پژوهش های کارشناسی ارشد درباره بررسی روایات مجعول و اسرائیلیات در آثار عطّار ... |
***
جهودِ صِرف باید بود ناکام تو نه اینی و نه آن، این حرام است تو نه در کفر و نه در دین تمامی |
که بهتر این جهود از مردمِ خام که در دین ناتمامی ناتمام است بگو آخر که تو در چه مقامی؟ الهینامه، ص ۱۸۴ |
«در اسرار التوحید ۱/۲۵۸ آمده است: شیخ ما بسیار گفتی: کن یهودیاً صرفاً و إلّا فلاَ تَغلب بِالتُّوریه.»[۶۷]
عطّار روایات زیادی را دربارهی موسی نقل میکند که پایهی تحقیقی و سندیّت تاریخی و دینی ندارند: «و کتابی که از عالم اسرار است، موسی را داد و سلیمان با آن همه عظمت، متابع موسی بود.»(تذکرهالاولیاء: ص۵۵)
استعلامی در توضیح مطلب مینویسد: «ظاهراً عطّار تورات را درست نمیشناخته، و نمیدانسته است که بیشتر آن روایات آفرینش و اسطورههای یهود است، و نه اسرار غیب.»(همان، ص۷۳۷)
عطّار در چند جای تذکرهالاولیاء به نقل از عرفا (یعنی منابعی که بدون ذکر آنها، بهرهگیری کرده است)، از تورات نقل میکند؛ نشان از آن است که تورات را یا نخوانده یا اطلاع دقیق از محتوای آن ندارد. از جمله عبارتهای ذیل:
(حسن بصری) «گفت: در تورات است که هر آدمی قناعت کرد، بی نیاز شد…»(تذکرهالاولیاء، ص۳۸)
(مالک دینار) «گفت: در تورات خواندهام که حق تعالی میگوید: ای صدّیقان! تنعّم کنید در دنیا به ذکر من…»(ص۴۸)
(در گفتگوی جهود و فضیل بن عیاض) «فضیل گفت: این چه حال است؟ جهود گفت: در تورات خوانده بودم که هر که توبهی او درست بُود، خاک در دست او زر شود. من امتحان کردم و زیر بالین من خاک بود. چون به دست تو زر شد، دانستم که توبهی تو صدق است، و دین تو حق.»(تذکرهالاولیاء، ص۷۷)
«صفت ابوحنیفه در تورات بود و ابویوسف گفت: نوزده سال در خدمت وی بودم در این نوزده سال نماز بامداد به طهارت نماز خفتن گزارد.»(تذکرهالاولیاء، ص۲۰۸)
«داستانسرایی از موضوعهایی است که از زمان شروع شعر فارسی مورد توجه قرار گرفته و شاعران از همان زمان به نظم داستانهایی پرداختهاند که روایات مکتوب داشته یا در اقوام شایع بوده است… و با پیدایش و رواج تصوّف داستانپردازی بُعد دیگری پیدا کرد و نویسندگان و شاعران صوفی قالب قصّه را برای دقایق عرفانی و تعالیم اخلاقی مناسب یافتند.»[۶۸]
میدانیم که در ادبیات منظوم عرفانی نخستین کسی قالب قصّهها و روایات اسلامی و… را در مضامین عرفانی سرود، شریعت مداری عرفان پسند و شاعری اندرزگو «سنایی غزنوی» بود که متأثر از بزرگترین متکلّمی که عرفان و دین را آشتی داد، یعنی امام محمّد غزّالی.
تأمّل در آثار عطّار و با تأیید تحقیقات پژوهشگران در آنها، بزرگترین امتیاز عطّار از نظر شخصیت اجتماعی و تکامل روحی با شاعران و همعصران و همفکران وی، این است که زندگی خصوصی مستقل داشته و وابسته به دربار و حاکمان و دیگران نبوده و به طور کلی، هیچ تعلق و تملّق مادی و مادیگرایی در آثار و اندیشهی او دیده نمیشود. این وجههی انسانی او در لابلای روایتهایش کاملاً آشکار است.
در آثار عطّار نسبت به شاعران هم طراز او، کمتر اسرائیلیات و روایات مجعول به چشم میخورد و اغلب مواظباست مجعولات آشکار و صریح در آثارش منعکس نشود؛ولی گاه به تناسب موضوع و بهرهگیریهای عرفانی، بازآفرینی و نوآوریهایی در داستانها انجام میدهد که البته ممکن است اساس قصّه را از مرجعی گرفته باشد یا اصلاً خود ساخته و پردازش ذهنی کرده باشد مانند داستان کوزه گر و شکستن کوزه (مصیبتنامه) که در منابع دیگر به پیامبر دیگری نسبت داده شده است. و یا « گریه و زاری بیحدّ و حصر نوح» در مقابلهی «داستان نوح و پیرو…»[۶۹] امّا گفتیم از اسرائیلیات صریح استفاده نمیکند؛ مثلاً ذبیح بودن اسحاق در هیچ یک از آثارش دیده نمیشود و همه جا اسمعیل است در حالی که در اغلب آثار بزرگانی چون خاقانی، مولوی و… وجود دارد.
ـ جایگاه عطّار در فرهنگ و ادب فارسی و جهانی
اگر «…شعر حقیقی، در تاریخ ادبیات هر ملّتی همان است که بر لبان همگان یا بخشهای از جامعه جاری باشد…»[۷۰] شعر عطّار، بیتردید شعر حقیقی است که پس از قرنها بر لبان خاص و عام جاری است. کیست از خاصّان؟! که بر بال سیمرغ، شرع و عرش و شعرش را نپیموده باشد و از عوام، هفت شهر عشق و زمزمهی عاشقانه و عارفانهی شیخ صنعان بر لبانش نقش نبسته باشد.
عطّار از گروه شاعرانی است که مصداق کامل نقّاد بزرگ قبل از خویش ـ عروضی سمرقندی ـ است که شاعرانی را جاودان خوانده که «… و باید شعر او بدان درجه رسیده باشد که در صحیفهی روزگار مسطور باشد و بر السنهی احرار مقروء، بر سفاین بنویسند و در مداین بخوانند…»[۷۱]
هنر عمده عطّار این است که شعر را از دنیای بسته دربارها و حجرههای پر قیل و قال مدارس بیرون آورد و به میان تودههای مردم برد و با شور و حال اهل خانقاه درآمیخت و این سرآغاز تحوّل بزرگ در ادب فارسی بود.»[۷۲]
پس خالق زبور پارسی حق دارد بر خود ببالد:
ترک خور کاین چشمهی روشن گرفت باد محروم از زبورم جز سه خلق نیست کس را تا قیامت این طـریق |
از زبور پارسی من گرفت خرده دان و خوش خط و داود حلق فکر کن خوش خوان و مشتاب ای رفیق مصیبتنامه، ص ۴۸۸ |
با این که دو اثر کتابشناسی عطّار هم زمان تهیه و چاپ شده[۷۳] (میرانصاری و کریمیان) و مقالات و تحقیقاتی که تاکنون دربارهی عطّار به نگارش در آمده، شاید از پربسامدترین تحقیقات ادب فارسی و ایرانی است، امّا آثار او چنان مقامی دارد که به تعبیر حافظ «یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت… » و مضامین تازه قابل جستجوست.
شبستری در گلشن راز گوید:
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-16] [ 04:21:00 ق.ظ ]
|