در فقه حنفی چنین نکاحی را نمی‌پذیرد و قائل به بطلان آن است. صاحب الفقه علی المذاهب الخمسه می‌گوید: «اتفقت المذاهب الأربعه على عدم جواز الجمع بین امرأه و عمتها، و لا بینها و بین خالتها، لأن عندهم قاعده کلیه، و هی لا یجوز الجمع بین اثنتین لو کانت إحداهما ذکرا لحرم علیه تزویج الأخرى، فلو فرضنا العمه ذکرا لکانت عما، و العم لا یجوز له الزواج من بنت أخیه، و لو فرضنا بنت الأخ ذکرا لکان ابن أخ، و لا یجوز لابن الأخ الزواج من عمته، و هکذا الحال بالقیاس إلى الخاله و بنت الأخت».[۷۸]

 

مستند این اقوال احادیث بسیاری است که در این خصوص وارد شده است. در این کتب جمع بین این دو را ممنوع می‌دانند. فرقی ندارد که عمه و خاله ناتنی باشند و یا حقیقی و دلیل این امر را آیات قرآن و سنت متواتره بیان می‌کنند.[۷۹]

 

گفتار سوم: نشر حرمت به وسیله زنا

 

در خصوص کلیت حصول نشر حرمت ناشی از زنا در مبحث نکاح اختلافی نیست. ولی در اینکه آیا زمان وقوع زنا، در حصول حرمت تاثیری دارد یا خیر، اختلاف است.

 

فقهای حنفی زنا را مطلقا موجب نشر حرمت بین انسان‌ها، جهت نکاح می‌دانند. حال این زنا قبل از واقع شده باشد و یا بعد از عقد، فرقی ندارد.[۸۰]

 

فقهای امامیه زنای قبل از وقوع عقد نکاح را موجب حرمت می‌دانند. ولی اگر زنا پس از عقد واقع شود، حرمت و خللی در نکاح منعقده قبل از آن ندارد.[۸۱]

 

گفتار چهارم: عدد زوجات

 

گرفتن بیش از چهار زوجه دائمی، به اجماع بین همه مذاهی ممنوع است. ولی سوال اینجا است که آیا می‌توان در زمان عده طلاق(رجعی یا بائن) زن چهارم، زوجه دیگری اختیار نمود؟

 

فقهای حنفی بر این نظراند که اختیار نمودن زوجه دیگر در زمان عده – مطلقا چه طلاق رجعی باشد و با بائن- صحیح نیست. ولی فقهای امامیه نکاح در عده طلاق بائن را صحیح می‌دانند.[۸۲]

 

گفتار پنجم: حرمت لعان

 

لعان در اصطلاح فقهى عبارت است از ملاعنۀ مخصوصى که هر یک از زن و شوهر براى ازاله حدّ قذف یا اثبات نفى ولد با تشریفات مخصوص با یکدیگر انجام مى‌دهند. لعان داراى دو سبب مى‌باشد: سبب اوّل: «نسبت زنا دادن به زن محصنه (عفیفه) مدخول بها». هرگاه مردى مدعى گردد که همسر دائمى وى که مدخول بها مى‌باشد با مرد دیگرى مرتکب زنا گردیده (اعم از اینکه این زنا قبلا باشد یا دبرا) و ادعا کند که تنها خودش این عمل را مشاهده نموده و کسى دیگر شاهد آن نبوده است، حال چنانچه مرد به انجام تشریفات لعان راضى شود باید به شرحى که خواهیم گفت آن را انجام دهد و اگر از اجراى لعان خوددارى نماید باید حدّ قذف بر او جارى شود.

 

سبب دوّم: «انکار ولد»:و آن در موردى است که مردى فرزندى را که طبق قانون به او ملحق مى‌شود منکر گردد. از نظر شرعى وقتى که بچه در فراش زوج و زوجه‌اى متولّد گردد، ملحق به پدر است

 

فقه امامی قائل به حصول حرمت ابدی بین زن و مرد پس از وقوع لعان است. [۸۳]

 

ماده۱۰۵۲ قانون مدنی می‌گوید: تفریقی که بالعان حاصل می شود موجب حرمت ابدی است.

 

فقهای حنفیه در این باره نظر متفاوتی دارند. ایشان بر این نظراند که لعان مانند طلاق است و حرمت نکاح با زنی که مورد ملاعنه قرار گرفته است فقط در زمان عده است.[۸۴]

 

در تعلیل این ادعا می‌توان اینگونه گفت که لعان بر اساس اختیار شخص و ایراد آن بر زبان است. اگر شخص بعد از انجام لعان با اراده خود لعان را نفی کند، لعان و کلیه آثار آن منتفی می‌شود. گویا اینکه اتفاق خاصی نیافتاده است و مانند طلاق با آن برخورد می‌شود.

 

گفتار ششم: تعداد طلاق

 

درفقه امامی زوجه پس از سه بار طلاق عدی بر شوهر حرام موقت می‌شود. در این مثال زوج زمانی می‌تواند با زوجه نکاح واقع نماید که زوجه با نحلل ازدواج نماید. و نیز پس از نه بار طلاق عدی (پس از هر سه طلاق یک محلل وجود دارد) بر زوج حرام موبد می‌شود. در این موضوع اختلافی نیست. دکتر محقق در این باره به تفصیل می‌گوید:

 

«… بر موضوع فوق اجماع فقهاى امامیّه محقّق است و نصوص بسیار زیادى از سوى معصومین (ع) در خصوص آن وارد گردیده؛ ولى باید توجّه داشت که متن محل اجماع فقها چنین است «المطلقه تسعا للعده …» یعنى: «طلاق داده شده با ۹ طلاق عدّى. ‌در حالی‌که ترتیبى که بیان شد از میان ۹ طلاق انجام شده فقط ۶ تاى آن عدّى است، زیرا طلاق سوّم در هر بار که موجب تحریم شده عدى نیست بلکه بائن است، چرا که گفتیم طلاق عدّى آن است که در عدّه رجوع و دخول صورت گیرد و طلاق سوّم اینچنین نیست.

 

امّا با مراجعه به نصوص وارده در مسأله مشخّص مى‌گردد که منظور فقهاء به همان صورتى است که ذکر شد یعنى در حقیقت بر نه طلاقى که تنها شش‌تاى آن عدّى است، ۹ طلاق عدّى اطلاق نموده‌اند که مى‌گویند مجاز با علاقه مجاورت و یا اکثریت و یا کل و جزء است. با این تحلیل که طلاق سوّم چون در مجاورت دو طلاق عدّى قرار گرفته هر چند که عدّى نیست، عدّى گفته شده است و یا آنکه به علّت ‌اکثریت عدّى بر غیر عدّى. با امعان نظر در نصوص وارده و متون فقها مستفاد مى‌گردد که براى تحقّق حرمت ابدى شرائط زیر لازم است و با فقدان هر یک از شرائط، حرمت مترتّب نخواهد شد:

 

الف) بایستى در تمامى ‌طلاق‌های سه‌گانه، که مستلزم محلّل شده است، دو رجوع در میان فاصله شده باشد. و چنانچه مثلا طلاق صورت گیرد و پس از انقضاى عدّه با عقد مجددا زوجیّت تشکیل یافته باشد، هر چند بار سوّم موجب محلّل گردیده (زیرا لزوم محلّل متوقف بر آن نیست که طلاقها عدّى باشد و زوج در عدّه رجوع نماید) ولى در عین حال این اثر را دارد که در بار نهم موجب حرمت ابدى نخواهد بود. حتّى به تعبیر بعضى از فقهاء اگر صد بار هم چنین می‌شد حرمت ابدى ببار نخواهد آورد.

 

ب) بایستى پس از رجوع در عدّه دخول صورت گرفته باشد، و چنانچه در عدّه رجوع نموده ولى بدون دخول مبادرت به طلاق نماید، هر چند بار سوّم موجب حرمت و براى حلال شدن محتاج به محلّل است، ولى در عین حال براى بار نهم حرمت ابدى ترتّب نخواهد یافت.

 

دو شرط فوق در کلمه طلاق عدّى نهفته است. یعنى وقتى گفتیم از نه طلاق انجام شده بایستى شش‌تاى آن عدّى باشد، لزوم شرائط فوق احساس مى‌گردد. زیرا چنانچه زوج در ‌طلاق‌های اوّل، دوّم، چهارم، پنجم، هفتم و هشتم و در مدّت عدّه رجوع نکند، و یا رجوع کند ولى آمیزش ننماید، طلاق انجام شده عدّى نخواهد بود؛ و ‌بنابرین‏ نهمین طلاق محرم ابدى نمى‌باشد».[۸۵]

 

ماده۱۰۵۷ قانون مدنی می‌گوید: زنی که سه مرتبه متوالی زوجه یکنفر بوده و مطلقه شده بر آن مرد حرام می شود مگر اینکه بعقد دائم بزوجیت مرد دیگری در آمده و پس از وقوع نزدیکی با او بواسطه طلاق یا فسخ یا فوت فراق حاصل شده باشد.

 

ماده ۱۰۵۸ قانون مدنی می‌گوید: «زن هر شخصی که به نه طلاق که شش تای آن عددی است مطلقه شده باشد بر آن شخص حرام موبد می‌شود».

 

ولی سایر مذاهب اهل سنت من جمله مذهب حنفی، قائل به حرمت ابدی پس تعداد معینی طلاق نیستند. آقای مغنیه در این باره می‌گوید:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...