کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



بنابراین هر دو دانشمند با توجه به اختلاف در تعابیرشان، معنای واحدی برای احکام و تشابه اتخاذ نموده و هر دو تقابل محکم و متشابه را در القای شبهه و عدم القای آن می‌دانند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۳-۲-نسبت تشابه و ابهام از دیدگاه آیت‌الله معرفت
از آن‌جا که آیت‌الله معرفت به صورت گسترده به تفاوت این دو واژه پرداخته‌اند، این مطلب را به نقل از ایشان می‌آوریم:
«تفاوت بین «متشابه» و «مبهم» پوشیده و پنهان نیست، زیرا «مبهم» به وسیله‌ی تفسیر، واضح و روشن مى‏شود و متشابه نیازمند تأویل است، مانند بیشتر آیاتى که درباره‌ی آفرینش و تقدیر و صفات و افعال است. بنابراین، متشابه در اصطلاح قرآن، لفظى است که وجوه متعددى از معانى و مفاهیم را دربر دارد و مورد شک و شبهه است و از این رو، همان‌طور که مى‏توان آن را به وجهى صحیح تأویل کرد، به وجهى نادرست نیز قابل تأویل است. و به همین دلیل، این موضوع، دست‌آویز مفسدان قرار گرفته تا به منظور فتنه انگیزى، متشابهات را بر وفق اهداف گمراه کننده‌ی خود تأویل کنند. پس روشن می‌شود که نسبت بین متشابه و مبهم، عموم و خصوص من وجه است و نه عموم و خصوص مطلق. در تفاوت بین آن دو نیز باید دانست که نسبت میان آن‌ها به موارد زیر قابل تقسیم است:
الف)آیه‌ی «متشابه» گاهى مبهم نیز هست. مانند: (فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء… )(انعام/۱۲۵)؛ پس هرکه را خدا هدایت او خواهد، قلبش را به نور اسلام روشن و منشرح گرداند و هرکس را خواهد گمراه نماید، دل او را از پذیرفتن ایمان، تنگ و سخت تنگ گرداند، که گویى مى‏خواهد از زمین بر فراز آسمان رود؛ این آیه، هم از متشابهات است و هم مبهم مى‏باشد. تشابه آن، از جهت نسبت دادن گمراه کردن، به خداوند، و ابهام آن از نظر چگونگى ایجاد گشادگى و تنگى سینه و وجه تشبیه به صعود به سوى آسمان است.
ب)آیه‌ای که متشابه است اما مبهم نیست: گاهى متشابه از نظر ظاهر عبارت، داراى ابهام نیست و تشابه، از معناى والا و عالى آن سرچشمه مى‏گیرد و علت آن این است که معناى کلام ذاتاً در سطحى متعالى قرار دارد. از این رو عامه‌ی مردم تصور مى‏کنند که چنین عبارتى داراى معنى و مفهومى روشن است، در حالی‌که معنى و مفهوم آن در نهایت ابهام است. مانند آیه‌ی (الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى )(طه/۵)؛ که تصور عامه‌ی مردم از این آیه، این است که خداوند بر روى یک کرسى و صندلى نشسته است، و غیر از این مفهومى که از ظاهر عبارت فهمیده مى‏شود، مفهوم دیگرى ندارد.
ج)آیه‌ای که مبهم است اما متشابه نیست: گاهى نیز، آیه‏اى مبهم است و از متشابهات نیست. فهم چنین آیه‏اى بیشتر نیازمند تفسیر است، تا آن‌که نیازمند تأویل باشد. مانند آیه‌ی (وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَهِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَـؤُلاء… )(بقره/۳۱)؛ خداوند تمام اسماء را به آدم آموخت، سپس آن‌ها را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت مرا از نام‌هاى این‌ها خبر دهید. چنین آیه‏اى نیازمند تفسیر است تا به ابهام‌هایى که در ظاهر عبارت وجود دارد پاسخ دهد و بگوید: تعلیم این اسماء که خداوند در برابر فرشتگان بدان مباهات مى‏کند چگونه انجام گرفته است؟ این اسماء چیست که یک‌بار ضمیر مؤنث و دیگر بار ضمیر جمع مذکر به آن بازمى‏گردد؟ و چگونه فرشتگان، در برابر این مباهات تسلیم شدند و براى همیشه به عجز و قصور خود اعتراف کردند؟
به‌طور کلى بین ابهام و تشابه، ملازمه‏اى وجود ندارد و مواردى که نیازمند تفسیر است، غیر از مواردى است که نیازمند تأویل مى‏باشد. تفسیر، عبارت است از پرده برگرفتن از عبارتى مشکل، یعنى مبهم، أعم از این‌که متشابه باشد و یا نباشد و تأویل، عبارت است از بازگرداندن کلام به یکى از مفاهیم عقلانى که دربردارد، اگرچه مفهوم کلام از جهت ظاهر آن روشن باشد. براى آشکار کردن تفاوت بین متشابه و مبهم، توضیح بیشترعوامل تشابه ـ که اصولاً با عوامل ابهام تفاوت دارد ـ ضروری به نظر می‌رسد. زیرا تفاوت بین تشابه و ابهام آیه، از تفاوت عوامل تشابه و ابهام سرچشمه مى‏گیرد.»[۲۰۵]
۳-۲-۱-علل و عوامل ابهام از دیدگاه آیت‌الله معرفت
«الف)نامأنوس بودن کلمه، در عرف عامه‌ی مردم؛ این‌گونه کلمات، به آن دلیل ناآشنا است که خاص برخى از قبایل است و در قبایل دیگر به کار برده نمى‏شود و قرآن براى پیدایش وحدت در لغت، همه‌ی لغات عرب را به کار برده است، مانند: «صلدا» به معنى «نقیا» در لغت قبیله‌ی هذیل. و «الإملاق» به معنى «الجوع» در لغت لخم. و «المنساه» به معنى «العصا» در لغت حضرموت. و «الودق» به معنى «المطر» در لغت جهرم. و «بست» به معنى «تفتتت» در لغت کنده. به علت وجود همین لغات در قرآن است که کتاب‌هاى بسیارى، در تفسیر این لغات به نام «غریب القرآن» نوشته شده است.
ب)اشاره‏اى زودگذر، به مطلب و موضوعى در لابه‌لاى برخى از آیات، که درک آن، نیازمند بررسى آداب و رسوم و مراجعه به تاریخ است. مانند: کلمه‌ی «النسى‏ء» در آیه‌ی ۳۷ از سوره‌ی توبه:(إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیَادَهٌ فِی الْکُفْرِ… )تأخیر ماه حرام افزودن در کفر است. هم‌چنین آیه‌ی ۸۹ از سوره‌ی بقره:(…وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا… )نیکى آن نیست که به خانه از پشت آن‌ها درآیید. که چرا ورود به خانه‏ها از پشت آن نهى شده است؟ یا تعبیرهاى مجملى که شناخت تفصیلى آن‌ها، نیازمند رجوع به سنت و گفته‏هاى گذشتگان است، مانند: (أَقِیمُواْ الصَّلاَهَ) و (آتُواْ الزَّکَاهَ) و (لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ).
ج)سخنان کلى و عامى که داراى معانى و مفاهیمى هستند که ‏مقصود از آن‌ها، جز با مراجعه به متخصص به دست نمى‏آید، مانند: (دَابَّهً) در آیه‌ی ۸۲ از سوره‌ی نمل: (…أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّهً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ… )جنبنده‏اى از زمین براى آن‌ها خارج مى‏کنیم که با آن‌ها سخن گوید. و هم‌چنین (بُرْهَانَ) در آیه‌ی ۲۴‌ از سوره‌ی یوسف: (…لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ… )و (یوسف) اگر برهان خدایش را نمى‏دید.
د)استعاره‏هاى مشکل، که فهم آن نیازمند بررسى و اندیشیدن دقیق است. مانند آیه‌ی۶۵ از سوره‌ی یس: (الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ… )امروز بر دهان‌هاى آن‌ها مُهر می‌زنیم، دست‌هایشان با ما سخن مى‏گوید و پاهایشان به آن‌چه مى‏کردند گواهى مى‏دهند. از این جهت است که «راغب اصفهانى» مى‏گوید: تفسیر یا درباره‌ی کلمات و الفاظ نامأنوس است، مانند: (البحیره) و (السایبه) و (الوصیله)، یا درباره‌ی آغاز عبارات موجز و مختصر که روشن شدن مفهوم آن نیازمند شرح است، مانند: (أَقِیمُواْ الصَّلاَهَ) و (آتُواْ الزَّکَاهَ).
حال روشن می‌گردد که علل و عوامل ابهام، غیر از علل و عوامل تشابه است که مفهوم آن با تأویل قابل قبول، مشخص مى‏شود. بنابراین، هیچ‌یک از این دو، با دیگرى مشتبه نخواهد شد، هرچند که از نظر لفظ در پوشیده بودن مقصود مشترکند.»[۲۰۶]
آیت‌الله جوادی آملی به بحثی مستقل درباره‌ی ابهام نپرداخته‌اند.
۳-۲-۲-علل و عوامل تشابه از دیدگاه آیت‌الله معرفت[۲۰۷]
مهم‌ترین عوامل تشابه، دقت معنى و بالا بودن سطح تعالى آن از سطح فهم عامه‌ی مردم است. علاوه بر ظرافتى که در تعبیر، و استحکامى که در بیان آن به کار رفته است. چنان‌که در آیه‌ی ۳۵ از سوره‌ی نور آمده است:( اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ… )خدا نور آسمان‌ها و زمین است. که در این آیه، ذات مقدس خداوند به نور تشبیه شده است و این دقیق‏ترین تعبیر، در نزدیک کردن ذات مقدس الهى، به فهم و عقل عامه‌ی مردم است، زیرا اگر به توده‌ی مردم گفته شود که خداوند ماهیتى ندارد، او نه جسم است و نه خاصیت‌هاى جسم در اوست، پاسخ پرسش آنان درباره‌ی موجودى که وجود او مورد اعتراف واقع شده، چگونه موجودى است که نه جسم است و نه داراى ماهیت، آنان را قانع نخواهد کرد. ولى اگر به آنان گفته شود که او نور است، قانع مى‏شوند، در عین آن‌که پاسخ نیز درست است و راسخان در علم‏ بدان آگاه هستند. زیرا همان‌گونه که نور (در محسوسات) ذاتاً قابل درک نیست و تنها از روشنایى بخشیدن به اشیاء، قابل احساس است، وجود خداى متعال نیز (در نامحسوس) درک نمى‏شود و تنها از طریق افاضه‌ی وجود بر موجودات، قابل درک است. خداى متعال ذاتاً درک نمى‏شود و از خلال هر موجودى متجلى مى‏گردد. مانند نور که علت درک اشیاء مى‏باشد، ولى دیده‏ها از درک خود نور ناتوانند.
۳-۲-۳-منشأ تشابه در قرآن از دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی
آیت‌الله جوادی آملی نیز منشأ تشابه را در عالم طبیعت جستجو می‌کند. زیرا به نظر ایشان، تشابه ذاتی نیست، بلکه بعد از نزول و به خاطر یک‌سری عوامل مادی و طبیعی که بعد از نزول به قرآن عارض شده، این تشابه به وجود آمده است.
«برخی معارف قرآن درباره‌ی ماورای طبیعت است که خارج از حس ماده می‌باشد و فهم مردم عادی، وقتی به آن‌ها برخورد می‌کند، دچار اشتباه می‌شود و نمی‌تواند معنایی غیر مادی برای آن تصور کند، مثل آیه‌ی ۱۴ از سوره‌ی مبارکه‌ی فجر.[۲۰۸] آیات مربوط به قوانین اجتماعی و احکام فرعی، گاهی به دلیل تغییر وضع مصالح اجتماعی که احکام دینی بر اساس آن تشریع می‌شود، تغییر می‌یابد. و چون قرآن به تدریج نازل شده، قهراً آیات مربوط به قوانین اجتماعی و فرعی دست‌خوش تشابه و ناسازگاری می‌شود و با ارجاع به آیات محکم تشابه آن‌ها برطرف می‌شود.
تشابه همانند کف روی سیلاب است. یعنی مقصود بالعرض و لازم طبیعی آیات نازل به شمار می‌رود. چون پایان نزول قرآن سطح جامعه و سمع مردم غیر معصوم است، لازم چنین تنزلی کف تشابه گرفتن است. پس کسی آیات قرآن را متشابه نکرد. بلکه دامنه‌ی نزول فرودین آن، لازم طبیعی دارد و آن تشابه است.»[۲۰۹]
در عین اختلاف در تعابیر، هر دو دانشمند دیدگاه یکسانی در خصوص منشأ تشابه در قرآن، ارائه داده‌اند.
۳-۳-محکم و متشابه در قرآن
دو واژه‌ی محکم و متشابه در موارد متعدد و معانی مختلفی در قرآن به کار رفته‌اند، اما در یک نگاه ابتدایی در سه آیه از آن، ممکن است تضاد به نظر آید؛ قرآن در اولین آیه از سوره‌ی هود مى‏فرماید: (…کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ… )این کتابى است که آیه‏هاى آن از طرف خداى حکیم و دانا محکم شده؛ از این آیه چنین استفاده مى‏شود که تمام آیات قرآنى از محکمات هستند. لیکن در سوره‌ی زمر، آیه‌ی ۲۳ مى‏فرماید: (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ… )خدا بهترین کلام را نازل کرده است، کتابى متشابه و ملتئم؛ که استفاده مى‏شود همه‌ی قرآن متشابهات است. و از بیان الهى در آیه‌ی ۷ سوره‌ی آل عمران: (هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ… )اوست که این کتاب را بر تو نازل کرده، قسمتى از آن، آیات محکم هستند، آن‌ها اساس این کتابند و قسمتى دیگر متشابه مى‏باشند؛ به دست مى‏آید که آیات قرآنى دو گونه‏اند، بعضى محکمات و برخى متشابهاتند.
در نگاه ابتدایى، ممکن است به نظر آید که آیات فوق با یک‌دیگر تنافى دارند، لذا مفسران مطالبی را پیرامون ناهمگونی ظاهری این سه آیه بیان داشته‌اند که به ذکر برخی از آن‌ها می‌پردازیم:
الف-در دیدگاه برخی مفسران و اندیشمندان،[۲۱۰] منظور از احکام همه‌ی قرآن این است که تمامی آن دارای نظمی پایدار و بیانی قاطع و محکم است و منظور از متشابه بودن همه‌ی قرآن این است که تمامی آیاتش از نظر نظم و بیان و هدایت و داشتن نهایت درجه‌ی استواری و بلاغت و اعجاز و نداشتن هیچ نقطه‌ی ضعف و تناقض شبیه به هم هستند.
ب-در این مورد شیخ طوسى بیانى دارد و مى‏نویسد: «بین این چند آیه تناقض، تعارض و تنافى نیست، زیرا آیه‌ی اول دلالت دارد که در قرآن، اختلاف و تناقض راه ندارد، لذا تعبیر به محکمات شده است و آیه‌ی دوم تشابه بعضى آیات به بعضى دیگر را مى‏رساند و اما آیه‌ی سوم مى‏فهماند که مفهوم بعضى از آیات قابل درک بوده و مقصود بعضى آیات را نمى‏توان دریافت و معناى محکم و متشابه در آیات ثلاثه چیزى جز این نیست که بیان شد. پس بر این اساس تنافى مرتفع است».[۲۱۱]
ج-در دیدگاه صاحب «المنار»، محکم بودن همه‌ی قرآن از این جهت است که تمامی آیاتش دارای حکمت است.[۲۱۲]
د-بر اساس دیدگاهی دیگر،[۲۱۳] محکم بودن تمامی قرآن به این معنی است که از جهت اعجاز و دلالت، هیچ‌گونه کاستی در آن راه ندارد. و توصیف تمام قرآن به متشابه از این روست که تمامی آیات آن بنابر مصلحتی نازل شده و دلیلی بر نبوت پیامبر۲ می‌باشد.
ه-سیوطی نیز در «الاتقان» چنین می‌گوید: «مقصود از محکم بودن تمام آیات قرآن استحکام و اتقان قرآن است، به طوری‌که هیچ‌گونه تناقض و اختلافی در آیات راه ندارد، و مقصود از متشابه بودن همه‌ی آیات قرآن، این است که همه‌ی آیات در حق و صدق و اعجاز به هم شباهت دارند.»[۲۱۴]
۳-۳-۱-محکم و متشابه در قرآن از نگاه آیت‌الله معرفت
آیت‌الله معرفت در مورد آیه‌ی ۱ از سوره‌ی هود می‌نویسد: «در سوره‌ی هود آمده: (کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ )یعنی آیات قرآنى تماماً حساب شده و با کمال دقت و بر پایه‏اى مستحکم استوار گردیده، آن‌گاه در بخش‏هاى گوناگون بر پیامبر اسلام۲‏ نازل گردیده است. لذا احکام به این معنا تمامى آیات قرآن را دربر مى‏گیرد.»[۲۱۵]
و در مورد آیه‌ی ۲۳ از سوره‌ی زمر می‌نویسد: «در آیه‌ی (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ… )مقصود، همانند بودن آیات قرآن است، که در سبک و شیوه‌ی بیان، و ایجاز و ایفاء و فصاحت و قوّت کلام، یکنواخت بوده، هرگز سستی و فتوری در روند کلام رخ نداده. و این از ویژگی‌های سخن حق است. تشابه در این آیه با تشابه در آیه‌ی ۷ از سوره‌ی آل ‌عمران متفاوت است، همه‌ی آیات و سور قرآنى، زیبا و فریبا با محتوایى بلند و بیانى رسا جلوه‏گر شده‏اند. تفاوت و اختلافى در میان نیست و این خود شاهد بر صدق کلام خدا است. لذا این تشابه (به معنی یکنواخت بودن آیات) وصف تمامی کتاب قرار گرفته. ولی تشابه در مقابل احکام صرفاً وصف برخی از آیات است.»[۲۱۶]
۳-۳-۲-محکم و متشابه در قرآن از نگاه آیت‌الله جوادی آملی
«محکم، گاهی در مقابل متشابه است: (…مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ… )(آل‌عمران/۷) و «محکمات» آیاتی هستند که در دلالتشان ابهامی نیست، چون یا صریح‏اند و احتمال خلاف در آن‏ها نیست؛ یا ظاهرند و به احتمال خلافشان اعتنایی نیست؛ و زمانی محکم در برابر مفصّل است: (الَر کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ )(هود/۱) اِحکام در برابر تفصیل، یعنی آیات قرآن که همه متقن‏اند، به صورت سوره سوره و آیه آیه از هم جدا شده‏اند، محکم در این آیه به معنای بسیط و غیر مفصل است، نه در مقابل متشابه.»[۲۱۷] ایشان با تفکیک تشابه کل قرآن و تشابه در مقابل محکم می‌گوید: «متشابه اگر وصف برای قرآن باشد، به این معنی است که همه‌ی آیات وحی در تأمین هدف واحد، هماهنگ و هم‌گونند و اگر در برابر محکم باشد، وصف برای بعضی آیات است که معنای آن‌ها به غیر می‌ماند.»[۲۱۸]
«دو کاربرد واژه‌ی متشابه در قرآن چنین است:
۱-گاه به معنی شبیه است؛ مانند میوه‌ها در آیه‌ی ۱۴۱ از سوره‌ی مبارکه‌ی انعام.[۲۱۹] آیات قرآن نیز در کلام حق بودن، اعجاز، برهانی بودن و حکمت بودن، هم‌گون و شبیه هم هستند. تشابه در آیه‌ی ۲۳ از سوره‌ی مبارکه‌ی زمر،[۲۲۰] وصف تمام قرآن است.
۲-گاهی نیز به معنی شبهه برانگیز به کار رفته که اذهان ساده را به دام می‌اندازد و دست‌آویز مناسبی برای فتنه جویان و منحرفان است: (…فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ… )(آل عمران/۷)، این تشابه وصف برخی از آیات قرآن است. به این معنا که برخی از آیات قرآن دارای چند معناست که برخی از معانی آن سالم و برخی شبهه برانگیز است و به عبارتی باطل حق‌نماست. چون شبیه مراد متکلم است ولی مراد متکلم نیست. چنان‌که امیرالمؤمنین علی۸[۲۲۱] می‌فرمایند: «و إنّما سَمَّیتُ الشُّبهَه شُبهَه لِأنَّها تَشبَهُ الحَقّ».»[۲۲۲]
بنابراین، هر دو دانشمند، دیدگاه یکسانی از عدم تضاد در این آیات ارائه داده‌اند.
۳-۴-تقسیم‌بندی تشابه
«برخی آیات قرآن ابعاد مختلفی دارد و ممکن است در برخی ابعاد صریح و روشن، و در برخی دیگر چند احتمالی باشد و از طرف دیگر، مرجع بودن آیات محکم برای آیات متشابه اقتضا دارد که آیات متشابه با ارجاع به آیات محکم رفع تشابه شده و به محکم تبدیل شوند؛ از این رو تشابه آیات قرآنی نسبی است. افزون بر این، برخی روایات وارد شده در موضوع محکم و متشابه، بر نسبی بودن متشابه دلالت دارد؛ مانند روایاتی که پیامبر۲ را برترین راسخ در علم و ایشان و امامان معصوم% را آگاه به تفسیر و تأویلِ همه‌ی آیات معرفی می‌کند.[۲۲۳] و روایاتی که متشابه را وصف آیاتی می‌داند که بر بعضی از کسانی که بدان آگاهی ندارند، مشتبه شده است؛[۲۲۴] یعنی ممکن است آیه‌ای پیش از ارجاع به محکم، متشابه باشد و پس از آن، از تشابه خارج شود، یا آیه‌ای برای فردی که به تفسیر و تأویل آن آگاه است، محکم و برای کسی که بی‌خبر است، متشابه باشد.»[۲۲۵]
۳-۴-۱-تقسیم بندی تشابه از دیدگاه آیت الله معرفت[۲۲۶]
تشابه برخی از آیات، نه نسبی است و نه ذاتی و واقعی، بلکه شأنی و نوعی است، به این معنی که برخی آیات، به جهت محتوای بلند، و کوتاهی لفظ و عبارت، زمینه‌ی تشابه در آن فراهم است، یعنی جای آن را دارد که تشابه ایجاد کند، زیرا تنگی و کوتاهی قالب، موجب گردیده تا لفظ در افاده‌ی معنای مراد (که بسیار بلند و پهناور است)، کوتاه آید و نارسا جلوه کند. و این نارسایی، لازمه‌ی طبیعی این‌گونه موارد است، که الفاظ گنجایش معانی را نداشته، کشش آن را ندارد تا کاملاً معنی مقصود را افاده کند. این است که تشابه، در این‌گونه موارد، طبیعی بوده، شأن آن را دارد که نارسا باشد، نوعاً افراد با برخورد با این‌گونه موارد دچار اشتباه و تردید گردند. زیرا ظاهر عبارت نمی‏تواند معنی را کاملاً در اختیار بیننده یا شنونده قرار دهد. ولی احیاناً کسانی هستند، با سبق اطلاعات، و واقف بودن بر رموز معانی و الفاظ وارده در قرآن، دچار این اشکال نگردند. لذا تشابه در قرآن، شأنی و نوعی است، نه نسبی و نه واقعی و همگانی.
تشابه در آیات قرآن اساساً دو گونه است: اصلی و عرضی: تشابه اصلی آن است که به گونه‌ی طبیعی، به جهت کوتاهی لفظ و بلندای معنی، به وجود آمده، الفاظ و کلمات موضوعه در لغت عرب، بیشتر برای افاده‌ی معانی کوتاه و خیلی پایین ساخته شده، گنجایش و کشش آن را ندارند که معانی گسترده و عمیق را افاده کنند، ناگزیر نارسایی‌هایی در مفاهیم آن‌ها به وجود خواهد آمد، و مردم آن روز که با چنین معانی والا و رقیق آشنا نبودند، و طبعاً برای چنین معانی، الفاظی به خصوص وضع نکرده بودند، از طرفی هم قرآن ملتزم بود که از الفاظ موضوعه‌ی عرب و از شیوه‏های کلامی آنان استفاده کند، (إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ )(زخرف/۳)، لذا به ناچار راه کنایه و مجاز و استعاره را پیمود، و این خود، بر عرب غریب می‌نمود. مثلاً آیه‌ی (…وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى… )(انفال/۱۷)؛ اشاره به قدرت ناچیز انسان است در انجام افعال اختیاری خویش، در مقابل عوامل مؤثر در به وجود آمدن آن، که همگی با اذن الهی انجام می‏شود. درک این معنی برای عرب آن روز دشوار می‌بود، لذا بوی جبر در افعال از آن استشمام می‌گردید.
تشابه عرضی، در آن دسته از آیات به وجود آمد که در آغاز اسلام متشابه نبوده، مسلمانان با سلامت طبع و خلوص نیت، با آن برخورد می‏کرده، معنی و مراد آن را به خوبی درک نموده، هیچ‌گونه شبهه‏ای ایجاد نمی‌کرد. ولی پس از به وجود آمدن مباحث جدلی و مسائل کلامی، و رایج شدن برخی مطالب فلسفی ـ که جسته و گریخته، به گونه‌ی ناپخته و نارس، از یونان به این دیار راه پیدا کرد ـ مشاهده گردید که بر چهره‌ی بسیاری از آیات، هاله‏ای از ابهام و اشکال نمودار گشت، آیاتی تا دیروز از محکمات بوده، و امروز در زمره‌ی متشابهات درآمده بود. این بر اثر دست‌آویز ناروای برخی اهل کلام و ارباب جدل بود، که چهره‌ی تابناک این‌گونه آیات را دگرگون ساخت، و از درخشش و تابش اولی خود فرو افکند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-16] [ 03:08:00 ق.ظ ]




پرندنوعی پارچه‌ی ابریشمیِ ساده و بدون نقش و نگار. حریر ساده
پرنیانحریر منقش. حریر چینی که نقش‏های بسیار دارد.
پریفرشته. جن. مقابل دیو. نوعی از قماش است در نهایت ملایمی بسان مخمل، خوابکی هم دارد و رنگارنگ می‏باشد و از آن مسند و فرش سازند.
پَلارک: جنسی است از پولاد گوهردار هندی. تیغ جوهردار
تافتهنوعی از بافته و پارچه‏ی ابریشمی. تافته‏ی بوته‏دار: پارچه‏ی گلدار. بوته: گلی که بر روی پارچه و جزو آن نقش کنند.
تالنام سازی است در هند که از روی سازند. این لفظ مفرس از” تهال” هندی است و حرف “ها” در آن نیم تلفظ است که در زبان فارسی نیست از این جهت به “تال” مفروس گشته. لفظ مذکور را فقط شعرای فارسی که در هند بودند یا هند را دیدند استعمال کردند در واقع لفظ هندی است. زنگ. طبق فلزی
تالاش: جنگ و جدال، از لغات تاتاری است و در اشعار فارسی وارد شده و به ‌صورت تلاش نویسند.
تَتارتاتار است که آن ولایتی باشد از ترکستان که مشک خوب از آنجا آورند. در متن، با توجه به اینکه تتار شهری مشک حاصل است به معنای خوشبو به کار رفته است. “دماغ از تار موی او تتار است”
تُتُقچادر و پرده‏ی بزرگ
تثلیثسه گوشه کردن .در علم احکام نجوم واقع شدن ستاره‏ای است به چهارم برج که ثلث فلک است از ستاره‏ی دیگر و آن نظر سعد است.
تذرومرغی است رنگین و نیکو. قرقاول
تَرجُمان: نیازی را گویند که پس از ارتکاب جرم گذرانند. تاوان
ترقیم: نوشتن. کتابت کردن
ترنجمیوه‏ای است معروف و مشهور از نارنج بزرگ‏تر و همانا برای کثرت چین و شکنجی که بر روی آن است بدین اسم موسوم شده است. پوست آن را مربا سازند و به عربی تفاح مائی خوانند. نقش گل بزرگی مدور یا چند گوش که در میان قالی بافند.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
تطیب: خود را خوشبوی کردن
تعویذ: پناه دادن و در پناه آوردن .دعایی که برای رفع بلا و دفع چشم زخم به گردن یا بازو بندند.
تفوق: برتری یافتن
تقطیع: پاره پاره کردن. آرایش و پیرایش لباس .(فارسیان به معنی تکلف کردن و آراستن خویش به جامه و غیره استعمال کنند.)
تل: پشته، تپه‏ی بلند
تلوین: رنگ به رنگ کردن
تَنبول: تَم برگی باشد که در هندوستان پان گویند و با آهک و فوفل خورند. لب را سرخ کند و دندان را پاک دارد. تامبول
تو بر تودر متن به معنای پی در پی آمده است.
تیغ دودمه تیغ دوروی. تیغی که به هر دو طرف او تیزی و آبداری باشد.
ثریا: پروین و آن مجموعه شش ستاره نزدیک به هم در برج ثور که منزل بیست و هشتم از منازل ماه است.
جِبِلی: طبیعی، ذاتی، فطری
جُرّهنرینه‏ی هر جانور باشد از چرنده و پرنده عموماً. باز نر
جَزَعفغان و فریاد، ناله و زاری.
جَزْع: مهره‏ی یمانی که در او سفید و سیاه باشد. شبه پیسه‏ی یمانی که چشم را در سپیدی و سیاهی به وی تشبیه دهند و مهره‏ی سلیمانی نیز گویند. مهره‏ی سلیمانی که سفید و سیاه باشد.
جَلاجِلج ِ جُلجُل. زنگوله‏های خرد که بر چرم دوزند و در گردن اسب و شتر و گاو اندازند. چیزی باشد مانند سینه‏بند که در آن زنگ‏ها و جرس‏ها نصب کنند. حلقه‏های فلزی که دور دف نصب کنند.
جَنتر: نام سازی است مخصوص اهل هند که آن را بین نیز گویند. شکل آن با ترازو مشابهت دارد و آن چوبی باشد مثل گردن طنبوره و زیر هر دو سر آن کدوی مدور وصل کرده باشند و بر آن چوب که بالای هر دو کدو باشد مثل طنبوره تارها کشند، پس آن چوب به منزله شاهین ترازو است و هر دو کدو به منزله هر دو پله ترازو. و در بهارعجم آمده که جنتر نوعی از بین است به زیادت چند تار از بین و بعضی از آلات رصد.
چرخ اطلسفلک الافلاک. فلک نهم
چشم بلبلنوعی از پارچه که به صورت چشم بلبلان می‏بافند و «بلبل چشم » نیز می‏گویند.
چشم خورشیددر حاشیه نسخه د آمده است: نام پارچه‏ای است مثل گور چشم و بلبل چشم و غیره.
چَلَمچِ لِ مأخوذ از هندی. قلیان، سر قلیان گلی که تنباکو در آن گذاشته آتش بر آن نهند. حقه قلیان. نوعی از مخدرات از قبیل بنگ و چرس
چله‏نشین: کسی که چهل روز در خانه می‏نشیند روزه داشته و ریاضت می‏کشد.
چنگ: آلتی موسیقی از ذوات‌الاوتار که انواع ابتدایی آن شکل مثلث داشت و شامل یک تخته به طول تقریباً یک گز و یک میلۀ چوبی بود که به‌طور عمودی بر یک انتهای این تخته نصب می‌شد و انتهای دیگر این میلۀ چوبی شکل دست انسان را داشت و به ‌تدریج تکمیل گردید.
چونَهمأخوذ از هندی، آهک زنده. واحدی برای خمیر آرد گندم یا جو بدان مقدار که یک قرص نان سازد.
چیره‏بنددستاربند. به اصطلاح رقاصان هند زنی را گویند که به تقلید امردان چیره بر سر بندد و رقص کند. باکره و دوشیزه
حب نباتانگور شیرین. هندوانه شیرین
حجازیکی از دوازده مقام موسیقی (دوازده مقام موسیقی عبارتند از: مقام عراق، نوا، بوسلیک، راست، عراق، اصفهان، زیرافگند، بزرگ، زنگوله، رهاوی، حسینی، حجازی)
حسن یوسفکنایه از زیبایی فوق‏العاده .در تداول باغبانان امروز بوستان افروز یعنی قسمی از تاج خروس است که گل ندارد و برگ او بی نهایت زیبا و منقش و رنگارنگ است و آن بر دو نوع باشد.
حصّهبهره. نصیب
حقّهظرف کوچکی برای نگهداری جواهر یا اشیاء دیگر
حَلقَچینوعی زولبیا. زولبیایی که به یک حلقه باشد و آن را به هفت رنگ می‏کنند.
حواصلمرغی است سپید که اکثر بر کناره آب‏ها نشیند. غم‏خورک
خاموشیمعنای آن در فرهنگ‏ها نیامده اما در نسخه‏ی د بالای کلمه نوشته شده است: «نوعی از حلوا»
ختنختن امروز تابع دولت چین و از شهرهای مشهور ترکستان شرقی است. مردم این ناحیه در بافندگی دست داشته و تجارت ابریشم و پنبه‏ی آنجا رونق بسزا دارد. از مشخصات ختن وجود آهوان صاحب مشک در بیابان‏های اطراف آنجاست و صدور این ماده از قدیم از این ناحیه موجب شهرت ختن در اکناف دنیای قدیم شده است .
خدنگ: درختی است بسیار سخت که از چوب آن نیزه و تیر و زین اسب سازند.
خرّاد: غلیواج، مرغ گوشت‌ربا را گویند که زغن باشد؛ موش‌گیر
خریطه: کیسه چرمین یا پوستین

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:08:00 ق.ظ ]




یاس/کبوتر
خانه ای خاموش،چشم به راه چراغ
پیراهن زنی ببند،چشم به راه باد
یکی شیء شب زده،چشم به راه روز
و من بی خانه،بی چراغ
چشم به راه تو بودم که باران آمد
و بعد شاعرانی که از کاروان یاس و کبوتر جدا شدند
کاروانی که حامل یاس و کبوتر است. هر دو واژه به لحاظ ماهیت نمادین،سمبل های عشق و پاکی و لطافت و انعطاف هستند. شاعر با بکارگیری دو نمادی که به لحاظ معنا و ذات نمادین شباهتی نسبی به هم دارند تصویری در شعر خلق کرده است که کاملاً مفهوم را به ذهن مخاطب متبادر می کند. بکارگیری این شیوه از نماد کاری نو و تازه است که با زبانی ساده و بی آلایش شاعر معنا می آفریند. بر خلاف ظاهر ذهن مخاطب باید به لایه های زیرین معنایی کنکاش کند و با بررسی معنایی نمادها به طور دو سویه و با برقراری رابطه مفهومی بین دو نماد یا چند نماد ذکر شده به مضمون خاص ذهن و بار شاعر برسد.
بر خلاف سادگی وروانی زبان شعری در آثار سید علی صالحی اما با بکارگیری بعضی شگردها در شعرش از جمله نماد مکمل هزار تویی در آثارش آفریده است که گاهی اوقات به راحتی دست یافتنی نیست و خواننده هوشمند و با ذکاوت با پیگیری نشانه ها و رازها به مقصود و هدف متعالی شاعر خواهد رسید.
سکوت /بوسه:
وقتی که راهی نیست
می آییم ببینیم واقعاً چه می شود،چه باید کرد؟!
دور هم می نشینیم
نگاه می کنیم
و تازه می فهمیم که قدر سکوت و بوسه را می دانیم
و بعد ذره ذره به یاد می آویم
انگار که یکدیگر را دو ست می داریم.(ساده بودم،تو نبودی باران بود،چیزی نیست۱۳۷۷)
شاعر در این شعر نماد سکوت و بوسه را در کنار هم قرار داده است.پشت ماهیت نمادین این واژه دفتر ها شعر و معنا هست. و در این شعر نیز با این واژه ی همسو در کناریکدیگر شاعر تمام حس شاعرانه اش را رو می کند.هر چند خواننده باید با کشف و شهود در جریان زبان ساده و بی پیرایه شاعر برسد. سکوت نماد مشخصی است که در این شعر در جریان همبستگی بوسه قرار گرفته و کاملاً تحت شعاع واژه ی بعد از خود نقاب از رخساره برداشته است.تازه می فهمیم که قدر سکوت و بوسه را می دانیم،سکوتی که علامت رضایت،خویشتن داری و صبوری برای رسیدن به بوسه که نماد دوست داشتن،تمایل و عشق ورزیدن است. هر دو کنار هم دنیایی جز عاشقی و علاقمندی را در ذهن مخاطب تداعی نمی کنند.
دانلود پایان نامه
شب /سکوت/آینه
اگر به کسی نگویید
من برای شب و سکوت و سردرد آینه
شفای نور و
مرهم گفتگو آورده ام.(ساده بودم تو نبودی باران بود،۱۳۷۷)
شب،سکوت و سردرد آینه ۳ سمبلی هستند که در این شعر موجب عمق بخشی وغنای معنی برخلاف ظاهر بی پیرایه و ساده شعر شده اندو مخاطب را به تفکر وا می دارند.البته هر سه نماد ماهیت های نمادین کاملاً متفاوت دارند اما با ذهن خلاق و متفکر شاعر به یکسو هدایت شده اند.شب نماد خفقان،دیکتاتوری و ظلمت است ، حال آینه نماد روشنگری،آگاهی و شناخت می باشد.شاعر با بهره گرفتن از شگرد آشنایی زدایی آینه را به بیماری سردرد دچار کرده است.ذات صفت نمادین را در این واژه آشفته و بهم ریخته است.ترسیمی از نماد آینه که دوران هاست دست نخورده با قی مانده،حال تنها با فنی ظریف و شاعرانه متزلزل شده است.و آینه با آن پیشینه ی قدیمی در بندهای این شعر حال همراه و همسو با شب است و شاعر در بند بعد آینه را برای رهایی از بیماری تازه رسیده و شب را زدودن بدی ها و تلخی های مزمن و قدیمی و پیشینه ای به درازنای تاریخ به درمان دعوت می کند. برای هردوی آن ها و در نهایت برای سکوتی نیز که در این شعر ناشی از غم و دلتنگی همراهی با شب و سردرد آینه شفای نور به ارمغان آورده است.شاعر با بهره گرفتن از همراهی این سه نماد که به لحاظ محتوا و ظاهر هیچ سنخیت و همسویی با هم ندارند.تصویری نو و رازآلود آفریده است که مخاطب را با خود همراه می کند. ابتدا برای بازیابی سه مفهوم متفاوت و سپس رمز گشایی از شگردهای خویش در رسیدن به مفهوم اصلی و رسیدن به برهانش برای به ارمغان آوردن نور برای هر سه نماد.
نور را می افشاند برآسمانی که شب بر آن چیره است. برای رهایی از ظلمت و خفقان که منجر به سکوت و دلتنگی شده است.سکوتی که این بار ناشی از نارضایتی و ناتوانی است.نور می افشاند برای زبان گشودن و برای رهایی آینه از سردردی شاید مزمن،با نور بخشی به آینه،آن را از سردرگمی و بی قراری که به درد منجر شده است می رهاند و دوباره حقیقت ،آگاهی و شناخت را در صورت آن هویدا می کند.بسیار شاعرانه ،لطیف و گاهی خشن شعر را به انتها هدایت می کند و این چنین خواننده با دو فضای کاملاً متفاوت مواجه می شود که برای برقراری رابطه بین این دو فضا باید بیندیشد و رازها را برملا کند تا به عمق همبستگی واژه گان و نماد در این شعر پی ببرد.شاعرانگی و خلاقیت شاعر د بکارگیری این سه نماد به طور مکمل موجب می شود افکار خواننده در سه دنیای متفاوت پرواز کند،بچرخد. شاید گمراه شود و دست و پا بزند برای رهایی از پیچیده گویی و در نهایت برای چهر گشایی از تصویرهای پراکنده این شعر به نور پناه می برد که نقطه عطفی است برای رسیدن به راز تصویر در این شعر.
بوسه/دریا
زن
عمری زلال در بوسه ای طویل
که باروری دریا را صد ساله می کند.(دفتر یکم،ص ۲۷)
بوسه و دریا نمادهای مکمل در این شعر برای رسایی پیام شاعر هستند با این تفاوت کهدر این شعر بوسه و دریا علاوه بر همسو شدن،بوسه جنبه حمایتی برای دریا دارد و به کمک دریا می شتابد. بوسه که از سوی زن به سمت دریا ارزانی گشته و این طویل بودن نشانه ی تمام میل و اشتیاق ،عشق و خواهان بودن زن را برای عرضه ی این بوسه ی بی نظیر است تا باروری دریا را صد ساله کند.از آنجا که اهمیت حیاتی دریا در زندگی انسان باعث گردیده است تا این پدیده در باورهای اساطیری و مذهبی انسان جایگاه خاصی را اشغال کند.تقریباً نزد همه ملل دنیا دریاهای مقدسی وجود دارد که سرچشمه ی فیض و برکت الهی و تطهیرکننده ی انسان از زشتی ها تلقی می شوند.هم چنین یونگ بر این عقیده است که دریا مظهر ناخودآگاهی جمعی است.زیرا اعماق بی انتها،زیر سطح بازتاب دهنده ی آن پنهان است.دریا برای پیدایی حالات رویایی و هجوم محتویات ناخودآگاه به خصوص در رویاها محل مناسبی به شمار می رود و بعضاً دریا مظهر روح به شمار می رود و اگر در این شعر دریا را تنها مظهر روح در نظر بگیریم و به مابقی ابعاد نمادین این واژه نپردازیم زن با بوسه ای طویل باروری روح،حیات و زندگی را صد ساله کرده است. که تاثیر عاشقی و در طول زندگی را با این تصویر به رخ می کشد.
دریا و بوسه در این شعر به زیبایی همراه شده اند بی آنکه به لحاظ محتوایی و ظاهر معنایی همسویی و تعاملی با هم داشته باشند. برای پی بردن به واقعیت عینی شعر باید ماهیت نمادین این دو واژه مورد توجه و بررسی قرار بگیرد.
اصلاً همه جا همین طور ترانه گران،گهواره شکسته
و چیزهای بی جهت بسیار است.
ترانه ی گران و گهواره ی شکسته دو نماد مکمل برای نشان دادن اعتراض اجتماعی شاعر هستند. گهواره چه مانند روم باستان از چوب تراشیده شده باشد و یا فقط سبدی از شاخه های مو باشد نماد سینه ی مادر است و بلافاصله جانشین آن می شود.گهواره عامل حمایت ضروری و نشانه گرما و نرمی و چون خاطره یی از اصل و مبدأ است که در غم ناخودآگاه بازگشت به رحم وجود دارد. تاب خوردن گهواره در ارتباط با سعادتی است ناشی از امنیت خیال،از سویی گهواره در ارتباط با سفر است به این جهت که گهواره را اغلب چون قایق یا نشست گاه بالون می سازند.گهواره زهدانی است که یا برآب می راندو یا رد آسمان پرواز می کند، و طی الارض سرنشین خود را امن و امان می سازد.(فرهنگ نمادها،ص )
و حال ترانه نمادی برای روشگری و انتقال پیام های اجتماعی و عاطفی و… است.
که شاعر با بهره گرفتن از این ابزار مخاطبانش را به سمت و سوی آرمان شهر هدایت می کند.شاعر ترانه می گوید گاه ساده و روان و گاه با رمز و راز،زمانی رمز و راز را به شعرش وارد می کند که دیکتاتوری و خفقان اجازه ندهد او آزادانه منظور و محتوای شعرش را به فکر و اندیشه ی خوانده جاری کند. پس در پشت پرده های نا زلال رمز و راز معنی می آفریند و خواننده را همراه خود به پستوهای شعری اش می کشاند.شاعر با این کار قصد دارد بین خواننده و شعرش رابطه ای پنهانی و دور از چشم والیان شهر ایجاد کند. تا این چنین و در پستوها و لایه های زیرین ترانه اش دست به روشنگری و افشاگری از دردها و تلخی های روز جامعه اش بزند.
حال شاعر در این شعر از گرانی ترانه که همان سانسور دیکتاتوری ها و خفقان و در نهایت نایاب شدن ترانه می گوید.دیکتاتوری دست و پای شاعران را بسته،ترانه در این همه ظلمت و تاریکی تولید نمی شود و اگر بشود بسیار کم و پنهانی است که توسط شاعر این شرایط سخت به گرانی ترانه تعبیر شده است.حال گهواره که نماد سینه و آغوش مادر است اگر در این شعر سینه یمادر همان وطن و سرزمین باشد شکسته استبداد این گهواره را شکسته استو ترانه وگهواره به لحاظ مفهوم در یک مسیر گنجانده نمی شوند،ذهن مخاطب در رویارویی ظاهر با این دو واژه در کنار هم دو فضای متفاوت را تصور می کند.حال اگر کمی تعمق و تأمل به اندیشه های پنهای شاعر در جهت خلق این فضا پی برد به تصویری یکسان ،یکسو و به جا می رسد. شاعر بسیار روان و ساده و تنها با بکارگیری دو نماد در ظاهر متفاوت معنایی عمیق و متفکرانه خلق کرده است.و مخاطب تنها با پی بردن و تأمل کردن د رارزهای پشت پرده ی این شعر می تواند با خواست شاعر همراه و یک صدا شود.علاوه بر استفاده از ۲ نماد که قش مکملی در کنار هم ایفا می کنند.شاعر با آشنایی زدایی در این واژگان و زدودن کهنگی و تکرار در بکارگیری آن ها(ترانه ی گران،گهواره ی شکسته)به ایجا تسهیل در ذهن و فکر مخاطب جهت پی بردن اختناق و ظلم در اجتماع آن روزها دامن زده است.
توفان مکن ای بشر!
کبوتر مرده بر آشیانه ی زیتون
ترانه نخواهد خواند.( ص ۱۰۸-دفتر یکم)
نمادهای مکمل در این شعر کبوتر مرده و آشیانه زیتون هستند.زیتون درختی است سرشار از نمادها،اعم از صلح،باروری،تزکیه،نیرو،پیروزی و پاداش تفسیر از نماد زیتون این است که این درخت متبرک را با ابراهیم و مهمان نوازی اش همسان می داند،که مهمان نوازی ابراهیم تا روز قیامت برقرار است.(HAY,285,294) درخت ابراهیمی رستگاران،که در حدیث آمده زیتون است.درخت زیتون مسلماً بهشت برگزیدگان است.و کبوتر که در افواه به عنوان یک ساده لوح معروف است و در نگاه شاعرانه نماد عشق دانسته شده است.ص ۵۲۵ جلد چهارم)
حال در این شعر فضایی اعتراض به مشکلات و اختناق های اجتماعی دارد شاعر در پس این واژگان اعتراض هایش را پنهان کرده است. تا از حس شاعرانه اش بی حجاب و بی پرده رونمایی نکند.اگر کبوتر را همان ساده لوح یا حتی عاشق بدانیم و شگرد آشنایی زدایی که شاعر از آن در این نماد بهره گرفته است برای خلق تصویر را هم در نظر بگیریم.فرد ساده لوح یا عشقی که از شدت ظلم و دیکتاتوری مرده است.حالا دیگر در آشیانه زیتون با آن همه خوبی جان نمی گیرد و نوایی سر نمی دهد.با بهره گرفتن از این دو نماد در کنار هم و شگرد آشنایی زدایی (کبوتر مرده-آشیانه زیتون) اوج اختناق و تیره گی بیش از حد جامعه را به تصویر می کشد.عاشقی که از پا در آمده،آشیانه هایی از جنس و ماهیت ذاتی زیتون هم دیگری ثمری ندارند. جان و خونی در رگ های جامعه نیست.
سنگ/ستاره
گاهی اوقات
که می شود از صدای سنگ
سراغ ستاره را گرفت
می پرسم این میل مهربان را
آیا علف از بلوغ آفتاب نخواهد نوشید؟!
در سنت،سنگ به انتخاب خود جایی را اشغال می کند.بین روح و سنگ ارتباطی نزدیک وجود دارد. برطبق افسانه ی پرومتئوس سنگ ها زاینده ی نوع بشراند و عطر آدمی را دارند.سنگ و انسان حرکت مضاعف صعود و نزول را انجام می دهند.فرهنگ نمادها ص۶۳۱ جلد سوم) به علاوه سنگ نماد زمین و مادر است.و یکی از وجوه نمادگرایی…. است.
خصوصیت آسمانی ستاره آن را جزء نمادهای روح،به خصوص برخورد میان دو نیروی باطنی و ظاهری است.ستاره ها در تاریکی نفوذ می کنند،آنها فانوس های دریایی هستند که در شب ناخودآگاه می درخشند.
حال اگر در این شعر سنگ را صرفاً نماد زمین بگیریم و فاصله ی زمین تا جایگاه ستاره را در نظر بگیریم و بند بعدی شعر که اطلاع سنگ را از ستاره با این همه فاصله و به درازنای تاریخی پدید آدن جهان دوری زمین و آسمان وجود و حضور حس مهربانی،عشق و دوست داشتن است،حس درونی که فاصله ها را می پیماید و حال در این جا به ماهیت دیگر نمادین این دو واژه که روح است و بیانگر ارتباط روحی بین آدم و با تمامی تفاوت ها و جدایی هاست.شاعر در لایه های زیرین این واژه به ظاهر متفاوت مفهومی لطیف و شاعرانه را به خواننده نوید می دهد. در بند بعدی شعر این مهربانی را توسعه می دهد تا رابطه علف و طلوع آفتاب مهربانی بین تمام ذرات جهان موج می زندو زنده است.حتی سنگ حتی علف.
مجالی نیست!
درگفتگوی ابر و باد
یکدستی باران

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:07:00 ق.ظ ]




 

 

 

 

 

 

بوی گرم شیر

 

 

 

 

 

 

 

نمودار ۸٫ نمودار تفکیکی موضوعات آثار میترا داور
فروغ حمیدیان
فروغ حمیدیان در سال ۱۳۳۵ به دنیا آمد. او مجموعه داستان فصل خواب‌های آشفته را در سال ۱۳۷۸ نوشت.
خلاصه داستان‌ها
کمانچه
راوی داستان دانای کل است. داستان زن و مردی است که حدود ده سال از ازدواجشان گذشته ولی هنوز بچه‌دار نشده‌اند. آن‌ها عاشق بچه هستند و این خلأ روابط آن‌ها را سرد و یکنواخت کرده است. آن‌ها معمولاً حرفی برای گفتن ندارند و فقط هنگام غروب چند جمله با هم حرف می‌زنند که منجر به دعوا و ناراحتی دو طرف می‌شود. زن از بچّگی کمانچه می‌نواخته و امروز غروب مرد از او خواهش می‌کند پس از مدّت‌ها یک بار دیگر کمانچه بزند ولی زن به بهانه‌های مختلف از نواختن کمانچه طفره می‌رود. در همسایگی آن‌ها پیرزنی زندگی می‌کند که با کمانچه زدن زن مخالف است. به نظر او صدای کمانچه زدن زن مانند جیغ‌های زنی است که در حال زایمان به سر می‌برد. آن پیرزن پسر جوانی دارد که عاشق دختری است که او نمی‌پسندد. آن‌ها مدام با هم دعوا دارند تا این‌که در آن روز پیرزن از حال می‌رود و پسرش از آن مرد و زن می‌خواهد تا به خانه‌ی آن‌ها آمده و حال و وضع پیرزن را ببینند. آن‌ها وقتی به خانه برمی‌گردند مرد به زن بسته‌ای را هدیه می‌دهد. زن خوشحال شده و آرام آرام برای او کمانچه می‌زند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
مسائل زنان¨ مسائل عاطفیx
مسائل اجتماعی و فرهنگی¨ مسائل سیاسی¨
آخرین جمعه‌ی پاییز
راوی داستان زنی است تنها که همسرش نقّاش است و پسر کوچکی هم دارد. او شب‌ها کابوس می‌بیند و از همسرش که مثلاً روشن‌فکر است ناراضی است. آنها مدام با هم بحث می‌کنند. همسرش معتقد است «مزیّت هنر این است که مانند زن کسل‌کننده نیست». زن وقتی احساس می‌کند که توسّط شوهرش درک نمی‌شود به دوستی با گربه‌ای سفید روی می‌آورد و با او ساعت‌ها حرف می‌زند. آخرین جمعه‌ی پاییز است. آن‌ها قصد دارند برای تفریح به دامن طبیعت بروند که ناگهان فریاد بچه‌های کوچه توجّهشان را جلب می‌کند. آن گربه‌ی سفید از روی دیوار به داخل بشکه‌ی پر از قیر ذوب شده افتاده و در حال دست و پا زدن است. دیدن این منظره زن را بسیار ناراحت می‌کند. گویی تنهایی‌اش بیشتر می‌شود. ولی مرد کاملاً بی‌تفاوت نسبت به ماجرا در حال نقّاشی کردن است. در واقع مرد نسبت به آن گربه حسادت می‌کرد و دوست داشت همسرش به جای گربه به او محبّت می‌کرد. ولی زن می‌گفت باید به گربه توجه کرد و نه به «بشکه» (مرد). آن‌ها از خانه خارج می‌شوند و از نظر زن خانه در آخرین روز پاییز شبیه گربه‌ای شده بود که در حال سقوط است.
مسائل زنانx مسائل عاطفی¨
مسائل اجتماعی و فرهنگی¨ مسائل سیاسی¨
مسافرت در شب
راوی داستان دانای کل است. داستان زن و شوهر میان‌سالی است که در روزهای اوّل بازنشستگی هنگام غروب خورشید در جادّه به سمت شمال کشور در حرکتند آن‌ها دو فرزند به نام‌های سیمین و سام دارند که دانشجو هستند و قبول نکردند تا با آن‌ها به مسافرت بیایند. آن‌ها که تا به حال بدون بچه‌ها به مسافرت نرفته بودند احساس بدی دارند آن دو مدام به فکر فرزندانشان هستند. سام و سیمین در دانشگاه شهرستان درس می‌خوانند و حتی تعطیلات هم به خانه برنمی‌گردند. در واقع آن‌ها می‌خواهند مستقل باشند.
در بین راه در نیمه‌های شب رنوی سفید رنگی که راننده‌اش جوانی با موهای حلقه‌ حلقه است به سرعت از آن‌ها سبقت می‌گیرد. آن دو که تا آن لحظه حرفی برای گفتن نداشتند و سکوت اختیار کرده بودند، شروع به حرف زدن در مورد آن رنوی سفید و راننده‌اش می‌کنند و تا رسیدن به ویلا در مورد هیچ موضوع دیگری صحبت نمی‌شود. وقتی به ویلا می‌رسند صدای قورباغه‌ها و تارهای عنکبوت‌ها برای آ‌ن‌ها آزاردهنده است، در حالی‌که وقتی بچه‌ها بودند همگی ساعت‌ها به آواز قورباغه‌ها گوش می‌دادند و لذّت می‌بردند.
مسائل زنان¨ مسائل عاطفیx
مسائل اجتماعی و فرهنگی¨ مسائل سیاسی¨
روشنایی
راوی این داستان نیز دانای کل است و در مورد زن و مردی است که زندگی‌شان دچار یکنواختی و روزمرّگی شده است. آن‌ها هر دو نقّاش بودند و اولین بار یک‌دیگر را در یک گالری نقّاشی دیدند. ولی در اثر فشار زندگی به کار اداری روی آوردند. هر دو در قسمت بایگانی یک اداره مشغول به کار هستند. زن مدام به تابلوی «باران در طبیعت» که خودش کشیده نگاه می‌کند و معتقد است که زندگی ‌آن‌ها مانند برگ‌ریزان پاییز شده. مرد هم همین احساس را دارد. آن‌ها بچه‌دار نمی‌شوند و این تنهایی‌شان را دو چندان می‌کند. یک زوج دامپزشک که عضو انجمن حمایت از حیوانات هستند به منزل‌ آن‌ها می‌آیند. نام فامیلی آن‌ها روشنایی است و گویی با ورودشان به منزل تاریک ‌آن‌ها با خود روشنایی می‌آورند. آن دو از زن و مرد می‌خواهند که عضو این انجمن شوند و اوقات خوبی را با آن‌ها بگذرانند. مرد در ابتدا مخالفت می‌کند و می‌گوید برای این کارها وقت ندارد ولی در آخر آن‌ها قرار می‌گذارند آخر هفته به منزل آقا و خانم روشنایی که انتهای همان کوچه است بروند.
مسائل زنان¨ مسائل عاطفیx
مسائل اجتماعی و فرهنگی¨ مسائل سیاسی¨
مجنون
راوی داستان دانای کل است. داستان در مورد پیرمرد و پیرزنی است که پس از سال‌ها زندگی مشترک دچار یکنواختی و روزمرّگی شده‌اند و هر کد
ام در دنیایی که در ذهنشان برای خود ساخته‌اند زندگی می‌کنند. زن باور دارد که هر روز قبل از غروب خورشید، خروسی بلوری و زیبا بر روی تپّه شروع به آواز خواندن می‌کند. پیرمرد که فکر می‌کند زن خیالاتی شده به او می‌گوید آن خروس مرگ است‌ و این‌که او نباید زودتر بمیرد و پیرمرد را تنها رها کند. آنها به مرور خاطرات زندگی مشترکشان می‌پردازند. در روز عروسی آن‌ها وقتی پیرمرد در کنار درشکه‌چی نشسته بود و منتظر بود تا همسرش بیاید، به درشکه‌چی گفت که آن‌ها مثل لیلی و مجنون هستند و عاشق یک‌دیگرند. درشکه‌چی با شنیدن آن حرف کتاب لیلی و مجنون را به پیرمرد می‌دهد تا بفهمد که لیلی و مجنون واقعی چه کسانی بودند. از آن روز تا حالا پیرمرد در اوقات فراغتش مدام آن کتاب را مطالعه می‌کند و معتقد است که فقط مجنون قضیه زندگی را فهمید و نه هیچ کس دیگر. آن شب هوا بسیار سرد می‌شود و برف همه جا را می‌پوشاند. زن که به خاطر سرمای زیاد نگران گل محبوبه‌ی شب است مدام پشت پنجره می‌رود و به خروس بلوری و محبوبه‌ی شب نگاه می‌کند. ولی مرد در فکر این است که فقط قضیه را مجنون فهمید و نه کس دیگر.
مسائل زنان¨ مسائل عاطفیx
مسائل اجتماعی و فرهنگی¨ مسائل سیاسی¨
آنا
داستان دختری است به نام آنا که از زبان خواهرش روایت می‌شود. آنا بیماری سختی داشت که پزشکان ایران قادر به درمان آن نبودند. آنا و راوی (خواهرش) ناچار برای مداوا به خارج از کشور می‌روند. پدر و مادر آن‌ها در ایران در انتظار شنیدن خبرهای خوب هستند. مادر مدام در حال دعا کردن است ولی پدرشان فقط شاهنامه می‌خواند و به رستم و سهراب می‌اندیشد. آنا دختری مهربان و زود‌رنج است که در هوای ابری لندن احساس تنهایی و غربت می‌کند. پزشک معالج او، دکتر گرین که مرد خون‌گرمی است قصد دارد مغز استخوان راوی را به آنا پیوند بزند ولی با دیدن آزمایشات قبل از عمل از این کار منصرف شده و غیر مستقیم به آنا می‌فهماند که دیگر فرصتی برای زنده ماندن ندارد. از آن‌جایی که نزدیک عید است آن دو در حین قائم باشک بازی در پارک روبه‌روی بیمارستان بوته‌ای را پیدا می‌کنند. که به نظر آن‌ها حاجی فیروز می‌آید. آنا می‌خواهد که از آخرین لحظات عمرش استفاده کند، او تصمیم می‌گیرد با کمی کاغذ و قیچی کلاه حاجی فیروز را درست کند و از خواهرش می‌خواهد کمی شاخه و برگ درختان را برای چهارشنبه سوری بیاورد. آنا دوست دارد در ایران بمیرد. زیرا معتقد است ریشه‌اش آن‌جاست.
مسائل زنان¨ مسائل عاطفیx
مسائل اجتماعی و فرهنگی¨ مسائل سیاسی¨
آوار
راوی داستان دختری است که دانشجوی رشته‌ دندانپزشکی است. او به محض شنیدن خبر زلزله‌ی رودبار از رادیو به دانشگاه رفته و از آن‌جا به محل زلزله اعزام می‌شود. پدر و مادر او نیز اصرار دارند که او باید حتماً برای کمک به مجروحان به آن‌جا برود. راوی به توصیف اوضاع و احوال شهر رودبار می‌پردازد. او که در گذشته یک بار به آن شهر رفته بود آن شهر را با خاک یکسان می‌یابد و بعد از مدتی صدای پچ‌پچی از زیر زمین می‌شنود و از مردان محلّی می‌خواهد تا آن منطقه را با بیل‌هایشان بکنند. پس از ساعت‌ها وقتی همه نا امید شده بودند و فکر می‌کردند کسی آن‌ پایین نیست راوی پیرمردی که با عروسش در زیر در چوبی زیر آوارها گیر افتاده بود را پیدا می‌کند. پیرمرد پسر جوانی داشت که به جبهه رفته بود و اسیر شده بود و حالا پس از سال‌ها اسارت در حال بازگشت به ایران بود. پیرمرد مدام بر سر می‌زد و مویه می‌کرد، او نگران این بود که وقتی پسرش آمد به او چه بگوید و چگونه او را از مرگ همسرش آگاه کند.
راوی جنازه‌ی آن زن را کنار رودخانه می‌برد. جایی که همه‌ی جنازه‌های کوچک و بزرگ را آن‌جا می‌بردند و آرام آرام می‌شستند.
مسائل زنان¨ مسائل عاطفیx
مسائل اجتماعی و فرهنگی¨ مسائل سیاسی¨
فصل خواب‌های آشفته
راوی داستان پسر جوانی است که مدّت‌ها عاشق دختری به نام ایران بود و آن دو قرار بود با هم ازدواج کنند. ولی یک سال پیش ایران در اثر بیماری سختی می‌میرد و راوی تنها می‌شود. راوی مادر و پدرش را از دست داده و با مادر بزرگ پیرش زندگی می‌کند. او بعد از مرگ ایران شب‌ها خواب‌های آشفته می‌بیند. او خواب می‌بیند که پدر و مادر و ایران (معشوقش) یک صدا به او می‌گویند بیا تا برویم. ولی او نمی‌پذیرد و فرار می‌کند. آن‌ها به دنبال او می‌آیند تا او را ببرند ولی او با سرعت می‌دود و هراسان از خواب بیدار می‌شود.
راوی این خواب‌ها را برای مادربزرگش تعریف می‌کند. او هم می‌گوید که‌ او برای حل این مشکل باید به سربازی برود تا در آن‌جا تبدیل به مردی قوی شود.
فصل زمستان است. راوی به پارک نزدیک خانه که محلّ همیشگی قرار او با ایران بود می‌رود. در پنجاه متری پارک پل هوایی وجود داشت. او در بالای پل پسر جوانی را می‌بیند که قصد خودکشی دارد و می‌خواهد خودش را پایین بیاندازد. ساعت‌ها می‌گذرد و بالاخره پسر تصمیم می‌گیرد از بالای پل بپرد ولی حین پریدن می‌ترسد و از کارش پشیمان می‌شود. او که با دستانش نرده‌های آهنی پل را گرفته، سعی می‌کند خودش را بالا بکشد. تمام تلاشش را می‌کند ولی دستانش خسته می‌شود و می‌افتد. جمعیّت دور جنازه جمع می‌شوند و با صدای بلند گریه می‌کنند. باران شروع به باریدن می‌کند او هم به خانه برمی‌گردد.
مسائل زنان¨ مسائل عاطفیx
مسائل اجتماعی و فرهنگی¨ مسائل سیاسی¨

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:07:00 ق.ظ ]




- مؤتمنی، منوچهر ،پیشین، ص۱۰۵. ↑
- دوروژه،موریس،پیشین،ص۱۶۲. ↑
- هوسمن،کارل،بحران وجدان ،ترجمه داود حیدری ،(تهران انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه،چاپ اول۱۳۷۵) ص۱۴۸. ↑
- استون،فردیناندر ،نهادهای اساسی در حقوق ایالات متحده امریکا،ترجمه دکتر حسین صفایی(تهران،مجموعه حقوق تطبیقی چاپ اول-۱۳۵۵)ص۱۸۷. ↑
- معتمد نژاد، کاظم، چالشهای اخلاقی،حقوق،اجتماعی در فضای سیر نیک،(رسانه،سال دهم، شماره سوم)،ص۶۶. ↑
- آیه ۱۲ سوره حجرات. ↑
-Henry BlinProtection De la Vie Pivee(Jurisclasseur Penal Voulome II)PP.3. ↑
- اصل ۲۲ قانون اساسی: «حیثیت،جان،مال،حقوق،مسکن و شغل افراد از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند». ↑
- اصل ۲۵ قانون اساسی: «بازرسی و نرساندن نامه ها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون». ↑
-دوبله-دسیس،مقاله رازداری و منافع عمومی،مترجم محمود حقیقت کاشانی ،نگاهی دیگر به اخلاق رسانه ای ،(تهران،انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه،چاپ اول ۱۳۷۴)، ص۳۳۷. ↑
- کاتوزیان، ناصر ،مقدمه علم حقوق، (تهران،انتشاراتشهرک انتشار،چاپ نوزدهم،۱۳۷۴)،ص۳۳۷. ↑
- مؤتمنی ،منوچهر ،پیشین،ص۵۹. ↑
-ژان کارنو،پیشین،ص۳۸۴. ↑
- کارل هوسمن،پیشین،ص۱۶۰. ↑
-Roger.O.Dally,La Responsabilite Causes Par Les Moyenes D′information De Masse(rapport national de Belge A IXe Congere Droit Compare ,Tehran.1974)P.134. ↑
-Henry ,Blin. op.cit.PP.4. ↑
۲-bid.pp.141 ↑
- Mavrie Ruffini La Responsabilite Des Dommages Dause Par Lamoyens D′information De Masse(1974 rapport national d′ Italian a LXe conger droit compare Tehran). ↑
-فردنیاندز،استون،پیشین،ص۱۹۰. ↑
-مؤتمنی ،منوچهر ،پیشین،ص۵۹. ↑
- کاتوزیان ،ناصر ،حقوق مدنی،اموال و مالکیت(تهران،نشر یلدا،چاپ اول،۱۳۷۴)ص۱۰۵. ↑
- قاضی ،ابوالفضل ،پیشین،ص۶۷۳. ↑
- طباطبایی مؤتمنی،منوچهر ،پیشین ص۱۴۷. ↑
- کاتوزیان ،ناصر ،پیشین،ص۲۵. ↑
- کاتوزیان، ناصر ، فلسفه حقوق ، ( تهران : انتشارات بهمنش ، چاپ دوم ، ۱۳۶۵ ) صص ۴۵۱ و ۴۵۳. ↑
- دورکین،رونالد، حقوق و اخلاق ،ترجمه احمد راسخ،(مجله تحقیقات حقوقی دانشکده حقوق شهید بهشتی ،شماره۲۵-۲۶،بهار۷۸ )،صص۲۸۴. ↑
- معتمد نژاد،کاظم ،مقاله شورای مطبوعات و اصول اخلاقی روزنامه نگاری ، (رسانه ،سال۱۱،شماره ۳)،ص۱ . ↑
-سبحانی، محمد تقی ،موانع حضور اخلاق در صحنه مطبوعات،دیدگاه های اخلاقی (تهران،انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات
رسانه ها،چاپ اول،۱۳۷۵)،ج ۱،ص۹. ↑
- کارل ،هوسمن،پیشین،ص۲۳۱. ↑
- مقاله اهداف و سیاستهای شورای عالی سمعی و بصری در پاریس ،(رسانه سال۸،شماره۳۱ پائیز۷۶ )،ص۳۰. ↑
-جعفری،سعید،رسانه ها،آگهی و مالکیت(رسانه، شماره ۲۲ سال۷۵) ص۹۸. ↑
-محمدی،حمید، تبلیغات تلویزیونی و اخلاق،(همشهری،۱۰خرداد ۷۶). ↑
-پ،الول،ژاک، اخلاق شناسی تبلیغات،ترجمه هومن پاینده،فصل نامه رسانه،ش۶،ص۴۱. ↑
-اسماعیلی، محسن حقوق بازرگانی در ایران و جهان،پیشین، ص۴۱. ↑
-پیشین،ص۴۲. ↑
- ون هوچاک ،کار آیی تبلیغات سیاسی ،ترجمه بهجت عبادی،بولتن افکار عمومی شماره۱۷،پائیز۷۸،ص۵۷. ↑
-احمد نژاد،محمد ،نقش صدا و سیما در انتخابات ،انتشارات مرکز تحقیقات صدا و سیما ص۱۹. ↑
- هاشمی ، سید محمد، پیشین ( ح اساسی جمهوری اسلامی ) ص ۶۱۱. ↑
- صادقی ،هادی ،اعتبارمنبع از دیدگاه معرفت شناختی ، (رسانه ، سال ۴ ، ش ۴ ، زمستان ۷۲ )، ص ۶۲. ↑
- دوبله،د-سیس،پیشین ص۱۱۰. ↑
- ژان، کازنو،پیشین،ص ۱۲۵. ↑
- رضایی، محمد رضا ، حقوق کودکان در رسانه (۱) ،(سروش ، سال ۲۱ ، ش ۹۶۸ ، ۴ دی ۷۸ )، صص ۴۲ و ۵۴. ↑
- قوانین پخش در جمهوری فدرال آلمان ص ۳۴. ↑
- عیدی پور ،جعفر،لزوم قانونمندی در تلویزیون،(روزنامه سلام شماره۹۱۲۱،۲ مورخ۹/۴/۷۵). ↑
- برای آشنایی بیشتر این نظرات ر.ک .ژان، کازنو ،پیشین ،ص۱۲۹. ↑
پایان نامه - مقاله - پروژه
- Ston, FF,Demage by Mass Media (Published For the American Assocetion For the Comperetive study of law ) PP.141. ↑
- دهلوی، اسماعیل ، چگونه مطبوعات اجرای عدالت را سد می کنند، (مجله کانون وکلا ، سال ۲ شماره ۱۶). ↑
- Ibid,pp.195. ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:06:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم