آداب سماع از دیدگاه نجم الدین رازی
وی در مورد سماع تعریفی ذکر نکرده است و معتقد است که مرید باید در سماع، شرایط زیر را رعایت نماید:
«۱- در خدمت شیخ خود باشد یا در صحبت یاران که همدرد او باشند، و از صحبت اغیار احتراز کند.
۲- مرید باید که در سماع حرکت به تکلّف نکند.
دل خویش با معانی بیت و اشارات نغمات نی حاضر دارد.
به هر حالت که روی نماید در حرکت نیاید.
در موافقت یاران تواجد هم روا داشته اند، چون از رعونت نفس خالی باشد.
تا تواند حرمت یاران گوش دارد، تا دلی ازحرکات او نخراشد.
سماع از سر شرب نکند.
در کتمان معانی و ترک دعاوی کوشد.
۹- در کلّ احوال منتظر الهامات حقّ باشد، تا آن چه کند به نور الهام کند، نه از ظلمت طبع».[۶۹۴]
انواع سماع از دیدگاه غزالی
به نظر وی سماع بر سه قسم است:
«قسم اوّل: آن که به غفلت شنود و بر طریق بازی، و این کار اهل غفلت بود.
قسم دوّم: آن که در دل صفتی مذموم بود.
قسم سوّم: آن که در دل وی صفتی محمود باشد که سماع آن را قوّت دهد. این چهار نوع است:
نوع اوّل: سرود و اشعار حاجیان بود در صفت بادیه و کعبه.
نوع دوّم: سرود نوحه باشد.
نوع سوّم: آن که در دل شادی بود.
نوع چهارم: و اصل این است- آن که کسی را دوستی حق – تعالی- بر دل غالب شده باشد و به حدّ
عشق رسیده، سماع برای او باشد».[۶۹۵]
دانلود پایان نامه
در آثار سماع
به اعتقاد غزالی در سماع سه مقام وجود دارد: ۱- فهم ۲- وجد ۳- حرکت
«مقام اوّل در فهم است امّا اگر کسی سماع به طبع و غفلت کند یا بر اندیشه مخلوقی کند، خسیس تر از آن بود که در فهم و حال وی سخن گویند». ما کسی که بر او اندیشه ی دین غالب باشد، و دوستی خدای را در دل داشته باشد بر دو وجه است: درجه ی اول: درجه ی مرید باشد.
درجه ی دوم: آن باشد که از درجه ی مریدان در گذشته باشد و احوال و مقدمات باز پس کرده باشد و به نهایت آن حال رسیده باشد که آن را فنا و نیستی گویند.
مقام دوم: چون از فهم فارغ شد، حالی است که پدیدار آید، که در آن وجد گویند. دارای دو جنس است: یکی از جنس احوال و دیگری از جنس مکاشفات باشد.
مقام سوّم در سماع، حرکت و رقص و جامه دریدن است.
نمودار مقام سماع در کیمیای سعادت بدین صورت قابل ترسیم است:
مقامات سماع
حرکت
فهم
وجد
ازدرجه ی مریدان درگذشته باشد
درجه ی مرید
جنس احوال
جنس مکاشفات
غزالی معتقد است در سماع سه چیز را باید نگاه داشت: ۱- زمان ۲- مکان ۳- اخوان[۶۹۶]
نجم الدین کبری در آداب الصوفیه، نیز به مطلب بالا اشاره کرده است و می گوید: «سماع را چند چیز باید: اما «زمانی» خوش که درآن فراغ دل باشد و خاطر متردّد نباشد. اما «مکان» دلکش، چنان که از دیدن آن روح پیدا آید. اما «اخوان» باید که به هم از یک جنس باشند، یعنی هر که حاضر می شود از اهل سماع باشد».[۶۹۷]
سماع در قرآن از دیدگاه غزالی:
«سماع بر آیات قرآن بسیار باشد، و وجد از آن بسیار پدیدار آید، و بسیار بود که از سماع قرآن
بی هوش شوند، و بسیار کس بوده است که اندر آن سماع جان به داده است».[۶۹۸]
سماع یعنی شنیدن، در اصطلاح به سرور و پایکوبی و دست افشانی صوفیان اطلاق گردد.[۶۹۹]
دکتر زرین کوب می گوید: بر خی از قدمای صوفیه معتقدند که سماع برای اشخاص مبتدی نارواست چرا که آنان آگاهی داشتند که سماع در قلب آدمی سبب ایجاد تحریک و هیجان می شود.[۷۰۰]
سُمعه
«ریـا و سُمعـه و نـامـوس بگـذار بیفکـن خـرقـه و بـر بنـد زنّــار»
شرح گلشن راز، بیت۹۶۸، ص۵۸۲
به نظر لاهیجی سمعه، «طلب آوازه و ستایش خلق است، و سالک بایستی آن را بگذرد و طالب اخلاص و خمول و بی تعیّنی باشد[۷۰۱]
سواد اعظم
«سـواد الوجه فی الـدّارین درویش سـواد اعظـم آمـد بی کم و بیش»
همان، بیت۱۲۷، ص۸۷
لاهیجی می گوید: «سواد اعظم آن است که هر چه خواهند، در او باشد و هر چه در تمامت مراتب موجودات مفصّل است، در این مرتبه مجمل است، کالشجّره فی النّواه و مجموع عوالم تفصیل این مرتبه آن و هیچ شیء بیرون از این مرتبه نیست». همچنین، «سواد الوجه که فنای با لکلّیّه است، سواد اعظم باشد که بقاء باللّه است. نیستی از خود، عین هستی به حقّ است و هستی مطلق، در نیستی مطلق نموده می شود و این مرتبه غیر انسان کامل، هیچ چیز دیگر را میّسر نیست و از این جهت است که انسان، اکمل همه ی موجودات است و سبب ایجاد عالم شده است».[۷۰۲]
دکتر سجّادی معتقد است که سواد اعظم- سواد الوجه فی الدارین- به فقر اطلاق می شود که فنای کلی در حق تعالی و مغلوبیت وجود ظلی است.[۷۰۳]
دکتر نوربخش در فرهنگ نور بخش، ج ۲، ص۲۸۵، نیز به مطالب بالا اشاره کرده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...