« وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَهَ وَالْخَنَازِیرَ» (المائده، آیه۶۰)
و نیز می‌فرماید:
«کُونُواْ قِرَدَهً خَاسِئِینَ» (البقره، آیه۶۵)
همانطور که خدای متعال می‌فرمایند:
«وَنَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَلَى وُجُوهِهِمْ» (الاسراء، آیه ۹۷)
ما در روز قیامت آنها را بر گونه‌هایشان محشور می‌کنیم، یعنی به صور حیواناتی که در هنگام ایستادن و یا راه رفتن سر را به زیر می‌افکنند.
و نیز می‌فرماید:
« وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (التکویر، آیه۵)
زمانی که حیوانات محشور می‌شوند.
معلوم است که مقصود، حشر انسان‌هاست به صورت حیوانات.
و نیز می‌فرماید:
«تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» (النور، آیه۲۴)
زبانها و دست‌ها و پاهایشان شهادت می‌دهند به کارهایی که در دنیا می‌کرده‌اند.
البته مقصود این است که به صورت حیوانی محشور می‌شوند که زبان و دست و پا و سایر اعضاء و جوارح آن شاهد و گواه بر رسوخ ملکاتی در نفوس آنان بوده است که مناسب با صورت آن حیوان و موجب ظهور آنان بدین صورت گردیده است.
و نیز در حدّیث از قول پیامبر بزرگوار اسلام نقل شده است که می‌گوید:
«یحشر الناس علی وجوه مختلفه»
مردم به صورت‌های گوناگون محشور می‌شوند. یعنی بعضی به صورت انسان و بعضی به صورت حیوان محشور می‌شوند.
و نیز می‌گوید:
«یحشر الناس علی نیاتهم» مردم بر طبق نیات و سیرت خویش محشور می‌شوند.
پس اگر نیت و سیرت او، نیت و سیرت انسان نیکوکار باشد به صورت انسان، وگرنه به صورت حیوانی که مناسب با آن نیت و سیرت است، محشور می‌گردد.
و نیز می‌فرماید:
«کما تعیشون تموتون، کما تنامون تبعثون»
معنای جمله اول، این است که:
بدان حالت و کیفیت و بدان نیت و سریرت که در دنیا زندگی می‌کردید، می‌میرید. پس صورت اخروی شما بر طبق اعمال و افعال و سیرت‌ها و نیّات دنیای شما است.
و معنای جمله دوم این است که:
بدان گونه و کیفیت که به خواب می‌روید و به عالم دیگری به نام عالم خواب قدم می‌نهید و در عین خواب و بی‌خبری از این جهان با حواس پنجگانه خود همه چیز را احساس و ادراک می‌کنید، همین طور و به همین کیفیت هم در سرای آخرت محشور می‌شوید و با حواسی نظیر همین حواس پنجگانه ظاهری همه چیز را لمس و احساس می‌کنید.
و همانطور که گفته‌اند: «کلام الملوک ملوک الکلام»
سخنان پیامبر اکرم (ص) در این مقام عالی‌ترین و حکیمانه‌ترین سخنی است که ممکن است بیان کرد و هیچ فیلسوف و یا عالم ربّانی نمی‌تواند مسأله مرگ و حیات و مسأله حشر و تشبیه آن را به خواب، بدین دقّت و رقّت بیان کند. (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۶، صص۳۴۵-۳۴۱)
حکیم بزرگ اسلامی، مرحوم حاجی ملاهادی سبزواری درباره مراحل چهارگانه تناسخ این طور سروده است:
نسـخ و مسـخ و رسـخ و فسخ قسماً انساً و حیواناً جماداً و نما
لکــل انـــس باب الابواب وذا نـزول الصعود عکس ذا خــذا
علامه حلی در توضیح گفتار خواجه نصیرالدین طوسی می‌گوید:
تناسخ این است روحی که مبدأ شخصیت و موجودیت کسی است به بدن دیگری برود و اساس موجودیت او را تشکیل می‌دهد.

۴-۴-ملاصدرا و عقائد حکماء یونان

من یقین دارم آنچه از بزرگان حکمت، مانند افلاطون و آنان که پیش از او، از بزرگان فلاسفه بودند مانند سقراط و فیثاغورث و آغاثاذیمون و انباذقلس ـ از اصرار و پافشاریشان بر مذهب تناسخ نقل شده است، معنایش جز آنچه که در شریعت ـ به حسب نشأه آخرت وارد شده نمی‌باشد. (صدرالدین شیرازی، ۱۳۷۸، ص۸)
و همین طور آنچه از معلم اول (ارسطو) از بازگشتن از انکار تناسخ به رأی و نظریه استادش افلاطون نقل شده در این معنی است.
زیرا مسأله انتقال، از مسائلی است که اشتباهاتش بسیار و گذر به آن باریک و دقیق است، از این روی بین مردمان مشهور شده که فلاسفه پیشین با آن مقام بزرگی که در حکمت دارند قائل به تناسخ‌اند، و نسبت چنین سخنی به ایشان نزد ما، دروغ محض است و مبنایش اشتباهِ بین حشر نفوس انسانی و تناسخ آن است. (همان، ص۲۷)
لأن مسأله النقل کثیره الاشتباه دقیقه المسلک و لذلک اشتهر بین الناس أنّ قدماء الفلاسفه مع رتبتهم فی الحکمه قائلون بالتناسخ، و نسبه القئل به ألیهم افتراء محض عندنا مبناه الاشتباه بین حشر النفوس الانسانیه و تناسخها. (صدرالدین شیرازی، ۱۳۳۵، ص۲۶)
وی در شواهد الربوبیه می‌گوید: «کانوا مقتبسین انوار الحکمه من الانبیاء سلام الله علیهم اجمعین»
ملاصدرا به صراحت بیان می‌کند که ایشان (حکماء یونان باستان) انوار حکمت را از انبیاء و یا واسطه‌های آنها دریافت کرده‌اند و از لفظ «قبس» استفاده می‌کند، و اینکه احتمالاً آنها دارای مقام کشف و شهود باطن بوده‌اند و دیده‌اند که اعمال و نیّات افراد، چگونه در باطن ایشان مجسّم می‌شود و صور باطنی و حقیقی افراد اطراف خود را بوضوح مشاهده کرده‌اند.
(قبس، اقتباس یعنی برگرفتن شعله کوچکی از منبع آتش)
ادب و عادت (شاید هم یقین) ملاصدرا، درباره بزرگان علم و معرفت این است که به آنها احترام می‌گذارد و تا حدّ امکان عبارات و ظاهر کلمات آنان را به محملی صحیح حمل می کند.
معتقد است آنچه از این بزرگان نقل شده، به تناسخ ملکوتی و تجسم اعمال اشاره دارد.
وی سخنان بزرگان را سرّ و رمزی می‌داند که سطحی‌نگران آن را به تناسخ باطل حمل کرده‌اند اما اگر به عمق و باطن سخنان آنان توجه شود، درمی‌یابد آنها هرگز درصدد اثبات تناسخ نبوده‌اند بلکه حشر اُخروی و تجسّم اعمال را بیان می‌کرده‌اند.
وی می‌گوید:
منظور ایشان در حشر نفوس در ابدان مختلف، نه در نشأه دنیایی، بلکه در عالم حدّ وسط عالم عقل و عالم دنیاست که نفوس پس از مرگ در آن عالم محشور می‌شوند آن هم بر اساس ملکات و صفات خود،که به شکلی درخواهند آمد.
«با مراجعه به سخنان بزرگان و حکما مثل افلاطون و قبل از وی و احادیث نبوی و معصومین ممکن است برای عدّه‌ای شبهه‌ای پیدا شود. ولی آنچه زمینه افکار و احادیث ایشان بوده است مواعید الهیه بوده، که در دار دیگری متحقق می‌گردد و اشاره به معاد جسمانی و تناسخ ملکوتی داشته‌اند».
پایان نامه - مقاله - پروژه

۴-۵-درجات نفوس

آنچه کاملاً مورد اتفاق شرایع است، این است که نفوس کاملین؛ انسان‌هایی کامل در علم و عمل پس از مرگ و مفارقت از بدن دنیوی، حتی از بدن مثالی هم خلاصی پیدا کرده و به عالم عقل و عقول که کلاً از اجرام دنیایی و مثالی، مجرد هستند، می‌پیوندند.
نفوس متوسطه در علم و عمل و ناقصه در علم به تنهایی، به صور حسنه که با اخلاقیات مکتسبه‌شان در دار دنیا مناسبت داشته باشد، مبعوث می‌گردند و نفوس ناقصه در علم و عمل هر دو در نشأه آخرت به صور حیوانات مختلف که مناسبت خلقی با وی دارند، مبعوث می‌گردند.
پس تقسیم‌بندی نفوس و چگونگی تعلّق صور به نفوس در سرای آخرت این گونه خواهد بود:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...