۱-۶-۴-۲-۲-نظریه روانکاوی

 

از نظر فروید ” من “، هسته اصلی شخصیت است و هر نوع تهدید به ارزش و کفایت آن، در واقع هسته مرکزی وجود شخص را تهدید می‌کند. هنگام تهدید” من ” مکانیسم های دفاعی مختلفی به منظور حفظ ” من ” از تحقیر و درهم پاشیدگی به کار گرفته می‌شوند. ما همواره از این مکانیسم ها استفاده می‌کنیم، زیرا وجود آن ها برای ناچیز جلوه دادن شکست ها و حمایت در نگرانی ها و احساس ارزش و کفایت فردی ضروری است. البته اگر در استفاده از مکانیسم های دفاعی افراط شود، دفاع هایی که برا ی حفظ تمامیت شخص به وجود آمده، خود موجب بروز اختلا ل می‌شوند. گاهی مکانیسم های دفاعی(برای مثال دلیل تراشی) زمانی به کار برده می‌شوند که افراد برای مستدل جلوه دادن عقاید و رفتار خود در تکاپو هستند. هنگامی که از درک اتفاقات و حوادث ناموافق و مخالف عاجز می مانیم یا در مقابل عمل و رفتار خود یا وقایع خارجی، دچار استرس می‌شویم، دفاع های ایمنی بخش برای حمایت ما در مقابل اضطراب وارد عمل می‌شوند. میزان استرس قابل تحمل در هر فرد بدون آنکه علائم اختلال و به هم خوردن سازمان رفتاری و تمامیت فردی در وی بروز کند، قدرت تحمل استرس نامیده می شود (روزنمن و سلیگمن، ۱۹۸۹).

 

۲-۶-۴-۲-۲-نظریه ضعف جسمانی

 

‌بر اساس نظریه ضعف جسمانی، استرس در کنار اختلال خاص روانی فیزیولوژیکی موجب بروز ضعف در اندام جسمی خاصی می شود. عوامل ژنتیکی، بیماری های قلبی رژیم غذایی و غیره ممکن است دستگاه عضوی خاصی را مختل سازند. این دستگاه در برابر استرس های حتی استرس های ضعیف و ملایم آسیب پذیر خواهد بود. ‌بر اساس این نظریه، بدن انسان مانند یک تایر، که از نازک ترین قسمت خود هوا را بیرو ن می‌دهد، عمل می‌کند. برای مثال، دستگاه تنفس ضعیف ممکن است خود را مستعد ابتلا به آسم کند. ‌به این ترتیب بر اساس این نظریه، بیماری، ناشی از تعامل بین فیزیولوژی فرد و استر س خواهد بود (دیویدسن و نیل، ۱۹۹۰).

 

۳-۶-۴-۲-۲-نظریه تکوین و تعادل خودکار

 

در بدن سالم، همیشه باید توازن ظریف و پیچیده اعمال دو دستگاه سمپاتیک و پاراسمپاتیک حفظ شود. شلیک یا شروع فعالیت دستگاه سمپاتیک، باید به زودی با فعالیت افزایش یابد و با پاراسمپاتیک جبران شود. برای اینکه رگ های خونی و غدد صدمه نبینند، نباید هیچ یک از دستگاه‌ها انرژی خود را به مدت طولانی یا بیش از حد به جریان بیندازند. خطر جسمی واقعی معمولاً گذراست، ولی از خطرهای اجتماعی، تفکر منفی ‌در مورد گذشته ها و نگرانی ‌در مورد آینده، به راحتی نمی توان گریخت؛ آن ها می‌توانند دستگاه سمپاتیک را تا مدت ها برانگیخته نگاه دارند و بدن را در حالت اضطراری مداوم باقی بگذارند. چنین وضعیتی به عدم توازن دستگاه سمپاتیک و پاراسمپاتیک دامن می زند و موجب بروز تغییرات بدنی می شود که ممکن است فراتر از توان جسمانی ارگانیسم باشند، در نتیجه اختلال های روانی فیزیولوژیکی بروز می‌کنند (دیویدسن و نیل، ۱۹۹۰).

 

۴-۶-۴-۲-۲-نظریه پردازش اطلاعات

 

این نظریه تمایز بین تنش های روان شناختی و فیزیولوژیک را ممکن می‌سازد. در نظریه پردازش اطلاعات، بر چگونگی تفسیر محرک ها به عنوان عامل تنش تأکید شده است. بر این اساس، این نظریه بر ارزیابی شناختی و توجه انتخابی تأکید دارد. از این دیدگاه تصمیم فرد ‌در مورد اینکه کدام محرک ها باید در حافظه کوتاه مدت پردازش شوند یا مورد فراموشی و غفلت قرار گیرند نیز در بروز و تشدید استرس نقش دارد. دیدگاه پردازش اطلاعات ساختارهای حافظه بلندمدت را نیز مورد توجه قرار داده است، چرا که آمادگی های شناختی فرد به او اجازه می‌دهند که تفسیرش از مجموعه ای از محرک ها خوشایند یا ناخوشایند باشد (کوتاش[۸۹]، ۱۹۸۵).

 

‌بر اساس این نظریه ، منابع تنش دو نو ع اند:

 

۱- پیش‌بینی خطر یا درد جسمانی

 

۲- پیچیدگی محرک که مستلزم ارائه پاسخ های پیچیده است .

 

۷-۴-۲-۲-نقش استرس در بروز بیماری ها

 

یکی از روش های مؤثر در ارتقا ی توانایی در مقابله با منابع استرس، آموزش مهارت های حل مسئله است. منبع مداخلات درمانی نیز می‌توانند عوامل تنش زا و تقویت مقاومت شخص (از قبیل منابع و فرایندهای مقابله) را هدف قرار دهند. برای تعیین شیوه مطلوب مقابله با استرس، نمی توان راهبرد یگانه ای را ارائه داد، بلکه باید انعطاف کافی وجود داشته باشد و به تناسب ارزیابی از موقعیت و ویژگی های فردی به انتخاب مؤثرترین شیوه مقابله مبادرت ورزید. در موقعیت های مهارشدنی و چالش پذیر فرایندهای مقابله گرایشی بیش از همه مؤثر واقع می‌شوند. اما در شرایطی که نمی توان موقعیت را تغییر داد، فرایندهای مقابله اجتنابی کارآمدترند.

 

انجام فعالیت های جایگزین، در موقعیت هایی که عامل تنش زا تغییرناپذیر است، می‌تواند منابع جدید ارضا را در اختیار شخص قرار داده و سازش یافتگی وی را افزایش دهد. لیکن همین فعالیت ها در موقعیت های مهارشدنی که شخص می‌تواند طی آن عمل سازنده اختیار کند، ممکن است نیروی شخص را در مسیر انحرافی که به حل مسئله منتهی نمی شود، به جریان اندازد و موجب ایجاد احساس گناه و شکست گردد.

 

در زمینه ارجحیت شیوه رفتاری یا شناختی مقابله نیز، (شیفمن، ۱۹۸۹؛ نقل از موس و اسکافر، ۱۹۹۳) ‌به این نتیجه رسید که هر دو شکل پاسخ مقابله ای (رفتاری و شناختی) مؤثرند، ضمن آنکه ترکیب هر دونوع نیز بر انتخاب جداگانه هر کدا م برتری دارد. مطالعات نشان داده‌اند که روش های شناختی مقابله از قبیل ارزیابی مجدد مثبت، با سازگاری زناشویی و شغلی همچنین با نمرات بالاتر در مقیاس های بهداشت روانی از قبیل احساس خوشبختی یا احساس مولد بودن ارتباط دارند. وقتی هر دو مورد (جست وجوی اطلاعات و حل مسئله) با هم به کار گرفته می‌شوند، می‌توانند عوامل تنش زای مزمن و حاد را مهار کنند (موس و اسکافر، ۱۹۹۳).

 

اهمیت مقابله رفتاری شناختی در این است که مستقل از عوامل تنش زا به کار گرفته می شود. راهبردهای مقابله شناختی در بسیاری از موقعیت ها می‌توانند با انعطاف پذیری مورد استفاده قرار گیرند و کمتر تحت تأثیر موقعیت واقع شوند. سالیان متمادی متخصصان اعتقاد داشته اند که استرس های شدید موجب تشدید بیماری های مختلف جسمانی می‌شوند و حتی جان انسان را در معرض خطر قرار می‌دهند. بیماری هایی نظیر زخم معده، فشار خون و بیماری های قلبی از استرس تأثیر بسیار ی می گیرند. شواهد اخیر، حوزه بیماری های مرتبط با استرس را وسیع تر ‌کرده‌است. برای مثال در آزمایش هایی با انتقال بافت های آلوده به سرطان به موش ها، مشاهد ه شد که تومورها در حیواناتی که تحت شوک الکتریکی قرار گرفتند، سریع تر رشد کرد ه و زودتر ارگانیسم را دچار مرگ کردند (دیویدسن و نیل، ۱۹۹۰).

 

۵-۲-۲-ذهن آگاهی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...