۱۹۹۵
انتشار کتاب گلمن
۳ـ۳ـ۲٫ تاریخچه و تعریف هوش عاطفی
اکثر انسانها، بیشترین وقت از زندگانی خود را در محیط کاری و در تعامل با دیگران سپری میکنند. به منظور تعاملات موثر با دیگران و لذت بردن از زندگی در میان آنها، نیاز به مهارتهای ارتباطی، انسانی و اجتماعی میباشد، که علاوه بر این موارد اخیراً هوش عاطفی نیز مورد توجه اکثر دانشمندان قرار گرفته است.
در عین حال هنوز هم اغلب مردم هنگام شنیدن این موضوع میپرسند، «هوش عاطفی چیست؟»
گلمن در پاسخ به این سؤال میگوید: هوش عاطفی، استفاده هوشمندانه از عواطف میباشد. بدین ترتیب که شما به صورت آگاهانه از عواطف خود استفاده میکنید و رفتار و تفکرات خود رادر جهت اهداف خود هدایت میکنید تا به نتایج جالب توجهی دست یابید.
اصطلاح هوش عاطفی، همانند چتری است که مجموعهای از مهارتها و خصایص فردی را در زیر خود جمع کرده است. معمولاً این ویژگیها را مهارتهای نامحسوس[۱۰۲] یا مهارتهای درون فردی و بین فردی نامگذاری میکنند. این مهارتها به گونهای هستند که با حوزههای سنتی مهارت و تخصص از قبیل دانش مشخص، هوش عمومی، و مهارتهای فنی و حرفهای ارتباط چندانی ندارند و از آنها جدا میباشند. اغلب دانشمندان هوش عاطفی عقیده دارند که به منظور تعادل در رفتار، برخورداری از عملکرد بهتر در جامعه، و یا در یک سازمان یا حتی در درون خانواده و زندگی زناشوئی، باید انسانها دارای بهره هوشی و بهره عاطفی[۱۰۳] بوده و استفاده مناسبی از هر دو اینها ببرند. هوش عاطفی شامل آگاهی داشتن نسبت به عواطف و چگونگی ارتباط و تعامل این عواطف با بهره هوشی میباشد، یعنی فردی که میخواهد در زندگی خود موفق بوده و جزء بهترین افراد باشد، بایداز عواطف و احساسات خود و دیگران آگاه بوده و از عواطف استفاده منطقی ببرد (kierstaad,1999).
گلمن با مطرح ساختن پژوهشهای خارقالعادهای که در زمینه مغز و رفتار انجام شده است، نشان میدهد که عوامل دیگری دستاندرکارند که موجب میشوند افرادی که بهره هوشی بالائی دارند، از زندگی موفقیتهای چندانی بدست نیاورند، اما کسانی که هوش متوسطی دارند، در مسیر موفقیت قرار بگیرند. این عوامل جنبه دیگری از هوشمندی را شامل میشود که گلمن آن را هوش عاطفی میخواند (Goleman، ۱۳۸۲).
مفهوم هوش عاطفی چیز جدیدی نیست بلکه، استفاده از این اصطلاح در نوع خود جدید میباشد. شاید ارسطو اولین کسی باشد که به اهمیت احساسات در تعاملات انسانی توجه نمود. ارسطو میگوید عصبانی شدن آسان است. همه میتوانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در مقابل شخص صحیح، به میزان صحیح، در زمان صحیح، به دلیل صحیح و به طریق صحیح، آسان نیست (Goleman,1382). در سال ۱۹۸۵ یک دانشجوی مقطع دکتری در رشته هنر در یکی از دانشگاههای امریکا پایاننامهای را به اتمام رساند که در عنوان آن از هوش عاطفی استفاده شده بود.
این چنین بنظر میرسد که این اولین استفاده علمی و آکادمیک از واژه هوش عاطفی باشد (۲۰۰۴Hien,S.، ؛ خائف الهی و دوستار،۱۳۸۲). در سال ۱۹۹۰ سالووی و مییر با آگاهی از کارهای انجام شده در زمینه جنبههای غیرشناختی هوش، اصطلاح هوش عاطفی را بکار بردند.
آنها اصطلاح هوش عاطفی را به عنوان شکلی از هوش اجتماعی که شامل توانائی در کنترل احساسات و عواطف خود و دیگران و توانائی تمایز قائل شدن بین آنها و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمایی برای فکر و عمل فرد بکار بردند(Cherniss,2000) . این دو دانشمند به این موضوع اشاره کردند که هوش عاطفی این امکان را برای ما فراهم میکند که به صورت خلاقانهتری بیاندیشیم و از عواطف و احساسات خود در حل مسائل و مشکلات استفاده کنیم. این دو دانشمند با ادامه تحقیقات خود در زمینه اندازهگیری و سنجش هوش عاطفی بیان داشتند که هوش عاطفی تا حدی با هوش عمومی هم پوشانی دارد و شخصی که دارای هوش عاطفی باشد، باید چهار مهارت زیر را داشته باشد:
۱ـ تشخیص عواطف[۱۰۴]
۲ـ استفاده از احساسات و عواطف[۱۰۵]
۳ـ فهم عواطف[۱۰۶]
۴- تنظیم و کنترل عواطف[۱۰۷] (kierstaad,1999 Cherniss,2000; ; faat,J,2002).
به جای کسانی که برای اولین بار اصطلاح هوش عاطفی را بکار بردند، دانیل گلمن[۱۰۸] کسی است که بیشتر از همه نامش با عنوان هوش عاطفی گره خورده است (Hien,2004). وی که خبرنگار روزنامه نیوریورک تایمز بوده، رشته روان شناسی را در هاروارد به پایان رساند و مدتی نیز با مک کللند[۱۰۹] و دیگران کار کرد. گروه مک کللند میخواستند بدانند که چرا آزمونهای هوش نمیتوانند موفقیت افراد در زندگی را پیشبینی کنند (Cherniss,2000). گلمن در سال ۱۹۹۵ کتابی تحت عنوان هوش عاطفی منتشر کرد که این کتاب پرفروشترین کتاب سال شد و تلویزیونهای آمریکا با مصاحبههای گستردهای که با وی در زمینه هوش عاطفی داشتند و موجب معروف شدن وی در سطح جهان گردیدند. گلمن در کتاب خود اطلاعات جالبی در ارتباط با مغز، عواطف و رفتارهای آدمی ارائه میدهد (Hien,2004).
تعریف گلمن از هوش عاطفی چنین است: ظرفیت یا توانائی سازماندهی احساسات و عواطف خود و دیگران، برای برانگیختن خود، و کنترل موثر احساسات خود و استفاده از آنها در روابط با دیگران.
به عقیده وی، هوش عاطفی در محیط کار از سازهای چند بعدی تشکیل شده که شامل پنج جزء میباشد (Goleman,1998؛ Rahim and Minors,2003):
خود ـ آگاهی
خود ـ تنظیمی
انگیزش
همدلی
مهارتهای اجتماعی
گلمن در این تقسیم بندی سه جزء اول هوش عاطفی را مربوط به مهارتهای خودـ مدیریتی و دو جزء بعدی (همدلی و مهارتهای اجتماعی) را به هنر برقراری رابطه با دیگران مرتبط میداند (Goleman، ۱۹۹۸).
شناخت عواطف/ احساسات شخصی (خودآگاهی)
خودآگاهی و تشخیص هر احساس به همان صورتی که بروز میکند کلید هوش عاطفی است. افرادی که احساس واقعی خود را درک میکنند بهتر میتوانند تصمیمات صحیح بگیرند.
استفاده صحیح احساسات (خود تنظیمی)
مهارتهای احساسی بر خودآگاهی استوار است و میتوانیم هوشیارانه آنها را در اختیار بگیریم و اجازه ندهیم احساسات غنی بر ما غلبه یابند، با استفاده صحیح از احساسات محیط روانی اطراف ما مساعد و زمینه یادگیری تقویت میشود افرادی دارای این مهارت ناملایمات زندگی را بهتر تحمل میکنند.
خود انگیزشی (برانگیختن خود)
افراد دارای این مهارت در زمینههای کاری بسیار مولد و اثربخش و خلاق هستند. از مهارت خودکنترلی احساسی میتوان در زمانی که رسیدن به هدف زمانبر است و جلوگیری یا حذف تکانش برای موفقیت در کار استفاده کرد.
شناخت عواطف/ احساسات دیگران (همدلی)
اساسیترین مهارت مرتبط با افراد توانایی ابراز همدلی است. این مهارت از طریق شناخت و درک وضعیت احساسی خودمان و آثار مرتبط با آن به دست میآید. افراد دارای مهارت همدلی؛ با موشکافی دقیق علایم ظاهری فرد میتوانند به نیازها یا خواستههایش پی ببرند و به عبارتی بدانند مخاطب چه انتظاری از او دارد.
روابط انسانی (مهارتهای اجتماعی)
مهارت در کنترل احساسات و عواطف دیگران یکی از جنبههای مهم در برقراری ارتباطی موفق با دیگران محسوب میشود. افراد دارای این مهارت به عنوان انسانهایی خوش برخورد و ممتاز در روابط اجتماعی تلقی میشوند. قابلیتهای این افراد باعث میشود آنان در رهبری؛ تعاملات فردی و ابراز عقیده اثربخش باشند. افراد میتوانند از مؤلفههای هوش عاطفی در تعاملات فردی با دیگران و فعالیتهایشان استفاده نمایند.
جدول ۵-۲٫ چارچوب قابلیت احساسی (منصوری،۱۳۸۰)
قابلیت فردی
خودآگاهی
آگاهی احساسی: شناخت/ درک هیجانات خود و آثار آن
خودارزیابی صحیح: شناخت/ درک نقاط قوت، ضعف و محدودیتهای خود
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت