Fire Scar: بخشی از پوشش گیاهی سوخته شده روی عکسهای هوایی یا تصاویر ماهوارهای.
Fire Weather: ترکیبی از شرایط آبوهوایی مهم برای تأثیرگذاری بر رفتار آتش، مانند درجه‌ حرارت، سرعت باد و رطوبتنسبی.
پایان نامه - مقاله - پروژه
Prescribed Fire: هر نوع آتشی که برای مقاصد مدیریتی به پا میشود (مایرز و همکاران، ۲۰۰۴).
شناخت آتش به عنوان فاکتوری خوب یا بد در مراتع، آن را به عنوان ابزاری مفید در مرتعداری مطرح کرده است. آتشسوزی زمانی که به عنوان یک فاکتور کنترل کننده و با دستورالعمل به کار گرفته می شود مزایای زیادی دارد. آتش سبب کاهش انبوهی در بوتهایها میشود. سن توده، سوخت قابل دسترس، میزان علوفه، شاخه های کوچک و بزرگ مرده در آتشسوزی اثر گذارند. (حسینی، ۱۳۸۴).
فصل دوم
بررسی منابع
۲-۱- مقدمه
در گذشته های دور، سوزاندن پوشش گیاهی به عنوان روشی آسان برای تغییر و اصلاح رویشگاه، کاهش آفات و امراض، ایجاد فضا برای مناطق مسکونی، زراعت و … به کار میرفته است (دیل و همکاران ۲۰۰۲، کریمی ۱۹۹۴). از نظر تاریخی رومیها و سایر مردم مدیترانه بیش از ۲۰۰۰ سال پیش این کار را انجام میدادند (کترینگز و همکاران، ۱۹۹۹) سرخپوستان آمریکایی نیز گاهی برای به دست آوردن محصول بیشتر، چمنزارها را آتش میزدند (کترینگز و همکاران، ۱۹۹۹). آتشسوزی همانند پوشش گیاهی مؤلفه طبیعی مرتع به شمار میرود. بیشتر پوشش طبیعی تحت یک رژیم آتشسوزی رشد میکند و خود را برای تحمل آن سازگار میسازد. آتشسوزی از لحاظ قدمت بسیار قدیمیتر از پیدایش انسان است و از زمان مراحل تشکیل کره زمین، یکی از عوامل اصلی در محیط زیست شمرده میشود (آرتور، ۲۰۰۰). مهمترین علل و عوامل ایجاد آتشسوزیها میزان تراکم پوشش گیاهی، سرعت باد، دما، تراکم جمعیتی، فاصله از مراکز اطفاء حریق و فاصله از مسیر گردشگری است (طهماسبی و همکاران، ۱۳۹۰). آتش به عنوان یکی از فرآیندهای اکولوژیکی (به همراه اقلیم و چرای دام) (آرتمن و برن ۲۰۰۸) و یک نیروی طبیعی و قابل تکرار (لنز و همکاران ۲۰۰۵، کارلتون و لفتین ۲۰۰۰) نقش مهمی در پایداری، شکل و بقای اکوسیستمها (کارلتون و لفتین ۲۰۰۰، کاسی و همکاران ۲۰۰۹ و آرتمن و برن ۲۰۰۸) به ویژه گراسلندها (دیل و همکاران، ۲۰۰۲) دارد و از مکانیسمهای اولیه برای حفظ ساختار، تنوع، تولید، عملکرد (مورگان و لانت ۱۹۹۹، مقدم ۱۳۸۳، لنز و همکاران ۲۰۰۵، کریستوفر ۲۰۰۶، دیل و همکاران ۲۰۰۲) جمعیت، پویایی و قدرت رویشی گراسلندهاست (مورگان و لانت، ۱۹۹۹) و تکامل بسیاری از گونه های گیاهی را تحت تأثیر قرار میدهد (دیل و همکاران ۲۰۰۲).
لرستان در حال حاضر رتبه ششم مساحت جنگلها و رتبه هفدهم مساحت مراتع را در کشور به خود اختصاص داده است. در سال ۱۳۸۷ بیش از ۸۰ مورد آتشسوزی در مناطق حفاظت شده استان به وقوع پیوسته که ۸۵ درصد آتشسوزیهای عرصه های ملی در استان ناشی از آتش زدن پسچر مزارع توسط مردم بوده است. ۱۰ درصد دیگر آتشسوزیها مربوط به بیاحتیاطی مردم در مدت حضور در مراتع و جنگلها و همچنین ۵ درصد دیگر آتشسوزیهای رخ داده در استان هم عمدی بوده است. طبق آمار موجود طی یک دوره ۱۲ ساله (سالهای ۱۳۷۲-۱۳۸۳) بر اثر ۱۱۳۰ فقره آتشسوزی بیش از ۰۷۵۹/۲۹۱۲۸۰ هکتار از جنگلها و مراتع استان لرستان طعمه حریق شده است. (میری، ۱۳۹۰).
مطالعات مربوط به آتشسوزی در ایران از سال ۱۳۳۸ توسط جزیرهای آغاز شد (میری، ۱۳۹۰) و تا اکنون توسط محققان دیگر ادامه داشته است. از جمله مطالعات انجام شده در مورد آتشسوزی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
۲-۲- تأثیر آتشسوزی بر تراکم و تاجپوشش گونه های گیاهی
شکری و همکاران (۱۳۸۱) به منظور بررسی پیامدهای آتشسوزی بر ساختار پوشش گیاهی مناطق آتش گرفته، منطقه تختی ییلاق در قسمت جنوب پارک ملی گلستان را که در شهریور ۱۳۷۴ در سطحی معادل ۷۲۰ هکتار دچار آتشسوزی شده بود انتخاب و در توده های معرف مناطق آتشسوزی شده و شاهد، پوشش گیاهی و فیتومس بالای سطح خاک را مورد بررسی و مقایسه قرار دادند. تجزیه و تحلیل اطلاعات آنها نشان داد که درصد تاج پوشش در منطقه حریق با منطقه شاهد تفاوت معنی‌داری داشته، به طوری که این دو پارامتر در منطقه حریق افزایش معنیداری را نشان میدهد. همچنین در این تحقیق مشخص شد که گندمیانی مانندFestuca valessinana, Stipa pennataAvena wiestii و Aegilops tauschii در منطقه حریق در مقایسه با منطقه مجاور خود در سطح ۱% افزایش معنیداری پیدا کرده است. ولی گونه های خشبی مانندOnobrychis cornutaAcantophyllum pugensRosa persica و Cortoneaster oratus بر اثر آتشسوزی کاهش چشمگیری داشتهاند. فتاحی و طهماسبی (۱۳۸۹) تأثیر آتشسوزی را بر تغییرات پوشش گیاهی در مراتع اسد آباد استان همدان مطالعه کردند. آتشسوزی در تابستان سال ۱۳۸۳ انجام شده بود و ویژگیهای پوشش گیاهی بعد از آتشسوزی شروع و به مدت ۵ سال و هر سال در اوایل خرداد ماه اندازه گیری شده. در هر یک از سایتهای شاهد و آتشسوزی شده ۴ ترانسکت ۵۰ متری (در راستای شیب و عمود بر شیب) مشخص شد و در امتداد هر ترانسکت نیز ۵ پلات مستقر شد. برای مقایسه سال به سال میانگین صفات اندازه گیری شده دو منطقه و بررسی وجود اختلاف معنیدار بین آنها از آزمون تی و برای مقایسه سالهای مختلف در هر منطقه به طور جداگانه، از تجزیه واریانس یکطرفه و آزمون دانکن استفاده شد. نتایج حاصل از این تحقیقات نشان دادند که در اثر آتشسوزی درصد پوشش و تراکم گندمیان چندساله به طور معنیداری تا ۳۵% افزایش و تراکم و درصد پوشش بوتهایها تا ۷۵% کاهش معنیداری داشت به طوریکه تا انتهای دوره مورد مطالعه نتوانست به درصد پوشش قبل از آتشسوزی برگردد. دکاسترو و کافمن (۱۹۹۸) نیز آتشسوزی را به عنوان عاملی جهت افزایش بیومس بالای سطح زمین و تراکم گیاهان در واحد سطح در منطقه برزیل بیان کرد. جوادی و مأمون (۱۳۹۰) به منظور تعیین اثرات آتشسوزی بر پوشش گیاهی اکوسیستم مرتعی، منطقه پیرگلسرخ بهبهان را مورد مطالعه قرار دادند و به روش سیستماتیک-تصادفی با استقرار پلات در طول ۴ ترانسکت در دو منطقه شاهد و آتشسوزی شده نمونهبرداری کردند. نتایج حاصل از مطالعات آنها نشان داد که درصد پوشش گیاهی منطقه آتشسوزی از نظر کمیت افزایش ولی از نظر کیفیت کاهش داشته است. درصد پوشش گراسها در منطقه آتشسوزی شده نسبت به منطقه شاهد افزایش معنی‌داری را نشان میدهد. در صورتی که در منطقه شاهد درصد پوشش پهن برگان افزایش معنیداری داشته است. ادوارد و همکاران (۲۰۰۳) تأثیر آتشسوزی را بر روی پوشش گیاهی درمنهزارها در ارگون[۱] آمریکا مورد بررسی قرار دادند. برای این ارزیابی ۶ سال واکنش گیاهان را به آتشسوزیهای تجویزی تابستانه مورد بررسی قرار دادند. تحقیقات آنها نشان داد که پوشش زیستگاه (بوتهای و علفی بلند) بعد از آتـشسوزی ۵۰% نسبت به منطقه کنترل کاهش یافت و در مقابل درصد پوشش و بهره‌برداری گراسهای چندساله و فوربهای یکساله بومی افزایش یافت و همچنین پیل و کرافورد (۱۹۹۶) در بررسی اثر آتشسـوزی بر جوامع گیاهی درمنـه دریافـت که آتشسوزیهای بهـار و پاییـز در داخل جـوامـع گیاهـی Artemisia purshia، پوشـش فـوربهـا را افـزایش و پوشش Aremisia tridentate را کاهش میدهند. دیبندیتی و پیرسون (۱۹۸۴) نیز آتشسوزیهای طبیعی را در دامنه کوه میدو[۲] در نوادا[۳] بررسی کردند و گزارش دادند که گراسها سریعاً بازیابی میشوند و یک سال بعد از آتشسوزی از ۸% پوشش به ۷۵ درصد پوشش سطحی میرسند. در نهایت آتشسوزیهای با شدت کم تأثیر قابل توجهی روی تاج پوشش گیاهان دارد ولی در آتشسوزیهای با شدت زیاد تاج پوشش، ممکن است به وسیله گرمای شدید حاصل از آتش مورد آسیب قرار گیرد، جوانههای انتهایی و قابلیت بازیابی خود را نیز از دست بدهد (جنکیس و همکاران ۲۰۰۷، جانسون ۱۹۹۲ و رندل ۱۹۹۹).
۲-۳- تأثیر آتشسوزی بر تنوع گونه های گیاهی
زارع مایوان و معماریانی (۱۳۷۸) در مطالعه بر روی پوشش گیاهی حاشیه جنوبی پارک ملی گلستان که در سال ۱۳۷۴ مورد آتشسوزی قرار گرفته بود به این نتیجه رسیدند که پوشش علفی در نواحی سوخته نسبت به مناطق اطراف آن دارای تنوع بیشتری است و برخی گونه های علفی در داخل محدوده آتشسوزی تراکم بیشتری دارند. دیر و همکاران (۲۰۰۱) اظهار کردند که آتش جزء جدایی ناپذیر مراتع استرالیا است و مدیریت آن تا حدی جزء ابزارهای محدود مدیریت مراتع در این ناحیه است. تولید قابل قبول چراگاه با حفاظت از مراتع از طریق شیوه مدیریتی آتش در فواصل زمانی مناسب امکان پذیر میباشد. این شیوه مدیریتی آتش اثرات قابل توجهی روی حفظ تنوع زیستی خواهد داشت. از این رو فهم چگونگی اثرات آتش روی تنوع زیستی اهمیتی بین المللی دارد، همچنین که باجوکو و همکاران (۲۰۰۹) از نقطه نظر بوم شناختی، آتش را یکی از فاکتورهای اساسی در تعیین تنوع و پراکندگی گونه های گیاهی میداند. پوررضا و همکاران (۱۳۹۰) بر روی تأثیر آتش بر تنوع پوشش گیاهی جنگلهای بلوط ایرانی زاگرس در استان کرمانشاه مطالعه کرد و در این پژوهش سعی کردند که پوشش گیاهی مستقر شده در جنگل را در اولین فصل رویشی بعد از آتشسوزی مورد بررسی قرار دادند و از آنالیز واریانس به این نتیجه رسیدند که اختلاف معنیداری بین تیمارهای مورد نظر وجود دارد و تنوع پوشش گیاهی بعد از آتشسوزی افزایش یافته است. شریعتمداری و همکاران(۱۳۹۰) اثر متقابل آتشسوزی و اقلیم بر تنوع گونهای گیاهی را در مراتع خشک و نیمهخشک بزنگان و جوزک در استان خراسان را مورد ارزیابی قرار دادند. این دو مرتع در سال ۱۳۸۳ دچار آتش‌سوزی شدند ولی از آن زمان تا سال ۱۳۸۹ تحت چرای سبک دام قرار داشتند. بر اساس نتایج تحقیق، تنوع سایت شاهد در منطقه نیمهخشک بیشتر از سایت شاهد در اقلیم خشک بود. در سایت نیمهخشک، آتشسوزی باعث افزایش هر سه پارامتر غنا، یکنواختی و تنوع شد. در سایت خشک آتشسوزی باعث افزایش غنا گردید ولی یکنواختی کاهش یافت، از اینرو در این سایت تنوع گونهای منطقه شاهد و آتشسوزی شده تفاوت معنیداری نداشت و در نهایت به این نتیجه رسیدند که آتش‌سوزی در مرتع نیمه خشک مفید است و باعث افزایش پایداری اکوسیستم میگردد؛ در حالی که در مرتع خشک به دلیل کاهش یکنواختی باعث کاهش پایداری میشود لذا توصیه نمیگردد. (پیل و کرافورد، ۱۹۹۶) روی قابلیت دسترسی علفخواران به علوفه بعد از آتشسوزی کنترل شده در جوامع Artemisia Purshia مطالعه کردند و افزایش تنوع و قابلیت دسترسی به علوفه را بعد از آتشسوزی اظهار کردند. فنگ (۲۰۰۸) با مطالعه تنوع گونه های گیاهی بعد از آتشسوزی دریافت که بعد از آتش‌سوزیهای با شدت کم، تنوع گونه ها افزایش مییابد و گونه های علوفهای و بوتهای جدید زیادی آشکار میشوند. کیو و همکاران (۲۰۰۶) تأثیر شدتهای مختلف آتشسوزی را بر گیاهان زیر درختی جنگلهای دستنخورده در چین بررسی کردند و اظهار کردند که تعداد گونه ها شاخصهای تنوع و یکنواختی تحت تأثیر شدتهای مختلف آتشسوزی، همگی از الگوی زیر پیروی میکنند: آتشسوزی ضعیف، تنوع گونه ها را به ترتیب نسبت به شدت متوسط و شدت کم افزایش میدهد. فنشام (۱۹۹۹) اظهار داشت که در جنگلهای استرالیا ۱۰ سال بعد از آتشسوزی غنای گونهای افزایش یافته است. آتشسوزی در فصل خواب غنا و تنوع گونهای را افزایش میدهد، ولی در فصل رشد تنوع گونهای را کاهش میدهد (دیل و همکاران، ۲۰۰۲). در برخی تحقیقات نیز تنوع منطقه آتشسوزی شده و شاهد تفاوت معنیداری نداشتهاند (شکری و همکاران،۱۳۸۱)، نتایج مطالعه شائوکینگچن و همکاران، ۲۰۱۰ روی تأثیر آتش بر ویژگیهای پوشش گیاهی نشان میدهد که تغییرات قابل توجهی در ویژگیهای پوشش گیاهی یک سال پس از آتشسوزی مشاهده شده. در مرکز و لبه آتش به ترتیب ۴ و ۶ گونه کلیدی وجود داشته که به طور آشکاری کمتر از منطقه کنترل (سوخته نشده) بوده است.
۲-۴- تأثیر آتش بر کلاس خوشخوراکی و ترکیب گیاهان
تغییر در ساختار و ترکیب پوشش گیاهی در اثر آتشسوزی امری اجتناب ناپذیر است (گیووارا و همکاران ۱۹۹۹، مقدم ۱۳۸۳، شکری و همکاران ۱۳۸۱). اثرات آتش به عنوان یک ابزار مدیریتی به طور گستردهای مورد مطالعه قرار گرفته است. (بیلی، ۱۹۸۸) نشان میدهد که بیشتر فوربها و گراس‌ها جوانههای انتهایی دارند که بر روی زمین قرار گرفتهاند که آنها را به شدت در برابر آتش مقاوم میکند در نتیجه درصد زیادی از گیاهان بعد از آتشسوزی را فوربها و گراسها تشکیل می‌دهند. برون (۱۹۸۶) در مطالعهای با به کارگیری روش ایجاد آتشسوزی برای از بین بردن گیاهان مهاجم در داخل چراگاه چارلویل[۴] استرالیا نتیجه گرفت که در مدت سه سال اجرای طرح ۷۰% گونه‌های مهاجم Aristidia armata بر اثر سوزاندن از بین رفته و مابقی بر اثر شخم عمیق نابود شدهاند. با احتمال ۱% خطا نهالهای این گونه مهاجم Aristida در قطعات شخم خورده و بیش از ۵ درصد در قطعات شخم نخورده تجدید حیات یافته و دوباره مستقر شدند. میزان تأثیر آتش عمده به دوام آن بستگی دارد. در آتشسوزی احتمال از بین رفتن گونه های مرغوب نیز وجو دارد ولی تجدید حیات مجدد نهالها به صدمات آتشسوزی برتری دارد. هی (۱۹۹۹) و کیو و همکاران (۲۰۰۶) مشخص کردند که آتشسوزی ترکیب جوامع گیاهی را تغییر میدهد، گیاهان ابتدایی مانند Dichotoma غالب و گیـاهان مقاوم به خشکی، مقاوم به گرما و گیاهان نورپسند بعد از آتشسوزی افزایش مییابند، به طور کلـی میتـوان این گونه بیان کرد که شدت پایین آتشسوزی اثرات مثبتی روی رشد گیاهان و ترکیب جوامع گیاهی دارد. والسکی و همکاران در سال ۲۰۰۰ در مراتع شنی نبرسکا[۵] به این نتیجه رسیدند که بر اثر آتشسوزی درصد ترکیب گونه های چوبی کاهش و فوربها افزایش داشتهاند. کیوسرا (۱۹۸۱) نشان میدهد که در مراتع اگر آتشسوزی تناوبی رخ ندهد، درختچهها به تدریج بر جوامع گیاهی غالب میشوند. این مطالعه نشان داد که آتش در جوامع bunchgrass-sagebrush بر حضور بوتهها اثر مخربی دارد. ۱۴ ماه پس از سوختن، فراوانی، تراکم و پوشش درمنه و rabbit brush به طور قابل توجهی تا حدود ۶۰، ۹۰ و ۹۰% به ترتیب کاهش یافت. در مقابل، بسیاری از پوششهای فورب و گراس به علت کاهش بوتهایها در ترکیب گیاهی افزایش یافته است، بنابراین در مراتع برای کنترل بوتهها میتوان از آتش استفاده کرد (جانسون و استرانگ، ۱۹۸۳). هامفری (۱۹۶۲) اعلام کرد Artemisia tridentate که فرم بوتهای دارد نسبت به آتشسوزی بسیار حساس میباشد و پس از آتشسوزی احیا نمیشود مگر از طریق بذر. در آیداهو، ایالت متحده آمریکا Artemisia tridentate حتی بعد از ۱۴ سال پس از آتشسوزی به شرایط قبل از سوختگی برنگشت در صورتی که فرم رویشی گراس در سالهای اولیه تجدید حیات یافت. (نل و همکاران، ۲۰۰۰). در مقابل پروالسکی و همکاران (۲۰۰۱)، جیکوب و شالی (۲۰۰۳) و هنکینگ و همکاران (۱۹۹۸) عقیده دارند که آتش هیچ اثر قابل توجهی روی بوتهها ندارد. بین تنظیم زمانی فصل آتش‌سوزی و مراحل فنولوژیکی گیاهان تعاملی وجود دارد (به عنوان مثال گیاهان در حال رشد نسبت به گیاهانی که در خواب زمستانی هستند به آتش حساسیت بیشتری نشان میدهند).
در خصوص نقش آتش در اکوسیستمهای گیاهی، گزارش گردیده که: در اسپانیا پس از گذشت یک سال از آتشسوزی، تجدید حیات بعضی از گونه های چوبی دائمی از کنده درخت آغاز شده است، و در سال دوم تمام گونه ها رشد یکنواختی داشته، و در سالهای سوم و چهارم رشد بوتهها افزایش یافته است.(ترابوآد، ۱۹۹۴). همچنین ماگلر و بلیزدل (۱۹۵۹) گزارش دادند که آتشسوزی در سال اول به گراسهای چندساله آسیب میزند اما بعد از سه سال آن را بازیابی میکند. نقش آتش‌سوزیهای کنترل شده یا ماده قابل اشتعال در توسعه رشد گراسها با از بین بردن پوشش گیاهی چوبی به خوبی در سراسر جهان مستند شده است (بران و لامبرتو ۱۹۷۶، کانو و همکاران ۱۹۸۵، مارتینز کارترو ۱۹۸۷، فرانک و لورنز ۱۹۹۰، فرسنتز و میلن ۱۹۹۰، دانکورتز و آدامز ۱۹۹۲، کوک و همکاران ۱۹۹۴، روبینت ۱۹۹۵، فورد و مک برسون ۱۹۹۶، بئو و همکاران ۱۹۹۶، بئو و همکاران ۱۹۹۷). اکثر جوامع مرتعی نسبت به آتش انعطاف پذیر هستند اما تغییرات قابل توجهی در ساختار و ترکیب آنها ممکن است رخ دهد. چنین تغییراتی تنها به دلیل آتشسوزی نیست چون تعامل فشار چرا و رژیمهای بارندگی قبل و بعد از آتش، اثرات زیست محیطی کلی میباشند. فشار چرا میتواند تعامل آتش را هم با کاهش مقدار مواد سوختنی و هم با تغییر ترکیب گونه های گیاهی تحت تأثیر قرار دهند (نوبل و همکاران، ۱۹۸۶). بنابراین آتش میتواند به عنوان یک جزء مرکزی در مدیریت از این مراتع در نظر گرفته شود ( زاکرایس و دانکوورتز، ۱۹۹۹). اهمیت آتش به عنوان یک متحرک متغیر در بسیاری از سیستمهای پوشش گیاهی در جنوب آفریقا به خوبی اثبات شده است (بویسن و توینتن، ۱۹۸۴). گیووارا و همکاران (۱۹۹۸) اثر هر دو آتشسوزی تابستانی طبیعی و چرای دام پس از آتش‌سوزی را روی ترکیب جوامع گیاهی، فراوانی وقوع خاک لخت، بوتهها و گراسها، تنوع گونه ها و بیومس گیاهان علوفهای در سه فصل در حال رشد بعد از آتشسوزی مورد بررسی قرار دادند و بیان نمودند که وقوع تغییر در ترکیب جوامع گیاهی به عنوان یک نتیجه منطقی از چرا و آتش است. چرای بیرویه در طولانی مدت باعث غالب شدن جوامع بوتهای غیر خوشخوراک و گراسها در سایتهای سوخته نشده (شاهد) میشود. آتشسوزی جوامع بوتهزار را به جوامعی با تعادل بین گیاهان علفی و چوبی تبدیل کرد و فراوانی گیاهان خوشخوراک و بیومس گیاهان علوفهای با از بین بردن گیاهان چوبی افزایش یافت. چرا پس از آتشسوزی اثرات مثبت (کاهش گراسهای غیرخوشخوراک) و اثرات منفی (افزایش خاک لخت) قابل توجهی نشان میدهد. مراتع اوگاندا[۶] به طور جدی تحت هجوم بوته‌های اقاقیا قرار گرفتهاند، هارکر (۱۹۵۹)، هارینگتون (۱۹۴۷)، سابیتی (۱۹۸۶) مطالعاتی برای ارائه رویکردهای علمی در این مراتع انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که در مورد اکوسیستمهای مرتعی ساوانا و اقاقیا، آتشسوزی شدید سالانه با غالب شدن علفزارها باعث سرکوب کردن بوتههای مهاجم اقاقیا میشوند بنابراین آتشسوزی کنترل شده میتواند به بهبود ترکیب این مراتع کمک کند. تون و اوهلن بوش (۱۹۹۲) آتش را مهمترین و مقرون به صرفهترین ابزار برای مدیریت بوتهها به ویژه در نیمه شرقی ایالت کانزاس معرفی کردند. در فقدان آتش گونه های چوبی به تدریج هجوم میکنند و در نهایت در مراتع گراسلند غالب میشوند.کنترل مؤثر گیاهان چوبی به وسیله آتش به نوع، مقدار مواد سوختنی و فصل آتشسوزی بستگی دارد. ایمانی و شریفی (۱۳۸۵) اظهار میکنند که آتشسوزیهای کنترل شده موجب حذف گیاهان بوتهای خشبی و بهبود تولید علوفه مرتعی میشود. به این ترتیب که بیشترین مواد غیر قابل هضم خشک شده میسوزد و از محصول جدید علوفه خوبی به دست میآید. بقولات اغلب به خوبی رشد میکنند و مواد غذایی سهلالوصول خاک برای رشد خوب علفهای چمنی مفید واقع میشوند. والنتاین (۱۹۸۹) بیان میدارد که با عمل آتشسوزی در درمنهزارهای جنوب آیداهو[۷]، تولید گراسهای چندساله دو برابر، تولید فوربهای چندساله ۲۵% و کل علوفه قابل دسترس بین ۶۴ تا ۹۳% افزایش داشته است، به طور کلی آتشسوزی در مراتع درمنهزار سبب افزایش تولید گیاهان علفی چندساله پس از ۲-۳ سال بعد از آتشسوزی گردیده ولی بر تولید گیاهان علفی یکساله تأثیر چندانی نگذاشته است. بلیزدل (۱۹۵۳) در بررسی اثر آتشسوزی گزارش کرد که اگر چه تمام گراسهای چندساله بعد از آتشسوزی آسیب میبینند ولی سه گونه Agropayron dactyllum, Agropayron spicatum,Calmagrostis monlanensis سریعاً تجدید پوشش پیدا کرده و در طول سه سال تولید آن در مقایسه با منطقه آتشسوزی نشده افزایش قابل ملاحظهای داشته است، لیکن برخی از گراسها از جمله Stipa conata به خصوص به آتشسوزیهای سنگین حساسیت نشان میدهند. سابیتی و همکاران (۱۹۹۲) نقش آتش در مدیریت مراتع را بررسی کردند، نتایج این تحقیق نشان میدهد که حداکثر بهرهبرداری از علفزار به وسیله شدت آتشسوزی در سوختن یکسالههای تأخیری بالا رفته چون آتش باعث تحریک شدید رشد مجدد گراسها، جوانهزنی بذرهای لگومدار و گراسها و استقرار گیاهچه میشود. ممانعت از آتش به وضوح باعث کاهش تولید مرتع میشود.
شریفی و ایمانی (۱۳۸۵) با بررسی اثر آتشسوزی در تغییرات پوشش گیاهی و ترکیب گونه در مراتع استان اردبیل بیان نمود که بین شرایط بدون آتشسوزی و شرایط دارای آتشسوزی از نظر فورب دائمی، فوربهای یکساله، گیاهان بوتهای، گیاهان کلاس Ш و کل پوشش اختلاف معنیداری وجود دارد. از نتایج این بررسی چنین برمیآید که گیاهان کلاس Ш (بوتهای خاردار و گیاهان یک‌ساله) به دلیل اینکه اندامهای هوایی این نوع گیاهان بیشتر از اندامهای زیرزمینی است، در اثر آتشسوزی از بین میروند و جای آنها را گیاهان کلاس Ι و П میگیرند. صفائیان و شکری (۱۳۷۷) در بررسی نقش آتش در مراتع جلگهای شمال ایران مشاهده کردند که در سالهای اولیه پس از آتش سوزی جمعیت گونه های چوبی کاهش و گیاهان خوشخوراک مرتعی افزایش مییابد که این پدیده مورد توجه دامداران است. باغستانی میبدی و زارع (۱۳۸۶) رفتار آتش بر تولید گونه های مرتعی و امکان استفاده از آن در اصلاح مراتع استپی یزد را بررسی کردند. برای این منظور، محدودهای با وسعت یک هکتار درون ایستگاه تحقیقاتی مرتع نیر در استان یزد انتخاب کردند؛ این پژوهش را در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با ۵ تیمار آزمایشی زمان آتشسوزی بهار، تابستان، پاییز، زمستان و بدون آتشسوزی (شاهد) اجرا کردند و به این نتیجه رسیدند که با اعمال آتش از میزان تولید علوفه گیاهان کلاس I وII کاسته شده و در مقابل بر گیاهان کلاس III افزوده شده است.
به طور کلی آتشسوزی با کاهش معنیدار گیاهان چوبی، خشبی و بوتهای زمینهای مساعد برای رشد و گسترش گیاهان اشکوب تحتانی که اغلب گندمیان هستند فراهم میکند (کارلتون و لفتین ۲۰۰۰، دیل و همکاران ۲۰۰۲، گیوورا و همکاران ۱۹۹۹، هوبنسک و همکاران ۲۰۰۹، مک پیرسون ۱۹۹۵، مورگان و لانت ۱۹۹۹، پروونچر و همکاران ۲۰۰۷، شکری و همکاران ۱۳۸۵).
۲-۵- اثر آتش بر ارزش غذایی و کیفیت علوفه
صفائیان و شکری (۱۹۹۸) عنوان میدارند که آتشسوزی فقط در مراتعی که دارای پوشش غالب از گیاهان خاردار و خشبی میباشد، قابل توجیه است. با آتش زدن بوتهها قسمتهای خشک و خشبی آنها حذف شده و شادابی علوفه تولیدی فزونی مییابد. در چنین شرایطی دسترسی دام به علوفه تولیدی افزایش مییابد که این موضوع خوشخوراکی گیاه مذکور را ارتقاء میدهد. وقوع چنین پدیده‌ای از جمله آثار مثبت آتشسوزی در مراتع میباشد. وامارا (۱۹۸۷) دریافت که پروتئین خام با افزایش سن رشد مجدد مراتع پس از آتشسوزی تمایل به کاهش دارند. دوره مطلوب برای چرای مرتع بین سه و شش ماه پس از آتشسوزی است. با این حال مراتع طبیعی به طور کلی تولید کننده هستند، چرا که میانگین درصد پروتئین خام هرگز از مقدار بحرانی ۷% پایینتر نمیرود که ممکن است به بخشهای لگومدار نسبت داده شود. آتشسوزیهای تجویزی، استفاده از آتش تحت شرایط خاص برای رسیدن به اهداف مورد نظر است (ترولپ، ۱۹۹۹) که پتانسیل پوشش گیاهی دستکاشت با توجه به تولیدات دامی و علوفه مطلوب را فراهم میکند (ترولپ و ترولپ، ۱۹۹۶). للاند و همکاران (۱۹۷۶) تأثیر سوختن مرتع و دادن کود نیتروژن را بر ارزش غذایی Andropogon gerardi و Schizachyrium scoparium در دشتهای واقعی کانزاس[۸] مطالعه کردند، نتیجه به این صورت بود که آتشسوزی اواخر بهار باعث کاهش ماده خشک، فیبر خام، ترکیبات دیواره سلولی، سلولز و لیگنین و افزایش پروتئین خام، ماده آلی، عصاره نیتروژن آزاد و لاشبرگ میشود. نیتروژن را کاهش و پروتئین خام، لیگنین و لاشبرگ را افزایش میدهد. از Andropogon gerardi نسبت به Schizachyrium scoparium نیتروژن بیشتری استخراج شد و پروتئین خام، ترکیبات دیواره سلولی، لیگنین و سلولز کمتری. اسنایمن (۲۰۰۳) مراتع نیمهخشک آفریقای جنوبی را که به وسیله آتشسوزی طبیعی ناشی از رعد و برق یا بیاحتیاطی مردم سوخته بود مورد بررسی قرار داد و اثر آتشسوزی با شدت کم را در تولید فیتومس بالا و زیر سطح زمین، باران مؤثر، پروتئین خام، نسبت ساقه به ریشه و تراکم گراسها در یک مرتع نیمه خشک بیش از دو سال (در فصول در حال رشد سالهای ۲۰۰۰-۲۰۰۱ و ۲۰۰۱-۲۰۰۲) پس از آتش سوزی بررسی کرد. آتش (مرکز آتش) تأثیر معنیداری روی تراکم گیاهان داشت. گونه های گراس که ریشه های بلندتری داشتند (Cymbopogon plurinodis and Themeda triandra) نسبت به آتش تحمل بیشتری را نشان دادند. بعد از آتشسوزی پروتئین خام گیاهان کم شد و حداقل دو فصل رشد کامل طول کشید تا تولید فیتومس بالا و زیر سطح زمین و لاشبرگ مراتع سوخته شده به حالت اول برگردد با این حال در سالهای بعدی با افزایش تولید پروتئین خام همراه شد.
آلدوس (۱۹۳۴) نیز گزارش داد که آتشسوزی باعث افزایش سطح پروتئین علوفهای مرتع میشود. اسمیت و همکاران (۱۹۶۰) نیز دریافتند که سوختن باعث افزایش قابلیت هضمپذیری ظاهری ماده خشک و الیاف خام میشود.
۲-۶- اثر آتش بر روند توالی و گرایش مرتع
آتشسوزیهای طبیعی تأثیرات عمیقی بر کاربری اراضی، تولیدات، اقتصاد، انتشار گاز و سلامتی بشر دارند. آتش با سوزاندن گیاهان، تغییر دادن الگوی توالی و تغییر منابع گیاهی بر اکوسیستمهای طبیعی تأثیر میگذارد (بانج شفیعی و همکاران، ۲۰۰۵). چون آتش اغلب به صورت عمدی برای افزایش تولید مواد مغذی چرا اعمال میشود، رفتار چرایی فوراً بعد از آتشسوزی در تعیین مسیر توالی گیاهی در این شرایط حیاتی میباشد (دانکوردز و آدامز ۱۹۹۲). گارسیا (۱۹۷۷) با مطالعه پارک ملی دونانا در اسپانیا مشاهده کرد که در سالهای سوم و چهارم بعد از آتشسوزی گیاهان بوتهای افزایش یافتهاند. وی همچنین مشابهت ساختاری پوشش گیاهی مورد مطالعه را با مرحله کلیماکس اکوسیستم مدیترانهای بیان نمود. ترابوآد (۱۹۹۴) نیز در خصوص نقش آتش در اکوسیستمهای گیاهی، گزارش داد که در اسپانیا پس از گذشت یک سال از آتشسوزی، تجدید حیات بعضی از گونه های چوبی دائمی از کنده درخت آغاز شده است، و در سال دوم تمام گونه ها رشد یکنواختی داشته، و در سالهای سوم و چهارم رشد بوتهها افزایش یافته و در سال پنجم، پوشش گیاهی شباهت زیادی به مرحله کلیماکس اکوسیستمهای مدیترانهای پیدا کرده است. آتشسوزی نقش بسیار مهمی را در تغییر ساختار و عملکرد اکوسیستم بازی میکند و نیرو محرکه سیر تکامی اکوسیستم محسوب میشود (پنگ، ۱۹۹۶). طهماسبی و همکاران (۱۳۹۰) در مراتع نیمه استپی منطقه کرسنگ استان چهارمحال و بختیاری با تکرار آتشسوزی سالیانه اقدام به نمونهبرداری از پوشش گیاهی در ۲۰۰ قطعه تصادفی در طول ترانسکت ۲۰۰ متری در منطقه های شاهد و آتشسوزی در شدتهای متفاوت چرایی کرد، نتایج نشان دادند که آتشسوزی موجب تبدیل بوتهزارها به علفزارها شده است و شدت چرای دام چگونگی تبدیل بوتهزارها به علفزار را کنترل میکند. اگر در یک منطقه آتشسوزی که تیپ گیاهی آن بوتهزار است، شدت چرا دام متوسط باشد بوتهزار تبدیل به بوتهزار- علفزار میشود ولی در صورتی که شدت چرا سبک باشد تیپ بوتهزار به علفزار تبدیل میشود. این دوره جایگزینی ناشی از تکرار آتش و چرای دام یک روند چرخهای در پویایی جامعه گیاهی را اثبات میکند.
آتشسوزی در بسیاری از اکوسیستمهای طبیعی به عنوان ابزاری برای کنترل تغییر در روند توالی اکولوژیک و به ویژه تسریع آن شناخته شده است (هاروارد و ریچارد ۲۰۰۱، کریستوفر ۲۰۰۶، دیل و همکاران ۲۰۰۲، شکری و همکاران ۱۳۸۱). برخی نیز آن را یک فرایند مختل کننده در مسیر توالی میدانند (کاسی، ۲۰۰۹).
۲-۷- تأثیر آتش بر خاک لخت مرتع
اثر آتش بر خصوصیات هیدروفیزیکی خاک نشان داده است که آتش موجب کاهش هدایت آبی اشباع و افزایش خاک لخت در نتیجه موجب افزایش رواناب میشود. بنابراین اگرچه آتش باعث افزایش انتخاب دام و عملکرد آن میشود و در شرایطی که شدت چرای حیوانات سبک است تأثیرات مثبت آن نمایان میشود ولی استفاده از آن به عنوان یک ابزار مدیریتی تنها باید در چهارچوب مدیریت کلی مراتع و جنگلها با مدیریت دام و مدیریت انسان صورت گیرد (طهماسبی و همکاران، ۱۳۹۰). شائوکینگچن و همکاران (۲۰۱۰) نیز در مورد تأثیر آتش روی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک مطالعاتی انجام داند و دریافتند که در اثر آتشسوزی به دلیل از بین رفتن پوشش در سطح خاک، خاک لخت و بدون پوشش افزایش مییابد، به عبارتی آتشسوزی باعث افزایش درصد خاک لخت میشود (گیووارا و همکاران ۱۹۹۸، دیل و همکاران۲۰۰۲، کارلتون و لفتین ۲۰۰۰). حجتی و همکاران (۱۳۹۰) مطالعهای برای بررسی تأثیرات آتشسوزی بر خصوصیات خاک جنگل در سری چلمردی شهرستان نکاء انجام دادند. خصوصیات خاک شامل اسیدیته، هدایت الکتریکی، رطوبت، کربن و آهک در منطقه مورد حریق و منطقه شاهد (فاقد حریق) اندازه گیری کردند، نتایج نشان دادند که اکثر تغییرات حاصل از آتشسوزی ناشی از کاهش مواد آلی در سطح خاک میباشد که باعث ایجاد تغییر در خصوصیات مختلف خاک خواهد شد و سطح زیادی را بدون پوشش خواهد گذارد. آتش زدن بقایای گیاهی هنوز یک مسأله بحث برانگیز است. از یک طرف سبب افزایش محصول به دلیل آزادسازی سریع عناصر غذایی میشود و از طرف دیگر به دلیل اثرات مخربی که بر خاک دارد باعث افزایش خاک لخت و در دراز مدت سبب فرسایش و کاهش محصول میگردد. جوادی و مأمون (۱۳۹۰) اثرات آتشسوزی طبیعی را بر روی برخی خصوصیات خاک بررسی کردند، نتایج نشان دهنده افزایش میزان خاک لخت بود از طرفی نیتروژن، کربن، پتاسیم و فسفر در دو منطقه شاهد و آتشسوزی شده با هم تفاوت معنی‌داری نداشتند که علت آن را آتشسوزی همراه با خشکسالی در این منطقه معرفی کردند. با توجه به اینکه در منطقه مورد مطالعه آتشسوزی با خشکسالی همراه بوده، در اثر خشکسالی، میزان آبشویی و جابهجایی مواد کاهش یافته و در نتیجه میزان جذب مواد آلی توسط ریشه گیاهان با مشکل مواجه شده است، لذا شرایط را برای رشد گونه های غیرخوشخوراک و مهاجم فراهم کرده است.
۲-۸- تأثیر زمان آتشسوزی روی پوشش گیاهی سوخته شده
بیشتر آتشسوزیهای کنترل شده، زمانی اجرا میشوند که گونه های گیاهی مطلوب در حال رکود بوده و گونه های مهاجم از نظر فیزیولوژیکی فعال باشند، زیرا از نظر فیزیولوژیک، گیاهان فعال معمولاً نسبت به گیاهان غیرفعال و در حال رکود به آتشسوزی حساستر میباشند (زارع چاهوکی ۱۳۸۳، وایت ۱۹۸۳). عکسالعمل گیاهان به زمان آتشسوزی در گونه های مختلف متفاوت میباشد. نتایج آتشسوزی سالیانه در مدت ۸ سال در زمان های پاییز، زمستان و بهار در علفزارها نشان داد، آتش‌سوزی سبب افزایش فوربهای چندساله و لگومها شده است ( تون و کمپ، ۲۰۰۳). کاهش تولید علوفه گراسها و افزایش تولید فوربها در کوتاهمدت با اجرای آتشسوزی دیر موقع در جوامع گراسلند توسط انگل و همکاران (۱۹۹۸) نیز گزارش شده است. تون و اوهلن بوش ۱۹۹۲ همچنین دریافتند که بهترین زمان برای کنترل گونه ها به وسیله آتش زمانی است که ذخیره مواد غذایی گیاه به نقطه پایانی خود برسد (در اواخر دوره رویشی).
برون (۱۹۸۶) در مطالعه اثر آتش در کنترل گونه های مهاجم اظهار کرد که آتشسوزی پاییزه در کنترل گونه ها بهتر از آتشسوزی بهاره است. مطالعات (ولنتاین، ۱۹۸۹) نشان داد که در جوامع درمنه‌زار سوختگیهای پاییز، تحت شرایط خشک نسبت به سوختگیهای بهار تحت شرایط مرطوب آسیب بیشتری به Artemisia cana وارد میکند.
۲-۹- جمعبندی
با مستندات موجود میتوان در مورد اجرای آتشسوزیهای کنترل شده (تجویزی)، به عنوان روشی اصلاحی در اکوسیستمهای مختلف مرتعی اعلام نظر نمود. منابع نامبرده شده به صورت جزئی بر روی تاجپوشش، ترکیب و خوشخوراکی تکتک گونه های مرتعی مطالعه ننمودهاند، به همین انگیزه در این پژوهش به بررسی اثرات آتش بر روی تاجپوشش و تراکم تکتک گونه های گیاهی و بر اساس فرم رویشی، همچنین تغییر ترکیب آنها پس از آتشسوزی در گردنه زاغه پرداخته میشود.
فصل سوم
مواد و روشها
۳-۱- مواد
۳-۱-۱ موقعیت استان لرستان
استان لرستان وسعتی بالغ بر ۲۸۰۰۰ کیلومتر مربع دارد و در غرب ایران بین ‘۵۱ ˚۴۶ تا ‘۳ ˚۵۰ طول شرقی و ‘۳۷˚۲۳ تا ‘۲۲˚۳۴ عرض شمالی واقع شده است که ۸/۱ درصد از سطح کل کشور را شامل میشود. این استان از شمال به استان خوزستان، از شرق به استان اصفهان و از غرب به استان‌های کرمانشاه و ایلام محدود میشود. همچنین از نظر شرایط طبیعی، ناحیهای کوهستانی از رشتهکوههای زاگرس محسوب میگردد. مرتفعترین نقطه استان قله اشترانکوه به ارتفاع ۴۰۵۰ متر و پستترین نقطه این استان در قسمت جنوب در منطقه حسینیه به ارتفاع ۳۵۰ متر از سطح دریا میباشد (مبارکیان، ۱۳۷۲). استان لرستان که در منطقه غرب کشور واقع شده تحت تأثیر اقلیم مدیترانهای قرار گرفته است که بر اساس میانگین بارش سالیانه به چند منطقه اقلیمی تقسیم میشود که عبارتند از: مناطق نیمهاستپی، جنگلهای خشک و کوههای مرتفع. بارش نزولات آسمانی بیشتر در ماه های آبان تا اردیبهشت میباشد (انصاری و شکویی، ۱۳۶۹).
مطالعه آبوهوا و شرایط طبیعی استان نشان میدهد که در قرون گذشته این منطقه دارای جنگلها و مراتع انبوهی بوده است ولی در سالهای اخیر تحت تأثیر عوامل طبیعی و انسانی، این وضعیت سیر قهقرایی طی نموده است (کامیاب، ۱۳۸۶).
شکل ۳-۱- موقعیت استان لرستان در ایران
۳-۱-۱-۱- موقعیت منطقه مورد مطالعه
ایستگاه تحقیقاتی زاغه که برای این پژوهش انتخاب شده در گردنه زاغه واقع شده است. این منطقه در امتداد جاده خرمآباد-بروجرد قرار گرفته و در فاصله ۳۰-۴۰ کیلومتری شمال شرق خرمآباد واقع شده است. عرض جغرافیایی این منطقه ۳۳ درجه و ۲۹ ثانیه شمالی و ۴۸ درجه و ۴۲ ثانیه طول شرقی با حداکثر ارتفاع ۲۴۰۰ و ارتفاع حداقل ۱۹۰۰ متر از سطح دریا قرار داشته و سایت مورد بررسی در ضلع جنوبی زاغه میباشد که در واقع محدوده اطراف منطقه شاهد را در برگرفته است. این رویشگاه تقریباً ۱۰۰ هزار هکتار از اراضی مرتعی استان را شامل میشود (سیاهمنصور، ۱۳۹۲).
این منطقه در مرداد ماه ۱۳۸۹ به صورت تصادفی به وسیله انسان، مورد آتشسوزی قرار گرفت و ما در سال ۱۳۹۲ از آن نمونهبرداری کردیم (اردیبهشت و خرداد ماه).
شکل ۳-۲- موقعیت جغرافیایی منطقه مورد مطالعه در استان لرستان
۳-۱-۲- وضعیت اقلیمی منطقه مورد مطالعه
۳-۱-۲-۱- نزولات جوی
نزولات جوی در منطقه مورد مطالعه به صورت باران و در ماه های سرد به صورت برف میباشد. در جدول۳-۲ آمار بارندگی ۱۷ سال گذشته ایستگاه بارانسنجی زاغه آورده شده و بیانگر این است که متوسط بارندگی سالیانه این ایستگاه ۵۰۱ میلیمتر گزارش شده است. بیشترین نزولات ماهانه در ماه‌های اردیبهشت و آذر صورت گرفته که میزان بارندگی به ترتیب در این ماه ها ۱۰۹ و ۰۳/۸۷ میلی‌متر میباشد. مرداد ماه با ۲۶/۰ میلیمتر بارندگی خشکترین ماه سال محسوب میگردد. با بهره گرفتن از میزان بارندگی فصلی موجود در جدول ۳-۱ بیشترین بارندگیها در فصل زمستان صورت گرفته و فصل تابستان با نزدیک به صفر درصد بارندگی، خشکترین فصل سال را تشکیل میدهد.
بارندگی موجود در منطقه بیشتر تحت تأثیر آبوهوای مدیترانهای است و بارندگی صورت گرفته حاصل ابرهایی میباشد که از طرف غرب و جنوب غربی به منطقه وارد شده و با برخورد به رشته‌کوه‌های نسبتاً مرتفع در منطقه ریزش مینمایند.
۳-۱-۲-۲- رطوبت نسبی
با توجه به اینکه منطقه زاغه فاقد ایستگاه سینوپتیک میباشد، از نزدیکترین ایستگاه به منطقه یعنی ایستگاه خرمآباد برای ارزیابی رطوبت و حرارت عرصه مورد مطالعه استفاده شده است. جدول ۳-۲ میزان رطوبت نسبی ماهانه ایستگاه را بیان میکند. متوسط رطوبت نسبی در طی سال ۴۰/۴۷ درصد است. حداکثر رطوبت نسبی ماهانه ۳۴/۷۰ درصد در دیماه و حداقل رطوبت نسبی ماهانه ۴۴/۲۳ درصد در تیرماه میباشد. بیشترین درصد رطوبت نسبی فصلی در زمستان و کمترین رطوبت نسبی در فصل تابستان گزارش شده است.
۳-۱-۲-۳- درجه حرارت
در جدول ۳-۳- آمار متوسط درجه حرارت در ۲۰ سال گذشته ایستگاه هواشناسی خرمآباد آورده شده است، که بیان میکند تیرماه و مرداد ماه با متوسط دمای ماهانه ۳/۲۹ و ۹۱/۲۸ درجه سانتیگراد به ترتیب گرمترین ماه های سال میباشند، همچنین دی ماه با متوسط دمای ۳۶/۴ درجه سانتیگراد سردترین ماه سال و بهمن ماه با ۵۷/۵ درجه سانتیگراد و آذر ماه با متوسط دمای ۳۳/۶ درجه سانتی‌گراد دیگر ماه های سرد سال هستند. گرمترین فصل سال، تابستان با دمای فصلی ۴۲/۲۷ درجه سانتیگراد و سردترین فصل سال، زمستان با میانگین دمای فصلی ۴۲/۶ درجه سانتیگراد میباشد. میانگین دمای فصلی در پاییز ۰۵/۱۲ و بهار ۶۴/۱۹ درجه سانتیگراد گزارش شده است. بنابراین با توجه به اینکه منطقه طرح دارای تابستانهای معتدل و زمستانهای سرد میباشد لذا به صورت مراتع ییلاقی مورد استفاده قرار میگیرد.
۳-۱-۲-۴- تعیین اقلیم منطقه
طبقهبندی اقلیم نشان دهنده وضعیت آبوهوای یک منطقه میباشد. به دلیل عدم وجود ایستگاه هواشناسی در گردنه زاغه از اطلاعات ایستگاه هواشناسی خرمآباد جهت تجزیه و تحلیل اقلیم منطقه استفاده میشود. برای تعیین اقلیم منطقه روش های زیادی را میتوان به کار برد که به دلیل در دست بودن میزان بارندگی سالانه ایستگاه هواشناسی خرمآباد و متوسط درجه حرارت سالانه، میتوان از روش های آمبرژه، دومارتن و کوپن استفاده کرد. از روش های ذکر شده برای تعیین اقلیم منطقه، بهترین روش، روش آمبرژه گزارش شده؛ چون این روش منحصر مناطق مدیترانهای میباشد و استان لرستان به خصوص در نواحی مرکزی-غربی و جنوبی از محدود مناطق ایران است که شباهت زیادی به مناطق مدیترانهای دارد و این موضوع با توجه به پوشش گیاهی، نحوه ریزش باران و دمای آن کاملاً مشخص است (مبارکیان، ۱۳۷۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...