مقام معظم رهبری نیز درباره معنا و آثار تقوا می فرماید:
مفهوم تقوا در اسلام، به معنای مراقبت دائمی یک انسان از حرکت خود واز مسیر و انگیزه های خود و از آن سمتی است که آن را اتخاذ کرده و دارد حرکت می کند؛ آن مراقبت دائمی را تقوا گویند - نوعی هوشیاری ، خودپایی، پرهیز و بر حذر بودن، لذا در عمل شخص هم تقوا مهم و موثر است در جامعه هم موثر است. در هدایت جامعه ، هم تقوای شخص مهم است، هم تقوای آن کسانی که روی اشخاص اثر می گذارند… یعنی ما به فکر دنیا هم باشیم، تقوا لازم داریم؛ به فکر پیروزی و عزت هم باشیم، به فکر موفقیت در میدانهای جهانی، یا به فکر رضایت خدا هم باشیم، در هر حال تقوا لازم داریم. ببینید، تقوا یک ارزش اسلامی به معنای مطلق است. (بانکی پورفرد، ۱۳۸۰: ۱۳۳)
و در بیانی دیگر می فرماید:
عالمی که وجدان بیدار و تقوا نداشته باشد، اضّر از هر دشمن بر جامعه اسلامی است. (همان: ۱۳۳)
ج- ذکر و یاد خدا:
ذکر و یاد خدا یعنی همان توجه به او؛ کسی که خالق تمام هستی است و در نظام تکوین همه چیز به سوی اوست حرکت هر جنبنده ای به ذکر و یاد اوست و در این راه هر موجودی دارای شعور و آگاهی بیشتری باشد بیشتر خود را به او نزدیک می بیند. هرکس به اندازه معرفت خود نسبت به خدا به او توجه دارد و این معرفت نیز به ذکر و یاد او ایجاد می شود. و اگر کسی دچار غفلت شد از یاد او باز می ماند و خودش دچار خسران و زیان شده است. در واقع کسی که ذکر می گوید خداوند را اطاعت کرده است و خداوند نیز به همین واسطه به او عنایت دارد. یکی از نکات مهم اینست که ذکر باید خالص و برای خدا باشد. امام صادق(ع) می فرماید:
پایان نامه - مقاله - پروژه
خود را برای رضای خدا خالص گردان. طاعت های خود را هر چند زیاد باشند در مقایسه با احسان و بخشش های او اندک شمار، زیرا اگر بزرگ بپنداری سبب می شود که ریا، خودبینی، سفاهت، تندخویی نسبت به مردم، زیاد دانستن عبادت ها و فراموش کردن احسان و نعمتهای خداوند گرفتار شود و جز به دوری تو از خداوند افزوده نمی شود و با گذشت روزگار، جز وحشت و اضطراب عاید نمی گردد. (واثقی راد، ۱۳۸۳: ۳۲۵)
کسی که ذکرگو است خداوند نیز او را یاد می آورد. علی علیه السلام می فرماید: من ذکرالله ذکره. کسی که خداوند را به یاد آورد خداوند او را یاد می آورد یعنی به او توجه می کند. (همان: ۳۳۲)
ذکر خداوند باعث کمال انسان است و ذکر غیرخدا مایه حسرت و پشیمانی است. کسی که در طول عمر ذکر غیرخدا را بگوید روزی خواهد رسید که در می یابد که عمر خود را تلف کرده و سودی نبرده است و ارزشی کسب نکرده است چون ارزش هر چیزی با ذکر خداوند ارزیابی می شود.
شهید مطهری در کتاب سیری در نهجالبلاغه آورده است:
ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می دهد و صفا می بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می دهد. علی علیه السلام در خطبه ۲۲۰ درباره یاد حق که روح عبادت است چنین می فرماید:
«خداوند یاد خود را صیقل دلها قرار داده است و دلها بدین وسیله از پس کری شنوا و از پس نابینایی بینا و از پس سرکشی عناد رام می گردند. همواره چنین بوده و هست که خداوند متعال در هر برهه ای از زمان و در زمانهایی که پیامبری در میان مردم نبوده است، بندگانی داشته و دارد که در سرّ خیر آنها با آنها راز می گوید و از راه عقلهایشان با آنان تکلم می کند. (شهید مطهری، ۱۳۸۹: ۹۴)
ذکر دو نوع است: قلبی و لسانی. گاهی انسان با لسانش خدا را ذکر می کند مثلاً در روز چندین بار تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را بر زبان جاری می کند. این نوع ذکر خوب و ارزنده و پسندیده است و در ارزشش روایات زیادی آمده است، و این ذکر زبانی خود زمینه ای است برای ذکر قلبی و یا اینکه اثری است از آثار ذکر قلبی و مرتبه ایست از مراتب ذکر. اما این ذکر به تنهایی کافی نیست بلکه باید همراه با توجه قلبی و حالات قلبی باشد، نه اینکه زبان، ذاکر باشد و قلب غافل، که این ذکر، ذکر نیست و اگر هم باشد از آن کاری ساخته نیست. زمانی که قلب متوجه نباشد و معنای الفاظی را که به زبان می آورد نداند و تصدیق نکرده باشد و به آنها ایمان و اعتقاد نداشته باشد آن ذکر نمی تواند اثربخش و حیات آفرین و اطمینان آور باشد. (تقوی)
مقام معظم رهبری نیز در رابطه با ذکر و یاد خدا می فرماید:
بیشترین و بهترین راه تامین اخلاق اسلامی، ذکر و به یاد خدا بودن است. (بانکی پورفرد، ۱۳۸۰: ۱۳۴)
د- دوری از تکبر:
یکی از موانع تعلیم و تربیت اسلامی تکبر داشتن است. اگر انسان بتواند این حالت درونی را که به ظاهر نیز نمایان می شود را از خود دور نماید در راه تربیت اسلام گام برداشته است. بدیهی است متکبر نمی تواند از راهنماییها و نصایح دیگران استفاده کند و بهره ببرد، چون خود را برتر و بالاتر از دیگران می داند به همین منظور برای او قابل هضم نیست که توجه به غیر خود داشته باشد. در واقع فقط خود را می بیند.
از منظر قران کریم کسی که دچار تکبر می شود هر نوع معجزه و آیتی هم از طرف خدا بیاید، باز ایمان نیاورده و هدایت نمی یابد:
سَاَصرف عن آیاتی الذین یتکبرونَ فیالارض بغیرالحقِ وان یرَوا کل آیهِ لا یُؤمنوا (اعراف، ۱۴۶). من آنان را که در زمین به ناحق تکبر و بزرگی می کنند از آیات روی گردان می کنم و اگر هر آیتی را ببینند بدان ایمان نمی آورند و اگر راه هدایت را ببینند آن راه را پیش نمی گیرند و اگر راه گمراهی ببینند آن را پیروی می کنند. (قوام، ۱۳۹۰: ۲۳۶)
شیطان نیز تنها بدلیل تکبر ورزیدن سر از کفر درآورده و از درگاه الهی رانده شد:
و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا اِلا ابلیس أبی واستکبرَ و کان من الکافرین (بقره، ۳۴). و چون فرشتگان را گفتیم بر آدم سجده کنید همه سجده کردند مگر شیطان که ابا و تکبر کرد و از فرقه کافران گردید. (همان: ۲۳۷)
امام صادق(ع) می فرماید: کبر آن است که مردمان را خوار و کوچک بشمری و حق را ناچیز بدانی.
محمد بن عمر بن یزید از پدرش روایت می کند به امام صادق علیه السلام عرض کردم: همانا من غذای پاکیزه می خورم و بوی خوش می بویم و بر چهارپای خرامنده سوار می شوم و نوکر پشت سر من راه می افتد. پس آیا شما در این امور چیزی از تکبر می بینید تا آنها را بجای نیاورم؟ امام صادق قدری سکوت فرمودند و سر به زیر افکند. سپس فرمود: همانا متکبر ملعون کسی است که مردم را کوچک شمارد و از حق بی خبر باشد. عمر گوید: عرض کردم: من نسبت به حق نادان نیستم، اما کوچک شمردن مردم را نمی دانم یعنی چه؟ حضرت فرمودند: کسی که مردم را کوچک بشمرد و به آنان تکبر ورزد (خود را از آنان بالاتر و برتر بداند) چنین کسی متکبر است. (نادری، کریمی، ۱۳۹۰: ۸۸)
مقام معظم رهبری در رابطه با تکبر می فرماید:
در میان خصلتهای نکوهیده که سلامت جان و راحت زندگی را با خطر و موانع مواجه می سازد، تکبر از پرآفت ترین آنهاست. خود برتربینی و سرکشی برخاسته از آن، چه بسیار حقیقتها را ناشناخته و چه راه های فضیلت را ناپیموده، می گذارد و چه کینه ها و خصومتهای نا به حق و چه زشتیها و ناهنجاریها که پدیدار می آورد. آری، تکبر، حجاب حقیقت و خار راه فضیلت و دشمن صفا و صداقت و انگیزه و شخص و شرارت است. آحاد و جامعه های بشری از آغاز عمر خود تاکنون ضایعات بی شماری را از کبر و فروپسندی اقوام و افراد و سرکشیها و تعصبات ناشی از آن عمل کرده اند و می کنند. عبادات اسلامی و بیش از همه نماز، برای زدودن این آفت از جان آدمیان، از جمله درمانهای موثر و کارآمد می باشد. (بانکی پورفرد، ۱۳۸۰: ۱۳۸)
۲-۸- اهداف علمی:
الف- کسب تجربه:
از اهداف علمی تعلیم و تربیت اسلامی می توان به کسب تجربه اشاره کرد یعنی اقداماتی که در گذشته در راستای رسیدن به هدفی صورت گرفته استفاده کرد و بتوان با دوباره سازی آن تجربیات جدیدی آموخت. در این رابطه همانطوریکه در مقدمه طرح تحقیق اشاره شد جان دیوئی در کتاب دموکراسی و تعلیم و تربیت مفهوم تعلیم و تربیت را چنین بیان می دارد: دوباره ساختن یا دوباره سازمان دادن تجربه به منظور اینکه معنای تجربه گسترش پیدا کند و برای هدایت و کنترل تجربیات بعدی فرد را بهتر قادر سازد.
دکتر شریعتمداری نیز در توضیح این تعریف آورده است توجه به معنای تجربه و عناصر آن و دوباره سازمان دادن تجربیات اهمیتی خاص دارد. تجربه جریانی است که در آن افکار، تمایلات، هدفها، مهارتها و قدرت درک فرد و محیط که از اشخاص، اشیا، حوادث و پدیده ها تشکیل شده روی یکدیگر اثر می گذارند نتیجه این تجربه در فعالیتهای بعدی فرد موثر است. در واقع دوباره سازمان دادن، فرد متوجه جنبه های مختلف تجربه و ارتباط آنها با یکدیگر می شود و توجه به این ارتباط و روشن شدن هدف فعالیتها، موجب گسترش تجربه می گردد و فرد می تواند نتیجه اعمال یا عکس العمل های خود را پیش بینی کند. همین امر فرد را در کنترل و هدایت تجربیات بعدی قادر می سازد. (شریعتمداری، ۱۳۸۹: ۹۱)
پس در اهداف علمی از پدیده های ساده علمی و تجربیات و کنارهم قرار دادن آنها می توان به رابطه آنها پی برد و این رابطه را درک کرد و مبنای برای کسب تجربیات جدید باشد به همین منظور در تعلیم و تربیت اسلامی به کسب تجربه اهمیت داده می شود چون مبنایی برای ساخت و کشف علوم جدید می باشد.
مقام معظم رهبری در رابطه با کسب تجربه می فرماید:
شما جوانان عزیز، … باید بدانید که امروز مسئولیت سنگینی بر دوش شماست و آن، مسئولیت خودسازی است. خود سازی از لحاظ علمی و فکری، خودسازی از لحاظ نیروی جسمانی، خودساازی از لحاظ اصلاح اخلاقی، خود سازی از لحاظ معرفت دینی و عمل دینی، خودسازی از لحاظ کسب تجربه برای ساختن این کشور. (بانکی پورفرد، ۱۳۸۰: ۱۴۶)
ب- تقویت مایه علمی:
یکی دیگر از اهداف علمی تعلیم و تربیت اسلامی تقویت مایه علمی است یعنی به معنای واقع با سواد شدن، عالم شدن و این غیر از داشتن سواد خواندن و نوشتن است. بلکه منظور این است که با معلومات شوند در این رابطه مقام معظم رهبری می فرماید:
در آموزش و پرورش باید کاری بشود که جوان بفهمد که باید همه وجودش را صرف درس و علم و تحقیق بکند. این یک نکته است. یعنی مسئله برگرداندن نسل کنونی و نسلهای آینده به گرایش به علم، گرایش به تحقیق و درس، گرایش به باسواد شدن و فهمیده شدن، ما باید این حالت را بوجود بیاوریم. اگر این کار انجام شد آن وقت این مشکل کتابخوانی هم حل خواهد شد. ما در کشور مشکل کتابخوانی داریم، مردم حوصله کتاب خواندن ندارند، این به خاطر همین است. (همان: ۱۴۷)
شهید ثانی فقیه بزرگ اسلام می فرماید: در شرافت علم همین بس که خدای تعالی پس از آنکه نعمت خلقت و آوردن او را از تاریکی نیستی به نور عالم وجود یادآور می شود، نخستین صفتی را که ابراز می فرماید صفت تعلیم است و در نخستین آیاتی که بر پیغمبر خاتم نازل کرد، فرمود:
اقراء باسم ربک الذی خلق- خَلَقَ الانسانَ من علق- اقراء و ربکَ الاکرم- الذی عَلَّمَ بالقلم- عَلَّمَ الانسان مالم یعلم (سوره علق، ۶-۱)
بخوان بنام پروردگارت، پروردگاری که آفرینش را او پدید آورده، انسان را از خون بسته آفرید، بخوان بنام پروردگار کریم که ترا که بوسیله قلم تعلیم داد و به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست.
در توجیه این آیات شریفه گفته شده است که خدای تعالی بیان خلقت را از (عَلَق «خون بسته») که پست ترین چیز است شروع کرده، و به تعلیم ختم فرموده است که بالاترین مراتب است. (فهری، ۱۳۶۲: ۱۵)
حضرت علی (ع) نیز در نهج البلاغه در رابطه با تقویت علم در حکمت ۴۷۹ می فرماید:
خداوند از نادانان برای یادگرفتن عهد و پیمان نگرفت تا آنگاه که از دانایان عهد و پیمان گرفت که یاد دهند. (بر جاهل یاد گرفتن و برعالم، یاد دادن را مقرر فرمود.) (نهج البلاغه، ۱۳۸۷: ۴۰۴)
و همچنین مقام معظم رهبری در ادامه نظراتشان در رابطه با اهداف علمی تعلیم و تربیت اسلامی به نکات خوبی اشاره می فرماید از جمله از اهداف علمی رشد و تعالی سطح علم جامعه است. در مقایسه با نظام گذشته که هدف از تحصیل رشد و تعالی و بالا بردن سطح علم و کمال جامعه نبود، بلکه این بود که افراد پس از تحصیل به یک کار دولتی مشغول شوند و امرار معاش نمایند و یا در جایی دیگر در بحث اهداف علمی می فرماید: جوشش علم باید از درون باشد تا ما نیازی به کشورهای دیگر نداشته باشیم و دست گدایی به سوی آنان دراز نکنیم و یا آموختن زبان خارجی‌ که ارتباط با جهان خارج و آخرین پیشرفتها را میسر می سازد و اینکه بتوان معارف الهی و پیشرفتهای فکری و فرهنگی‌ اسلامی را برساند. و یا در بحث پیگیری و اهتمام به تحقیق می فرماید: در طبقه معارف محصل ما، از دبیرستان تا دانشگاه، یک حالت سهل گرایی، سهل اندیشی‌ و سهل انگاری در مسایل علمی‌ و بی‌ حوصلگی و بی‌ اهتمامی به معلومات وجود دارد، با توجه به اینکه استعدادهای بالایی هست و جوان ایرانی پروژه و تحقیق را می‌گیرد اما پیگیری و استمرار و آن دلسوزی و اهتمام را ندارد. در واقع یک حالت بی‌ اعتنایی و بی‌ حالی‌ و تنبلی ذهنی‌ بر نسلهای نو و رو به رشدمان حاکم است، که این برای کشور بسیار خطرناک است.
۲-۹- اهداف فرهنگی‌ و هنری:
یکی‌ دیگر از اهداف تعلیم و تربیت اسلامی اهداف فرهنگی‌ و هنری است. زبان فرهنگ و هنر زبان گویایی است که اثر آن در عمق جان آدمی‌ می‌نشیند و تاثیر بسزایی در شیوه و طرز تفکر انسان دارد. فرهنگ و هنر در گذشته اقوام نشان دهنده عظمت تمدن آنها بوده است و در مطالعه تاریخ می‌توان به این موضوع مهم دست یافت که اقوام و مللی که دارای پیشینه و فرهنگ و تمدن بوده اند توانسته اند بر دیگران تاثیر گذار باشند و راز مقاومت و پایداری آنان و به نوعی ثبات از آنان بستگی به فرهنگ و تمدن آنان است.
استفاده از فرهنگ و هنر می‌‌تواند تاثیر بی‌ بدیلی بر تربیت انسانها داشته باشد. گاهی‌ برای انتقال یک مفهوم و یا آموختن مطلبی براحتی میتوان از ابزار هنر استفاده کرد و به نتیجه رسید. به همین منظور است که در تهاجماتی که اقوام و ملل بر علیه یکدیگر دارند یکی‌ از خطرناک‌ ترین تهاجمات، تهاجم فرهنگی‌ است که با ابزارهای گوناگون هنری و فرهنگی‌ استفاده می کنند در این رابطه حضرت امام خمینی (ره) می فرماید:
ما از حصر اقتصادی نمیترسیم. ما از دخالت نظامی نمیترسیم آن چیزی که ما را میترساند وابستگی فرهنگی‌ است. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشئعت می‌گیرد ساده اندیشی‌ است که گمان شود با وابستگی‌ فرهنگ استقلال در ابعاد دیگر یا یکی‌ از آنها امکان پذیر است … بی‌ جهت و من باب اتفاق نیست که هدف اصلی‌ استمرارگران که در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است. (مصباح یزدی، ۱۳۸۷: ۴۳)
« هربرت اسپنسر » فیلسوف معروف انگلیسی می گوید:
اخلاق و آداب و زبان و تمدن خودتان را به اقوام و متملکات خود بیاموزید و آنان را به حل خودشان واگذارید که همیشه از آن شما خواهند بود. ( همان: ۴۵)
می بینیم که اهمیت این امر چقدر است که می‌توان بیرون هزینه های زیاد و یا رویارویی نظامی به راحتی‌ تفکرات و خواسته های خود را محقق ساخت .تاریخ مملو از نشانه های برتری فرهنگ و تفکر برتر نسبت به اقوامی که می خواهند تسلط خود را از راه زور و تهاجم نظامی ادامه دهند. از آن جمله می‌توان به تسلط سلجوقیان، مغولان و تیموریان درتاریخ کشورمان ملاحظه نمود که مقهور علم و فرهنگ و هنر ایرانیان شدند و ادامه و بقای حکومتشان به پذیرش فرهنگ و هنر برتر ایرانی بود و به همین خاطر از وزیران ایرانی برای ادامه حاکمیت خود استفاده می کردند.
نکته ای که می توان به آن اشاره کرد در استفاده از هنر اقوام و ملل مختلف دارای تقدم و تأخرند. مثلاً اقوام ایرانی و رومی در سده های پیش از اسلام دارای فرهنگ و هنر بودند.
عربستان پیش از اسلام، از نظر هنری به استثنای خط عربی‌ که بالقوه آمادگی‌ پذیرش زینتهای هنری را داشت و بعدها از سده سوم تا نهم هجری، آن زینتها را یافت، از درون مایه چندانی برخوردار نبود. شعر و سرود بیشترین هنر عرب بود تا آنکه فتوحات مسلمانان باعث شد تا آن چادرنشینان ناگهان دیده بر کاخهای باشکوه ایرانیان و کلیسا و پرستشگاههای یونانیان و رومیان بگشایند. به همین سبب هنر صنعتگران ایرانی و یونانی و مصری و سوری با هم پیوند خورد و زیر فرمان اسلام، به شیوه هایی مبدل شد که امروز هنر اسلامی نامید می شود. ) ولایتی، ۱۳۹۰: ۱۱۳(

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...