دانلود منابع پایان نامه در رابطه با تحلیل روش شناختی جواهرالتفسیر- فایل ۱۱ |
- در عنوان ششم از اصل چهارم کاشفی بحث ظاهر و باطن داشتن آیات را با استناد به روایات آورده و عنوان این بخش را اینگونه ذکر کرده است: « در ذکر اشارات عرفا و حقایق اولیا» . وی در این قسمت برخی نظرات در ارتباط با ظاهر و باطن قرآن را بیان کرده و دیدگاه خود را چنین آورده: «مطاوی این سخنان عالی نشان، بدان معنی ایمایی مینماید که کلام معالی اعلام ملک علّام را رموز و اشارات بینهایت هست، بطنا بعد بطن و سرّا تحت سرّ بیت:
ورقی باز کردم از سخنش زیر هر توی آن سخن تویی است
و مضمون این ابیات حقایق آیات، تقویت همین معنی مینماید:
ظهر و بطن است جمله قرآن را از پی یکدگر بخوان آن را
ظهر و بطن است و بطن بطن یقین همچنین تا به سبع یا سبعین
لفظ را چون کنی به ظهر قیاس قشر و مغزند نزد خرده شناس
ظهر را هم به بطن چون نگری همچنین مغز و قشرشان شمری
هست ماندن به قشر دأب دواب مغز جو مغز چون اولوا الالباب»
(کاشفی، ۱۳۷۹ه.ش، صص۲۷۶ و۲۷۷)
-واعظ کاشفی در عنوان دوم از اصل اول که به بررسی اسمهای قرآن پرداخته، شصت وشش اسم را از آیات قرآن و دوازده اسم را از احادیث استنباط کرده است، در خاتمهی این گفتار ذکر میکند که معانی این اسمها را اهل آن درک میکنند و چنین میآورد:
«معنی ظاهر هر اسم رقم ذکر یافت، اما در هر یکی اشارتها مندرج است که جز اهل آن بدان نرسند. آنها که قدم همت از منزل صورت بیرون ننهادهاند نظر ایشان جز بر نام نباشد و جمعی که به بال اقبال در فضای هوای معنی پرواز نمودهاند، از آینه اسم جمال مسما بر ایشان ظاهر گردد بیت:
اسم دیدی رو مسمّا را بجوی مه به بالا دان نه اندر آب جوی
درگذر از صورت و از نام خیز وز لقب وز نام در معنی گریز
ور ز نام و حرف خواهی بگذری پاک کن خود را ز خود هین یکسری»
(همان، صص ۱۵۵ و ۱۵۶)
-در قسمتی دیگر که مفسر به آداب تدبر و تفکر در قرآن پرداخته و آداب قرائت قرآن را به آداب ظاهری و باطنی تقسیم کرده، ادب دهم از آداب باطنی را «تأثر» معرفی میکند، به این معنی که دل قاری از آثار مختلفی که هر آیه به دلیل معانیای مانند صبر و توکل و رضایت دارد، تأثیر بپذیرد، به وجد بیاید و حال پیدا کند. کاشفی اشاره میکندکسی که در راه سیر و سلوک، بیشتر قدم گذاشته باشد از آیات قرآن و معانی آنها تأثیر بیشتری میگیرد: «مراعات این ادب به نسبت حال کسی است که درجات سیر و مقامات سلوک را دانسته باشد، و بر اصطلاحات ارباب عرفان وقوفی حاصل کرده و چنین کسی اگر خود را در هر محل به حسب حالی که مفهوم آیه مقتضی آن است از احوال اهل فقر و تصوف متأثر نبیند، و به اخلاق قرآن متخلق نیابد، بهره او از تلاوت جز حرکت لسان نیست چون طوطی که کلمات بر زبان راند و معنی و حقیقت آن را نداند.
حرف آموزد ولی سرّ قدیم می نداند طوطی است او نی ندیم
و هر که در راه سلوک قدم او پیشتر باشد، تأثرش از تلاوت و سماع قرآن بیشتر بود».(همان، صص۲۷۲ و۲۷۳)
-واعظ همچنین در بیان اینکه عقل نمیتواند به حقیقت معانی قرآن دست پیدا کند، اشاره میکند که برخی به فضل خداوند به بعضی از اسرار آن مطلع میشوند و در اینجا از «سالکان طریق باطن» سخن به میان آورده است: «و هر چند حقیقت قرآن کما ینبغی در حیّز بیان نگنجد، و خرد دور اندیش به نهایت معانی آن نرسد، فامّا بعضی از خواص زمره انسانی به فیض فضل ربانی بر سرّی چند از آن مطلع شدهاند، و جهت مزید بصیرت مریدان و ازدیاد هدایت مستفیدان، به اظهار آن من عند اللّه مأمور گشته، تا چنانچه اهل ظاهر به دیده فکرت جلوات جمال علوم صوری قرآن میبینند سالکان طریق باطن نیز باصره بصیرت به مطالعه شواهد حسن بی زوال معنویات آن بگشایند و اگر کسی را خود علم ظاهر و باطن با یکدیگر مجتمع گردد، بیشبهه نمودار نُورٌ عَلی نُورٍ در سویدای سرّ او ظهور خواهد نمود». (همان، صص۲۸۱ و۲۸۲)
- کاشفی در مورد فرق «رحمان» و «رحیم» میگوید: «ناهجان مسالک معرفت را نیز در تفرقه میان رحمن و رحیم لطیفههاست…»(همان،ص۵۷۷) و در حین نظراتی که در تفاوت این دو واژه آورده به مباحث عرفانی نیز اشاره میکند مانند: «رحمن است به اول و آخر، و رحیم است به باطن و ظاهر؛ رحمن است که محبان را به قدم سلوک سپارد، و یار وفا گرداند رحیم است که محبوبان را به کمند جذبه به میدان شهود لقا کشاند».(همان، صص۵۷۹ و۵۸۰)
- مفسر زمانی که معنای لام در «لله» را ذکر کرده میگوید جمعی از عرفا این لام را به معنای «مِن» و «الی» میگیرند و سپس بحثی عرفانی را مطرح میکند که: «و به حقیقت این دو معنی پیوسته مطمح نظر زنده دلانی است که از سر حد میدان ازل تا نهایت عرصه ابد به دیده سرّ مشاهده نموده، لمعات آثار مبدأ و لمحات اطوار معاد را دیده باشند، و به فیض اقتباس از جذوه جذبه ربانی، به نکته «منه بدأ و إلیه یعود» رسیده نظم:
دیده که هر حمد از او طالع است بار دگر نیز بدو راجع است
از سر تحقیق و ز روی وقوع عین طلوع آمده محض رجوع»
(همان، ص۵۳۱)
-در «جواهرالتفسیر» جایی که «یوم الدین» تفسیر میشود، در مبحثی مراتب جزا در روز قیامت برای هر گروهی متفاوت دانسته شده است و در مورد عارفان چنین آمده: « اما چون وقت مجازات عارفان درآید، آن صاحب نظران با بصیرت از روی همت بلند و نهمت ارجمند، چشم از نعیم بهشت و مشاهده حوران پاکیزه سرشت فرو بندند ، لا جرم جزای ایشان جز تمنای جمال و لقای حضرت ذی الجلال نباشد نظم:
هر کسی را از تو در محشر تمنایی بود عاشقان را نیست جز وصل تو تمنای دگر
با خریداران رها کن باغ جنت را که هس
ت مفلسانت را درین بازار سودای دگر»
(همان، ص۶۳۰)
-کاشفی همچنین در توضیح اینکه هرحرف از کلمهی «بسم» در بسمله بر اسمهای خداوند مانند سمیع، بصیر و محصی دلالت دارد، موضوع را به عرفان پیوند داده و آورده: «گوییا قاری را تنبیه میکند که: بصیرم، میبینم کردار تو را، در قراءت اخلاص ورز تا جزای بسزا دهم سمیعم، میشنوم گفتار تو را، از غرض و سمعه و ریا دور شو تا خلعت فیض و صفا دهم. محصیام، میشمارم انفاس و آنات روزگار تو را، یک لحظه غایب مشو تا عوض آن حضور لقا دهم»(همان، ص۳۳۸) و در شرح اینکه چه کسانی این معانی را درک میکنند، میگوید: «و از آن معانی کسی بهره گیرد که بر بای بلای دوست صبر کند، و سین سرّ خود را به سلوک طریق فنا مشغول گرداند، تا وقتی که به میم مشاهده رسد و جمال وجه باقی بر منظر نظرش جلوهگر آید بیت:
نور جمال اگر شودت منظر نظر زان پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
از پای تا سرت همه نور و صفا شود در راه مهر دوست چو بی پا و سر شوی»
(همان، ص۳۳۹)
و موارد بسیاری از بحثهای عرفانی در این تفسیر کاشفی وجود دارد که به دلیل طولانی شدن کلام از آوردن آنها خود داری میشود.
۴-۲-۲-گرایش عقلی
مهمترین نقش عقل در تفسیر، تحلیل و بررسی آیههای قرآن است، در این شیوهی تفسیری در واقع عقل متمم منابع دیگر است و با بهره گرفتن از آیهها و روایتها به کشف مجهولهای خود از آیهها میپردازد. منظور از گرایش عقلی در این تحقیق استفادهی مفسر از بحثهای کلامی و فلسفی در جواهرالتفسیر است.
از جمله مباحثی که در «جواهرالتفسیر» به چشم میخورد، کاربرد استدلالهای عقلی در تبیین بعضی از مباحث مربوط به اسمها و صفات خداوند، ازلی و ابدی بودن خداوند، عدل الهی، بی نیاز بودن واجب الوجود و محتاج بودن ممکنات به ذات او، بحث
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-16] [ 06:59:00 ق.ظ ]
|