«در طول آخرین دوره پارینه سنگی یعنی حدود ۲۰۰۰۰ سال پیش است که با نخستین آثار هنری انسان ابتدایی روبرو می شویم… جالب توجه ترین آثار هنری پارینه سنگی تصویرهایی از جانوران است که بر سطح دیواره های سنگی غارها [و یا صخره ها] نقر و یا نقاشی و یا پیکر تراشی شده است».(جنسن، ۱۳۵۱: ۱۰)
«بزرگترین نگرانی مردم این بود که «چگونه و از چه راه غذای کافی بدست بیاورند. این مردم هنوز راه و روش نگهداری گله و کشت و زرع را نمی دانستندو از این رو تمام هم خود را مصروف شکار حیوانات می نمودند و اگر در شکار موفقیتی حاصل نمی کردند ناچار گرفتار گرسنگی می شدند».(همان،۱۳)
در غار لاسکو واقع در فرانسه، تمام حیوانات در هم و برهم و بدون نظم و ترتیب قرار گرفته اند و هرگاه شما نقش آنها را یکی یکی از دیگران جدا کنید می توانید آنها را بخوبی از یکدیگر تمیز دهید. «همچنین به نظر اول در سقف غار سه برادر (Trois Freres) .(Honour,Felming:1991) چیزی جز گروهی کور از خطوط دیده نمی شود و تنها با بازبینی و تدفین در آن، حیوانات مختلف از آن بیرون می آید. خطوط اسبها،گاومیش ها و آهوان در یکدیگر توهم درهم و برهمی را به وجود آورده است. چنین خطوطی در حجاریهای موجود بر روی سنگهای کوچک نیز دیده می شود».(جنسن،۱۳)
این مسئله در نقوش مناطق مورد پژوهش نیز صورت گرفته است و نقوش در کنار نقوش دیر حک شده و در بعضی جاها بخصوص در نقوش نقر شده، تصاویری از فیگور انسانی و حیوانی در کنار هم فضایی ابهام آمیز را تداعی می کند.
«حال باید دید که چرا مرد غارنشین نقاشی های خویش را با کشیدن تصویری بر تصویر دیگر ضایع کرده است؟ دلیل آن این است که او آنها را به منظور تزئین رسم نکرده است. حتی اگر این تصاویر بدین گونه درهم و برهم نبود باز ما به عقیده خویش باقی می ماندیم، زیرا غارهایی که حاوی این تصاویر است کاملاً تاریک بوده و ورود به آنها نیز به سختی صورت می گیرد. اگر منظور غارنشین از نقاشی روی دیوار فقط تزئینی بوده است آنها را نزدیک در ورودی رسم می کرد تا همه کس بتواند از دیدن آنها لذت ببرد. در حالیکه می بینیم این تصاویر طوری در خفا و دور از چشم قرار گرفته که دیدن آنها بسیار مشکل بوده است.» (همان، ۱۲)
در واقع اکنون شکی باقی نمانده که ایجاد این نقش ها بخشی از آیین جادویی بوده که به منظور تأمین شکاری موفقیت آمیز اجرا می شده است. «این استنباط نه تنها مبتنی بر آن است که تصویرها همواره در محل مخفی نقاشی می شده و نیز در آنها خطوطی معرف پیکان ها و نیزه ها رسم می شده که معمولا نوکشان رو به جانوران هدف گیری شده است. بلکه همچنین از آن جهت است که تصویر جانوران به طرز غریب و نا منظم بر روی یکدیگر نقش شده است.» توضیح اینکه ظاهراً در نظر انسان عصر پارینه سنگی میان تصویر و واقعیت تفاوت بارزی وجود نمی داشت، چنانکه با ساختن تصویر یک جانور قصد می کردند که خود آن را به تصاحب در آورند و با کشتن آن تصویر یقین حاصل می کردند که روح زندگی جانور را کشته اند.»(گاردنر،همان، ۱۲)
«شاید بتوان چنین تعیین کرد که نقاشی های درون غار عصر ماگدالنی نتیجه نهایی تکامل تدریجی بوده است که ابتدا چون جادوی ساده ای برای کشتار، آن هم در زمانی که شکار بزرگ فراوان بود،آغاز شده لیکن بعدها که جانوران قابل شکار کمیاب شدند هدف آن تغییر کرد… پس در مورد تصویرهای دو غار «آلتامیرا»و«لاسکو» به احتمال قوی می توان گفت که هدف «آفریدن» بوده است نه «کشتن» به نیت آنکه ذخیره شکار افزایش یابد.»(همان،۳۵)
پایان نامه - مقاله - پروژه
«…آخرین تصویر فی نفسه شکلی از جادو بوده و شکارگر با ترسیم و رنگ آمیزی تصویر یک جانور، روح او را در چهارچوب محبس یک خط کناری تثبیت و مهار می کرد… مراسمی که در مقابل تصاویر نقاشی شده اجرا می شده احتمالاً برای مساعد کردن بخت شکارگر با وی بوده است. در همان حال، انسان دوران پیش از تاریخ، نگران نگهداری ذخیره غذایی خویش بوده است و نقاشی های بسیاری از جانوران نقاشی شده می توانند به طور جادویی موجب تضمین بقای رمه های جانوران واقعی شوند.»(همان،۳۵)
گرچه تئوریهای موجود درباره هنر پیش از تاریخ، بیشتر برخاسته از تحلیل سنگ نگاره های غارهای اروپایی است، اما مشاهدات و تأملات ما درباره نگاره های صخره ای ایران و به ویژه مناطق مورد مطالعه این نظریه را تایید می کند.
«حک و نقر این تصاویر در گدارگاه ها، آبگاه ها و شکارگاه ها و کشیدن نقاشی های جدید بر روی نقش های رنگ پریده کهنه تر و همچنین محتوای غالب نگاره ها، نقش جانوران و یا صحنه های شکار همان طور که قبلاً اشاره شد گویای آن است که این نقوش بر خلاف نظر رایج اولاً توسط شکارگران کشیده شده است و ثانیاً بیانگر آرزوها و تمایلات آنها برای زایش و افزایش شکار در شکارگاه ها، موفقیت در شکار و جسارت آفرینی در نبرد با درندگان بوده است».(فرهادی،همان،۲۱۶)
از آنجا که نقش ها در طول قرنها و هزاره ها به خاطر اکسیده شدن و هوازدگی رنگ می باخته اند برای اثر بخشی بیشتر به روی صخره ها و نقوش، اشکال تازه ای را حک می کرده و یا حکاکی های قدیم را از نو باز آفرینی و آشکار می کرده اند، زیرا سنگهای منطقه از جنسی اند که سطح تیره و اکسید شده رویین که به آمیزه ای از رنگ های قهوه ای آبی و بنفش و قهوه ای تیره در آمده اند، با یک خراش سطحی، بطن سفید رنگ آنها آشکار می شده و بدین ترتیب نگارگران به جادوی نهفته در نقش ها جان دوباره می داده اند. این نوسازی و نوکردن نقش ها همچون «روشن کردن آتش بر خاکستر کف آتشگاه تکرار می شده است».(honour,felming,p.26)
بی شک در مناطقی که شرایط نگارگری بدین منظور وجود نداشته است و یا همراه با آن از خالکوبی و ساختن مجسمه های گلی و یا چوبین، انجام حرکات و رقص ها و نمایش های جادویی سایه بازی و سایه سازی و همچنین خواندن ترانه های جادویی که همه آنها دارای اهداف واحدی بوده اند استفاده می شده است.
بنابر «اصل بقایای تایلر» بازمانده و بقایای چنین رفتارهایی هنوز در فرهنگ عامیانه ایران و جهان به وفور قابل مشاهده است. یعنی رفتارهایی که امروز انجام می شود، اما هدف از اجرای آن در طول قرون و هزاره ها فراموش شده است.
«همچون سبزه انداختن نوروزی ایرانیان که امروزه شاید به درستی معنی نخستین آن دانسته نباشد. اما در گذشته های دور برای سرمشق دادن و تشویق و فراخوانی بهار و کمک به سبز و خرم شدن دانه ها و کشتزارها و درختان صورت می گرفته است.
نمونه جادویی تقلیدی را در میان عشایر و روستائیان ایران، به ویژه در مراسم افتتاحیه برخی از اعمال اقتصادی هنوز نیز، می توان مشاهده نمود. برای مثال هنوز در میان عشایر کرمان نظیر برخی طوایف ایل افشار در اطراف سیرجان و «خبر» بافت، در هنگام تولید نخستین کشک سال زن خانواده عشایری که تهیه فرآورده های شیری را نیز بر عهده دارد با نخستین کشک تازه سال نو بر روی «لتف» (لته و قواره بافته شده از موی بز) «پلاس» سیاه چادر، شکل آغل گوسفندان، چوپان، سگ و توبره چوپانی را به امید افزایش گوسفندان و فراوانی کشک که خود نشانه فراوانی شیر و روغن است نقاشی می کنند».(فرهادی،همان،۲۱۸)
نقوش به دست آمده در مناطق مورد مطالعه نیز از آنجا که تصاویر شکارگاهی را نمایان می سازد و به جنبه های دیگر زندگی نمی پردازد (می توان نوعی روایت زندگی شکار گران آن دوران باشد) گویی اینکه او قصد داشته صحنه هایی از شکار خود را برای آیندگان به نقش در آورد
۵-۳ تاریخگذاری نسبی سنگ نگاره ها
تاریخگذاری اساسی ترین و دشوار ترین چالش در حوزه مطالعات هنر صخره ای است، به همین دلیل پژوهشگران با بهره گیری از مطالعات مردم شناسی، باستان شناسی، نشانه شناختی و… با احتیاط در این بخش قدم می زنند. در مورد تاریخگذاری سنگ نگاره های ایران تاکنون قدم مفید و دقیقی صورت نگرفته است و در بیشترین مطالعات و کتب تنها به معرفی و طبقه بندی نقوش بسنده شده و کمتر به تاریخگذاری نقوش اشاره شده است. البته این موضوع به دلیل پیچیده بودن تعیین سن سنگ نگاره ها است زیرا نیاز به آزمایشاتی دارد که هنوز در ایران انجام نگرفته است.
روش علمی تاریخگذاری هنر صخره ای تنها دو دهه قدمت دارد. به همین سبب هنوز در دوران کودکی به سر می برد و تقریباً تمامی هنر صخره ای دنیا عملاً تاریخگذاری نشده است. اما این بدین معنی نیست که ما از حدود و قدمتشان اطلاعی نداریم، چون نشانه هایی برای تعیین سن حدودی آنها وجود دارند. حتی گاهی، در صورتی که رنگ حاوی مواد آلی یا ذرات میکروسکوپی باشد می توان با تعیین محتوای مواد رادیواکتیو درون آن، قدمت یک نقاشی صخره ای را با دقت نسبتاً خوبی مشخص کرد. اما تاریخگذاری سنگ نگاره هایی که با تکنیک ضربه یا خراش (پتروگلیف ها) ایجاد شده اند هنوز هم دشوار مانده است. بیشتر روش های فعلی در پی سن یک پوشش معدنی هستندکه روی سطح نقوش تشکیل شده و در نتیجه آن می توان حداقل سن را مشخص کرد. یک روش تحلیلی مواد ریز آلی است که در این پوشش معدنی گیر کرده اند. برای این کار می توان به طور موفقیت آمیزی از فن آوری لیزری استفاده کرد. اما فعلاً یک روش برای تعیین سن پتروگلیف ها وجود دارد. این روش بر پایه این واقعیت قرار دارد که بلورهای معدنی که در هنگام کنده کاری نقش شکسته شده اند، ابتدا دارای لبه تیز بوده اند که به تدریج و با گذر زمان کند و صاف شده اند. با مشخص کردن فرایند کند شدن سطوح مجاوری که سن آنها مشخص است، می توان سن پتروگلیف ها را تخمین زد. (بد ناریک، ۱۳۷۷: ۸).
پروفسور گریشمن در مورد نقاشی های لرستان چنین اظهار کرده اند:
من تصور می کنم که نقاشی های مزبور بوسیله ساکنین لرستان در دورانی که بشر به حالت جوینده خوراکی می زیسته است ترسیم شده باشد. یعنی دورانی که چندین هزار سال پیش از آنکه دره ها خشک شود و انسان بتواند از کوهسار پایین آمده بیرون از کوهسار زندگی نماید.
…تحقیق در مورد تاریخ لرستان کاری بس مهم است. این ناحیه در دوران آشوریان نقش مهمی در تاریخ لرستان داشته و شاهان آشوری در قرن نهم و هشتم و هفتم پیش از میلاد، آنجا را صحنه های نبرد ساخته بودند و منابع تاریخی مربوط به دوران آشوریان واجد اهمیت است.
پرفسور مک بورنی در کف چند غار محل نقاشی ها اقدام به گمانه زنی نموده و ضمن کاوش در طبقات مختلف، موفق به یافتن ابزار سنگی و نیز سفال شکسته هایی در طبقات مختلف گردیدند.
از نظر مک گورنی نقوش روی صخره های کوهدشت، شبیه نقوش مشکوفه در شرق اسپانیا در دوره های اخیر، مربوط به دوره ماقبل تاریخ است و تمامی نقوش صخره های کوهدشت بر روی بلندیهای متراکم و در چند کیلومتری جنوب غربی کوهدشت و در یک ردیف دایره شکل قرار گرفته است.
اولین مسئله ای که به نظر پروفسور مک بورنی بسیار حائز اهمیت بود امر تاریخگذاری نقوش بود که به دو طریق امکان پذیر بود.

 

    1. نتیجه گیری از مطالعه بر روی سبک و روش نقاشی و محتویات نقش.

 

۲- جمع آوری اطلاعات و شواهد مستقیم که از لایه های زیر نقش ممکن است بدست آید و احتمالاً مربوط به همان نقوش است.
وی در مورد اول اظهار داشتند که نقش اسب سواران نمی باید قدیم تر از هزاره دوم قبل از میلاد باشد چون هنر اسب سواری، اول بار بوسیله ایرانیان ساکنین لرستان معرفی شده بود به همین نحو می بایست تاریخ کلیه نقوش و صورت صحنه هایی را که مربوط به اسب سواران است و به شکل استیلیزه نقش شده اند، به هزاره دوم پیش از میلاد مربوط دانست، مسلماً این تاریخ گذاری را نمی توان یک تاریخ گذاری کامل و دقیق دانست زیرا با دقت بیشتری در نقوش می توان رویهم رفته نقوش صحنه های فامیلی را مربوط به آثار دوره فلز در ناحیه مدیترانه مرکزی و غربی دانست و هیچ نکته مشخصی که حاکی از شباهت این آثار دوره ی مزولتیک و حتی ارتباط ناچیز آن به پالئولتیک باشد در حال حاضر دیده نشده.
مک بورنی در حفاری میرملاس به قطعات سفال و تیغه هایی از فیلینت و نمونه هایی از زغال دست یافت که خبر از دوره نئولتیک می دادند.
اما در نقاشی های همیان اظهار داشتند که وجود اسب سواران در نقش، نشان می دهد که قدمت آن نباید از عصر برنز جلوتر باشد در حالیکه اگر سلاح های تراش خورده بوسیله سوارکاران حمل و مورد استفاده قرار می گرفته است تاریخ این مجموعه نباید از دوران اخیر اسلامی جلوتر باشد.
از طرف دیگر لایه های موجود در این پناهگاه از بالاترین سطح تا کف با کمال وضوح مربوط به دوران پالئولتیک می باشد به فرهنگ دوره موستری (میان سنگی) تعلق دارد و با توجه به شواهد موجود قدمت آن نمی بایست کمتر از چهل هزار سال باشد.در اینجا نیز نمونه فراوانی از زغال از اعماق لایه هایی که از سکونت چندین هزار ساله حکایت داشت بدست آمد.
در همیان دو تعدادی نقوش دیده می شود که توأم با آنها اثراتی هم از نوع خطوط اولیه اسلام نوشته شده است و در همین پناهگاه تیغه ای از سنگ بدست آمد که از نظر زمین شناسی مربوط به دوره پالئوتیک (پارینه سنگی تحتانی) کهنه است.
اغلب نقوش میرملاس قدیمی تر از دوره نئولتیک (حداکثر شش تا هفت هزار سال) نمی باشد و در سایر نقاط مذکور گرچه هنوز تاریخ گذاری دقیق نشده است و از نظر سبک نیز طبقه بندی به عمل نیامده احتمالاً ممکن است مربوط به دوره ای جلوتر باشد.
با توجه به انواع نقوش در همیان، نقوش مزبور باید جدیدتر باشند و صریحاً معلوم است که قدمت برخی از صورتها در هر دو منطقه از عصر برنز بیشتر نمی باشد.
نقوشی که در شکل آنها با تصاویر نیزه و یا شمشیر روبرو می شویم می توانیم آنان را به عصر فلز نسبت دهیم و به زمان های عقب تر از فلز تاریخگذاری ننمائیم.
مهمترین نکته ای که باید به آن توجه داشت کشف غیر مترقبه بقایای آثار دوره پالئوتیک در همیان است که از فرهنگ دوره پالئولتیک حکایت می کند و همین مطلب این امید را تقویت می کند که بتوان اطلاعاتی از نحوه زندگی مردم در دوره شکار و از وضع این منطقه و آب و هوای غرب ایران در طول زمان های میان ۴۰۰۰۰ تا ۶۰۰۰۰ سال پیش بدست آورد.
رویهم رفته انتظار می رود که با نتیجه آزمایشات کربن چهارده از نمونه های برد سفید و مقایسه آن با آثار مکشوفه بوسیله فرانک هول در منطقه خرم آباد به این نتیجه رسید که آثار پالئولتیک فوقانی در ایران بسی قدیمی تر از اروپای غربی است.
واما تیمره:
در حقیقت سن اکثر سنگ نگاره های منطقه تیمره به صورت حدسی و نظری تعیین می شود ولی پراکندگی آنها دلیل بر این است که این آثار که از لحاظ تکنیک و وسیله بکار گرفته شده، در اکثر نواحی دنیا با هم قابل مقایسه می باشند، مربوط به دوران ما قبل تاریخ هستند. این موضوع نیز مسلم است که در بعضی نواحی، این قسم کار هنری تا زمان های نسبتاً تازه مصراً ادامه یافته است ».(آپچان، ۱۳۴۸: ۶۰)
با این همه جدا از مقایسه های کلی و میزان هوا زدگی و اکسیده شدن سطح حکاکی شده نقوش ، قراین دیگری نیز وجود دارد که می توان به طور نسبی عمر این نگاره ها را نسبت به هم معلوم کند، همچون جنگ ابزارهایی که در این نگاره ها نموده شده اند. برای مثال در این ابزارها بوکس سنگی و چماق کهن ترین و شمشیر جدیدترین جنگ ابزار است.
همچنین به نظر می رسد جنگ افزارهایی مانند نیزه، کمند و تیر و کمان کهن تر از ابزار هایی همچون زین، لگام و غیره می باشد. همچنین وجود جانوران اهلی در این نگاره ها همچون اسب، سگ و شتر که کم و بیش زمان اهلی شدن این جانوران مشخص است می تواند در تعیین اکثر عمر برخی از این نقوش راهنما باشد. هر چند که همیشه احتمال عقب رفتن این تاریخ ها با کشفیات جدیدتر وجود دارد .
برای مثال از اهلی شدن سگ ۱۰۰۰۰ سال و از اهلی شدن اسب و شتر دوکوهانه ۵۰۰۰ سال می گذرد. (بهاروند،۱۳۶۰ ) به نقل ازHunte, whitten,1976: P.131))
ملاک دیگری برای تخمین نسبی سنگ نگاره ها قاعدتاً باید سبک سنگ نگاره ها بوده باشند. اما باستان شناسان و نویسندگان جامعه شناسی و تاریخ هنر درباره اینکه آیا سبک استیلیزه (خلاصه و ساده) کهن تر است یا سبک های واقع گرا هنوز به نتیجه قطعی نرسیده اند.( آرنولد هاوزر . همان منبع ص ۴-۱)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...