نفت و تحرک اجتماعی
تحرک اجتماعی (social mobility) که بر ارتقاء موقعیت اجتماعی افراد دلالت دارد، یکی از شاخص های توسعه اجتماعی است. تحرک اجتماعی عبارت است از: انتقال فرد یا گروه از یک پایگاه اجتماعی به یک پایگاه اجتماعی دیگر. میزان جابجایی افراد در پایگاه های اجتماعی به عواملی از قبیل ویژگی های فردی، نظام اقتصادی، ساختار فرهنگی، ثروت، میزان برخورداری از قدرت سیاسی و … وابسته است. میزان استقرار دموکراسی و فضای باز سیاسی نیز یکی از عوامل تحرک اجتماعی است، در یک نظام سیاسی اقتدارگرا و یا مبتنی بر نژادپرستی، افراد به آسانی قادر
وقوع این پدیده می توان به بررسی تحرک محیطی، تحرک شغلی، تحرک طبقاتی و درنهایت تحرک اجتماعی پرداخت . در صفحات قبل، نقش نفت در تحرک محیطی افراد (مهاجرت) را مورد بررسی قرار دادیم. براساس نتایج این داده ها نفت از یکسو باعث تضعیف بخش کشاورزی و کاهش انگیزه های زندگی در روستاها گردید و از سوی دیگر جاذبه زندگی در شهرها، مراکز استانها، کلانشهرها و پایتخت را افزایش داد. تأمین منابع مالی برای ایجاد اشتغال (بصورت محدود)، گسترش بخش خدمات، ایجاد مراکز درمانی، تفریحی و … در شهرها ازجمله کارکردهای نفت است که باعث تحرک محیطی از روستاها به شهر و از شهرهای کوچکتر به مراکز استانها و شهرهای بزرگ شده است.
نفت همچنین عامل تحرک طبقاتی و تسریع در روند توسعه اجتماعی بوده است .پیدایش و افزایش تعداد افراد طبقه متوسط جدید یکی از عوامل گذار به توسعه است. در اکثر کشورهای توسعه یافته تعداد افراد طبقه متوسط از طبقات بالا و پایین بیشتر است اما در جهان سوم این طبقه رشد
:
درآمد نفت باعث گسترش مدارس در شهرهای کوچک و روستاها گردید. اگرچه آموزش دولتی از دهه ۱۳۰۰ بوجود آمده بود اما تا زمان افزایش قابل توجه درآمد نفت (دهه ۱۳۳۰ به بعد) هنوز قادر نبود چتر خود را در همه مناطق و یا لااقل اکثر مناطق کشور بگستراند. در نتیجه تا سال ۱۳۳۵ فقط ۶/۱۴درصد از جمعیت کشور سواد خواندن و نوشتن داشتند. برنامه های توسعه که از سال ۱۳۲۷ اجرا شد و طرح هایی نظیر سپاه دانش (با همه نقاط ضعف آن) که درست همزمان با نفتی شدن اقتصاد کشور (دهه ۱۳۴۰) اجرا گردید، این وضع را تغییر داد. در سال ۱۳۴۲ میزان باسوادی به ۶/۲۸ درصد (۱۵۲۳۰۳۸۵ نفر) و درسال ۱۳۵۰ به ۹/۳۹درصد افزایش یافت. در سال ۱۳۵۶ پس از شوک اول نفتی این رقم به ۳/۴۹درصد رسید.[۳۷۱] درحوزه آموزش عالی نیز اگرچه اولین دانشگاه کشور،( دانشگاه تهران) در ۱۳۱۳ و قبل از افزایش قابل توجه سهم نفت در بودجه عمومی تأسیس شد اما گسترش ظرفیت این دانشگاه و تأسیس تعداد زیادی از سایر دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی بعد از افزایش درآمدهای نفت صورت گرفته است. تعداد دانشجویان از ۲۳۰۰ نفر در سال ۱۳۱۹ به ۱۲۳۱۱۴ نفر در سال ۱۳۵۳ افزایش یافت.[۳۷۲]
برخورداری از سواد و ارتقاء تحصیلی، بویژه کسب مدارک دانشگاهی یکی از مهمترین عوامل تحرک اجتماعی است. افزایش میزان تحصیلات، انتظارات افراد تحصیل کرده و مهارت های آنها را بالا می برد. از آنجا که محیط های کوچک نظیر روستاها و شهرهای کم جمعیت از ظرفیت لازم برای بکارگیری این افراد برخوردار نیستند، تحصیل کرده ها به تحرک محیطی (مهاجرت) دست می زنند تا ازاین طریق به تحرک شغلی و به تبع آن تحرک اجتماعی دست یابند. لذا می توان یکی از مکانیسم های اثرگذاری نفت بر تحرک اجتماعی را به شرح زیر ترسیم کرد:

 

 

درآمد نفت گسترش آموزش و افزایش انتظارات تحصیل کرده ها تحرک محیطی تحرک شغلی و اجتماعی

 

 

 


نفت و برنامه های مبتنی بر درآمدهای نفتی منجر به افزایش طبقه متوسط جدید و ورود تعداد قابل توجهی از اعضای طبقات پایین جامعه به این طبقه گردید. با توجه به تعریف طبقه متوسط جدید، کارمندان ادارات عمدتاً در این طبقه جای می گیرند، بنابراین گسترش بوروکراسی اداری باعث افزایش شمار این طبقه می گردد. تشکیل سازمان اداری گسترده، تربیت نیروی انسانی متخصص را نیز ضروری ساخت و رشد تحصیل کرده‌ها و نیروهای ماهر پا به پای گسترش بوروکراسی و در سایه پول نفت افزایش یافت.
درآمد نفت، میزان و کیفیت استقلال مالی و قدرت سیاسی دولت پهلوی را نسبت به طبقات ثروتمند و نهادهای مذهبی افزایش داد. رشد بوروکراسی دولتی موجب افزایش عرضه وتقاضا ی آموزش به سبک غربی شد که به صورت مهم ترین مجرای دستیابی به مقامات بالای دولتی درآمد و ارتباط متقابل این تغییرات با سایر عوامل مادی و ایدئولوژیکی مذهب و جامعه مذهبی را به حاشیه ساختار اقتصادی- اجتماعی راند.[۳۷۳] درسایه ثروت نفتی دولت، دو گروه از اعضای طبقه متوسط جدید یعنی نیروهای متخصص و کارکنان نظام اداری رشد کردند. لذا دومین فرایند ایفای نقش نفت در تحرک اجتماعی به شکل زیر به وقوع پیوست:

 

 

نفت گسترش نظام اداری و تربیت نیروی متخصص افزایش طبقه متوسط تحرک طبقاتی تحرک اجتماعی

 

 

 


پیدایش مشاغل جدید نیز یکی از عوامل ایجاد تحول در زندگی افراد و خانواده ها بود. در
سریعی داشت.تعداد شاغلان صنایع مدرن مانند اتومبیل سازی، وسایل خانگی، ساخت رادیو و تلویزیون و … که در سال ۱۳۵۰، ۱۲۹هزارنفر بود، در سال ۱۳۵۴ به ۱۷۰هزار نفر رسید.[۳۷۴] در دهه ۷۵-۱۳۶۵ که یکی از دوره های پررونق درآمد نفت بود (بویژه در سال ۱۳۷۲)وضع اشغال بهبود یافت. در این دهه بطور متوسط هرسال ۳۵۷۰۰۰ شغل ایجاد گردید[۳۷۵] و در پایان این دوره نرخ بیکاری از ۲/۱۴ درصد در سال ۱۳۶۵ به ۱/۹ درصد در سال ۱۳۷۵ کاهش یافت.[۳۷۶]
افرادی که وارد این مشاغل جدید شدند تا قبل از آن یا بیکار و یا دچار بیکاری فصلی بودند. اشتغال این افراد باعث کسب ثروت برای فرد شاغل و خانواده او و افزایش حیثیت و اعتبار اجتماعی شاغلان گردید و دو مورد از عناصر تحرک اجتماعی یعنی ثروت و اعتبار اجتماعی را افزایش داد. لذا سومین فرایند تحرک اجتماعی به شکل زیر اتفاق افتاد:

 

 

نفت صنعتی شدن و گسترش بخش خدمات تحرک شغلی کسب ثروت و اعتبار تحرک اجتماعی

 

 

 


یکی از شاخص‌های توسعه‌نیافتگی اجتماعی در جهان سوم، عدم حضور زنان در عرصۀ فعالیت های اجتماعی از قبیل تحصیل، نقش‌آفرینی در بوروکراسی، اکتساب مشاغل مدیریتی و بویژه دستیابی به موقعیت‌های سیاسی است. این وضع در کشورهای جهان سوم متفاوت است و سهم زنان در فعالیت‌های اجتماعی در کشورهای مختلف دچار شدت و ضعف می‌باشد. پدیده بی‌توجهی به نقش اجتماعی زنان هم در کشورهای نفتی دیده شده است (افغانستان دوره طالبان) و هم در بزرگترین صادرکنندگان نفت؛ در عربستان که بزرگترین صادرکننده نفت در میان اعضای اپک است زنان نه تنها از حقوق اجتماعی و ایفای نقش‌های اجتماعی محرومند بلکه برای ورود به ادارات به عنوان ارباب رجوع نیز الزاماً باید یک مرد محرم را همراه خود داشته باشند. در ایران نیز در دوره قاجار وضعیتی مشابه افغانستان و عربستان سعودی فعلی وجود داشت اما بر اثر نوسازی اقتصادی و اجتماعی که عمدتاً پس از افزایش درآمد نفت صورت گرفت این وضع متحول گردید.
ایجاد مدارس جدید و تسهیل دسترسی دختران به مدرسه و به تبع آن افزایش میزان باسوادی زنان، ادغام اقتصاد ملی در اقتصاد جهانی و افزایش ارتباطات بین‌المللی و … باعث افزایش توانمندی‌های زنان و تغییر نگرش خانواده‌ها در مورد فعالیت‌های اجتماعی زن گردید. بسیاری از تحولات اجتماعی مربوط به زنان در دورۀ افزایش درآمدهای نفت صورت گرفته است. اکتساب حق رأی در سال ۱۳۴۱، تصویب قانون حمایت از خانواده به نفع زنان در سالهای ۱۳۴۶ و ۱۳۵۴، افزایش میزان باسوادی زنان از ۸ درصد در سال ۱۳۴۵ به ۳۶درصد در سال ۱۳
۳۵/۲ درصد از زنان شاغل در رده های مدیریت کلان قرار دارند.[۳۷۷] با این حال در مقایسه با سال های ابتدای قرن بیستم تحرک اجتماعی زنان به ویژه از دهه ۱۳۳۰ به بعد رشد چشمگیری داشته است. لذا چهارمین فرایند تحرک اجتماعی را می‌توان اینگونه ترسیم کرد:
۱- گسترش آموزش
۲- تسهیل تحصیلات برای زنان
۳- ارتباط با فرهنگ جهانی
۴- تغییر نگرش نسبت به زنان
۵- افزایش اشتغال زنان
نفت افزایش موقعیت طبقاتی زنان تحرک شغلی و اجتماعی زنان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...