حضرت یوسف علیه السّلام، رحمت پروردگار را دلیل گناه نکردن خود می دانند و می­فرمایند: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحیم، و افزود: من نفس خود را به گرایش به بدی ها تبرئه نمی کنم، چرا که نفس آدمی بسیار به بدی فرمان می­دهد، مگر کسی را که پروردگار من بر او رحم کند، به راستی پروردگار من آمرزنده و مهربان است» (یوسف: ۵۳). پس رحمت پروردگار موجب پرهیزگاری ماست و ما خود، توان مقابله با نفس امرکننده به بدی ها را نداریم. این تفکّر مانع از ایجاد عُجب در وجود انسان می‌گردد.

 

همان گونه که رحمت خدا و دست لطف او یاری می­ کند انسان را که پرهیزگار بشود و پرهیزگار بماند، رأفت و عطوفت انسان ها نسبت به هم نیز باید باعث گردد شرایط پرهیزگاری برای یکدیگر را فراهم آورند و در حفظ دیگران از گناهان بکوشند. مثلاً انسانی که با ندادن صدقه و احسان ننمودن به شخصی، موجب فقیر ماندن او می­گردد، اگر احیاناً شخص دچار ناامیدی شد یا به دزدی و اعمال حرام رو آورد، در گناه او شریک است و بالعکس اگر با رحمت و رأفت شرایط غنای همنوع را فراهم نمود، در پرهیزگاری او را یاری نموده است. همچنین است زنی که با اطاعت پروردگار و رعایت عفّت، حجاب و پاکدامنی خود، موجبات پرهیزگاری جوانان جامعه را فراهم می آورد، در هدایت و ثواب آن ها شریک می‌باشد و زنی که با عدم رعایت احکام الهی، انسان ها را به منجلاب گناه بکشاند و نسبت به آن ها عطوفت و مهر حقیقی نداشته باشد، نه تنها عقبای آن ها را ویران ساخته، بلکه گناه آنان دامن وی را نیز رها نخواهد کرد. پس هر انسانی باید به حال همنوعش رحم کند و او را در حفظ ایمان، یاری نماید.

 

در کتاب شریف مفاتیح، مواردی مکرر دیده می شود که برای اولیاء و دوستان خدا رحمت درخواست می شود: « اللَّهُمَّ وَ کَمَا غِبْنَا عَنْ ذَلِکَ وَ لَمْ نَشْهَدْهُ وَ آمَنَّا بِهِ وَ لَمْ نَرَهُ صِدْقا وَ عَدْلا أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُبَارِکَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَحَّمَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ وَ بَارَکْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ فَعَّالٌ لِمَا تُرِیدُ وَ أَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ شَهِیدٌ، خدایا با این که ما در آن زمان نبودیم و این امور را مشاهده نکردیم، ولی از روی راستی و درستی به آن ایمان آوردیم (و از تو می‌خواهیم) که درود فرستی بر محمّد و آل پاکش و برکت دهی بر محمّد و آل پاکش و رحمت فرستی بر محمّد و آل پاکش همانند بهترین درودها و برکات و رحمت هایت که بر ابراهیم و خاندانش فرستادی که تو سزاوار ستایش و بزرگواری و هر چه اراده کنی انجام دهی و تو بر هر کاری توانا و گواهی» (دعای سمات، ص ۱۹)، و برای دشمنان و معاندان لعنت (دور شدن از رحمت خداوند) طلب می‌گردد: «فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقَامِکُمْ وَ أَزَالَتْکُمْ عَنْ مَرَاتِبِکُمُ الَّتِی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فِیهَا وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُمْ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ أَوْلِیَائِهِمْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِیَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنِی أُمَیَّهَ قَاطِبَهً وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجَانَهَ وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْرا وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتَالِکَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی لَقَدْ عَظُمَ مُصَابِی بِک‏، پس خدا لعنت کند مردمی را که ریختند شالوده ستم و بیدادگری را بر شما خاندان و خدا لعنت کند مردمی را که کنار زدند شما را از مقام مخصوصتان و دور کردند شما را از آن مرتبه هایی که خداوند آن رتبه ها را به شما داده بود و خدا لعنت کند مردمی که شما را کشتند و خدا لعنت کند آنان که تهیه اسباب کردند برای آن ها تا توانستند با شما بجنگند، بیرازی جویم به سوی خدا و به سوی شما از ایشان و از پیروان و دنبال روندگانشان و دوستانشان، ای اباعبدالله من تسلیمم و در صلحم با کسی که با شما در صلح است و در جنگم با کسی که با شما در جنگ است تا روز قیامت؛ و خدا لعنت کند خاندان زیاد و خاندان مروان را و خدا لعنت کند بنی امیه را همگی و خدا لعنت کند فرزند مرجانه (ابن زیاد) را، خدا لعنت کند عمربن سعد را و خدا لعنت کند شمر را و خدا لعنت کند مردمی را که اسب ها را زین کردند و دهنه زدند و به راه افتادند برای پیکار با تو پدر و مادرم به فدایت! که به راستی بزرگ شد مصیبت تو بر من …» (زیارت عاشورا، ص ۳۹۶ ـ ۳۹۵).

 

از این نکته چند آموزه تربیتی می توان استنتاج نمود:

 

۱ـ این مطلب، یک روش تشویقی است برای انسان‌ها، که از اولیای خدا الگو بگیرند و باقیات الصّالحات[۲۷] را برای خود تدارک دیده و رحمت خاصه فناناپذیر پروردگار را تا ابد برای خود فراهم آورند و بالعکس از افتادن در وادی عناد و کفر که باعث دور شدن از رحمت می‌گردد، بپرهیزند. البته معاندین در سرای دنیا از رحمت عام الهی بهره مند بودند؛ اما به وسیله اعمال ارادی خود و پاسخ مثبت به نفس اماره (امر کننده به بدی ها)، از رحمت خاصّ خدا که ابدی است، خود را محروم نموده و با لجاجتی که به خرج دادند، آن چنان رذالتی را برای خود خریدند که امیدی به سعادت آن ها نمی رود و جایگاهی جز دوزخ نخواهند داشت.

 

۲ـ درخواست رحمت، برای اولیای خدا که خود رحیم[۲۸] هستند، باعث تکثیر رحمت و مهر و خوبی خواهد شد. ‌به این صورت که رحمت مضاعف پروردگار، درجات اولیای خدا را ارتقا می­دهد و اولیای حق، با ارتقای درجه، رحمت بیشتری نسبت به همنوعان و مخلوقان ارائه خواهند کرد و برای بندگان دعا نموده و رحمت و مهر خدا را برای مخلوقات مطالبه می نمایند و باز رحمت خداوند چند برابر به مخلوقان بازگشت خواهد نمود و باز با درخواست رحمت برای اولیای خدا، درجات ایشان بیش از پیش ارتقا می‌یابد و رحمت و خیر و دعای خوبان و استجابت آن تکثیر خواهد یافت؛ و این راز اهمیت صلوات بر محمّد و آل محمّد است که علاوه بر ارتقاء معنوی برای ایشان، برای بندگان نیز رحمت مضاعف در پی خواهد داشت و عالم به سمت پیروزی نیکی ها بر بدی ها و غلبه حق بر باطل پیش خواهد رفت. همچنین کسانی که رحمت را برای بندگان خدا نمی خواستند و سدّ راه هدایت ایشان می شدند، و اولیای خدا را از بین می بردند و با خدا و دوستانش عداوت می­ورزیدند، هر چه از رحمت پروردگار دورتر باشند بندگان از لوث اثرات آن ها در عالم هستی بیشتر در امان خواهند ماند؛ چه این که آن ها خود اختیاراً رحمت خدا را نخواستند نه برای خود و نه برای دیگران، و خود و دیگران را به ورطه هولناک فلاکت و دوزخ انداختند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...