، بتوانند بستگان خود را ملاقات کنند و در ایام تولد و کریسمس هدایایی به آن‌ها بدهند و آن‌ها باید قادر باشند به نحوی زندگی کنند که مطمئن باشند خدمات عمومی پزشکان، معلمان، مالکان و سایرین حتی‌المقدور و با همان ادب و نزاکتی که با سایر اعضای جامعه برخورد می‌کنند، با ایشان نیز رفتار کنند.»
نورکس[۴۹] (۱۹۵۳ م) به نوعی توسعه متوازن در بخش‌های اقتصادی معتقد است. وی علت توسعه نیافتگی کشورهای فقیر را وقوع دایره کور فقر می‌داند. وی معتقد است که هر چه جامعه فقیرتر می‌شود، درآمد آن نیز کمتر می‌گردد، پس انداز کمتر و در نتیجه انباشت سرمایه کمتر و درآمد کمتر خواهد شد که آن نیز به همان ترتیب باعث کمتر شدن انباشت سرمایه در دوره‌های بعد می‌شود (دادگر، ۱۳۸۳).
از جمع‌بندی نظرات اقتصاددانان فوق و همچنین اقتصاددانان طرفدار رشد اقتصادی توأم با توزیع عادلانه درآمد (از قبیل تودارو[۵۰]، سن، نورکس و …) چنین می‌توان نتیجه‌گیری کرد که وجود فقر مزمن منجر به ایجاد «دایره خبیثه فقر» می‌گردد که از عوامل توسعه نیافتگی در کشورهای فقیر است. بنابراین، برای رفع عقب‌ماندگی اقتصادی و اجتماعی کشورها، باید مسأله فقر را در آن‌ها مرتفع نمود. گرچه اشتراک نظر در ارتباط با چگونگی ریشه کردن فقر در جامعه در میان اقتصاددانان وجود ندارد، لیکن همه آن‌ها اتفاق نظر دارند که فقر از شاخص‌های عقب‌ماندگی و رفاه اقتصادی از علائم توسعه یافتگی است. امروزه، اقتصاددانانی از قبیل میردال و هیرشمن فقر اقتصادی را یکی از شاخص‌های توسعه نیافتگی و عقب‌ماندگی ملل محروم تلقی می‌کنند و با ارائه راه‌کارهایی مانند افزایش تولید ملی از طریق سرمایه‌گذاری و ایجاد اشتغال و توزیع عادلانه ثروت در جامعه به دنبال کاهش فقر و افزایش رفاه برای همه مردم می‌باشند. شومپیتر رفع فقر، گرسنگی، گسترش بهداشت و آموزش را مهم‌تر از بالا رفتن حجم کل محصول ملی و افزایش رشد اقتصادی می‌داند (دادگر، ۱۳۸۳). میردال معتقد است که ناآگاهی توده فقیر، کارشکنی طبقات مرفّه و گسترش فساد از جمله عوامل بازدارنده توسعه در جامعه است. وی معتقد است که برابری بیشتر و توزیع عادلانه‌تر درآمد منجر به رشد اقتصادی می‌شود و برعکس، عدم توزیع عادلانه درآمد به خاطر پیامدهای روان شناختی و جامعه شناسی فقر باعث کاهش رشد اقتصادی می‌گردد (زاهدی، ۱۳۸۲).
۴-۲- راه‌کارهای مبارزه با فقر در کلام و سیره عملی امیرالمؤمنین (ع)
بعد از بررسی نظرات مکاتب مختلف اقتصادی پیرامون راه‌کارهای مبارزه با فقر به بیان راه‌کارهای امیرالمؤمنین (ع) در مواجهه با فقر می‌پردازیم. ایشان در مورد فقر و بیچارگی دوران پیش از خود می‌فرماید:
اضْرِبْ بِطَرْفِک حَیْثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ فَهَلْ تُبْصِرُ إِلَّا فَقِیراً یُکَابِدُ فَقْراً أَوْ غَنِیّاً بَدَّلَ نِعْمَهَ اللَّهِ کُفْراً أَوْ بَخِیلا (صبحی صالح، ۱۴۱۴ ق، ص ۱۸۷)
«به هر سو که می‌خواهی نگاه کن! آیا جز فقیری که با فقر دست به گریبان است، یا ثروتمندی که نعمت خدا را کفران کرده… شخص دیگری را می‌بینی؟»
با توجه به آسیب‌های گوناگونی که فقر بر پیکره جامعه و خصوصاً بر نظام اقتصادی وارد می‌کند، حضرت (ع) مبارزه با فقر را جزو سیاست‌های اصلی خود قرار داده و راه‌کارهای مختلفی را جهت اجرایی شدن آن به کار می‌بندد که به آن‌ها می‌پردازیم.
۴-۲-۱- راه‌کارهای ساختاری و زیربنایی
چنان‌که قبلاً هم اشاره شد، فقر پدیده‌ای است که آسیب‌های گوناگونی بر پیکره اقتصاد وارد می‌کند و مانند یک غده سرطانی که به کل سیستم دفاعی بدن آسیب می‌رساند، کل نظام اقتصادی جامعه را دچار چالش‌های جدی می‌کند؛ لذا برای مبارزه با آن باید ابتدا آثار مخرب آن را در همه حوزه‌ها شناخت و آن‌ها را برطرف کرد. که البته برطرف شدن کامل آن‌ها نیاز به زمان و هزینه زیادی دارد. در این قسمت سه بخش تولید، توزیع و مصرف که بخش‌های اصلی تشکیل دهنده نظام اقتصادی هستند به تفکیک بررسی شده و اصلاحاتی که حضرت (ع) در آن‌ها در جهت فقرزدایی انجام داده‌اند بیان می‌شود.
۴-۲-۱-۱- اصلاحات در نظام تولید
بخش تولید از ارکان اصلی نظام اقتصادی است و مکاتب مختلف اقتصادی نسبت به این بخش دیدگاه‌های خاصی مطرح کرده‌اند. سیاست‌های مالی و پولی به طور عمده در بخش تقاضا متمرکز شده‌اند ولی مکاتب طرفدار عرضه نیز در اقتصاد مطرح است. امیر مؤمنان (ع) در سیره و گفتار به بخش تولید توجه وافر داشته و خود به عنوان یکی از بزرگ‌ترین مدیران اقتصادی توانستند با کارآفرینی و بهره گیری از فرصت‌ها و مهارت‌ها، ثروت بسیاری را فراهم نموده و قدمی بزرگ در مسیر فقرزدایی بردارند. در این قسمت سعی داریم راه‌کارهایی که حضرت (ع) در زمینه تولید به کار بستند را مطرح کرده و نکات مهم آن را روشن سازیم.
الف) دعوت به تلاش برای امرار معاش و مذمت بیکاری و سستی در کارها
همان‌طور که در روایات فصل قبل آورده شد، حضرت (ع) بیکاری و سستی در کار را یکی از علت‌های به وجود آمدن فقر معرفی می‌کند؛ لذا یکی از راه‌کارهای مبارزه با فقر توصیه مردم به کار و تلاش و مذمت بیکاری و کاهلی است.
حضرت علی (ع) خطاب به فرزند بزرگوار خود- امام حسن مجتبی (ع) - فرمود:
لَا تَلُمْ إِنْسَاناً یَطْلُبُ قُوتَه (مجلسی، ۱۴۰۳ ق، ج ۶۹، ص ۴۷)
«ملامت نکن انسانی را که قوت خود را طلب می‌کند [یعنی برای به دست آوردن نیازهای ضروری‌اش، کار و تلاش می کند.]»
و در دیگر احادیثشان فرمودند:
اَلْمُؤْمِنُ … مَشْغُولٌ وَقْتُه (صبحی صالح، ۱۴۱۴ ق، ص ۵۳۳)
«وقت مؤمن پر است (و هیچ گاه بیکار نیست).»
اَلْحِرْفَهُ مَعَ الْعِفَّهِ خَیْرٌ مِنَ الْغِنَی مَعَ الْفُجُور (صبحی صالح، ۱۴۱۴ ق، ص ۴۰۲)
«پیشه داشتن (و کار کردن) توأم با عفّت، نیکوتر از ثروتمندی توأم با فجور است.»
إِنْ یَکُنِ الشُّغُلُ مَجْهَدَهً فَاتِّصَالُ الْفَرَاغِ مَفْسَدَه (مفید، ۱۴۱۳ ق، ص ۱۵۸)
«اگر شغل خستگی و رنج دارد، بیکاری مدام نیز مایه فساد و تباهی است.»
إِیَّاکُمْ وَ الْکَسَلَ فَإِنَّهُ مَنْ کَسِلَ لَمْ یُؤَدِّ حَقَ اللَّه (حرانی، ۱۳۶۳، ص ۷۸)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...