کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



۱۲۹,۲۸۵

 

۱,۰۷۴,۴۲۸

 

۰

 

۵۷۴

 

۵/۷۳۷

 

۲/۷۰۷

 

 

 

مجموع

 

۱,۶۲۸,۷۷۱

 

۷۵,۱۴۹,۶۶۹

 

۸/۲۱۵۷

 

۴/۱۳۵۱۹

 

۹/۲۴۲۸۴

 

۸۱/۴۳۵۱۲

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقشه ۲-۱- نقشه آزادراه های موجود در دست احداث در دست مطالعه مقدماتی(دفتر آمار و تلفیق برنامه راه و شهرسازی، ۱۳۹۲)
نقشه ۲-۲- نقشه بزرگ راه های موجود در دست احداث ودر دست مطالعه مقدماتی (دفتر آمار و تلفیق برنامه راه و شهرسازی، ۱۳۹۲)
۲-۱۰- برنامه ریزی حمل و نقل
برنامه ریزی حمل ونقل، فرایند تصمیم گیری در مورد آینده سیستم حمل و نقل است و به موضوع هایی همچون تقاضای حمل و نقل آتی، بر هم کنش سیستم‌ها و تسهیلات مختلف حمل و نقلی، رابطه بین کاربری زمین و حمل و نقل، روش های مختلف بهره برداری سیستمهای حمل و نقل، عوارض اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی سیستم های حمل و نقل پیشنهادی و تشکیلات سازمانی و اعتباری لازم برای اجرای پیشنهادها می پردازد. بدین ترتیب هدف از برنامه ریزی حمل و نقل ایجاد سیستم حمل و نقلی است که بتواند حرکت انسان و کالا را با ایمنی کافی و بطور اقتصادی فراهم سازد به علاوه آنکه سفرها باید راحت و ساده باشند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
برنامه ریزی ها معمولاً در سه بازه زمانی کوتاه مدت - میان مدت و بلند مدت ارائه می گردد. دربرنامه ریزی کوتاه و میان مدت هدف حداکثر بهره برداری ازتسهیلات موجود می باشد.
بطور کلی فرایند برنامه ریزی به شرح ذیل می باشد:

 

 

  • سازمان (سیاستگذاری): خط مشی و یا روش کاری که برای پیشرفت به سوی یک مقصود اتخاذ می شود. سیاستگذاری مشتمل بر ارزیابی وضعیت فعلی یک سیستم و انتخاب جهت های اصلاح آن است.

 

 

 

  • اهداف ومقاصد: به منظور هدایت روند برنامه ریزی حمل و نقل برای بدست آوردن یک نتیجه موفقیت آمیز.

 

 

 

  • بررسی وضع موجود: بدست آوردن عناصری که به درک اساسی خصوصیات سفر در منطقه کمک می کند.

 

 

 

  • تحلیل وکالیره نمودن مدل: تحلیل اطلاعات وضع موجود و تکنیک هایی برای پیش بینی آینده.

 

 

 

  • تخمین جمعیت وفعالیتهای اقتصادی.

 

 

 

  • پیش بینی کاربری زمین.

 

 

 

  • تولید سفر از هرکاربری.

 

 

 

  • توزیع سفر: بدست، آوردن تخمین هایی از جهت و طول سفرها.

 

 

 

  • تفکیک سفر به انواع سیستمهای حمل ونقل.

 

 

 

  • تخصیص سفر یا قراردادن سفرها برروی شبکه های حمل ونقل خصوصی وعمومی.

 

 

 

 

 

۲-۱۱- آمایش سرزمین

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-16] [ 06:07:00 ق.ظ ]




به هرحال فقها در فقه عامه، عقد صلح را عقد مستقلی نمی دانند، بلکه آن را فرع سایر عقود می دانند، چنانچه جلال الدین سیوطی[۱۲۰] در کتاب «الأشباه و النظائر»، عقد صلح را فرع بر یازده عمل حقوقی دانسته است.(بیع، ابراء، اجاره، عاریه، هبه، جعاله، سلم، خلع، فسخ و …». در جای دیگری نیز ذیل عنوان «مایتضمّنه الصلح من العقود»، آمده است؛ که صلح می تواند نتیجه شش عمل حقوقی را داشته باشد؛ صلح در مقام بیع، هبه، اجاره، عاریه، ابراء و حطیطه و صلح سلم (جایی که بر شئی صلح کند در مقابل چیزی که بر ذمه است».[۱۲۱] در واقع اختلاف فقهای اهل سنت در این است که عقد صلح می تواند فرع بر چند عقد و نائب مناب چند عمل حقوقی باشد.
مشاهده می شود در تمامی مواردی که قابل جایگزینی به وسیله عقد صلح است، تنها دلیلی که فقهای اهل سنت بر فرعیت عقد صلح اقامه کرده اند، این است که آنچه در عقود اهمیت دارد، نتیجه ی عقد است؛ آنجا که می گویند: «و الإعتبار فی العقود لمعانیها». به عنوان مثال در عقد بیع همان طور که آوردیم، این گونه استدلال می کنند: «الصلح إن وقع عن مالٍ بمالٍ، فهو کالبیع، لوجود معنی البیع». و به همین علت می گویند:«فتثبت فیه احکامه». در این خصوص با اینکه فقهای اهل سنت از عقدی به نام «صلح» سخن می گویند، اما کماکان اصرار دارند که صلح فرع سایر عقود است و نتیجه ی این عدم استقلال، تساوی در شرایط و احکام خاصه عقدی است که صلح در مقام آن آمده است.
در رابطه با این نظر، سوالی بی پاسخ باقی می ماند و آن اینکه، چه آثاری بر این عقیده مترتب است؟ اگر متعاقدین خواهان تملیک عین در برابر عوض معین باشند، این تراضی عنوان بیع را دارد، لاجرم طرفین ملزم به شرایط و احکام بیع هستند. در صورتی که آنها مفاد این تراضی را ذیل عنوان صلح بگنجانند، طبق این نظر، به لحاظ شباهت در نتیجه، در چنین حالت نیز آنها ملزم به قواعد خاص بیع هستند. پس چه فرقی بین عقد بیع و عقد صلحی که در مقام بیع آمده، وجود دارد؟ زمانی یک تاسیس و یک نهاد می تواند مفید فایده واقع شود که با اقران و اکناف خود، فرق فارقی داشته باشد. و آثار عملی از این تمیز حاصل شود، که ملاحظه می شود این دیدگاه فاقد آن است.
۲-۱- اصالت عقد صلح از دید فقهای شیعه
میان فقهای شیعه، شیخ طوسی[۱۲۲] اولین بار در مبسوط، موضوع اصالت یا فرعیت صلح نسبت به سایر عقود را مطرح می کند. شیخ چنان که گاه بعضاً روش او در این کتابش می باشد، در آغاز هر مسأله، اندیشه و اجتهاد اهل سنت و به خصوص مذهب شافعی را بدون تصریح بیان می کند.[۱۲۳] در این مسأله نیز ابراز می دارد؛ که صلح فرع یکی از عقود پنج گانه بیع، اجاره، عاریه، ابراء و هبه است. وی پس از چند سطر به صراحت می گوید:«آنچه نزد من قوی به نظر می رسد این می باشد که صلح، اصلی مستقل است و فرع بیع نمی باشد و نیازی به شرایط بیع و اعتبار خیار مجلس ندارد». او در خلال کتاب صلح کراراً یادآوری می کند که صلح نزد وی، عقدی مستقل است و فرع سایرعقود نیست. ابن ادریس که بیش از دیگران به آثار شیخ نزدیک است، دیدگاه شیخ را به نیکی دریافته است. محقق متتبع صاحب مفتاح الکرامه و از معاصران نیز شیخ الشریعه اصفهانی بر این حقیقت واقف گردیده اند.[۱۲۴]
بعضی از کسانی که آشنایی چندانی با روش شیخ در کتاب «مبسوط» ندارند و یا مباحث باب صلح را با دقت تا پایان مطالعه نکرده اند، یا به هر دلیل دیگری، پنداشته اند که شیخ طوسی براساس آنچه در آغاز این باب بیان کرده است صلح را فرع سایر عقود می داند و در این موضوع با اهل سنت هم رأی است.[۱۲۵]
همین اشتباه میان فقیهان[۱۲۶] و حقوقدانان[۱۲۷] شیوع می یابد تا جایی که بسیاری از ایشان این امر را از مسلمات پنداشته اند و چنین شهرت یافته است که میان شیعه دو قول پیرامون اصالت و فرعیت آن وجود دارد که اقلیتی از فقها که در آن میان تنها از شیخ نام برده می شود، مانند فقهای اهل سنت صلح را فرع سایر عقود می دانند. البته معدودی از فقیهان همچون قطب الدین راوندی[۱۲۸] در «فقه القرآن» و شهید مصطفی خمینی[۱۲۹] در کتاب «بیع» خود، قول به فرعیت صلح را برگزیده اند.
در نتیجه اکثریت قریب به اتفاق فقهای شیعه بر خلاف اهل سنت معتقد به اصالت صلح می باشند و آن را در احکام و شرایط، تابع عقدی که در نتیجه با آن یکسان است نمی دانند.
در توضیح دیدگاه فقهای امامیه آمده است: «قال الشیعه الامامیه: إنّ الصلح عقد قائم بنفسه و منفرد فی حکمه و غیر تابع لغیره، لأنّ الاصل فی کل العقد الإستقلال، و عدم التبعیه، حتی ولو أفاد فی بعض الحالات معنی عقد آخر و مثل هذا الالتقاء فی المعنی لا یستدعی أن یکون فرعاً عما التقی معه بجهه من الجهات. ثمّ للصلح خصائص کثیره، یلتقی فی بعضها مع بعض العقود و یتفرق عنها جمیعاً. فی أنّه صالح لنقل الاعیان و المنافع و إبراء الذمه و قطع المنازعات و أنه بجوزمع العلم و الجمل و مع الاقرار و الانکار».[۱۳۰]
بدین معنی؛ فقهای امامیه معتقدند: صلح عقد مستقلی است (قائم به ذات خویش است) و در احکام و قواعد خود استقلال دارد و فرع و تابع سایر اعمال حقوقی نیست. زیرا در هر عقدی، اصل بر استقلال و عدم فرعیت است؛ حتی زمانی که در بعضی از انواع خود مفید فایده عقد دیگری باشد(به عبارت دیگر نتیجه ی سایر عقود را داشته باشد)، در این حالت، نزدیکی و شباهت در نتیجه سبب نمی شود که گفته شود؛ عقد صلح فرع عقدی است که نتیجه ی آن را می دهد. برای صلح ویژگی های زیادی است که در بعضی از آنها با سایر عقود شباهت و هم خوانی دارد در حالی که با همه ی آنها متفاوت است(مستقل است). مانند اینکه؛ صلح می تواند برای انتقال مالکیت اعیان و منافع و ابراء ذمه و از بین بردن منازعات منعقد شود و همچنین تحقق آن با وجود علم اجمالی و اقرار و انکار، مجاز است.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
بدین ترتیب فقهای امامیه از صلح به عنوان عقدی با نام و مستقل، هم ردیف و در عرض سایر عقود معین نام می برند و برخلاف فقهای اهل سنت، شباهت در نتیجه عقد صلح با سایر عقود را دلیلی بر فرع بودن آن، نمی دانند. از نظر آنها اصل بر استقلال عقود است و در این میان دلیلی بر فرعیت عقد صلح، مشاهده نمی شود. لذا براساس این دیدگاه؛ از حیث مقام و جایگاه، عقد صلح همان اعتباری را دارد که سایر عقود معین از آن برخوردارند.
۳-۱- موضع قانون مدنی ایران
ماده ۷۵۸ قانون مدنی در اصالت و استقلال عقد صلح صراحت دارد؛ نظریه ای که مورد قبول اکثریت قریب به اتفاق فقهای امامیه است. متن قانون مدنی چنین است:«صلح در مقام معاملات هر چند نتیجه ی معامله را که به جای آن واقع شده است می دهد، لیکن شرایط و احکام خاصه آن معامله را ندارد. بنابراین اگر مورد صلح عین باشد در مقابل عوض، نتیجه ی آن همان نتیجه ی بیع خواهد بود، بدون اینکه شرایط و احکام خاصه بیع در آن مجری باشد.» قانونگذار برای تاکید بیشتر و رفع این توهم که شاید حق شفعه از احکام خاص بیع نباشد، در ماده ۷۵۹ متذکر می شود:«حق شفعه در صلح نیست هر چند در مقام بیع باشد».
در نتیجه ترتب قوائد معاملات دیگر بر عقد صلح مستلزم این نیست که احکام و شرایط خاصه معاملات دیگر، بر آن عارض شود. براین اساس حکم خاص عقد صلح به عنوان یک عقد معین این است که علی رغم افاده نتیجه سایر عقود، در قواعد تابع آنها نباشد.
بند ۲) ضرورت استقلال عقد صلح
همان طورکه در بحث قبلی آوردیم، عقد صلح از نظر فقهای امامیه و به پیروی از آنها، قانون مدنی، عقدی مستقل است که از آثار و نتایج آن، استقلال در شرایط و احکام می باشد. یعنی، به دلیل اینکه عقد صلح فرع سایر عقود نیست، در قواعد خاص خود مستقل است.
پس از این نتیجه، در این قسمت می خواهیم علت و ضرورت استقلال عقد صلح را روشن کنیم. لذا جهت تنویر این موضوع، توضیحات لازم را ذیل دو عنوان خواهیم آورد؛ که عبارتند از:«محدود بودن شمار عقود معین» و «قول مشهور بر عدم اعتبار شروط ابتدایی».
۱-۲- محدود بودن شمار عقود معین
حقوق اسلام مانند بسیاری از ملل قدیمی دارای عقود معینه است و متعاملین هر معامله ای را که بخواهند انجام دهند به صورت یکی از عقود در می آورند و هر گاه انجام آن به صورت یکی از عقود معینه ممکن نباشد، به صورت شرط ضمن عقد واقع می سازند.[۱۳۱] در حقیقت نظر مشهور فقهای امامیه این است که پیمان های خصوصی در صورتی الزام آور است که، یا به شکل یکی از عقود آورده شود، یا به صورت شرط در یکی از آنها بیاید.[۱۳۲]
بدین ترتیب با توجه به اینکه شمار عقود معین، محدود است. و هر کدام قواعد و شرایط خاص خود را دارند، در اغلب موارد ممکن است طرفین قرارداد را دچار تکلف کند. تکلفی که مناسبات اجتماعی و روابط اقتصادی امروزه، آن را بر نمی تابد.
در این حالت، به عنوان راه حل، «تسامح» در عقود می تواند کارساز باشد. درست است که قوانین و نیز قواعد حقوقی در قلمرو خود باید حکومت داشته باشند لیکن برای رعایت مصلحت مردم، اگر این قوانین و قواعد، تصلب زائد بر حد معقول نشان دهند، لطف و صفای خود را از دست می دهند و صورت خشن و گاه غیر قابل تحمل پیدا می کنند: ناگزیر برای رعایت مصالح همان مردم، تسامح و اغماض در حدی که صورت ملعبه پیدا نکند پسندیده است البته در حد انعطاف نه انحراف، قاعد تسامح براساس انعطاف است نه انحراف.[۱۳۳] لازم به ذکر است، که تسامح موجود در عقود وابسته به اهداف اخلاقی نیست. تسامح ناشی از نیازهای اجتماعی در عقود است.[۱۳۴]
لذا تسامح موجود در عقد صلح، می تواند راه حلی برای رهایی از بن بست ناشی از سایر عقود باشد. در نتیجه می توان برای تسهیل در قراردادها از مختصات و قیود دست و پا گیر عقود معینه گریبان خود را رهایی داد،مثلاً؛ مبنای بیع و اجاره بر مغابنه است که قائم است به برقراری موازنه اقتصادی بین ارزش عوضین؛ حال اگر دو طرف مبادله ای بخواهند از آن موازنه روی گردان شوند، ملجأ آن عقد صلح است. پس عقد صلح برای فرار از الزامات قانونی نیست. مسأله حیل لازمه اجتناب ناپذیر، عقد صلح نیست. قوانین موضوعه ممکن است مصلحت را در الغاء حیل ببینند و این امر نباید باب عقد صلح را مسدود کند به ویژه با صراحت ماده ۷۵۴ق.م اگر به منظور مزبور از بیع به صلح پناهنده شوند، خیارات مختصه بیع در صلح راه ندارد و هکذا قاعده «التلف فی زمن الخیار ممن لاخیار
له».[۱۳۵]
بر همین اساس در برابر معضل محدود بودن عقود معینه و تکلف ناشی از ضوابط و احکام خاص آنها، عقد صلح به عنوان عقدی مستقل، می تواند کارساز باشد. در حقیقت هرچند صلح در ابتدا فقط در مورد رفع اختلاف به کار می رفت ولی به تدریج ماهیت خود را تغییر داد و توانست مانند معامله ای مستقل در ردیف عقود معینه دیگر در آید و به دلیل تسامح مستتر در ذات این عقد و وسعت دامنه ی آن، بیشترین کاربرد و کارایی را در رفع اختیاجات اجتماعی مردم داشته باشد.
۲-۲- قول مشهور بر عدم اعتبار شروط ابتدایی
شرط به دو معنا استعمال می شود: ۱- معنای حدثی: شرط طبق این معنا مصدر است و جمع آن شروط، لذا کلماتی مثل شارط ، مشروطه له و مشروط علیه از آن مشتق می شود، ۲- شرط اصولی: یعنی چیزی که از وجود آن ممکن است وجود حاصل شو، ولی از عدم آن حتماً عدم لازم می آید.
شرط به معنای مصدری چنان که در قاموس آمده است: «الزام الشیء و التزامه فی البیع و نحوه»؛ یعنی الزام و التزام به چیزی در عقد بیع و مانند آن است. چنان که می بینیم طبق این تعریف ، شرط عبارت است از الزام و التزام تبعی نه مستقل. به نظر می رسد شیخ انصاری و بسیاری از حقوقدانان اسلامی این معنا را معنای عرضی شرط می دانند. بعضی از استادان نیز همین معنا را اختیار کرده اند؛ آنجا که فرموده اند: «شرط به تعهدات ضمن عقود اختصاص دارد» و در جای دیگر فرموده اند: «چون در معنای شرط، ارتباط به امر دیگری اخذ شده است، لذا شامل شروط ابتدایی نمی شود».[۱۳۶]
در جای دیگری در مورد معنای لغوی و اصطلاحی شرط می خوانیم؛ واژه «شرط» از لحاظ لغوی دارای دو معنا است: الف- الزام و التزام در ضمن عقد بیع و مانند آن، ب- مطلق الزام و التزام. در مورد معنای اصطلاحی «شرط» نیز، فقها معتقدند؛ که شرط به دو معنی عرضی «الزام و التزام» و «امری که از عدم آن، عدم مشروط لازم می آید» اطلاق می شود. لیکن مشهور و اکثر علما بر این عقیده اند که معنای اول مقید به این است که الزام و التزام در ضمن عقد باشد و دلیل آن را تبادر این معنا به ذهن، از شرط دانسته اند و به علاوه استناد به اهل لغت کرده اند و برخی از طرفداران همین نظریه معتقدند که از شرط نوعی ربط، تعلیق و اناطه فهمیده می شود.[۱۳۷] در تعریف دیگری مشابه به همین تعریف آمده است: «در اصطلاح فقهی شرط به تعهدی گفته می شود که در ضمن عقد دیگری قرار بگیرد و با آن عقد بستگی و رابطه نزدیکی پیدا کند و باهم عقد واحدی را تشکیل دهند»[۱۳۸].
شرطی که در این قسمت مورد بحث قرار می گیرد«شرط ابتدایی» است. شرط ابتدایی عبارت است از؛ شرطی که قبل از عقد و یا بعد از عقد آورده شود بی آنکه به عقد ارتباطی داشته باشد و یا عقد بر مبنای آن جاری شده باشد. به عبارت دیگر شرطی است که در متن عقد ذکر نشود بلکه قبل از عقد ذکر شود بی آن که عقد بر مبنای آن جاری شود و یا آنکه شرط بعد از عقد و یا اصلاً عقدی در بین نباشد، ذکر شود.[۱۳۹]
لازم به ذکر است که نقد و بررسی وجوب یا عدم وجوب وفای به شرط ابتدایی و اختلاف نظرهای موجود در این باره، از دایره بحث ما خارج است و صرفاً به بیان نظر مشهور فقهای امامیه و آثار آن می پردازیم.
در این باره محقق قمی[۱۴۰] می گوید:«نظری که بین فقها مشهور است؛ این است که شرط و تعهد باید بین ایجاب و قبول قرار گیرد، یعنی در ضمن عقد باشد، شرطی که خارج از عقد است اعتبار ندارد و عنوان شرط بر آن صدق نمی کند».
غالب فقها و حقودانان اسلامی، تنها شرط ضمن عقد را لازم الوفاء می دانند نه شرط بدوی را[۱۴۱]. به گونه ای که در یک نشست قضایی، در پاسخ به این پرسش که؛ آیا شروط ابتدایی که ضمن عقد لازم درج نشود، لازم الاجرا است، همگی به اتفاق این گونه پاسخ داده اند:«آنچه که از شرط به ذهن متبادر می شود،آمدن ضمن عقد است و شرط به استعمال حقیقی شامل شرط ابتدایی نمی شود. از اهل لغت کسی یافت نشده که در مقام تعریف، الزام و التزام را به معنای شرط، اطلاق کرده باشد. بنابراین، شمول شرط بر التزامات ابتدایی مستقل، معنای روشنی ند ارد، بلکه اصولاً درست نیست. اگر شرط را به «ربط» تفسیر کنیم، روشن است که شرط، شامل تعهدات ابتدایی نمی گردد؛ بر فرض تفسیر شرط به الزام و التزام، مقید است که در ضمن عقد دیگری باشد. در مقام شک در اینکه شرط شامل الزام و التزام می شود یا نه، اصل عدم شمول است.
نظریه گروه: در قانون مدنی ذکری از شرط ابتدایی به میان نیامده، از این رو اگر شرطی قبل از وقوع عقد بین متعاملین شده باشد، لازم الوفا نیست[۱۴۲]».
بدین ترتیب چنانچه از کتب قفهاء متقدمین معلوم می شود، شرط ابتدایی الزام آور نبوده و در طی مسیر تاریخ بعضی از فقها متمایل شدند که آن را تا حدی الزام آور بدانند. از زیر سطور مصنفات و مؤلفات بعضی از فقها متأخرین استنباط می شود که این فکر نزد اینان تقویت پیدا نموده و به استناد عموم «المؤمنون عند شروطهم» در بسیاری از موارد تعهدات بدوی را لازم الاتباع دانسته اند، بدون آنکه به این امرتصریح بنمایند.[۱۴۳]
به پیروی از همین نظر
مشهور است که مشاهده می شود در قانون مدنی فصل جدایی تحت عنوان «در بیان شرایطی که در ضمن عقد می شود»، آمده است. فصل مزبور را قانون مدنی ایران از حقوق امامیه اقتباس نموده است. در مجموعه ی قوانین مدنی کشورهای اروپایی با آنکه ضمن عقد معمولاً این گونه شروط را قرار می دهند، فصل مخصوصی بر آن زیاده نمی شود. علت این امر آن است که در قوانین آنان هرگونه تعهدی که دارای شرایط اساسی صحت معاملات باشد الزام آور است. و در حقوق امامیه بنابر نظر مشهور تعهدبدوی الزام آور نیست. هرگاه کسی بخواهد تعهدی بنماید باید آن را به صورت یکی از عقود معینه در بیاورد و یا به صورت شرط در ضمن عقد قرار بدهد. این است که در حقوق امامیه شروط ضمن عقد مورد توجه مخصوص قرار گرفته است.[۱۴۴]
سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که؛ آیا پناه بردن به شروط ضمن عقد، به دلیل محدود بودن شمار عقود معین، راه حل مناسبی است؟
لازم است بگوییم؛ انصاف مسأله این است که شروط ضمن عقد، در این باره کارساز نیستند، و راه حل جامعی به نظر نمی آیند. زیرا؛ اولاً؛ شروط ضمن عقد از شرایط و قواعد خاصی پیروی می کنند، از جمله آنکه وقتی ضمن عقدی گنجانده می شوند، نباید خلاف مقتصای ذات آن عقد باشند. تشخیص اینکه در هر مورد مقتضای ذات عقد چیست و بررسی اینکه شرط مذکور در عقد، خلاف ذات آن است یا خیر، خود مشکل دیگری است که متعاقدین را دچار تکلف می کند.
ثانیاً؛ از آنجایی که شرط ضمن عقد فرع بر عقد اصلی است، همیشه تابع عقد اصلی است: یعنی تعهد ناشی ازشرط از حیث وجودو آثار، پیرو توافق درباره التزام های اصلی است. از جمله اینکه :
۱- پیش از برهم زدن عقد اصلی هیچ یک از دو طرف حق فسخ شرط را ندارند، هرچند که عقد تبعی در حالت عادی جایز باشد.
۲- در صورتی که عقد اصلی به سببی فسخ یا اقاله شود، تعهد ناشی از شرط نیز به تبع ساقط می گردد(ماده ۲۴۶ق.م)[۱۴۵].
ثالثاً؛ به دلیل اینکه در اغلب موارد، عقدی وجود ندارد که اشخاص بتوانند تعهد خود را به صورت شرط ضمن آن بگنجانند، راه حل انحرافی را بر می گزینند؛ به گونه ای که به طور صوری در اسناد درج می شود: به صورت شرط ضمن عقد خارج لازم.
در نتیجه با محدودیت هایی که شروط ضمن عقد با آن مواجه اند و موضعی که مشهور امامیه در رابطه با شروط ابتدایی اتخاذ کرده است؛ وسعت کارایی عقد صلح به ویژه تسامح موجود در آن ضرورت استقلال عقد صلح را در کنار سایر عقود معین توجیه می کند. و بدین ترتیب عقد صلح می تواند قالب مناسبی برای حاکمیت اراده طرفین باشد.
فصل دوم
شرایط و احکام خاصه غیر قابل اجرا در عقد صلح
شرایط و احکام خاصه غیر قابل اجرا در عقد صلح
همانطورکه در فصل قبل آوردیم، عقد صلح، عقدی مستقل و اصیل می باشد که در احکام و شرایط تابع هیچ یک از عقود نیست. از سوی دیگر این عقد می تواند نتایج و ثمرات بیشتر عقود و ایقاعات شناخته شده یاحتی قراردادهایی راکه تحت هیچ یک از عقود معین جای نمی گیرند،به بار آورد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:07:00 ق.ظ ]




بنابراین همه مسلمانان راستین نیز به نوبه خود باید الگو واسوه برای دیگران باشند و با زبان عمل؛ اسلام را به دنیا معرفی کنند، که اگر این کار می شد اسلام دنیا گیر شده بود.[۴۸]
پایان نامه
برتری روش تربیتی انبیا نسبت به روش‌های بشری
سخن همه‌ی‌ انبیا هماهنگ و یکسان است، گرچه درجات آنان متفاوت است.
تلک الرُّسل فضَّلنا بعضهم علی بعضٍ [۴۹] و فضَّلنا بعض النَّبیّن علی بعضٍ [۵۰]
“نبـوّت و رسـالت عـامـه، یک حکم مشتـرک دارد و‌آن این است که هر ‌پیامبری مردم را به‌ ایمان به مبدأ و معاد و وحی و فرشته دعوت می‌کنـد. ممکن است ره آورد پیامبران در فروع جزئی و همچنین در درجات اصولِ کلی متفاوت باشد، اما خطوط کلی دین انبیا و رسولان یکی است همان گونه که برخورد بداندیشان نیز درباره‌ی‌ آنها یکی است؛چرا که همه از سوی یک خدا مبعوث شده‌اند، و مأموریت آنها یکسان است، و اصول معارف الهیه و اصول سعادت بشر، همه جا یکی است، اینها چیزی نیست که با گذشت زمان دگرگون گردد، هر چند جزئیات آن دگرگون می‌شود. درست همانند نیاز انسان به غذا ولباس ومسکن و بهداشت و نظافت و تعلیم و تربیت، اصول این امور تغییر ناپذیر است، ولی جزئیات مربوط به انواع غذاها و لباسها و مسکنها و دارو و درمان و چگونگی تعلیم و تربیت در تغییر و تحول، و به تعبیر دیگر در حال تکامل است. [۵۱]
خـداوند به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فـرمود:
ما یقال لک الاّ ما قد قیل للرُّسل من قبلک [۵۲]
مطلبی برای تو بیان نمی شود، مگر آن که برای پیامبران پیش از تو گفته شده است.
گرچه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برتر از سایر انبیا است، اما اصل مطلب را که هدف وحی و غرض رسالت باشد، انبیای گذشته نیز آوردند. برای همین نکته پیغمبر هم فرمود: “ما کنت بِدعاً مِنَ الرُّسُل”[۵۳]؛ من پیغمبر تازه‌ای نیستم.
شخصیت حقوقی همه‌ی‌ پیامبران الهی یعنی هدف و هدایت آنان مشترک است، زیرا از سوی یک خدای واحد فرستاده شده‌اند، که خود این انسان را خلق کرده و از مقتضای روح و جسم او خبر دارد. به همین خاطر قرآن می‌فرماید: “لا نفرِّق بین احدٍ منهم”[۵۴]
امّا در روش‌های بشری اختلاف زیاد دیده می‌شود و هر کدام نیز یکی از جنبه‌های تربیتی را مدّنظر قرار داده‌اند. صرف نظر از اینکه هر آنچه در باب تربیت مطرح می‌کنند ساخته و پرداخته ی ذهن انسانی است، که خود به تنهایی قادر به رشد و شکوفایی همه جنبه‌های زندگی خویش اعم از مادّی و معنوی نمی‌باشد.
همبستگی روش تربیتی انبیا با اصل توحید
امام خمینی درباره سیر تربیت انسان می‌فرماید:
“انسان موجودی است که خدای تبارک و تعالی اورا خلق کرده است برای این که همه جهاتی که در عالم هست، در انسان هم هست ،منتها به طور بالقوه؛ و این استعدادها باید فعلیت پیدا کند. انسان مراتب سیرش از طبیعت است تا ما فوق طبیعت ، تا برسد به انجایی که مقام الوهیت است. سیر از طبیعت تا رسیدن به مقامی که غیر از خدا هیچ نبیند. این موجود قابل این است که از این طبیعت سیر کند و تمام معنویت ها را در خودش با تربیت صحیح ایجاد بکند و برسد به مقامی که حتی فوق مقام ملائکه الله باشد…”[۵۵]
پیام آوران الهی آمده‌اند تا زمینه چنین تحول مقدّسی را فراهم کنند، انسان را از مرتبه اسفل به اعلا بکشانند و از ظلمات حیوانیّت به نور انسانیت برسانند. تربیت در سنّت پیام آوران الهی خروج از ظلمات به سوی نور است و کتاب انبیاء، کتاب تربیت است[۵۶]. خدای متعال درباره قرآن کریم به پیامبر گرامی اش می‌فرماید:
کتابٌ أنزلناهُ إلیکَ لِتُخرجَ النّاسَ مِنَ الظّلماتِ إلی النّورِ بِإذنِ رَبّهم إلی صِراطِ العزیزِ الحمیدِ[۵۷]
اینکتابی است که آن را به سوی تو فرو فرستادیم تا مردم را به خواست و فرمان پروردگارشان از تاریکی ها به روشنایی بیرون آری، به راه آن توانای بی همتا و ستوده.
اگر این تحوّل نورانی بر اساس تربیتی ربّانی در انسان محقّق نشود، انسان در مرتبه ی حیوانیّت خود باقی می‌ماند و استعدادهای خود را در این جهت به کار می‌گیرد. همه تلاش پیام آوران الهی بر این بوده است که انسان تربیت کنند.[۵۸] امام خمینی (ره) در این باره می‌فرمایند:
“تمام انبیا موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع عملشان انسان است؛ آمده‌اند انسان را تربیت کنند،آمده‌اند این موجود طبیعی را از مرتبه طبیعت به مرتبه عالی ما فوق الطبیعه ، مافوق الجبروت برسانند.
تمام بحث انبیا در انسان است. از اوّل هریک از انبیا که مبعوث شدند ،برای انسان و برای تربیت انسان مبعوث شدند…انبیا آمده‌اند که ما را هشیار کنند. انبیا برای انسان آمدند و برای انسان سازی آمدند. کتب انیا انسان‌سازی است. قرآن کریم کتاب انسان است. موضوع علم انبیا انسان است. هر چه هست حرف انسان است. انسان منشأ مهمه خیرات است و اگر انسان نشود، منشأ همه ظلمات است. این موجود بر سر دو راهی واقع است؛ یک راه، راه انسان و یک راه، راه منحرف از انسانیت است تا از چه حیوانی سر بیرون آورد.”[۵۹]
پیام آوران الهی آمده‌اند تا راه تربیت را بر آدمیان بگشایندو مردمان را به ربّانی شدن بخوانند.
ما کانَ لِبَشَرٍ أَن یؤتِیَهُ اللهُ الکتابَ و الحُکمَ والنّبُوّهَ ثُمَّ یقولَ لِلنّاسِ کُنُوا عِباداً لِی مِن دُونِ اللهِ وَلکِن کُنُوا رَبّانییّنَ بِما کُنتُم تُعَلِّمونَ الکتابَ وَبِما کُنتُم تَدرُسُونَ [۶۰]
هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکم و پیامبری دهد، آنگاه وی مردمان را گوید: به جای خدا بندگان من باشید. بلکه [باید بگوید:] به سبب آنکه کتاب [آسمانی] تعلیم می‌دادید و ازآن رو که درس می‌خواندید، ربّانی باشید.
دلالت آیه در این که همه تلاش های تربیتی باید به سوی ربّانی شدن باشد کاملاً روشن است؛ مؤدّب شدن به ادبی الهی که اتّصاف به صفات خدا و پیروی از آداب پیامبر گرامی اش و اهل بیت آن حضرت است.[۶۱]
فالأَدَبُ معَ اللهِ بِالإقتداءِ بِآدابهِ وَ آدابِ نَبیّهِ وَأَهلِ بیتِهِ علیهمُ السَّلامُ [۶۲]
پس ادب نسبت به خداوند پیروی از آداب الهی و آداب پیامبرش و اهل بیتش است که درود خدا بر آنان باد.
دعوت انبیا به بندگی خدا،دعوت به الهی شدن و ربانی شدن است، زیرا بندگی خدا راه اتصاف به صفات و کمالات الهی است .آدمی به میزانی که در مدارج و مراتب بندگی بالا می‌رود ، به میزان بالاتری از ربوبیت دست می‌یابد؛ و تربیت برای همین است.[۶۳] دعوت پیام آوران الهی به"عبودیت"، “تقوای الهی” و “اطاعت از رسول” دعوت به اساسی ترین اصلاحات است.[۶۴]
وَلَقَد بَعَثنا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسوُلاً أَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطاغوُتَ [۶۵]
هر آینه در هر امّتی پیامبری بر انگیختیم که خدای را بپرستید و از طاغوت هر معبودی جز خدا دوری جویید.
پیامبران گرامی که برای هدایت و راهنمایی مردم با برنامه خاص از جانب خداوند بر انگیخته شده‌اند، همگی هدف واحدی را تعقیب نموده و در حقیقت در دعوت آنها کوچک ترین اختلافی نبوده است؛ مثلاً رکن مهم در برنامه تمام پیامبران، مسأله توحید و یگانگی خدا و مبارزه با شرک بود و به یک لحاظ تبلیغ یگانگی و وحدت ذات اقدس خداوند، تنها هدف بوده است و این حقیقت را آیه زیر بیان نموده است.
تلاش تربیتی همه انبیا بر این بوده است که با گشودن راه بندگی خدا و نفی هر معبودی جز او انسان‌ها را به غایت تربیت سوق دهند ، چنان که خدای متعال به پیامبر گرامی اش فرموده است :
وَما أَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رَسوُلٍ إِلّا نُوحی إلَیه أَنَّهُ لا إلهَ الّا أنا فَاعبُدوُن [۶۶]
و پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر آنکه به او وحی کردیم که خدایی جز من نیست، پس تنها مرا بپرستید.
یک یک انبیای الهی در این راه به پا خواستند و رسالت خود را اعلام کردند ، چنان که در قرآن سیر دعوت انبیا اینگونه بیان شده است.[۶۷]خدای متعال نوح را به سوی قومش فرستاد و او مردم خود را بدین مقصد فرا خواند:
ُعبُدُوا اللهَ مالَکُم مِن اِلهٍ غَیرُهُ [۶۸] خدای را بپرستید که شما را جز او خدایی نیست.
فاتَّقُوا اللهَ و أَطیعونِ [۶۹] از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید.
چون هود (علیه السلام) به سوی قوم خود برانگیخته شد، دعوت همین بود؛[۷۰] و چون صالح (علیه السلام) به رسالت هدایت برخاست همین مقصد را مطرح کرد.[۷۱] شعیب (علیه السلام) نیز به همین هدف فرا خواند[۷۲]، و… این راهی است مستقیم به سوی هدف غایی تربیت انسان: الهی شدن.
اِنَّ اللهَ رَبِّی وَ رَبُّکُم فَاعبُدوهُ هذا صِراطٌ مستقیمٌ [۷۳]
همانا خدای یکتا-الله- پروردگار من و شماست ،پس او را بپرستید ،این است راه راست.
فصل چهارم:
نظام تربیتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)
حضرت محمّد (صلی الله علیه وآله) به عنوان آخرین فرستاده الهی، بهترین روش تربیتی را برای رشد و نموّ شخصیت انسان‌ها ارائه فرموده است. هرچند نظام تربیتی اسلام به صورت امروزی و به سبک جدید تنظیم نشده، ولی در باب تعلیم و تربیت، اندیشه‌های نابی در آیات و روایات وجود دارند که با استخراج و تجزیه و تحلیل آنها، می‌توان به نظام تربیتی ویژه‌ای دست یافت تا به واسطه آن انسان‌ها را به یک تربیت عمیق توحیدی رساند و موجبات سعادتمندی افراد زیادی را فراهم ساخت. قرآن کریم در آیات متعدّد، تعلیم و تربیت را از اهداف مهمّ بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می شمارد و می‌فرماید:
لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولا مِنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ[۷۴]
خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک گرداند و کتاب و حکمت بیاموزد.
یکی از وظایف مهم رسول تلاوت آیات الهی برای بندگان است که این آیه شریفه هم هدف از ارسال رسول را بیان می‌فرماید و هم هدف از تلاوت را.[۷۵]
تلاوت آیات الهی و تزکیه نفوس مردم و آموختن قرآن و حکمت عمده هدف ارسال پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بوده که در این آیه، بدان تصریح شده است.
کامل‌ترین دستورالعمل تبلیغ و تربیت را می‌توان در روش پیامبر اسلام جست وجو کرد؛ از پنهانی‌ترین شیوه‌ها تا آشکار ترین روش ها و از ساده‌ترین تا پیچیده‌ترین آن‌ها، از دعوت یک نفره و خانوادگی گرفته تا دعوت گروهی و انبوه توده‌ها، گاه بدون هیچ وسیله و گاهی با وسایل و ابزار های متعدد، زمانی با نرمی و دیگر زمان با خشونت و صلابت.[۷۶]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:06:00 ق.ظ ]




 

منم بندۀ اهل بیت نبی
گرت زین برآید گناه من است
برین زادم وهم بر این بگذرم

 

 

 

ستایندۀ خاک پای وصی
چنین است آیین و راه من است
چنان دان که خاک پی حیدم
( فردوسی، ۱۳۸۹: ۱۰۹)

 

 

 

هم چنین در بیانی دیگر در مدح حضرت علی (ع) می سراید:

 

 

علی بن ابی طالب که اورا
من آن خاکم که اندر بدو فطرت
چو اندر عروه الوثقی زدم دست

 

 

 

به جان ودل غلام کمترینم
به مهر او مخمّر گشته طینم
متین شد رشتۀ حبل المتینم
( دیوان، ۱۳۸۲: ۸۲ )

 

 

 

در چشم انداز هر هنرمندی یک سیمای آرمانی نهفته است که آن را جان زایا یا مادینۀجان می نامند که سرچشمه است و همه چیز از او زاده می شود، هنگامی که روان شاعر با آن همراه می شود هویّت راستین خویش را که درنهاد او نهفته است باز می یابد، این گونه است که ابن حسام آنانی را که از چنین ویژگی ای برخوردار نیستند بی هویت می بیند، گویی که نیستند و خاقانی وار برخود می بالد که:

 

 

با وجود فقر بنگر فرط استغنای من
(دیوان،۱۳۸۲: ۱۰۷)

 

سر فرو نارم به جود خواجگان بی وجود

 

 

 

با این که دانش روان شناسی که از تازه ترین شاخه های درخت دانش بشری است این اجازه را نمی‌دهد که در قلمرو تفسیر ادبی رابطه ای بی چون و چرا میان علّت ومعلول برقرارکنیم واین چیزی است که از علم باید انتظارداشت،امّا روان شناسی در پهنۀ نیم روان شناسی غریزه ها و بازتاب ها رابطۀ علّی روشنی کشف می کند وآن جا که زندگی روانی آغاز می گردد،روانشناسی به توصیف دقیق رویدادهای به هم پیوسته ای می پردازد که تاروپود آن بسیار ظریفانه به هم بافته شده است. واز جایی که شعر با روان هنرمند رابطۀ تنگا تنگی دارد و کار کردهای هنری شاعر برخاسته از انگیزه های روان شناختی اوست،ابن حسام آزمندی را اهریمنی می بیند که انسان را از راه به در می برد وبه وادی گناه می کشاند،واز این روست که به دعا از خدا می خواهد:

 

 

که آز خام طمع کرده بر گنه چیدم
( دیوان،۱۳۸۲: ۳۰ )

 

عنان من زکف دیو آز بیرون کن

 

 

 

احترام علی در نزد شیعه به منتهای در جه است و حقاً هم باید این طور باشد، زیرا این مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاری هایی که برای پیشرفت اسلام کرد، در دانش و فضایل و عدالت و صفات نیک بی نظیر بود و نسلی پاک و مقدّس هم از خود باقی گذارد. فرزندانش نیز از او پیروی کردند و برای پیشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند. امیرالمؤمنین علی کسی است که همۀ بت هایی را که اعراب شریک خدای یگانه می پنداشتند شکست و وحدت و یگانه پرستی را تبلیغ کرد. علی کسی است که در قضاوت به منتهای درجه عدالت رفتار می کرد و در اجرای قوانین الهی اصرار و پافشاری داشت. علی کسی است که تمام اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود، علی کسی است که تهدید و نویدش قطعی بود. علی آن شجاع بی همتا و قهرمان یکّه تازی بود که پهلو به پهلوی پیغمبر می‌جنگد و به اعمال برگزیده و معجزه آسایی قیام نمود. در معرکه بدر بیست ساله بود که با یک ضربت دست یکه سوار قریش را دو نیم ساخت، در احد شمشیر پیغمبر، ذوالفقار را به دست گرفت و بر سرها، خود می شکافت وبر تن ها جوشن می درید.! در یورش برقلعه های خیبر با یک دست دروازۀ سنگین آهنین را از جای کند و آن را بالای سر خود سپر ساخت. پیغمبر که او را بسیار دوست می داشت وبه آن وثوقی تمام داشت، روزی به سوی علی اشاره کرد وگفت:(مَن کُنتُ مَولاهُ فعلیُّ مولاهُ ) اگر دامنه شمول شعر و هنر را وسعت دهیم،این معنی ازآن بر می آید که هنرمند و شاعر از سر آگاهی یا ناگاهانه می کوشد خوانندگان خود را چنان تحت تأثیر قرار دهد که نگرش او را به زندگی بپذیرند. بنابراین اگر بگوییم همۀ هنرمندان و از جمله شاعران به نوعی،مبلّغ و مسئول واز نظر اخلاقی موظّف به تبلیغ اند؛ سخنی بی راه نگفته ایم. «بل جیون نیز عقیده دارد که هدف هر نویسنده ای آن است که خواننده را در پذیرفتن نظر و عقیدۀ خود، قانع کند. این اقناع همیشه غیر مستقیم و تلویحی و از سر افسون شدگی است، چنانچه بپذیریم که بین انتظام هنری و فلسفی نوعی همبستگی وجود دارد، درآن صورت کار شاعری که بخواهد جهان بینی و ادراک های خود را از زندگی به شیوۀ هنری بیان کند، بسیار دشوار و نیازمندمهارت واستادی است؛ زیرا اندیشه ها و ارزش های موجود در ادبیات از اهمیّت فراوان برخوردار می باشد، که به راستی در آثار هنری مستحیل شده و به گونه ای مجزا و بی ار تباط با من قرار نگرفته باشد» (ج.گریس، ۱۳۶۳:ج۱، ۱۳۴) به همین جهت است که دو منظومۀ علی نامه وخاوران نامه را بیت‌هایی در بر می گیرد که در منقبت معصوم به ویژه علی بن ابی طالب (ع) است. چون حضرت را اسوه و الگوی روشنی می بینند که می تواند بر آرمان شهری که بر ساختۀ اندیشه هنری و شاعرانه این دو شاعر فرمانروایی کند. از این روی در این گونه قصیده ها و هم چنین پند نامه هاست، ابن حسام بسیار کامیاب است، امّا در قصیده های مدحی دیگر که بسیار اندک است، توفیق چندانی به دست نمی آورد. ( این قصیده ها کمتر از ۷% را در بر می گیرد، امّا مناقب از آغاز کتاب را شامل می شود. ابن حسام در مدح حضرت علی ۱۸۷۴ بیت، یعنی بیش از یک سوم اشعارش سروده است. امّا سراسر منظومه ی علی نامه نیز در مناقب و مغازی امام علی بن ابی طالب است با ناکثین و قاسطین و یکسره در خدمت اعتقادات شیعی و ابیاتی که در مدح حضرت علی باشد بسیار اندک است و بخش اندکی از منظومه را به خود اختصاص داده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۴-۲- حقانیّت امام و فرزندانش برای حکومت پس از پیامبر
در کتاب کفایت الطالب، حدیث هایی ذیل از پیامبر نقل شده است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:06:00 ق.ظ ]




میانگین

 

انحراف معیار

 

 

 

آزمایش

 

رضایت از زندگی

 

۸

 

۲۱٫۲۵۰۰

 

۳٫۵۸۹۰

 

۲۹٫۱۲۵۰

 

۳٫۱۳۶۷۵

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گواه

 

رضایت از زندگی

 

۸

 

۲۴٫۸۷۵۰

 

۵٫۳۵۶۹

 

۲۴٫۸۷۵۰

 

۵٫۳۵۶۹

 

 

 

همان‌طور که مشاهده می‌شود میانگین نمرات اعضای گروه آزمایش، در مرحله پس آزمون نسبت به پیش آزمون، در پرسشنامه‌‌ رضایت از زندگی افزایش چشم‌گیری داشته است. این تغییر در گروه گواه مشاهده نمی‌شود.

یافته های مربوط به فرضیه‌های تحقیق

در این قسمت اطلاعات حاصل از اجرای پرسشنامه‌های‌ بحران هویت میانسالی و رضایت از زندگی در دو مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون مورد تجزیه و تحلیل استنباطی قرار می‌گیرد. جهت سنجش اثربخشی روان‌درمانی پویشی کوتاه مدت به شیوه گروهی بر کاهش بحران هویت میانسالی و افزایش رضایت از زندگی اعضای نمونه، از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. در تحلیل کوواریانس، تفاوت گروه‌ها در یک متغیر با کنترل یک یا چند متغیر دیگر که ممکن است بر نتایج اثر بگذارد، اندازه‌گیری می‌شود.
در این بخش ابتدا فرضیه‌های پژوهش یک به یک مطرح می‌شوند و سپس با بهره گرفتن از آزمون‌ آماری تحلیل کواریانس به بررسی صحت و سقم فرضیه‌ها می‌پردازیم.

فرضیه اول تحقیق

بحران هویت میانسالی افراد شرکت‌کننده در جلسات روان‌درمانی پویشی کوتاه‌مدت به شیوه گروهی، در مقایسه با گروه کنترل کاهش بیشتری می‌یابد.
برای مقایسه میانگین بحران هویت میانسالی آزمودنی‌های دو گروه در پس آزمون از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد، به این صورت که اثرات پیش‌آزمون به عنوان هم متغیر کنترل گردید. قبل از اجرای آزمون تحلیل کوواریانس، باید پیش‌فرض­های آن مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین ابتدا پیش‌فرض‌های انجام این آزمون بررسی شد. در ذیل نتایج این بررسی‌ها ارائه شده است:
پایان نامه - مقاله - پروژه
پیش­فرض فاصله­ای بودن داده ­ها: داده‌های بدست آمده از پرسشنامه بحران هویت میانسالی دارای مقیاس فاصله ای هستند.
پیش­فرض نرمال بودن توزیع داده ­ها: برای اطمینان از نرمال بودن توزیع داده‌های بدست آمده از پرسشنامه بحران هویت میانسالی، آزمون کولموگروف- اسمیرنوف مورد استفاده قرار گرفت. نتایج حاصل از این آزمون در جدول ۴-۱۰ ارائه شده است.
جدول ۴-۱۰: آزمون کولموگروف- اسمیرنوف برای اطمینان از نرمال بودن توزیع نمرات متغیر بحران هویت میانسالی

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:05:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم