والدین باید کودک را از همان آغاز زندگی به تعالیم دین آشنا کنند و موازین مذهبی را به آنان بیاموزند و هم به آن‌ها تفهیم کنند که سعادت در پذیرش راه قانون، شرع و ایمان به آن‌هاست و این شیوه در تربیت اسلامی مطرح و مورد نظر است در ضمن آموزش این گونه مسائل، باید آنان به تمرین اراده بپردازند. والدین باید کاری کنند که اراده‌شان نیرومند و قوی باشد. با هر دعوتی تسلیم نشوند و به هر امر و دستوری خود را نبازند. ضعف اراده، به ویژه هنگامی که با ضعف ایمان آمیخته شود رسوائی پدید می‌آورد. [۹]
چه بسیار افرادی که تن به بزهکاری می‌دهند و یا مرتکب جنایت‌هایی می شوند و اگر مذهب در آنان قوی باشد می‌تواند این بزهکاری را تحت کنترل درآورد و در مسیر درست این انرژی مصرف شود.
مذهب می‌تواند محرکات نامشروع را مهار کند. موفقیت کودک و نوجوان برای زندگی روحانی بیشتر با اعتقاد به مذهب صورت می‌پذیرد. آموزش‌های مذهبی برای امروز شاید کمتر ولی برای طفل بسیار ضروری است و از آن جهت که سبب رشد اندیشه، ایجاد نظم، ارتقاء منطق است. او را در حل مسائل حیات و دادن آگاهی لازم برای زندگی کمک می‌کند.
پایان نامه - مقاله
فرزندان نیاز به ایمان دارند تا در سایه‌ی آن بتوانند زندگی خویش را اداره نمایند، با اعتماد به نفس آرامش روان پیدا می‌کنند. خود را با تعلیم حیات بخشی مأنوس نمایند و بالاخره به صلاح و رستگاری برسند، به هر میزان که به سن کودک اضافه شود، این احساس نیاز بیشتر خواهد شد، به خصوص در سنین نوجوانی که او در وضعی اضطراب‌آمیز ناشی از احساس بی عدالتی در جامعه است..[۱۰]
علائق مذهبی در کودکان
در کودکان علاقه‌ای است که در سایه‌ی آن می‌خواهند دریابند جهان را چه‌کسی آفریده و او چگونه کسی است؟ دوست دارند به او نزدیک شوند او را بیابند ، منابع عقاید و ایده‌های خود را در جنبه‌ی حقیقت و اخلاق از او به دست آورند که قدرت بالاتری است و بر این اساس از پدر و مادر بی نیاز شوند و این حلقه تا مدت‌های دراز آنان را به خود مشغول می‌دارد.[۱۱]
از حدود سنین ۸ به بعد شوقی در کودک پدید می‌آید که برای تکامل روانی خود تلاش کنند و جنبه‌هایی از ابعاد وجودی خویش را که مخفی است آشکار سازند. تلاش‌شان متوجه ایجاد در روابط استوار و جاودان با خداست و این تلاش در سنین ۱۲ سالگی به صورت عالی خود متجلی می‌شود و عشق و نیرومندی را در رابطه با خدا پیدا می‌کند و حتی عبادات خوبی انجام می‌دهند. این تلاش‌ها اغلب در این رابطه است که هویت خود را به دست آورند و برای جاودانگی خود فکر می‌کنند.
پرورش زمینه‌ی مذهبی در کودکان
زمینه برای مذهب در کودک فراهم است از آن بابت که فطرتش او را بدین می‌خواند این زمینه فطری به قدری در کودک قوی است که حتی می‌توان گفت کودک خردسال مفهومی از مذهب ندارد جز همان‌هایی که در فطرت او به ودیعه نهاده شده‌اند و او را به سوی رشد و تعالی سوق می‌دهند.
اگر چه غریزه‌ی مذهب را باید از دوران طفولیت در کودک پروراند، امّا این امر نباید به شیوه‌های پرورش زمینه مذهبی غیر اسلامی انجام شود. به طور مثال کودک ده ساله‌ی ضعیف را نباید بازور، وادار کردکه در هوای داغ تابستان ۳۰ روز روزه بگیرد این راه تربیت و رشد غریزه مذهب نیست. بلکه باید کودک را با تشویق، ترغیب و تلطّف تربیت کرد و غرایز او بر این اساس رشد کند و هدایت شود. برای این امر به کارگیری روزهای چند ساعتی، که میان کودکان مرسوم است، مفید و مناسب است. با همین نوع روزه می‌توان کودکان را به این عادت بزرگ تشویق کرده و غریزه‌ی مذهبی آنان را رشد داد.[۱۲]
جنبه‌های فطری، کودک را وا می‌دارد که مسائل را دریابد، حقایق مذهبی را دوست بدارد و به نیک و بد امور آن چنان که باید باشد پای بند گردد. سنین ۴ سالگی با چرا جوئی‌های کودکان که ناشی از کنجکاوی او و میل به سر در آوردن از اسرار طبیعت و راهیابی به سوی خداست همراه می‌شود.[۱۳]
در حدود سنین ۵ سالگی علاقه به خدا در او شدید می‌شود و سؤالات او اغلب در این باره است که خدا چه شکلی است؟ کجاست؟ چرا او را نمی‌بینیم و …از حدود ۶ سالگی در پی کشف منابع قدرت است و در رابطه با پدر که منبع قدرتی عظیم که در خانه است تصور می‌کند که برای آسمان‌ها هم قدرتی و عظمتی باید مطرح باشد که خداست در اصل کودکان ۴-۵-۶ ساله مجذوب خدا هستند و در شگفتند که خدا چه‌ها کرده و می‌کند.[۱۴]
ضرورت تربیت
تربیت برای انسان از دیدگاه فردی، اجتماعی، سیاسی، معنوی، فرهنگی ضرورت دارد. در جنبه‌ی فردی برای رشد و نمو تن، پرورش مغز، رشد پرورش شخصیت، آشنایی آدمی به وظایف شخصی، یافتن اعتماد به نفس، شناخت خود، یافتن یک فلسفه صحیح حیاتی برای زندگی بهتر و …تربیت لازم است. در جنبه‌ی اجتماعی تربیت جهت پرورش فرد به عنوان عضو مؤثر و مفید برای جامعه‌ی خود و جامعه‌ی انسانی، روح سازش، و خیرخواهی برای جمع، آشنایی به وضع جامعه، داشتن روح همدردی و تفاهم برای آدمی ضروری است.
از نظر اقتصاد پرورش فردی که به معنای اعم کلمه مولد باشد، قادر به رفع نیازمندی اقتصادی، دارای سازگاری و تطابق شغلی باشد نهایت ضرورت را دارد. از نظر سیاسی تربیت انسانی که آگاه به مسائل روز، جریانات و نظامات سیاسی، تابع نظامات اندیشیده، در تلاش برای ایجاد و تقویت روح دموکراسی اندیشیده، نحوه‌ی ایجاد رابطه با حکومت، شناخت حدود وظایف حاکم، اجرای صحیح قوانین چه به هنگام رهبری و چه در دوران رهروی سیاسی لزوم عقلی دارد. در جنبه‌ی فرهنگی تربیت لازم است تا میراث فرهنگی، دائم در حال رشد و توسعه باشد و از کاربرد‌های آن استفاده شود.
و بالاخره در جنبه‌ی معنوی تربیت ضروری است چرا که در سایه‌ی آن رابطه‌ی انسان با آفریدگار و با پدیده‌های مادی و ماوراء مادی بر اساس ضوابطی قرار گیرد و در کشاکش زندگی آدمی با تکیه بر آن ضوابط به ساحل آرام رسد.[۱۵]
لزوم تربیت کودک
اگر والدین در تربیت شایسته کودک همت گمارند، به قوانین تربیتی اسلام آشنا باشند و از آن‌ها مددگیرند، بسیاری از نارسائی‌های ناشی از وراثت و غذای شبهه‌ناک و … جبران پذیر است. به سخنی دیگر، چنان چه به هر وسیله‌ای زمینه‌ی شقاوت در کودک به وجود آمده باشد، تربیت صحیح اسلامی عاملی است برای از بین بردن آن زمینه به طوری که حتّی محیط فاسد، رفیق بد، معلّم بی‌دین و … در انحراف انسان کارگر نیفتد. بنابراین، تربیت عامل اساسی است و باید بدان توجه بسیاری شود.[۱۶]
نخست از معنی و مفهوم تربیت سخن به میان می‌آید. درباره‌ی این که تربیت چیست؟ صاحبان مکاتب و ادیان و متخصصان شاخه‌های مختلف علوم انسانی پاسخ‌های گوناگون دارند: برخی از جامعه‌شناسان گفته‌اند: تربیت عبارت است از پرورش عضوی مفید برای جامعه. بعضی از روان‌شناسان آن را مراقبتی دائم از حیات در حال رشد و ایجاد تغییر در فرد به منظور یافتن قدرت درک مسائل و ایجاد زمینه جهت استقلال فکری دانسته‌اند. برخی هم تربیت را به طور خلاصه عبارت از ایجاد تغییرات مطلوب دانسته‌اند.
از نظر اسلام می‌توان گفت تربیت عبارت است از هدایت و اداره جریان ارتقایی و تکاملی بشر یا ایجاد وهیئتی تازه در فرد به منظور فراهم آوردن زمینه جهت رشد و تکامل همه جانبه او.[۱۷]
با ملاحظه مجموعه تعاریف درباره‌ی تربیت می‌توان به این نتایج دست یافت که تربیت:
۱-عملی آگاهانه است.
۲-از سوی عاملی بر فردی یا افرادی اعمال می‌شود.
۳-دارای هدف، منتها و غایت است.
۴-ایده‌ی آن اصلاح فرد و رشد و تکامل همه جانبه‌ی اوست.
۵-عملی است مداوم که استعداد و دوام از مختصات آن است.
وقتی افراد یک جامعه- از نظر جسم و روح و عقل- سالم باشند، آن جامعه مترقی، و از انحراف مصون خواهد بود. وظیفه‌ی تربیت این است که سلامت روانی افراد را حفظ نموده و وجدان آن‌ها را برای آن که دارای احساس و شعور دقیق و رقیق گردند، تغذیه کند. و میان فرد و محیط هماهنگی و تناسب ایجاد نماید و پدیده‌های مختلف طبیعت را تفسیر نموده و بشر را بر مکنونات آنها واقف گرداند، تا این که بتواند از آن چه در طبیعت است از آب و خاک و گیاه و حیوان و پدیده‌های مختلف دیگر، بهره‌برداری کردو همه‌ی آنها را به نفع و مصلحت خود و اجتماع تفسیر نماید.
هم چنین تربیت می‌خواهد فرد را طوری پرورش دهد که بتواند خود را در اجتماع منسجم ساخته و در میان افراد جامعه کامیاب گردد تا در پیشرفت جامعه سهیم بوده و نیرویی باشد که به ضمیمه‌ی نیروهای دیگر، جامعه را به منتهای ترقی و کمال برساند. ضرورت تربیت برای فرد کمتر از ضرورت غذا برای جسم نیست، همان طوری که حفظ و بقاء حیات انسان به غذا و خوراک بستگی دارد، همین گونه تربیت نیز، ضامن نوعی از حیات و زندگی است، و زندگی بارور و سالمی را برای انسان فراهم می‌سازد.
دوره‌ی کودکی که می‌توان گفت طولانی‌ترین و بهترین دوره‌ی زندگانی بشر است. عالی‌ترین فرصت برای بهره‌ور ساختن حیات و زندگی می‌باشد. کودک در این دوره به پدر و مادر خود متکی است و دوران اتکاء کودک به پدر و مادر طولانی است و لذا فرصت تربیت نیز طولانی خواهد بود. و اگر از این فرصت به طور شایسته بهره‌برداری شود بهترین نتایج و ثمرات تربیتی به دست خواهد آمد.[۱۸]
نکات مورد توجه در تربیت
در تربیت اسلامی نوع پرورش دختر و پسر متفاوت است و این تفاوت به مناسبت وجود تفاوت‌های طبیعی و تفاوت‌های وظیفه‌ای است.
در جنبه‌ی تفاوت‌های طبیعی مذهب نیز مانند علم قائل است که پسر و دختر از نظر جسم و مغز و روان با هم تفاوت‌هایی آشکار دارند.رشد آنها در مراحل مختلف سنی، احساس و عاطفه آنها و از همه مهم‌تر بلوغ جنسی و عقلی آنها با هم فرق دارد و عالی‌ترین نظام تربیتی آن نظامی است که این تفاوت‌ها و این نکات را در نظر داشته باشد.
در جنبه‌ی تفاوت‌های وظیفه‌ایی هم از نظر علم و هم از نظر مذهب پسران و دختران با هم تفاوت دارند. دختران برای مادر شدن و بچه‌دار شدن آماده می‌شوند و پسران برای انجام وظایف سنگین اجتماعی آمادگی می‌یابند.[۱۹]
اهمیت دوران کودکی
اساس وجودی همه موجودات عالم به جز خداوند بر تحول و تغییر نهاده شده است. انسان نیز در تمام دوران زندگی خود، دست خوش تغییرات مداوم است. هر تغییری مقدمه دگرگونی بعدی و محصول و نتیجه ی تحول قبلی است. این تغییرات را در مراحل چندی به وضوح می‌توان مشاهده کرد: نطفه، جنین ، نوزاد، کودک، نوجوان ، جوان ، بزرگسال و پیر. هر یک از این مراحل چنان که گفته شد متأثر از مرحله‌ی قبل و مؤثر در مرحله‌ی بعدی است و بنابراین می‌توان گفت:
«ارکان و پایه‌های اصلی شخصیت انسان بالغ و رشید، به چگونگی دوران کودکی او بستگی دارد.»[۲۰]
در این دوره است که بر اثر حضور والدین و اطرافیان رفتار کودک و به ویژه رفتار عاطفی و اجتماعی او تکوین می‌یابد. انسان بیشتر عادات زندگی خود را در دوران طفولیت کسب می‌کند و تقریباً در این مرحله است که کیفیت سازگاری با محیط را فرا می‌گیرد. از این رو می‌توان در خردسالی، حتی کیفیت رفتار شخص در دوران سالمندی را پیش‌بینی کرد ، همان گونه که حالات کودکی یک سالمند را می‌توان از رفتار او تشخیص داد.[۲۱]
چرا که انسان در مقایسه با سایر جانوران یک دوره‌ی طولانی وابستگی را طی می‌کند و بسیاری از اعمال مانند راه رفتن که در جانوران به طور خود به خودی انجام می‌گیرد در انسان باید به تدریج به وجود آید. لذا مکاتب فکری روان‌شناسی در این مورد توافق دارند که دوران شیر‌خوارگی و کودکی، در تعیین و شکل‌دادن رفتار و رشد منش آینده دارای اهمیت بیشتری است.[۲۲]
کاربرد تربیت
درباره‌ی وظیفه و کاربرد تربیت مسائل مختلفی را می‌توان عرضه کرد که از آن جمله عبارت است از : ۱-جنبه‌ی هدایت ۲-جنبه‌ی سازندگی ۳-جنبه‌ی تحول آفرینی ۴-دادن آگاهی لازم ۵- ساختن ابعاد انسانی.
۱-جنبه‌ی هدایت :
مهم‌ترین وظیفه هدایت و اداره‌ی جریان ارتقایی جنبه‌های مختلف جسمی، فکری، روانی انسان ، انتقال میراث بشری از آداب و رسوم، افکار و عقاید، سنن و ارزش‌های دینی و اخلاقی و اجتماعی و طرز فکر علمی، راه درست اندیشیدن ، نیکو زیستن و جان سالم داشتن است.
۲-جنبه‌ی سازندگی :
تربیت وظیفه دارد در آدمی سازندگی و آفرینندگی و سازمان دادن ایجاد کند و او را از مرحله حیوانی به مرحله انسانی کامل و متحرک و مؤثر و مانده و جهت بقای وجود، صیانت نفس، انجام وظایف والدینی، زندگی اجتماعی آماده نماید به گونه‌ای که قادر باشد زندگی خود و دیگران را دلنشین سازد. تربیت وظیفه دارد به افراد انسان به خاطر تمایزش با حیوان درس همزیستی، تعاون و خیرخواهی بیاموزد. قوا را بیدار، غرائز را تعدیل و با پرورش جامع آن را به ثمر رساند.[۲۳]
۳-جنبه‌ی تحول آفرینی
در قدیم گمان می‌کردند که انسان‌هاخجول ، مستبد و ….به دنیا می‌آیند. البته این امر تا حدودی به علت نقش وراثت قابل قبول است ولی واقعیت این است که تربیت حتی وراثت را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد و نقش آن را خنثی می‌سازد. امروزه قائلند که تربیت قادر به ایجاد تحولات ثمر بخش در محیط مادی و معنوی بوده و موجد تغییرات فکری، ایجاد مهارت‌ها، ترکیب سنت‌های کهنه و نو برای پدید‌آوردن ارزش های مطبوع و در جمع توانایی‌ برای دگرگونی‌هاست.
۴-دادن آگاهی لازم
تربیت وظیفه دارد از یکسو دانش لازم را به فرد برای یافتن گمشده خویش بدهد و از سوی دیگر او را به روابط و کیفیات زندگی و نیز حسن و قبح اشیاء ، منافع و مضار امور آگاه سازد و راه مناسب برای وصول به سعادتمندی را به او عرضه کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...