راهنمای نگارش پایان نامه و مقاله درباره : اندازه گیری شاخص فقر انرژی چند بعدی و بررسی ارتباط ... |
در این رویکرد، یک موقعیت میانه پذیرفته میشود که جانشینی بین ویژگیهای مورد بررسی، حتی اگر برخی از آنها، بالاتر از آستانه باشند، امکان پذیر است. بنابراین افراد نباید حتماً در همهی ویژگیها زیر آستانه فقر قرار داشته باشند تا به عنوان فقیر شناخته شوند(راغفر، محمدی فرد و سنگری مهذب، ۱۳۹۲).
۲-۸- مفهوم فقر انرژی
مفهوم خط فقر انرژی در سراسر جهان به خوبی پذیرفته شده است. بخش عظیمی از ادبیات در مورد چگونگی اندازه گیری فقر انرژی و قابل اطمینان بودن معیارهای جایگزین اندازه گیری فقر انرژی است.
روش های اندازه گیری خط فقر انرژی مشابه هستند اما در مورد مسائل مفهومی و روششناختی که آن را تعریف میکند اتفاق نظر وجود ندارد همچنین فرصت کمی برای تعیین سطح فقر انرژی بین نواحی شهری و روستایی وجود داشته است.
پس از گذشت بیش از ۲۰ سال افراد زیادی درگیر مسائل انرژی و دست به گریبان مفهوم فقر انرژی شدند و روش های متنوعی برای تعریف و اندازه گیری آن بکار رفته است. روشها اغلب براساس انرژی فیزیکی یا هزینه آن و به خصوص برای تعیین حداقل سطحی که در آن خانوار غیر فقیر محسوب میشود، بودهاند. این چنین روشها حداقل مقدار انرژی مورد نیاز را براساس سبد کالاها و خدمات برای تامین نیازهای انرژی مستقیم(برای مثال: پخت و پز، روشنایی، گرمای محیط خانه) و همچنین انرژی نهفته در کالاها و خدمات اضافی که توسط خانوار مصرف میشود، تعریف میکند. مشکل در حفظ حداقل مقدار دقیق انرژی مورد نیاز برای تأمین نیازهای اولیه است و این امر مدیون تفاوتهای منطقهای قابل توجه در امر پخت و پز و نیازهای گرمایشی میباشد. مصرف انرژی به دلیل تفاوتهای در شرایط آب و هوایی مکانهای خاصی سراسر جهان اغلب متفاوت است. به علاوه، حداقل نیاز به مقادیر فیزیکی انرژی تا حدی به صورت دلخواه انتخاب شده است.
یکی از مهمترین روشها در میان روش های مبتنی بر نیازهای انرژی فیزیکی توسط براوو و همکاران[۲۷] ارائه و مطرح شده است(۱۹۷۹). معیار براوو نیازهای انرژی مستقیم خانگی از جمله پخت و پز و روشنایی را با جزئیات قابل توجهی اندازهگیری میکند.
در کشورهای گرمسیری نظیر بنگلادش هر خانوار متوسط سرانه به حدود ۲۷٫۴ کیلوگرم معادل نفت خام در هر ماه برای پاسخگویی به انرژی مستقیم، نیاز دارد. تفسیر دوم از نیازهای انرژی فیزیکی ارائه شده توسط گلدمبرگ[۲۸] شامل طیف گستردهای از فعالیتهای انرژیبر است که سرانه (kgoE[29])32.1 در هر ماه برآورد میکند. سوم، تفسیر کلیتر به بررسی نیازهای فیزیکی روزانه مانند پخت و پز و روشنایی طبق بررسیهای مختلف از سراسر جهان میپردازد که منجر به پایین آمدن شدید حداقل انرژی خانگی(KgOE) 50 سالانه) میشود. بنابراین پیش فرضهای مختلف منجر به نتایج مختلفی میشود.
روش دوم، فقر انرژی را به عنوان سطح انرژی مورد استفادهی خانوارها زیر درآمد تعریف شده یا خط فقر تعریف میکند، از آن جا که خط فقر مبتنی بر هزینه که به خوبی در بسیاری از کشورها تعریف شده، این روش بسیار جذاب است به این دلیل که با بهره گرفتن از آن لازم نیست مقدار مصرفی انرژی را اندازه گیری شود. در واقع میتوان به سادگی متوسط سوخت مورد استفادهی خانوارها را براساس خط فقر بر مبنای هزینه حاصل از بررسی انرژی خانوار ارزیابی کرد. اما اشکال تعریف فقر انرژی براساس معیارهای کلی برخلاف سبد انرژی کالاها و خدمات بوده و خط فقر بر مبنای هزینه براساس سیاستهای اجتماعی و اقتصادی عمومی است تا سیاستهای انرژی کشور مورد مطالعه؛ بنابراین ردیابی فقر انرژی برابر با روند فقر درآمد است. فرض اصلی این روش مخارج خانوار فقیر است که ناگریز فقر انرژی را به همراه دارد. در حالی که در واقعیت بعضی از خانواده های غیر فقیر بر اساس معیار فقر مخارج ممکن است هنوز دارای فقر انرژی باشند.
روش سوم، بر اساس مخارج انرژی به عنوان سهمی از درآمد کل که در مطالعات زیادی ذکر شده است. به خوبی ثابت شده که خانواده های فقیر درصد بالاتری از درآمدشان را نسبت به ثروتمندان صرف انرژی میکنند. مطالعات تجربی اخیر نشان داده است که این درصدها میتواند از حدود ۵ تا ۲۰ درصد از درآمد نقدی و یا مخارج باشند. چنان که خانوارهای فقیر به طور فزایندهای سهم بیشتر از درآمد خود را صرف انرژی میکنند آنها به نقطهای میرسند که کاهش در استفاده انرژی آنها به حداقل سطوح ممکن میرسند. نقطهی برش، از ۱۰ درصد کل درآمد است که غالباً در ادبیات به عنوان یک سطح مشترک مخارج برای خانواده های فقیر ذکر میشود. ایده این است که خانوارها باید به اجبار ده درصد درآمد نقدی را صرف انرژی کنند که از سایر کالاهای اساسی و خدمات مورد نیاز برای حفظ حیات، محروم هستند. مشکل این است که ده درصد تقریباً عددی اختیاری و قراردادی است. بنابراین این روش چنین مشکلاتی نیز دارد.
روش چهارم، از یک رویکرد مبتنی بر تقاضا برای تعریف خط فقر انرژی به عنوان نقطهی آستانه استفاده میکند که در آن مصرف انرژی به همراه افزایش درآمد شروع به رشد میکند در این نقطهی آستانهای و زیر این نقطه خانوارها کمترین سطح انرژی را مصرف میکنند و باید به عنوان فقیر انرژی محسوب شوند. برای مردم زیر خط فقر به این معناست که حتی اگر درآمدشان افزایش یابد استفاده از انرژی افزایش نمییابد زیرا آنها از حداقل انرژی لازم برای حفظ زندگی روزانه استفاده میکنند. این نیز به معنای سهم بیشتری از هزینه انرژی است چون زیر یک آستانهی معین استفاده از انرژی تغییر نمیکند اما افراد درآمد کمتر و کمتری دارند؛ سهم بیشتر از هزینه انرژی به نوبهی خود به معنای کاهش سطح رفاه خانوار است چرا که افراد پول کمتری صرف سایر کالاها و خدمات از جمله مواد غذایی و غیر غذایی میکنند. این روش دادهبر است چون جزئیات مربوط به مصرف انرژی خانوار را تحت پوشش قرار میدهد. اما جذابیت آن این است که تعریف فقر انرژی مبتنی بر چگونگی مصرف واقعی انرژی افراد براساس شرایط منابع محلی، قیمت انرژی و سیاستها است(Khandker, Barnes, Samad, 2010).
۲-۹- روش مبتنی برتقاضا برای تعریف فقر انرژی
فرض اصلی اندازه گیری فقر انرژی این است که مصرف انرژی خانوار و سایر کالاها و خدمات غیر انرژی مربوط به رفاه کلی است. سهم نسبی انرژی و سایر مخارج منعکس کننده قیمت و همچنین قابل دسترس بودن انواع انرژیها و تاثیر آنها بر رفاه کلی است. با این حال سهم بیشتر مصرف انرژی به معنای کاهش سطح رفاه خانوار است چرا که درصد پایینتری از مخارج موجود برای سایر کالاها و خدمات از جمله مواد غذایی و مواد غیر غذایی در دسترس است. به طور همزمان مخارج پولی بیشتر روی انرژی الزاماً به معنای استفادهی بیشتر از انرژی نیست و این بستگی به قیمت انرژی، کارایی، نوع استفاده از انرژی، و سایر عوامل دارد. این ممکن است تصویری بدتری برای خانوار با مشاهدهی کاهش سطح رفاه خودش بسازد. این نشان میدهد که نقش استفاده انرژی در رفاه خانواده باید از تقاضا برای خدمات انرژی بررسی شود نه از مخارج انرژی به تنهایی.
رفاه خانوار قطعاً بر تقاضای انرژی تاثیر میگذارد و به طور همزمان استفاده از انرژی بر درآمد و رفاه تاثیر میگذارد به همراه افزایش درآمد خانوارها، مخارج انتخابی نیز بیشتر میشود. خانوارها مخارج بیشتری را صرف استفاده از انرژی موجود میکنند(گسترش طول مدت استفاده از برق) و خرید لوازم خانگیهای مدرن پرمصرف(مثل اتوی برقی، لامپها و فنها) و استفاده از انرژی برای سرگرم کردن و وسایل تجملاتی(برای مثال تلویزیونها، یخچال و دستگاه های تهویهی هوا) که قبلاً در دسترس نبود. از سوی دیگر استفاده از انرژی به ویژه انرژی مدرن میتواند تغییرات محسوسی را هم به طور مستقیم و هم به طور غیر مستقیم در رفاه خانواده ایجاد کند. نتیجه میگیریم که رفاه خانوار، درآمد، و استفاده از انرژی به طور مشترک تعیین میشوند.
استفاده از خدمات روشنایی برای نشان دادن ارتباط مشترک بین درآمد و انرژی است. خدمات روشنایی با کیفیت بالا میتواند فعالیتهای روزانه را گسترش دهد. این امر به ویژه برای یک لامپ الکتریکی صدق میکند که صد برابر نور بیشتر از یک چراغ فتیلهای فراهم میکند. سطوح بالاتر از روشنایی میتواند فعالیتهای درآمدی هر نسل را بهبود بخشد. مانند باز نگه داشتن یک فروشگاه برای ساعتهای طولانی یا افزایش بهرهوری تولید کسب و کارهای خانگی. هر دو به افزایش درآمد و اشتغال کمک میکند. دسترسی به خدمات روشنایی همچنین ممکن است ساعتهای مطالعه برای کودکان محصل را افزایش دهد که به نوبهی خود میتواند دستاوردهای آموزشی را نیز افزایش دهد.
تقاضای انرژی خانگی تحت تاثیر طیف وسیعی از عوامل در سطح خانوار (آموزش، درآمد، زمین و داراییهای غیر زمین، بهداشت و غیره) و جامعه(قیمت انرژی، زیر ساختهای روستایی، بالاترین ساختار دستمزد، و قیمت کالا) قرار دارد. این عوامل احتمالاً در سطح شهری در مقایسه با سطح روستایی کاملاً متفاوت هستند. اما برای خانوارهای با فقر انرژی که تنها نیازهای پایهای انرژیشان تامین میشود، رابطه بین استفاده از انرژی و درآمد باید ضعیف باشد. این قضیهی اصلی تعریف خط فقر انرژی است(Khandker, Barnes & Samad, 2010).
۲-۱۰- اهداف توسعه هزاره سوم
چه موضوع متمایزی درباره اهداف توسعه هزاره سوم (MDGs ) وجود دارد؟ در یک مطالعه سطحی ممکن است فقط لیستی از آرزوها و تمایلاتی به نظر برسند که هر فردی میتواند با آنها موافق باشد. به هر حال در ورای این اهداف تفکرات پیچیده ای وجود دارد.
اول، آنها یک دیدگاه چند بعدی و گسترده توسعه را بیان میکنند. در واکنش به برنامههای تعدیل ساختار در دهه های گذشته، اهداف MDGs، ماورای یک اعتقاد ساده به رشد اقتصادی، به عنوان دارویی برای بیماریهای بشر عمل میکنند. آنها در اهداف توسعه جهانی در خصوص موضوع توسعه انسانی، به جای رفاه انسانی و کاهش فقر، بحث میکنند، و به جای برخورد با فقر به عنوان عدم برخورداری از درآمد، آن را با واژه عدم برخورداری از امکانات اولیه جهت هدایت زندگیهای مناسب تعریف میکنند. این امکانات شامل برخورداری از آخرین استانداردهای زندگی، ولی زندگی طولانی و سالم، داشتن تحصیلات، بهره مندی از آزادیهای سیاسی و مدنی میباشند. امکانات مذکور بستگی به شرایط ضروریی مانند: ثبات محیط زیست، تساوی جنسیتی و دسترسی به محیط اقتصادی جهانی دارد. اهداف توسعه هزاره سوم بر اساس تواناییها و شرایط ضروری تدوین شدهاند.
دوم،MDGs براساس یک سری از ارزشهای اصولی مانند آزادی، مساوات در اهداف توسعه جهانی، احترام به طبیعت و تقسیم مسئولیتها میباشند. مطلبی که در اینجا یادآوری میگردد، اصول و ارزشهای اولیه تعاون شامل، خودیاری، استقلال، دموکراسی، برابری و عدالت، استحکام و ارزشهای اخلاقی و اصول اجتماعی است. با یک نظر سطحی این ارزشها بعنوان یک سری مفاهیم خلاصه هستند. اما مانند ارزشها واصول تعاون میتوانند در شرایط واقعی بکار گرفته شوند تا ما را در ارزیابی مسیر یاری دهند.
سوم، اهداف به حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مرتبط میشوند.که در بیانیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل آورده شده است. این بدان معنی است که اینها تنها یک سری اهداف پرهیزکارانه نیستند بلکه حقوقی قابل ادعا میباشند و عملیات برای رسیدن به این اهداف تنها عملیات خیریهای نیست بلکه تعهداتی است که تمامی ما به عنوان یک شهروند مسئول آن هستیم.
چهارم، این تعهد در جزئیات بیشتر بعنوان یک مشارکت تجاری بر اساس مسئولیتهای متقابل، بین کشورهای غنی و در حال توسعه مطرح میشود. این بدان معنا است که دولتهایکشورهای در حال توسعه مسئولیت استفاده بهینه از منابع خود و هدایت دارائیهای کشورشان را عهده دارند. در حالیکه کشورهای ثروتمند مسئول تامین سیستمهای تجارت بین المللی عادلانه و ایجاد پول بیشتر میباشند. همه اهداف وابسته به هم بوده و قسمتی از مفهوم چند وجهی فقر میباشند(بیریچل، ۱۳۸۷).
۲-۱۱- مطالعات خارجی
تحقیقات صورت گرفته در زمینه اندازه گیری شاخص فقر انرژی چند بعدی در خارج از کشور میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
دیستسو[۳۰] (۲۰۰۷) «رفاه و یا کیفیت زندگی در کشورهای عضو اتحادیه اروپا از طریق شاخصهای پایداری چند بعدی» را مورد مطالعه قرار داد. هدف این مقاله نشان دادن نظریه سن از رفاه است که مفهوم توسعه پایدار را از طریق شاخص چند بعدی پایداری اعمال میکند و متغیرهای اقتصادی، اجتماعی و محیط زیست را در بر میگیرد. این شاخص نشان میدهد که در سطح عملیاتی، چگونه نظریه سن از رفاه میتواند در توسعه پایدار مفید باشد.
کاندکر، بارنز، صمد[۳۱] (۲۰۱۰) «فقر انرژی در مناطق روستایی و شهری هند» را مورد مطالعه قرار دادند. از داده های مقطعی و برای خانوار شهری و روستایی و برای سال ۲۰۰۵ مطالعه را انجام دادند. یافته های تحقیق نشان داد که برخی از مناطق روستایی، ۵۷ درصد از خانوار دچار فقر انرژی هستند در حالی که ۲۲ درصد از آنها دچار فقر درآمدی بودهاند. برای مناطق شهری نرخ فقر انرژی ۲۸ درصد است در حالی که ۲۰ درصد فقر درآمدی دارند. برای کاهش فقر در مناطق روستایی هند سیاستهای برای حمایت از برق رسانی به روستاها، استفاده از سوختهای مدرن برای پخت و پز و کارهای موثر بیشتر باید به کار برده شود.
جیانینی پریرا و همکاران[۳۲] (۲۰۱۱) به بررسی چالشهای فقر انرژی در برزیل پرداختند. این مقاله یک مطالعه میدانی گسترده به منظور بررسی تاثیر برق رسانی روستایی بر فقر انرژی در چارچوب سیاستهای دولت با هدف ترویج برابری انرژی است. در این مطالعه از خط فقر انرژی، منحنی لورنز، ضریب جینی و شاخص سن استفاده شده است. بر اساس نتایج این مطالعه برق رسانی روستایی منجر به کاهش چشمگیر سطح فقر انرژی و در نتیجه بهبود در برابری انرژی میشود.
باتچاریا[۳۳] (۲۰۱۲) در مقالهی خود تحت عنوان «برنامههای دسترسی به انرژی و توسعه پایدار: یک مرور و تجزیه و تحلیل انتقادی» در این مطالعه پایداری با تجربهی دسترسی به انرژی و اجرای تحلیل پایدار چند بعدی ساده به وجود میآید. تاکید فراوانی به برقرسانی در گذشته شده است که نمیتواند به مشکل دستیابی به انرژی و پرداختن به موضوع توسعه پایدار کمک کند. اطمینان از دسترسی به انرژی پاک، برای تامین تقاضا برای پختوپز و انرژی گرمایشی و ارائه گزینههای اقتصادی قابل دوام و مقرون به صرفه به عنوان بزرگترین چالش باقی مانده است. این مقاله پیشنهاد تعادل مجددی از روشهایی را دارد، که اطمینان از پایداری آنها برای دسترسی به انرژی لازم است.
سوواکول[۳۴] (۲۰۱۲) در مقالهای تحت عنوان «اقتصاد سیاسی فقر انرژی: مروری بر چالشهای کلیدی» به بررسی مفاهیم فقر انرژی و نردبان انرژی برای کشورهای در حال توسعه پرداخت، و بیشتر به اطلاعات موجود در فقر انرژی، برقرسانی و وابستگی به سوختهای بیومس برای پخت و پز اشاره دارد. در این مقاله به بررسی اهداف توسعه هزاره به ویژه ارتباط بین خدمات انرژی مدرن و توسعه، سلامتی عمومی، توانمندسازی جنسیتی و تخریب محیط زیست پرداخته شده است در این مقاله اثرات زیست محیطی فقر انرژی شامل جنگل زدایی و تغییرات در کاربری زمین، همچنین انتشارات گازهای گلخانهای مستند شده است. بر اساس نتایج این مطالعه مهمترین موانع کاهش فقر انرژی عبارتند از: فنی، اقتصادی و مالی، سیاسی و نهادی، و فرهنگی و اجتماعی است.
سوواکول و همکاران[۳۵] (۲۰۱۲) در مقالهای با عنوان چه حرکت و فعالیتی برای توجه بیشتر به فقر انرژی لازم است را مد نظر قرار دادند. و به خدمات برجسته برق و تا حدودی انرژی پخت و پز پاک توجه داشتهاند. این مقاله با نگاه دقیقی به تحرک و قدرت مکانیکی به عنوان خدمات ضروری انرژی علاوه بر بازشناسایی ترتیبات نهادی خاص مورد نیاز برای کاهش فقر و محرومیت انرژی میپردازد. در این مطالعه انرژی مورد نیاز سالانه بصورت کمی بر اساس خدمات پایه، استفاده مولد و نیازهای جامعه مدرن ارائه شده است.
ناسبیومر، بازیلین و مودی[۳۶] (۲۰۱۲) مقالهای با عنوان اندازه گیری فقر انرژی: تمرکز بر روی آنچه که اهمیت دارد را مورد مطالعه قرار دادند. در این مقاله ضمن بررسی ادبیات فقر انرژی در مورد شایستگی و کاربرد ابزار موجود برای اندازه گیری فقر انرژی بحث میکند. در این مقاله، یک شاخص مرکب جدید برای اندازه گیری فقر انرژی معرفی شده است. و برای چندین کشور آفریقایی مورد بحث قرار گرفته است. در حالی که بیشتر شاخصهای موجود و شاخصهای مرکب، به دسترسی انرژی، یا درجه توسعه مربوط به انرژی توجه دارند. شاخص جدید این مقاله شاخص چند بعدی فقر انرژی(MEPI) است که بر محرومیت دسترسی به خدمات انرژی مدرن تمرکز دارد. این شاخص بروز فقر انرژی و شدت فقر انرژی را مد نظر دارد.
ون در کرون، براور و ون بیوکرینگ[۳۷] (۲۰۱۳) در مقاله خود تحت عنوان « نردبان انرژی: اسطوره نظری یا واقعیت تجربی؟ نتایج: ازیک متاآنالیز» پرداختند. هدف اصلی این مقاله شناسایی عوامل کلیدی فرآیندهای انتقال انرژی بر مبانی چارچوب انتخاب انرژی اساسی خانوار است. این مقاله یک چارچوب نظری جدیدی برای تجزیه و تحلیل تصمیمات محیط زیست ارائه میکند که انتخاب انرژی و سوخت را تحت تاثیر قرار میدهد و سپس این چارچوب را در بررسی متاآنالیز مدلهای انتخاب انرژی موجود و رفتار پشت سر هم (مرتب شده)[۳۸] در مناطق شهری و روستایی کشورهای در حال توسعه بکار میگیرد.
ناسبیومر و همکاران[۳۹] (۲۰۱۳) در مقاله خود با عنوان دیدگاه جهانی شاخصهای چند بعدی فقر انرژی(MEPI) را مورد مطالعه قرار دادند. در این مقاله پیشرفتهای صورت گرفته در توسعه شاخصهای چند بعدی فقر انرژی(MEPI) مطرح شده، و همچنین از آن برای تجزیه و تحلیل شاخصهای فقر انرژی برای تعدادی از کشورهای در حال توسعه استفاده شده است.
سروا منسا و کمسور و بری هاموند[۴۰] (۲۰۱۴) در مطالعه خود به بررسی شاخصهای دسترسی به انرژی و روند آنها در غنا پرداختند. در این مطالعه از سه معیار شاخص چند بعدی فقر انرژی[۴۱]، شاخص توسعه انسانی[۴۲] و شاخص دسترسی به انرژی استفاده شده است. نتایج نشان داد که غنا، به خدمات انرژی مدرن در مقایسه با کشورهای جنوب صحرا دست یافته است، غنا میتواند بر اساس مجموعهای از اهداف، به دسترسی همگانی به برق و ۵۰ درصد دسترسی به LPG تا سال ۲۰۲۰ برسد.
۲-۱۲- ادبیات داخلی
در داخل کشور مطالعه مستقیمی در مورد شاخص فقر انرژی چند بعدی صورت نگرفته است.
خدادادکاشی، باقری، حیدری (۱۳۸۱) در پژوهش خود به اندازه گیری شاخصهای فقر در ایران طی سالهای ۱۳۷۹-۱۳۶۳ پرداختند. نتایج نشان داد سهم فقر در جوامع روستایی بیشتر از جوامع شهری است، این نتایج حتی با سهم نسبی جمعیت تشدید میشود. طی سالهای مطالعه سهم فقر خانوارهای با سرپرست بیسواد یا دارای سواد ابتدایی، بیشترین و سهم خانوارهایی که سرپرست آنها دارای مدارک لیسانس و بالاتر بوده کمترین درصد بوده است.
پرمه (۱۳۸۴)، در مقالهی خود با عنوان بررسی یارانه انرژی و آثار افزایش قیمت حاملهای انرژی برسطوح قیمتها در ایران با بهره گرفتن از ماتریس حسابداری اجتماعی قیمتی، آثار تورمی ناشی از افزایش قیمت حاملهای انرژی(فرآورده های نفتی، برق و گاز) را مورد بررسی قرار داد و نتایج نشان داد که تعدیل قیمت تمامی حاملهای انرژی به سطح قیمتهای جهانی گویای آن است که تورم به وجود آمده ۶/۳۵ خواهد بود.
باقری و کاوند (۱۳۸۵) در مقالهی خود از طریق شاخص SST، شدت فقر در ایران طی سال های ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ با بهره گرفتن از داده های آمارگیری از طرح هزینه و درآمد خانوار مرکز آمار ایران و در نظر گرفتن خط فقر مطلق ۲۳۰۰ کالری برای مناطق شهری و روستایی محاسبه و درصد تغییر آن طی دو سال را با یکدیگر مقایسه کردند. نتایج حاصل نشان داد که شدت فقر در مناطق شهری در سال ۱۳۸۳ نسبت با سال ۱۳۸۲، ۱٫۷ درصد افزایش یافته و در مناطق روستایی ۱٫۸ درصد کاهش یافته است. علاوه بر این، شدت فقر طی این دو سال در مناطق شهری بیش از مناطق روستایی بوده است.
خیابانی (۱۳۸۷)، براساس یک الگوی تعادل عمومی قابل محاسبه استاندارد(SCGE) به بررسی و ارزیابی آثار افزایش قیمت حاملهای انرژی روی اقتصاد ایران پرداخت. نتایج نشان داد که افزایش قیمت حاملهای انرژی با ایجاد کاهش در انحراف قیمتهای نسبی، مصرف بیرویهی انرژی در بخشهای تولیدی و خانوارها را کاهش میدهد. از سوی دیگر با افزایش هزینه های تولیدی، تورم افزایش و رفاه اقتصادی افراد کم درآمد کاهش مییابد. البته تورم و کاهش رفاه در سناریوی افزایش قیمت تمامی حاملهای انرژی بسیار بیشتر از سناریوی افزایش قیمت بنزین بوده است.
افقه و قنواتیفر(۱۳۸۸) به اندازه گیری شدت فقر در استان خوزستان طی سالهای ۱۳۸۵- ۱۳۷۶ پرداختند. برای برآورد شدت فقر از شاخص SST استفاده کردند. نتایج تحقیق نشان داد که طی دوره زمانی مذکور شدت فقر در نواحی شهری و روستایی استان افزایش یافته و افزایش شدت فقر در نواحی شهری استان خوزستان بیشتر از نواحی روستایی آن میباشد.
خدادادکاشی، حیدری(۱۳۸۸) در مقالهای به اندازه گیری شاخصهای فقر براساس عملکرد تغذیه ای خانوارهای ایرانی پرداختند. و یافته های این مقاله نشان داد مجموعه تحولات اقتصادی و اقدامات حمایتی منجر به کاهش فقر مطلق و افزایش فقر نسبی در ایران شده است. علاوه بر این با مقایسه روش های مختلف اندازه گیری فقر در مییابیم که اندازه فقر و درصد افراد فقیر جامعه تابعی از نحوه نگرش به مفهوم فقر است.
نوروزی (۱۳۸۸) در مقاله خود به برآورد تقاضای انرژی مفید بخش خانگی در ایران به تفکیک گروه های هزینهای مختلف خانوار پرداخت. در این مقاله با بهره گرفتن از متدلوژی مدل برآورد تقاضای انرژی MADE-II، که در آن لحاظ کردن توزیع درآمدی خانوار بر الگوی تقاضای انرژی مفید مهمترین شاخصه های این مدل میباشد، به برآورد انرژی مفید بخش خانگی پرداخت. و نتایج تقاضای انرژی مفید در هر یک از هشت بخش مختلف تقاضای انرژی مفید را نشان میدهد که در هر یک از ده گروه هزینهای روستایی و شهری و در استانهای مختلف کشور برآورد شده است. نتایج نشان داد که تقاضای بخش گرمایش محیط، بیشترین تقاضای انرژی مفید بخش خانگی را تشکیل میدهد. و از میان استانهای کشور از لحاظ تقاضای انرژی مفید، استانهای تهران، خراسان رضوی و اصفهان، بیشترین میزان تقاضای انرژی مفید را دارند. و استانهای چهار محال و بختیاری بیشترین و استان هرمزگان کمترین تقاضای سرانهی خانوار را به خود اختصاص دادهاند.
شعبانی و کیهانی(۱۳۸۹) به بررسی رابطه مصرف سرانه انرژی و شاخص توسعه انسانی در ایران طی سالهای ۲۰۰۶-۱۹۸۰ پرداختند. نتایج نشان داد که رابطه نزدیکی بین شاخص توسعه انسانی و انرژی مصرفی به ازای هر نفر وجود دارد و این رابطه به صورت یک معادله چند جملهای درجه سه بدست آمده است. و همچنین نتایج نشان داد که برای بالا بردن شاخص توسعه زندگی در سالهای اخیر انرژی بیشتری استفاده شده است که این موضوع برای کشورهای درحال توسعه امری طبیعی میباشد.
منظور، شاهمرادی و حقیقی (۱۳۸۹)، در مقاله خود با بهره گرفتن از یک مدل تعادل عمومی محاسبهپذیر(CGE)، پیامدهای اقتصادی سیاست حذف یارانهی پنهان و آشکار انرژی، یا به عبارت دیگر اثرات افزایش قیمت حاملهای انرژی را مورد ارزیابی قرار دادند. مدل این تحقیق پیش بینی میکند در اثر اجرای این سیاست، رفاه خانوارها و سطح تولیدات داخل کاهش خواهد یافت. به جز بخش بالادستی انرژی، سایر بخشها با کاهش سطح فعالیت مواجه میشوند. صادرات انرژی افزایش یافته و صادرات سایر کالاها کاهش مییابد. در مقابل واردات انرژی کاهش و واردات سایر کالاها افزایش خواهد داشت. هم چنین تقاضای فعالیتهای تولیدی و مصرف خانوارها از انرژی کاهش مییابد.
شکیبایی و احمدلو(۱۳۹۰) به بررسی رابطه بین مصرف حاملهای انرژی و رشد زیر بخشهای اقتصادی در ایران برای دوره زمانی ۱۳۸۶-۱۳۴۶ با تحلیل توصیفی پرداختند. برای این منظور از تکنیک هم انباشتگی و مدل تصحیح خطای برداری استفاده کردهاند. و نتایج نشان داد که یک رابطه بلند مدت یک طرفه از مصرف برق بخشهای صنعت و کشاورزی، به ترتیب به رشد ارزش افزودهی بخشهای صنعت و کشاورزی و هم چنین یک رابطه با بهره گرفتن از آزمون هم زمان از مصرف برق، نیروی کار و سرمایه بخشهای کشاورزی و صنعت به رشد ارزش افزودهی این بخشها وجود دارد. همچنین یک رابطه بلند مدت یک طرفه از مصرف گاز بخش صنعت به رشد ارزش افزودهی این بخش و نیز یک رابطه با بهره گرفتن از آزمون هم زمان از ارزش افزوده، نیروی کار و سرمایه بخش خدمات به مصرف فرآوردههای نفتی این بخش موجود است.
شریف آزاده و انتظار(۱۳۹۰) با بهره گرفتن از تخمینهای شاخص شدت فقر، روند شدت فقر را در ایران طی سالهای ۱۳۸۶-۱۳۶۳ محاسبه کردند. نتایج محاسبه شدت فقر در ایران نشان داد که روند شدت فقر در نواحی شهری و روستایی، از الگوی رفتاری یکسانی پیروی میکند. علاوه بر این، مقایسه شدت فقر، بیانگر وضعیت رفاهی بهتر در روستاها تقریباً در کل دوره است.
شاهمرادی(۱۳۹۱) در پایان نامهی خود اندازه گیری فقر چند بعدی در استان کرمانشاه طی سالهای ۱۳۶۳، ۱۳۶۸، ۱۳۷۴، ۱۳۷۹، ۱۳۸۳، ۱۳۸۸ را مورد بررسی قرار دادند. براساس نتایج به دست آمده تقریبا تمام دورهی مورد بررسی، میزان شاخصهای فقر در مناطق روستایی بالاتر از مناطق شهری بوده است. و هم چنین روند کلی شاخصها در فقر روستایی نزولی بوده است، که این امر بدان معنی است که درصد جمعیت زیر خط فقر، شکاف فقر و شدت فقر طی سالهای مورد بررسی کاهش یافته است. هم چنین میزان نرخ فقر چند بعدی به هر میزان که ضریب جانشینی بین ویژگیهای مورد بررسی بیشتر باشد، کمتر میشود.
انصاری (۱۳۹۲) در پایان نامه خود به بررسی کارایی انرژی در بخش خانگی استانهای کشور(رهیافت تقاضای مرزی تصادفی) پرداخت. در این پایان نامه مصرف انرژی بخش خانگی استانهای مختلف طی سالهای ۱۳۸۸-۱۳۸۱ با بهره گرفتن از رویکرد اقتصاد سنجی فضایی و روش مرزی تصادفی، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مصرف انرژی نسبت به قیمت بسیار کم کشش و نسبت به سطح درآمد سرانه خانوار و جمعیت با کشش میباشد و با افزایش اندازهی خانوار، مصرف انرژی کاهش مییابد و این که مصرف انرژی در استانها از یک الگوی فضایی تبعیت میکند. همچنین ایلام، سیستان و بلوچستان، اردبیل و بوشهر دارای کمترین کارایی انرژی بخش خانگی بین استانهای کشور میباشند. همچنین نتایج حاکی از این است که شاخص شدت انرژی، معیار مناسبی برای پیش بینی کارایی انرژی بخش خانگی کشور، نمیباشد.
راغفر، محمدی فرد و سنگری مهذب(۱۳۹۲) اندازه گیری فقر چند بعدی در مناطق ۲۲ گانه شهر تهران را مورد بررسی قرار دادند. فقر چند بعدی، براساس چهار ویژگی درآمد، مسکن و آموزش و سلامت عمومی اندازه گیری شده است. نتایج به دست آمده نشان داد فقیرترین منطقه تهران براساس رویکرد درآمد، منطقه ۱۹ و از نظر آموزش و مسکن نیز به ترتیب مناطق ۱۹ و ۱۷ هستند. بدترین وضعیت از نظر سلامت عمومی مربوط به منطقه ۱۶ است. بیشترین نرخ فقر چند بعدی در منطقه ۱۴ و کمترین نرخ در منطقه ۱ دیده شد. همچنین میزان نرخ فقر چند بعدی به هر میزان که ضریب جانشینی بین ویژگیهای مورد بررسی بیشتر باشد، کمتر میشود . ۶۳ درصد از مردم تهران دچار محرومیت نسبی هستند.
فصل سوم
مبانی نظری و تصریح مدل
۳-۱- مقدمه
انرژی یکی از پایه های مهم حیات اقتصادی، صنعتی و علمی در جهان میباشد که بدون آن زندگی و بطور اخص عرصه صنعتی با مشکلات عدیدۀ روبرو خواهد گردید. تجارب دهه های اخیر نشان میدهد که با افزایش استفاده از منابع انرژی در جهان و ذخایر محدود سوختهای فسیلی دیگر نمیتوان به منابع محدود انرژی متکی بود اگر چه نفت و سایر سوختهای فسیلی میتوانند حداقل تا چند دهۀ آینده نیازهای انرژی دنیا را تأمین نمایند اما چالشهای عمیقتری که نظام انرژی جهان را شکل میدهد مسائل محیط زیستی و تولید گازهای گلخانه میباشد.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-16] [ 01:55:00 ق.ظ ]
|