الف) ریشه کنی فقر شدید و گرسنگی
ب) دستیابی به تحصیلات ابتدائی همگانی در سطح جهان
ج) توسعه دادن برابری جنسیتی و توانمند ساختن زنان
د) کاستن از مرگ و میر کودکان
ک) بهبود بهداشت مادران
م) مبارزه با بیماری ایدز و ویروس آن، مالاریا و بیماری های دیگر
ن) تضمین پایداری محیط زیست
ی) مشارکتی جهانی برای توسعه
پایان نامه - مقاله - پروژه
برنامه توسعه ملل متحد، به عنوان شبکه جهانی توسعه سازمان ملل، تلاش های جهای و ملی را برای رسیدن به هدفهای هزاره مرتبط و آنها را هماهنگ می کند. در همین رابطه این سازمان پنج اولویت اساسی برنامه توسعه ملل متحد را برای رسیدن به اهداف توسعه هزاره چنین مقرر نمود:
الف) کمک به کشورها در زمینه دستیابی به آرمان  های توسعه هزاره وکاهش فقر انسانی
ب) توسعه و تحکیم حکمرانی مطلوب وحقوق بشر
ج) حفظ پایدار محیط زیست واستفاده بهینه از منابع انرژی برای توسعه پایدار
د) تقویت ظرفیت های ملی در پیشگیری از بحرانها ( سیاسی و اجتماعی و… ) وبلایای طبیعی و بازسازی آنها
ه) پیشگیری از گسترش ایدز و ویروس آن بعنوان چالشی در مقابل توسعه پایدار
پس از آشنایی با برنامه توسعه هزاره و اهداف و اولویت های آن، می توان چنین نتیجه گرفت که تحقق این اهداف و اولویت ها نیازمند حفظ و حمایت از تنوع فرهنگی و مهم تر از آن ترویج فرهنگ بردباری می باشد. این در حالی است که حفظ و حمایت از تنوع فرهنگی جزء اهداف توسعه هزاره قرار نگرفته است. در همین راستا، کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد طی قطعنامه ای در سال ۲۰۰۹ ( اجلاسیه شصت و چهارم ) در رابطه با تنوع فرهنگی و اهداف هزاره چنین مقرر می دارد:
«۲٫ازتصویب اعلامیه هزاره سازمان ملل در ۸ سپتامبر ۲۰۰۰ که در آن اعضا بررسی کردند که بردباری و تحمل یکی ازارزشهای اساسی در روابط بین المللی قرن بیست و یکم است، استقبال کرده واعلام داشت که این اقدام می بایست منجر به ارتقاء موثر فرهنگ صلح و گفتگو میان تمدنها وهمراه با احترام نسل بشر به همه گونه گونی های اعتقادی، فرهنگی و زبانی به دور از حس ترس و انتقام شود
تفاوت هاییدر و نو میان جوامع وجود دارداما باید آنها را به عنوان ارزش های بشریت گرامی داشت.
۷٫خرسند یا زشناسایی کنفرانس جهانی علیه نژادپرستی، تبعیض نژادی، بیگانه هراسی و نا برد باری های مرتبط در مورد احترام و به حداکثر رساندن مزایای تنوع در ونو میان همه ملل در کار با هم برای ساختن نوعی هماهنگی و آینده سازنده با به عمل در آوردن و ارتقا ارزشها و اصولی مثل عدالت، برابری وعدم تبعیض، دموکراسی، انصاف و دوستی، بردباری و احترام در و نومیان جوامع وملل به ویژه از طریق اطلاعات عمومی وبرنامه های آموزشی برای بالا بردن آگاهی و فهم مزایای تنوع فرهنگی، شامل برنامه هایی که در آن مقامات عمومی در مشارکت با سازمانهای بین المللی و مردم نهاد و دیگر بخش های جامعه مدنی کار می کنند.

 

    1. شناسایی این امر که احترام به تنوع فرهنگی و حقوق فرهنگی، تکثر فرهنگی را بالا می برد و منجر به مبادله وسیع تر دانش و فهم در مورد سابقه فرهنگی می شود، کاربرد و بهره مندی از عمومیت پذیرفته شده حقوق بشر در جهان را به جلو می برد و روابطب اثبات و دوستانه را میان مردم و ملل در جهان می پرورد.

 

    1. همچنین تاکید بر اینکه بردباری و احترام به تنوع ارتقا وحمایت جهانی از حقوق بشر، ازجمله برابری جنسیتی و بهره مندی از همه حقوق بشر را تسهیل می کند، و این حقیقت که بردباری و احترام به تنوع فرهنگی و ارتقا وحمایت جهانی حقوق بشر امری حمایتی است را تاکید می کند.

 

    1. ترغیب کشورها به تضمین اینکه نظام های سیاسی و حقوقی شان تنوع چند فرهنگی را در درون جوامع شان منعکس کند و در جایی که لازم است نهادهای دموکراتیک را تا جایی که به نحو کاملی مشارکتی است بهبود دهند و از ادغام ومحرومیت و تبعیض علیه بخش هایی خاص از جامعه اجتناب ورزند[۲۰۰]».

 

بخش دوم: تفاوت میان مفاهیم « تنوع فرهنگی»، « کثرت گرایی فرهنگی[۲۰۱]» و « نسبیت گرایی فرهنگی[۲۰۲]»
در ترمینولوژی حقوق بین الملل سه ترکیب وجود دارد که مفهوم نزدیک به یکدیگر دارند. بنابراین در این قسمت نیاز می باشد که هر یک از این واژه ها تعریف و تفاوتشان با یگدیگر را بیان نمود.
گفتار اول: تنوع فرهنگی و کثرت گرایی فرهنگی
کثرت گرایی فرهنگی اصطلاحی است که استفاده شده وقتی که گروه های کوچک درون یک جامعه بزرگ هویت های فرهنگی منحصر به فردشان را حفظ کرده اند و ارزش ها و اصولشان توسط فرهنگ گسترده تر مورد پذیرش واقع شده و با توجّه به ماده ۲ اعلامیه جهانی یونسکو در مورد تنوع فرهنگی « سیاستهای مربوط به ورود و مشارکت همه شهروندان ضامن انسجام اجتماعی، بقای جامعه مدنی و صلح می باشند. بدین ترتیب کثرت گرایی فرهنگی، به واقعیت تنوع فرهنگی یک تجلی سیاستمدارانه می بخشد ». بنابراین با توجّه به آنچه که گفته شد می توان دریافت که کثرت گرایی فرهنگی سیاستهایی است توسط دولتمردان یک کشور اتخاذ می شود و در آن تنوع فرهنگی جامعه تضمین شده است. البته باید توجّه داشت که « واقعیت کثرت گرایی فر هنگی جهان کنونی، به خوبی نشانگر عدم مطلوبیت و امکان ناپذیری یکسان گردانی سیاسی و مدیریت شبیه سازی است. به نظر برخی از صاحب نظران، امروزه ایدۀ « یک ملت – یک فرهنگ » به شکست انجامیده است و پذیرش تنوع و گوناگونی گریز ناپذیر تر از آن است که در برنامه ریزی ها و سیاستگذاری ها مغفول واقع شود[۲۰۳]».
در رابطه با تفاوت این دو اصطلاح شاید بتوان دو تفاوت اساسی فی مابین را ذکر کرد :
۱- کثرت گرایی فرهنگی درون یک جامعه است ولی تنوع فرهنگی در یک منطقه خاص و یا جهان به طور کلی است.
۲- کثرت گرایی فرهنگی، سیاستهایی است که یک دولت در سهیم کردن فرهنگ های کوچک تر درون کشور خود اتخاذ می کند ولی تنوع فرهنگی شیوه ها و راه های آشکار شدن و تجلی یافتن فرهنگ های گروه ها و جوامع است.
در انتها این نکته حائز اهمیت است که کثرت گرایی فرهنگی در چارچوب یک نظام دموکراتیک قابل اجرا است.
گفتار دوم: تنوع فرهنگی و نسبیت گرایی فرهنگی
نسبیت فرهنگی نظریه ای است که اعتقادات و رفتارهای هر شخص را در شرایط فرهنگ خاص آن شخص قابل درک می داند. به بیان دیگر« یک فرهنگ را باید بر پایه قواره و موازین خود آن فرهنگ ارزیابی کرد[۲۰۴]». « فرانتس بواس، انسان شناس معروف قرن بیستم، بنیانگذار مکتب نسبیت گرایی فرهنگی بود[۲۰۵]». وی این امر را به عنوان اصلی بدیهی در تحقیقات خود پنداشت و بیان داشت که: « تمدن چیز مطلقی نیست، بلکه…. نسبی است، و…. ایده ها و تصورات ما فقط تا آنجا که به تمدن مان می رود، صحیح هستند [۲۰۶]». البته باید دانست که بواس اصطلاح نسبیت گرایی فرهنگی را استفاده نکرده بود و این اصطلاح توسط شاگردانش ابداع شده است.
نسبیت گرایی فرهنگی مبتنی بر چند پیش فرض می باشد:
۱- جهان امروز از فرهنگ های متنوع و متخالف تشکیل شده است « اصولاً ماهیت جوامع انسانی به دلیل حضور عنصر انسانی در آن اقتضای تنوع و تکثر دارد. همچنین نمی توان از این نکته غفلت کرد که این فرهنگ ها هر کدام ممکن است باورها، ارزش ها، هنجارها و آداب و رسوم خاص خود را داشته باشند[۲۰۷]».
۲- هر یک از فرهنگ ها دارای هنجارها و اصول خاص خود هستند.
۳- هر یک از این فرهنگ ها و هنجارهای آنها دارای مشروعیت یکسانی هستند.
زمانی که مشروعیت یکسان را در کنار نسبت تخالف فرهنگ ها قرار می دهیم نتیجه ای که حاصل می شود عبارت است از اینکه فرهنگ ها « امکان گفتگو ندارند، امکان نقد برون فرهنگی وجود ندارد، یعنی هیچ فرهنگی نمی تواند به صورت موجهی از بیرون مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد، هر آنچه درون یک فرهنگ اتفاق می افتد، در جای خود موجه و صحیح است[۲۰۸]». بنابراین دیگر کسی نمی تواند به نسل کشی روآندا و یوگسلاوی سابق ایراد بگیرد، کسی نمی تواند شکنجه در برخی کشورها را محکوم کند و…. . این نتیجه ای است که هیچ عقل سلیم و وجدان بیداری نمی پذیرد.
۴- « حقوق بشر نیز، مجموعه ای از نرمهایی است که خود محصول یک فرهنگ خاص است….. بنابراین حقوق بشر نیز دستگاه ارزشی همسان و هم سنگ سایر دستگاه های ارزشی حاصل نزدیکی فرهنگ هاست و هیچ ترجیحی بر هیچ یک از آنها ندارد. در نتیجه حقوق بشر نیز در درون فرهنگ شکل گرفته[۲۰۹]». نتیجه این پیش فرض نیز عبارت است از تکثر حقوق بشر و هنجارهای آن. « اصولاً می توان ادعا کرد ستون فقرات نظام هنجاری و ارزشی هر جامعه را اخلاق تشکیل می دهد. رفتارهای اجتماعی و فردی در هر جامعه، بر مبنای موازین و اصول اخلاقی مورد سنجش قرار می گیرد. بنابراین، لازمه تکثر فرهنگی، به معنای تخالف هنجاری و ارزشی فرهنگ ها که مورد ادعای مخالفان جهانشمولی حقوق بشر است، وجود نظامهای اخلاقی نه تنها متنوع که متخالف در جوامع مختلف است. این بدان معنا است که رفتار یا هنجارهای خاص ممکن است، در جامعه ای درست و در جامعه ای دیگر نادرست تلقی شود[۲۱۰]» و نتیجه آنکه برخی از هنجارهای حقوق بشر در برخی از کشورها قابل اعمال است و در برخی از کشورها قابل اعمال نیست و حتی ممکن است که نقض برخی از هنجارهای حقوق بشر نیز ارزش تلقی شود، نتیجه ای که حتی دولتها نیز آن را نپذیرفته اند.[۲۱۱]
در رابطه با تفاوت این دو اصطلاح می توان بیان داشت که از یک سو، تنوع فرهنگی بر عکس نسبیت گرایی فرهنگی قائل به وجود مشترکاتی میان فرهنگ ها است و از سوی دیگر، تنوع فرهنگی بر عکس نسبیت گرایی فرهنگی، گفتگو و تبادل میان فرهنگ ها را در درون خود نهادینه دارد و به همین دلیل قابلیت نقد و ارزیابی فرهنگ ها را دارد.
بخش سوم: اسناد مرتبط با تنوع فرهنگی
مهمترین اسنادی که به طور صریح به مسئله تنوع فرهنگی پرداخته اند عبارتند از :
۱- اعلامیه وین در مورد حقوق بشر ( ۱۹۹۳)
۲- اعلامیه جهانی یونسکو در مورد تنوع فرهنگی ( ۲۰۰۱)
۳- کنوانسیون حمایت و ترویج تنوع جلوه های فرهنگی ( ۲۰۰۵)
فصل سوم: ارتباط متقابل تنوع فرهنگی و جهانشمولی حقوق بشر
با توجه به مطالب فوق الذکر، مفهوم و حدود هر یک از اصطلاحات « تنوع فرهنگی » و « جهانشمولی حقوق بشر » تبیین گردید. اما در این فصل، نگارنده بر آن است تا ارتباط این دو نهاد حقوقی را در موازین مصوب سازمان های بین المللی ( بخش اول ) و دکترین ( بخش دوم ) مورد مداقه قرار دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...