غریب القرآن مصطلحی است مرتبط با مفردات ومعنی شناسی واژه های قرآن،وهمواره یکی از دانش های زیر مجموعه ی علوم قرآنی به شمار می آمده است،در تعریف این دانش باید گفت،دانش غریب القرآن دانشی است که به شرح وتبیین معنای کلماتی از قرآن که برای مردم نامانوس است،می پردازد،نهضت غریب القرآن نویسی از سده دوم هجری آغاز وتا زمان حاضر نیز ادامه دارد.[۲۱]
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۱-۵-محسنات لفظی
۱-۵-۱-جناس
جناس همانندی دولفظ درگفتارو ناهمانندی آنها درمعنا است،جناس دونوع است، لفظی ومعنوی،جناس لفظی،خود دو نوع است،جناس تام وجناس غیرتام،جناس تام آن است که دو لفظ متجانس در چهار نوع اتحاد دارند،نوع حروف،عدد حروف،هیات هایی که پدیده حر کت ها وسکون ها است،تر تیب حروف.[۲۲]
جناس غیرتام آن است،که دو لفظ متجانس دریکی یابیشتر از یکی درچهارچیز در جناس تام با هم اختلاف دارند،وآن­اختلاف یا به افزایش یک حرف دراول کلمه یا وسط،یا آخر کلمه است.[۲۳]
دراین پژوهش،فقط به بررسی جناس لفظی درمجمع البحرین پرداخته شده است، وهم چنین دربررسی جناس به جناس تام وغیرتام اشاره نشده است،وفقط این مطلب بیان شده است،که کلمه جناس دارد،یا اینکه جناس ندارد،واز نوع دیگرمحسنات لفظی ماننداشتقاق است.
۱-۵-۲-اشتقاق
اشتقاق به عنوان یک­عمل عبارت است،از اینکه ازیک لفظ­کلمات دیگری­که در ترکیب حروف با آن لفظ اصلی تناسب دارند،گرفته شود،تا برمعنایی متناسب با لفظ اصل دلالت کند.[۲۴]
در بحث بیان اشتقاق دراین پژوهش فقط به این مطلب اشاره شده است،که واژه در حدیث از نوع اشتقاق هست یانه،و انواع اشتقاق مطرح نشده است،به دلیل این که موضوع این پژوهش روش شناسی مجمع البحرین است،واز بیان جزئیات خودداری شده است.
۱-۶-روایات تفسیری
در تفسیر روایی که معروف به تفسیر اثری است،تفسیر قرآن با روایاتی است که از پیامبر(صلی­الله­علیه­وآله)وائمه(علیه­السلام)صادر شده ­اند،و ازامتیازات آن می­توان به کشف وتبیین مراد الهی آگاهی از بطون وتاویل آیات نام برد.[۲۵]
مولف آورده است،که پس ازآیات قرآن کریم روایات معصومین،مهم ترین منبع تفسیر به شمار می ­آید،منبع بودن سخن معصوم در توضیح و تبیین کتاب خدا هم زمان با نزول قرآن مطرح بوده است.[۲۶]
۱-۷-روایات غیر تفسیری
روایاتی هستند،که درصدد تفسیرآیه نیستند،بلکه کلام وسخنان حکمت آمیزمعصوم هستند،که درموارد مختلف آنان برای مخاطبین خود بیان داشته اند.
فصل دوم
احادیث غیر تفسیری
فصل دوم:احادیث غیرتفسیری
دراین فصل احادیثی مورد نقدوپژوهش قرار گرفته اند،که در صدد تفسیر آیه نیستند،وطریحی آنها رابراساس اشتقاق لفظ و جناس لفظی بیان کرده است؛ هم چنین متذکرمی­شوم که، با توجه به موضوع این پروژه تحقیقاتی که روش شناسی بکار گیری روایات درکتاب مجمع البحرین است، فقط به اصل روش اشاره شده است، واز بیان جزئیات روش­خوداری­شده است، هم چنین تعداد در انتخاب این احادیث گزینشی بوده است واگربرخی واژگان­تکرارشده اند، این کاملاً گزینشی بوده واحادیث آنها نیز، با حدیث قبلی فرق دارد.
درآوردن برخی احادیث باتوجه به این که متن حدیثی شاهد مثال، در قسمتی از یک حدیث طویل بوده، فقط آن قسمت از حدیث آورده شده است، که به عنوان شاهد مثال است، ودراین احادیث از آوردن سند حدیثی، به دلیل طویل بودن سند حدیثی خوداری شده است.
احادیث غیرتفسیری دراین فصل­دردو عنوان۱- احادیث براساس اشتقاق لفظ و۲-احادیث بر اساس جناس لفظی بیان شده اند، که به شرح ذیل می باشند.
۲-۱-احادیث براساس اشتقاق لفظ
۲-۱-۱-ادا
مولف بر این باور است، که واژه ادا به معنی دادن وپرداختن ورساندن است.[۲۷] آیه­ی آورده شده دراین قسمت عبارت است، از:«وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسانٍ ذلِکَ تَخْفیفٌ مِنْ رَبِّکُم‏» (بقره /۱۷۸)« و با [رعایت‏] احسان[خونبها را]به­ او بپردازد؛این[حکم‏]تخفیف­و رحمتى­از پروردگار شماست.» حدیثی که در ذیل آیه­ی بالا آمده است، عبارت است از: وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام)‏ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا کَانَ فِی آخِرِ یَوْمٍ مِنَ الدُّنْیَا وَ أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْآخِرَهِ مُثِّلَ لَهُ مَالُهُ وَ وُلْدُهُ وَ عَمَلُهُ فَیَلْتَفِتُ إِلَى مَالِهِ وَ یَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ عَلَیْکَ لَحَرِیصاً شَحِیحاً فَمَا ذَا عِنْدَکَ فَیَقُولُ خُذْ مِنِّی کَفَنَکَ فَیَلْتَفِتُ إِلَى وُلْدِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ لَکُمْ مُحِبّاً وَ إِنِّی کُنْتُ عَلَیْکُمْ لَمُحَامِیاً فَمَا ذَا عِنْدَکُمْ فَیَقُولُونَ نُؤَدِّیکَ إِلَى حُفْرَتِکَ وَ نُوَارِیکَ فِیهَا فَیَلْتَفِتُ إِلَى عَمَلِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنَّکَ کُنْتَ عَلَیَّ لَثَقِیلًا وَ إِنِّی کُنْتُ فِیکَ لَزَاهِداً فَمَا ذَا عِنْدَکَ فَیَقُولُ أَنَا قَرِینُکَ فِی قَبْرِکَ وَ یَوْمِ حَشْرِکَ حَتَّى أُعْرَضَ أَنَا وَ أَنْتَ عَلَى رَبِّک‏[۲۸] امیر المومنین (علیه السّلام) فرمود: هنگامى که بنده در آخرین روز زندگیش دردنیا و نخستین روز از آخرت قرار می گیرد، مال او و فرزند او و عملش در برابر او ممثّل و مجسّم مى‏شود؛پس روى به مال خود کرده میگوید: سوگند به خدا من در طلب تو حریص و آزمند بودم و بر صرف تو بسیار بخل می ورزیدم، حال تو چه دارى که مرا در این سفر به کار آید؟ مال جواب می دهد؛ کفنت را از من برگیر، بعد متوجه فرزندانش مى‏شود، و می گوید: به خدا قسم­ من­دوستدارشمابودم­ومن­بودم که،از شما پشتیبانى می کردم اکنون نزد شماچیست؟که دستگیر من باشدو با من چه همراهى توانید کرد؟آنان به او پاسخ می­ دهند: ما فقط می- توانیم تو را به گورت رسانده وآنجا دفن کنیم، آنگاه به عمل خویش روى می کند،ومی گوید: به خدا قسم که تو بر من سخت گرانبار بودى و من به تو بی رغبت بوده، و از تو روى می- گرداندم اکنون تو چه همراه من میکنى؟ و عمل به او پاسخ می دهد: من در گورت و در آن روز که محشور خواهى شد با تو همنشین و همراه خواهم بود، تا من و تو بر پروردگارت هر دو عرضه شویم.
صاحب جوامع الجامع این طور بیان می دارد، که قاتل در صورت امکان بدون سهل انگاری ومعطلی دیه­را بدهد.[۲۹] علامه براین باوراست،که دیه را باید بدون معطلی وآزار و اذیت وبه خوبی پرداختن داد.[۳۰]
در مطالب بالا این نکته به خوبی روشن می شود،که حدیث آورده شده درصددبیان تفسیر­آیه نیست، وبراساس اشتقاق لفظ بیان شده است.آیه در موردپرداخت دیه بحث می- کندوحدیث در مورد رساندن بدن میت، به سوی قبر بحث می­ کند.
۲-۱-۲-ثوی
واژه ثوی که،که به معنای مقام و جایگاه است[۳۱]. آیه آورده شده دراین قسمت عبارت است، از «النَّارُ مَثْواکُمْ خالِدینَ فیها إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّکَ حَکیمٌ عَلیمٌ» (انعام/ ۱۲۸)«جایگاه شما آتش است؛درآن ماندگار خواهید بود،مگرآنچه­راخدا­بخواهد [که خود تخفیف دهد]؛ آرى پروردگار تو حکیم داناست.» حدیث عبارت است، از:عن جابر بن عبد الله قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) إذا حمل عدو الله إلى قبره نادى حملته أ لا تسمعون یا إخوتاه أنی أشکو إلیکم ما وقع فی أخوکم الشقی إن عدو الله خدعنی و أوردنی ثم لم یصدرنی و أقسم لی أنه ناصح لی فغشنی و أشکو إلیکم دنیا غرتنی حتى إذا اطمأننت إلیها صرعتنی و أشکو إلیکم أخلاء الهوى منونی ثم تبرءوا منی و خذلونی و أشکو إلیکم أولادا حمیت عنهم و آثرتهم على نفسی فأکلوا مالی و أسلمونی و أشکو إلیکم مالا منعت فیه حق الله فکان وباله علی و کان نفعه لغیری و أشکو إلیکم دارا أنفقت علیها حریبتی فصار سکانها غیری و أشکو إلیکم طول الثوى فی قبری ینادی أنا بیت الدود أنا بیت الظلمه و الوحشه و الضیق یا إخوتاه فاحبسونی ما استطعتم و احذروا مثل ما لقیت فإنی قد بشرت بالنار و الذل و الصغار و غضب العزیز الجبار وا حسرتى على ما فرطت فی جنب الله و یا طول عویلاه فما لی من شفیع یطاع و لا صدیق یرحمنی فلو أن لی کره فأکون من المؤمنین[۳۲].
علامه براین نظراست،که کلمه مثوی اسم مکان است،به معنای­محل­­استقامت­با استقرار است،” النَّارُ مَثْواکُمْ “به معنای این است،که آتش محل اقامتی برای شما است، که درآن استقرار خواهید داشت.[۳۳]
در حدیث بالا بابیان ویژگی های قبر می­خواهد، این مطلب رابرساندکه، ثوی جایگاهی است،که­محل­استقرار است،چرا که ویژگی­های آن رابیان کرده است،که اهمیت آن را برساند؛ این اهمیت و ویژگی ها با مفهوم استقرار آن معنا پیدا می­ کند،این حدیث از باب اشتقاق لفظ بیان شده است و در صددتفسیر آیه نیست.
۲-۱-۳-خبا
مولف بر این باور است که “خبا “به معنای پنهان بودن است.[۳۴] آیه ی آورده شده دراین قسمت، عبارت است از: «أَلاَّ یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذی یُخْرِجُ الْخَبْ‏ءَ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ »(نمل/۲۵)« [آرى شیطان چنین کرده بود] تا براى خدایى که نهان را در آسمانها و زمین بیرون­مى‏آورد،­وآنچه­راپنهان مى‏دارید،و آنچه را آشکار مى‏نمایید، مى‏داند سجده نکنند.»حدیثی که آمده است، عبارت استاز:قوله(علیه السلام)‏ اطلبوا الرزق فی خبایا الأرض فإنه تعالى بسطها و جعل لها طولا و عرضا و طرح فیها جبالا ثابته و أعلاما یهتدى بها و أخرج منها النبات فیها من کل شی‏ء بقدر معلوم و من الأشیاء التی توزن من الذهب و الفضه و النحاس و الحدید و غیرها.[۳۵] راغب اصفهانی بیان داشته است، که خبا در مورد هرچیز که پوشیده وپنهان باشد، بکار می رود.[۳۶] مولف در مجمع البیان خبارا چیز هایی می داند، که از نظر ها مخفی هستند؛ و پیش از آنکه بیرون آورده شوند؛ ادراک نمی شوند،خبارا چیز هایی می داند که از نیستی به هستی در می آیند.[۳۷]
مولف درتفسیر جوامع الجامع براین عقیده است،که خبا مصدری به معنای اسم مفعول است، و آن تمام چیزهایی است، که خداوند آن را در آسمان­ها و زمین غیب و پنهان کرده است.[۳۸]
علامه در تفسیر المیزان عبارت «یُخْرِجُ الْخَبْ‏ءَ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ »را استعاره ایی می- داند، که­ گویا خداوندموجودات­ را ازپس­پرده غیب، یکی پس از دیگری بیرون می آورد و آنها را به عالم وجود در می ­آورد.[۳۹]
این حدیث براساس اشتقاق لفظ بیان شده است، ومی­توان بیان داشت که، معنایی مجازی را نیز در بردارد،که با توجه به حدیث و تفاسیر گفته شده می­توان گفت معنای مجازی آن هر چیز پنهان می ­تواند باشد، که وجود ندارد؛ و انسا ن با تلاش و اتکا برخداوند می ­تواند آن­ها را بدست آورد. چنان چه آخر حدیث به آن اشاره دارد و این در زندگی امروزی ما صادق است، مانند ذخایر انرژی که از شکافتن اتم بوجود می ­آید.
۲-۱-۴-خزا
واژه خزا که مولف بر این نظراست، که به معنای هلاک شدن است.[۴۰] آیه­ی آورده شده دراین قسمت عبارت است از:«فَسیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِی الْکافِرین »(توبه/۲)«پس[اى­مشرکان] چهار ماه [دیگر با امنیّت کامل‏] در زمین بگردیدو بدانید که شما نمى‏توانیدخدا را به ستوه آورید،و این خداست که رسواکننده کافران است».
حدیثی که درذیل آیه بیان شده، عبارت است از : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ کَتَبَ بِهَذِهِ الرِّسَالَهِ إِلَى أَصْحَابِه‏:واللَّهِ لَا یُطِیعُ اللَّهَ عَبْدٌ أَبَداً إِلَّا أَدْخَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی طَاعَتِهِ اتِّبَاعَنَا وَ لَا وَ اللَّهِ لَا یَتَّبِعُنَا عَبْدٌ أَبَداً إِلَّا أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ لَا وَ اللَّهِ لَا یَدَعُ أَحَدٌ اتِّبَاعَنَا أَبَداً إِلَّا أَبْغَضَنَا وَ لَا وَ اللَّهِ لَا یُبْغِضُنَا أَحَدٌ أَبَداً إِلَّا عَصَى اللَّهَ وَ مَنْ مَاتَ عَاصِیاً لِلَّهِ أَخْزَاهُ اللَّهُ وَ أَکَبَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِی النَّار[۴۱].
بخدا سوگند هرگز بنده‏اى فرمانبردارى خدا را نکند، جز آنکه خداوند پیروى ما را در فرمانبردارى او داخل گرداند، و بخدا پیروى نکند بنده‏اى از ما جز آنکه خدا دوستش دارد و بخدا هیچ گاه بنده پیروى ما را وامگذارد، جز آنکه ما را دشمن دارد و بخدا هیچ گاه کسى ما را دشمن ندارد، جز آنکه نافرمانى خدا را کرده و هر که در حال نافرمانى خدا بمیرد خداوند او را خوار گرداند، و برو در آتش دوزخ اندازد.
راغب در مفردات آورده است،که خواری اگراز ناحیه خود انسان باشد،مذموم نیست اما از ناحیه دیگران باشد، مذموم و ناپسند است[۴۲]. مولف در تفسیر جوامع الجامع خواری را کشتن در دنیا، و در آخرت معذب ساختن وعذاب می داند.[۴۳]
درالمیزان آمده است که، با استکبار ورزیدن خود را دچار خزی الهی وهلاکت ننمایند.[۴۴]
با توجه به معنای حدیث وتفاسیر گفته شده، می توان گفت خواری وهلاکت از جانب خداوند می ­تواند نتیجه نافرمانی او باشد، وبا توجه به حدیث این نافرمانی در امور مهم می- تواند باشد؛ چرا که نتیجه خوار شدن از جانب خداوند است،واین استکبار ورزیدن به خداوند واهل­البیت است که منجر به چنین عذابی می شود.بنابرین می­توان گفت این حدیث اگر چه درباره خوار شدن بحث می­ کند، اما براساس اشتقاق لفظ درذیل آیه بیان شده است.
۲-۱-۵-خسا
درمجمع­البحرین آمده است که، واژه خسا به معنای دورشدن است.[۴۵] آیه­ی آورده شده عبارت است، از:«ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسیرٌ » (ملک/۴) «بازدوباره بنگرتا نگاهت زبون و درمانده به سویت بازگردد».
حدیثی­ که آمده است، عبارت است از: اللهم إنک وهبت لنا ذکرا وأنت أعلم بما وهبت ومنک ما أعطیت وکلما صنعنا فتقبله منا على سنتک وسنه نبیک ورسولک(صلى­الله­علیه وآله) واخسأ عنا الشیطان الرجیم لک سفکت الدماء لا شریک لک والحمد لله‏رب العالمین[۴۶]. خدایاتو به ما پسرى دادى و تو به آنچه داده‏اى آگاه‏ترى، و از توست آنچه را که داده‏اى و آنچه ما کردیم تو آن را از ما بر سنت خودت و سنت پیامبرت و رسولت(صلى الله علیه وآله) بپذیر و شیطان رانده شده را از ما دور بفرما،براى تو خون‏ها ریخته شده،تو بى­همتایى و ستایش ویژه خداوند پروردگار جهانیان است.
مولف درتفسیر مجمع البیان"خاسئا” را دور دانستن در رسیدن به مقصد در حالیکه خوار وشکسته است، می داند[۴۷].
مولف معجم مقاییس اللغه، بر این عقیده است که خسا دلالت بر دوری می­ کند.[۴۸]
مولف در تفسیر اطیب البیان بیان داشته است که “خاسئا” به معنای دوری وبه مقصد نرسیدن واز فکر دور بودن است.[۴۹]
علامه در ذیل تفسیر آیه بیان می دارد که، هر چند می­توانی در نظام هستی نظر بیفکن و این نظر کردن خسته و ناتوان است، از اینکه تفاوتی بیابد، چرا که این نظام واحد ومتصل الا جزاء است.[۵۰]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...