نظریه وحی طبیعی که در آن قانونمندی طبیعت بجای خدا نشانده شده، و خدا، وحی و نیروهای فوق طبیعی همگی انکار شده است و برگردان آن در قالب مقاله تجربه وحی نبوی و طوطی و زنبور در ایران مطرح گردید. بدلیل گرفتاری صاحبان آن در همین کوره راه پوزیتویسم است. (زمانی،۱۹۴:۱۳۸۷)
از جمله اثرات سوء دیگری که بدنبال تفکّر پوزیتویستی علاوه بر انکار و حقانیت قرآن پدید آمد انفعال بسیاری از اندیشمندان اسلامی در تفسیر آیات مربوط به معجزات انبیاء می باشد.
رشیدرضا شاگرد شیخ محمد عبده در تفسیر آیات خرق طبیعت، تلاش کرده است آیات مربوطه را با علم تجربی وفق دهد که در این مسیر سر از اخضاع و ضایع کردن وحی و انکار معجزه درآورده است.
مثلاً در تفسیر آیه ۶۵ سوره بقره که خداوند از مسخ قوم یهود و تبدیل آنان به بوزینه سخن می گوید: ایشان می گویند: صورت ظاهری آنان تبدیل به میمون نشده بلکه غرض باطن آنهاست و خداوند در اینجا تمثیل آورده است. همچنین روح و ملک را به قوای طبیعی تأویل کرده است.
و آیۀ «ثم بَعَثناکُم مِن بَعدِ مَوتِکُم») بقره ، ۵۶(که در آن خداوند بنی اسرائیل را با صاعقه میکشد و مجدداً زنده می کند را به کثره نسل آنان تفسیر مینماید که در سالها بعد بیشتر شدند. (سبحانی،۱۳۸۴ص۱۰۶)
این سخنان چیزی نیست مگر ثمره همان طرز تفکر علم زدهای که قادر به درک عالم غیب نمی باشد. علامه طباطبائی در مقدمه تفسیر المیزان این روش منفعلانه را تطبیق نام گذاری می کند نه تفسیر(.طباطبایی،بی تا،ج ۱ :۱۲)
شهید مطهری در نقد این روش دین شناسی می فرماید:
«علم مبتنی بر فرضیه و آزمون است … و لذا دایره اش محدود به تجربه است و نمیتواند همۀ جوانب هستی را در بند آزمون بکشد و در تعقیب سلسله علّتها و معلولها به نمی دانم می رسد. علم دربارۀ کل هستی و آغاز و فرجام آن ساکت است و جهان را کهنه کتابی اوّل و آخر فتاده می داند. بینش علمی جزء شناسی است نه کل شناسی و بر پدیدارها قابل اجراست نه بر خارج آنها. علم به علت تکیه بر آزمایش و تجربهای که دائم در نوسان است تکیه گاهی متزلزل است. علم در پاسخ به سؤالاتی چون: جهان از کجا آمده؟ به کجا می رود؟ ما در چه نقطهای از مجموعه هستی قرار داریم؟ آیا این جهان از لحاظ زمانی و مکانی اوّل و آخر دارد یا خیر؟ حقّ است یا پوچ؟ زشت است یا زیبا؟ مجموعۀ هستی یک واحد زندۀ باشعور است یا مردۀ بی شعور؟ و هزاران سؤال دیگر به نمی دانم می رسد. علم فاقد ارزش نظری است و ارزش آن فنی و عملی می باشد.»(مطهری ،ج ۲ :۷۷) |
کسی که می خواهد در مورد ادیان و خصوصاً اسلام قضاوت کند و آن را اثبات یا ابطال و تصدیق یا تکذیب نماید باید اوّلاً صلاحیت دینشناسی را داشته باشد و از حداقل های لازم در فهم متون دینی و علمی و درک قضایای عقلی و منطقی برخوردار باشد و سپس به شناسائی دین از طریق روش های صحیح دین پژوهی اقدام نماید. مثلاً کسی که میخواهد همه داده های دینی حتّی احکام عبادی و حقوقی آن را با مدد و موازین علوم اجتماعی یا علوم تجربی شناسایی کند هرگز به سرانجام نخواهد رسید. پایان کار او همان لاادریگری و شکّاکیت است که منصفانه ترین نتیجه منطقی این روش می باشد که خود صاحبان و مبتکران آن، بر وصول به چنین نتیجهای صحّه گذاشته و اعتراف کرده اند.
و به قول استاد علامه مرحوم محمدتقی جعفری؛ باید در شناخت دین از تمام راههای عقل فلسفی، فطرت و شهود عرفانی و علم تجربی بهره جست (جعفری، بی تاتی :۱۹۴) و هر رکنی از ارکان دین را از راه خاص خود مورد شناسایی قرار داد، همانند علوم دیگر که هر کدام روش خاص خود را دارند، تا به ضلالت الحاد و ارتداد و شکّاکیت مطلق گرفتار نشویم. هر چند این نکته قابل تأمل است که چرا کسانی که به اعتراف خود ماوراء طبیعت را برای علوم تجربی قابل دسترسی و اثبات یا ابطال پذیر نمی دانند، در مورد ماوراء طبیعت دست به انکار قطعی و جزمی می زنند!
-
-
-
- موانع اندیشه و عوامل حق ستیزی از دیدگاه قرآن و سنت
-
-
در اینجا لازم است به موانعی که باعث می شود فکر و اندیشه از سیر طبیعی و عادی خود خارج شود و به نتایجی برسد که یکسری توهمات بی اساس را حقّ و اندیشه های حقّ را باطل پندارد و یا آنکه پس از شناخت حق مانع تسلیم و قبول حق می شوند اشاره ای داشته باشیم. اینها خط قرمزهای مورد قبول همه ابناء بشر است که رعایت آنها ماهیت اندیشه را حفظ و حراست می کند.و فرو افتادن در آنهااساساً اندیشه را از مدار اندیشه بودن خارج می کند.
«قرآن مجید که دعوت به تفکر و نتیجه گیری فکری می کند و تفکر را عبادت می شمارد و اصول عقاید را جز با تفکّر منطقی، صحیح نمی داند، به سرچشمه لغزشهای فکری بشر و ریشه خطاها و گمراهیها و ریشه و عوامل نکول از حقّ، پس از شناخت آن نیز توجه کرده، و آنان را برای جلوگیری از انحراف گوشزد نموده است. انحرافاتی که غیر عقیدتی بوده و از روی شهوات است نه عقل و منطق.
۲-۷-۱- تکیه بر ظنّ و گمان بجای علم و یقین
قرآن کریم می فرماید: “وَاِن تُطِع اَکثَر مَن فِی الاَرض یضِلُّونکَ عَن سبیلِ اللهِ اِن یتّبعونَ اِلاَّالظّن”(انعام،۱۱۶)
اکثر مردم چنین اند که اگر از آنان پیروی کنی تو را از راه حق گمراه می کنند، زیرا تکیۀ آنان بر ظنّ و گمان است (نه یقین و تنها با حدس و تخمین کار می کنند) قرآن کریم در آیات زیادی به شدّت با پیروی از ظنّ و گمان مخالفت ورزیده و می گوید: مادامیکه به چیزی علم و یقین نداری بر آن اصرار نکن. “وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ”(اسرا،۳۶)
۲-۷-۲- میل ها و هواهای نفسانی
انسان در تفکّرات خود اگر بی طرفی خود را نسبت به نفی یا اثبات مطلبی حفظ نکند و میل نفسانی اش به یک طرف باشد، خواه ناخواه بدون آنکه خودش متوجه شود عقربۀ فکرش به جانب میل و خواهش نفسانی اش متمایل می شود. این است که قرآن، هوای نفس را نیز مانند تکیه بر ظنّ و گمان یکی از عوامل لغزش می شمارد و می فرماید: “اِن یتّبعوُنَ اِلاَّ الظّنّ وَ ما تَهوی الاَنفس“(نجم ،۲۳)
پیروی نمی کنند مگر از گمان و از آنچه نفس ها خواهش می کنند.
و در آیه ای دیگر، خداوند متعال پیامبر اکرم (ص) را از کفار بر حذر داشته و علّت این بر حذر داشتن را گمراهی و نابودی شمرده است که ناشی از پیروی از هواهای نفسانی کفار است. یعنی کفّار خواسته هایشان از روی هوی و هوس است نه منطق و عقل. “وَلَئِنِ اتُّبَعتَ اَهواءهُم بَعَدَ الّذی جاءک مِنَ لِلعِلمِ مالَکَ مِنَ اللهِ من ولی وَلانصیر"(بقره،۱۲۰) و اگر پیروی کنی هواهای نفسانی کفار را پس از آنکه به آن مطلب علم و معرفت یافتی از جانب خدا یاری نخواهی شد.
از موانع بزرگ شکوفائی فطرت، گرفتار شدن در دام خودبینی و هوس مداری است. این گونه افراد به دلیل آنکه قبله شان منافع شخصی آنهاست، حاضر نیستند حق را بشناسند یا بپذیرند و شیطان هم به دلیل گرفتاری و ابتلا به این بیماری گفت: “اَنا خیرٌ منه”(اعراف،۱۲) و سقوط کرد. (جوادی آملی، ۱۳۸۵،ج ۲ :۳۹۳)
۲-۷-۳- شتابزدگی
قرآن کریم مکرّر به اندک بودن سرمایه علمی بشر و کافی نبودنش برای برخی قضاوتهای بزرگ اشاره می کند و اظهار جرم را دور از احتیاط تلقی می نماید و می فرماید: “وَما اُوتِیکُم مِنَ العِلمِ اِلاّ قلیلاً"(اسرا،۸۵)
امام صادق (ع) فرمود: خداوند در قرآن بندگان خویش را با دو آیه تأدیب فرمود.
اول آنکه تا به چیزی علم پیدا نکرده اند تصدیق نکنند (شتابزدگی در تصدیق) “اَلَم یؤخذ عَلَیهم میثاقُ الکتابِ اَن لایقولُوا عَلی اللهِ اِلاّ الحَق“(اعراف،۱۶۹)
و دوم آنکه تا به چیزی علم پیدا نکرده اند، و به یقین نرسیده اند ردّ و نفی نکنند (شتابزدگی در انکار) “بل کذَّبُوا بِمالَم یحیطُوا بِعِلمِهِ”(یونس،۳۹)
۲-۷-۴- سنت گرایی و گذشته نگری (تقلید کورکورانه از گذشتگان)
انسان به حکم طبع اوّلی خود هنگامی که می بیند یک فکر و عقیده خاص مورد قبول نسلهای گذشته بوده است. خودبخود و بدون آنکه مجال فکر کردن به خود بدهد آن را می پذیرد. قرآن کریم که همیشه انسانها را به تعقّل و خودباوری و استقلال فکری دعوت می کند یادآوری کرده است که باورهای گذشتگان را مادامیکه با معیار عقل نسنجیده اند نپذیرند.
در آیه ۱۷۰ بقره آمده است:
“وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلاَ یَهْتَدُونَ”
اگر به آنها گفته شود از آنچه خدا به وسیلۀ وحی فرود آمده پیروی کنید. میگویند: خیر، ما همان روشها و سنّتهایی را پیروی می کنیم که پدران گذشتۀ خود را برآن یافتیم. آیا اگر پدرانشان چیزی نمی فهمیدند و راه هدایت نمی یافتند بازهم از آنان پیروی می کردند؟
۲-۷-۵- شخصیت گرایی (تفکّر قبیله ای و باندی و حزبی و تقلید کورکورانه از اشخاص قدرتمند)
یکی دیگر از موجبات لغزش و تخریب اندیشه، گرایش به شخصیتهاست. شخصیتهای بزرگ تاریخی یا معاصر از نظر عظمتی که در نفوس دارند بر روی فکر و اندیشه و تصمیم و ارادۀ دیگران اثر می گذارند و در حقیقت هم فکر و هم ارادۀ دیگران را تسخیر می کنند. بعضی ها آنچنان مستغرق سیطرۀ فکری آنها می شوند که آنچنان که آنها می اندیشند و فکر می کنند، اینان نیز می اندیشند و خود را در مقابل ارادۀ آنها مقهور دانسته و بدون اراده، سخنان آنان را تکرار می کنند.
[یکشنبه 1400-08-16] [ 03:04:00 ق.ظ ]
|